Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






حدیث دوست - متن عربی حدیث - کتاب حدیث دوست
فهرست مطلب
حدیث دوست
صفحه اول کتاب حدیث دوست
متن عربی حدیث - کتاب حدیث دوست
ترجمه حدیث عنوان بصری - کتاب حدیث دوست
شرح حدیث عنوان بصری
تمامی صفحات

 

 



ترجمه‌ی حدیث
علاّمه‌ی مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار[۴] نوشته است، به خطّ شیخ‌مان بهایی حدیثی یافتم که عبارت آن این است.
شیخ شمس‌الدّین محمّدبن‌مکّی گفت این روایت را از دست‌خطّ شیخ احمد فراهانی که رحمت خدا بر او باد، از عنوان بصری که پیرمردی کهنسال بود که نود و چهار سال از عمرش گذشته بود، نقل می‌کنم.
عنوان بصری گفت: سال‌ها بود نزد مالک‌بن‌انس آمد و شد می‌کردم. هنگامی که امام جعفر صادق۷ به مدینه وارد شدند، نزد ایشان رفت و آمد ‌کردم و دوست داشتم همان‌گونه که از مالک مطالبی گرفته بودم، از ایشان نیز حقایقی بیاموزم. امام صادق۷ روزی به من فرمودند: من مردی هستم که دستگاه حکومت در پی من است (‌همه‌ی مردم طالب ارتباط با من می‌باشند و سرم شلوغ است و وقت ندارم‌.) علاوه بر آن برای هر ساعت از شبانه‌روز اوراد و اذکاری دارم که باید به‌جا آورم؛ پس مرا از اوراد و اذکارم بازمدار و همان‌گونه که تاکنون از مالک علوم را دریافت می‌نمودی و نزد او آمد و شد می‌کردی، از این پس نیز از او بگیر و نزد او رفت و آمد کن.
از این سخن امام اندوهگین شدم و از نزد آن حضرت بیرون آمدم در حالی که در درون، با خودم گفتم: اگر حضرت در من خیری می‌یافتند مرا از آمد و شد نزد خود و کسب علوم از محضر خویش نهی نمی‌کردند و محروم نمی‌ساختند. پس به مسجد پیامبر۶ وارد شدم و بر آن حضرت سلام کردم [و بیرون آمدم]. فردای آن روز به روضه بازگشتم و در آن محل دو رکعت نماز گزاردم و عرضه داشتم: یا الله! یا الله! از تو درخواست می‌کنم قلب امام جعفر صادق۷ را به من متوجّه و متمایل سازی و از علم ایشان آنچه را به وسیله‌ی آن به صراط مستقیم و راه راست تو هدایت یابم، روزی‌ام کنی. آن‌گاه اندوهگین به خانه‌ام بازگشتم و به خاطر شراب محبّت امام صادق۷ که قلبم نوشیده بود، دیگر به نزد مالک‌بن‌انس آمد و شد نکردم و جز برای نمازهای واجب، از خانه‌ام بیرون نیامدم؛ تا اینکه صبرم به‌سر آمد. هنگامی که سینه‌ام تنگ شد، کفش‌هایم را به‌پا کردم و جامه‌ام را پوشیدم و عزم خانه‌ی امام صادق۷ کردم و این در زمانی بود که نماز عصر را به‌جا آورده بودم.
هنگامی که به در خانه‌ی حضرت رسیدم، اذن ورود خواستم. در پی آن، خدمتکار حضرت بیرون آمد و گفت: چه می‌خواهی؟ گفتم: عرض سلامی به خدمت شریف. گفت: حضرت در محلّ نماز خویش به نماز ایستاده، مشغول نمازند. در درگاه خانه‌ی حضرت نشستم. اندکی نگذشته بود که خدمتکار بیرون آمد و گفت: برکت الهی بر تو، وارد شو. داخل شدم و به حضرت سلام کردم. حضرت پاسخ سلامم را دادند و فرمودند: خدا تو را بیامرزد، بنشین. نشستم. حضرت زمان کوتاهی به حالت تفکّر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بالا آوردند و فرمودند: کنیه‌ات چیست؟ عرض کردم: اباعبدالله. فرمودند: ای اباعبدالله! خدا کنیه‌ات را ثابت بدارد و توفیق نصیبت ساخته و موفّقت بدارد؛ چه خواسته‌ای داری؟ ـ در دلم گفتم اگر از دیدار و عرض سلام به محضر حضرت جز همین دعایی که در حقّ من فرمودند، چیزی عایدم نشود، باز هم بهره‌ی زیادی نصیبم شده است. ـ سپس حضرت سر خویش را بالا آوردند و [مجدّداً] فرمودند: چه خواسته‌ای داری؟ عرض کردم: از خداوند درخواست کردم قلب شما را به من متوجّه و مهربان کند و از علم شما به من روزی فرماید و امیدوارم خداوند متعال آنچه را در مورد شریف خواسته‌ام، اجابت کرده باشد.
حضرت فرمودند: ای اباعبدالله! علم به فراگیری و درس‌آموزی نیست. علم منحصراً نوری است که خداوند در قلب هر کس که بخواهد هدایتش فرماید، قرار می‌دهد. پس اگر قصد کرده‌ای به علم نایل شوی، ابتدا حقیقت عبودیّت و بندگی را در جان خویش طلب کن و علم را با به کار بستن آن بطلب و از خدا بخواه به تو بفهماند، که خواهد فهماند.
عرض کردم: ای شریف! حضرت فرمودند: بگو ای اباعبدالله. عرض کردم: ای اباعبدالله! حقیقت عبودیّت و بندگی چیست؟ فرمودند: سه چیز است؛ [نخست] این که بنده در آنچه خداوند به او عطا کرده است [برای خویش] مِلکیّتی نبیند؛ زیرا بندگان و بردگان مِلک و دارایی ندارند. مال را مال خدا می‌بینند و در جایی که به آنها فرمان داده است، قرار می‌دهند و مصرف می‌کنند. [دوم این که] بنده برای خویش تدبیر و مصلحت‌اندیشی نمی‌کند. [سوم این که] همه‌ی مشغولیّت او به آنچه خدای تعالی او را به آن فرمان داده یا از آن نهی کرده است، منحصر می‌باشد.
هنگامی که بنده در آنچه خدای تعالی به او عطا کرده است [برای خویش] مِلکیّتی نبیند، انفاق کردن در موردی که خدای تعالی به او فرمان داده است انفاق کند، برای او آسان و سبک می‌شود. و هنگامی که بنده تدبیر خویش را به مدبّر خود واگذار نماید، مصیبت‌های دنیا بر او سبک و آسان می‌شود. و هنگامی که بنده به آنچه خدای تعالی به او امر کرده یا از آن نهی کرده است، مشغول شود، برای پرداختن به جدل و فخرفروشی با مردمان، فراغتی نمی‌یابد.
پس آن‌گاه که خداوند بنده‌ای را به این سه خصلت گرامی داشت، دنیا و ابلیس و خلایق برای او سبک و کم اهمیّت و بی‌اثر می‌شوند و به قصد افزون‌طلبی و فخرفروشی در طلب دنیا برنمی‌آید و آنچه را نزد مردم است، به قصد عزّت یافتن و برتری‌جویی، طلب نمی‌کند و روزهای عمر خویش را به بطالت و بیهودگی رها نمی‌کند. و این نخستین درجه‌ی تقوا است. خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «این خانه‌ی آخرت است که آن را برای کسانی که در زمین در پی تفوّق و برتری و فساد و تباهی نیستند، قرار داده‌ایم و عاقبت، از آن تقواپیشگان است».[۵]
عرض کردم: ای اباعبدالله! توصیه‌ای به من بفرمائید. حضرت فرمودند: تو را به نُه چیز توصیه می‌کنم و هرآینه آنها توصیه‌ی من به کسانی است که قصد طیّ طریق بندگی حضرت حق را دارند؛ و از خداوند درخواست می‌کنم تو را در به کار بستن آنها موفّق بدارد. سه تا از آنها در زمینه‌ی ریاضت نفس است و سه مورد از آنها در زمینه‌ی حلم و بردباری است و سه تا از آنها در زمینه‌ی علم و دانش است؛ پس آنها را حفظ کن و از این که در مورد آنها سستی کنی، برحذر باش.
عنوان گفت: قلبم را برای توصیه‌های حضرت فارغ ساختم.
حضرت فرمودند: امّا چیزهایی که در مورد ریاضت است، [نخست] برحذر باش از این که چیزی را که به آن اشتها نداری بخوری؛ که هرآینه آن حماقت و بلاهت برجا می‌گذارد. [دوم این که] جز هنگام گرسنگی مخور. [سوم این که] هنگامی که می‌خوری، حلال بخور و نام خدا را ببر و این حدیث رسول خدا۶ را به یاد آور که: «انسان ظرفی بدتر از شکم خود را پر نکرده است. پس اگر گریزی از خوردن نداشتی، یک سوّم [معده را] برای غذایش و یک سوّم را برای نوشیدنی‌اش و یک سوّم را برای تنفّسش اختصاص ده.»
امّا مواردی که در زمینه‌ی حلم و بردباری است، [نخست این که] کسی که به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا خواهی شنید؛ به او بگو: اگر ده تا بگویی یکی هم نخواهی شنید. [دوم این که] کسی که به تو ناسزا گفت، به او بگو: اگر در آنچه می‌گویی صادقی، از خدا می‌خواهم مرا ببخشد و اگر در آنچه می‌گویی کاذبی، از خدا می‌خواهم تو را ببخشد. [سوم این که] اگر کسی تو را به دشنام دادن تهدید کرد، او را به خیرخواهی و مراعات وعده بده.
امّا مواردی که در زمینه‌ی علم است. [نخست این که] آنچه را نمی‌دانی از دانایان بپرس. [دوم این که] برحذر باش که برای اذیّت و به زحمت افکندن و یا محک زدن و امتحان کردن، از ایشان سؤال کنی. [سوم این که] برحذر باش از این که در مورد چیزی، به نظر و رأی خودت عمل کنی! و در آنچه راهی برای مراعات جانب احتیاط دارد، جانب احتیاط را نگاه دار و از فتوا دادن بگریز همان‌گونه که از شیر [درنده] می‌گریزی و گردن خود را پلی برای مردم قرار نده.
ای اباعبدالله! از نزد من برخیز، که هرآینه به اقتضای خیرخواهی در حقّ تو عمل کردم؛ و ورد و ذکرم را خراب نکن، که هر‌آینه من در مورد خودم شخصی بخیلم؛ و سلام و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروی کند.