Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


چهارشنبه ۵ دی
۱۴۰۳

23. جمادي‌الثاني 1446


25. دسامبر 2024






گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۲۶ چاپ نامه الکترونیک

وصفی از وادی عشق

سخن گفتن از وادی محبّت و عشق و به ظواهر عشق پرداختن، غیر از خودِ عاشقی است. مؤمنان برجسته در داوری جامعه، عاقل نیستند و رفتارهای آنها از نظم عقلایی زندگی این جهانی خارج است. یَقُولُونَ اِنَّهُم خُولِطُوا. آنچه سبب کنار گذاشتن محاسبات ظاهری و دنیوی شده و باعث اندیشه، عمل و سخن در فضای دیگری می‌شود، شناخت و راه پیدا کردن به حقیقتی عظیم است. انسان دل به کسی می‌بازد که حسن و جمالی در او ببیند. اگر با حسن صفاتی یا حسن افعالی خدا آشنا شویم نمی‌توانیم دل نبازیم. کنار گذاشتن عقل ظاهری و حسابگر از روی تصنّع، اشتباه است؛ در فضا و شهر عقل باید عاقلانه زندگی کرد، شهر عشق، شهر و افق دیگری است. نمی‌توان عاقل بود ولی عاشقانه رفتار کرد. راه عاشقی این است که دیداری با معشوق حاصل شود یا حداقل بویی از حُسن و جمال او استشمام شود. از خدا بخواهیم جلوه‌ای از حسن و جمال خود را به ما نشان دهد تا راه عاشقی بر ما گشوده شود‌. کسی که عاشق شود، از نظم زندگی عقلایی و منطقی و قیودات ظاهری، حتّی قیودات زندگی مقدس‌مآبانه فارغ و به فضای دیگری وارد می‌شود و به اقتضای آن فضا رفتار خواهد کرد. اوّلِ راه دوست داشتن این است که در شعاع دوست داشتن خود و به‌خاطر نفع و بهره‌ای که از محبوب می‌برد، او را هم دوست بدارد‌. در حقیقت خودش را دوست دارد و او وسیله است. امّا دوست داشتن واقعی فرا رفتن از خود را ایجاب می‌کند. کمال دوستی آن است که محبوب هرآنچه از تندی و عتاب هم بکند، او را دوست داشته باشد. اگر حواسمان جمع باشد، خدا و جلوه‌های حسن او را می‌بینیم، عاشق می‌شویم و دل می‌بازیم.

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۲۰ چاپ نامه الکترونیک

تأمّلی در آیات ۲۱ تا ۲۷ سورۀ کهف

وعدۀ خدا حقّ است. ماجرای اصحاب کهف شاهدی بر حق بودن وعدۀ قیامت، معاد و رجعت است. رجعت دوم اصحاب کهف در زمان ظهور امام عصر ارواحنافداه واقع خواهد شد. نفی نکردن ساخت مسجد در محل کهف، مؤیّد آن است که برخلاف نظر وهابیون می‌توان در کنار قبور اولیای خدا عبادتگاه بنا کرد. از مراء و جدلِ بی‌مبنا باید پرهیز کرد. از هر کسی نمی‌توان سؤال کرد، باید از اهل ذکر سؤال کرد. برای خودنمایی یا بی‌آبرو کردن کسی هم نباید از او سؤال کرد. وقوع فعل در خارج، به‌جز عزمِ انجام‌دهندۀ فعل به مشیّت الهی هم نیاز دارد. وقتی می‌خواهیم بگوییم در آینده کاری می‌کنیم، حتماً با گفتن ان‌شاءالله آن را به مشیّت الهی منوط کنیم. گفتن ان‌شاءالله یک ادب است؛ با گفتن ان‌شاءالله، در ظاهر به این ادب مؤدّب شویم و در باطن هم باورمند باشیم. هدایت مراتب مختلف دارد. سالک نباید متوقّف به هیچ مرتبه‌ای از کمالات باشد. اگر دل به هدایتگری خدا ببندد، تا بی‌نهایت می‌تواند رشد کند. دل‌بریدن از دنیا و قطع همنشینی با دنیاپرستان و پناه آوردن به کهفِ ولایت، انسان را مستعدِّ راه پیدا کردن به امام زمان علیه‌السّلام و قرار گرفتن در شمار یاران ایشان می‌کند. همۀ مخلوقات تحت ولایت عامّۀ خدا قرار دارند؛ امّا ولایت خاصّه مخصوص صالحان است و خدا امور آنها را مدیریت می‌کند. سخن خدا عین حقیقت است؛ نه گذر زمان، نه حالت جوامع و فرهنگ‌ها و نه هیچ احدی نمی‌تواند آن را تبدیل کند. غیر از خدا هیچ جا و هیچ احدی نیست که بتوان به آن پناه آورد، تکیه کرد و به امنیّت نائل شد.

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۲۰ چاپ نامه الکترونیک

مروری بر سورۀ کهف تا آیۀ ۲۰

قصّه‌های قرآن کریم شرح واقعیات است؛ خیال‌پردازی داستان‌سرایانه نیست. اصحاب کهف از مقامات دربار دقیانوس بودند که از راه فطرت به حقیقت توحید پی برده و جوانمردانه به میدان آمدند. باطن کهف ولایت است. کهف هر سالک درون خود اوست. دعا عامل اثربخشی تلاش‌های انسان است؛ جایگزین تلاش نیست. باید ابتدا راه افتاد، از زندگی دنیاپرستانه جدا شد و بعد برای رسیدن به مقامات معنوی و قرب الهی دعا کرد. هدایت دارای مراتب مختلف است. اگر کسی ایمان صادقانه بیاورد و در راه ایمانش به‌پا خیزد، خدا بر میزان ایمانش می‌افزاید و مراتب هدایت او را فزونی می‌بخشد. خدا به کسانی که برای او قیام کنند، قوّت قلب می‌دهد. قلب‌های اهل توحید مثل ظروف مرتبطه به‌هم مرتبط و موجودی‌هایشان یکی می‌شود. با عزلت گزیدن از دنیا و دنیاپرستان، شرک و مشرکان و پناه گرفتن در کهف ولایت، خداوند با گستراندن رحمت خود، راه سلوک را آسان و امور سالک را تمشیت می‌کند. راه یافتن به هدایت، هنر سالک نیست. سالک آمادگی خود را با گام نهادن در مسیر سلوک اعلام می‌کند، اما خداست که هدایت می‌کند. نفس انسان اگر به یک ولیّ خدا سر بسپارد، مثل سگ اصحاب کهف رام شده و به یک مدافع در برابر منحرفین و مخالفین توحید تبدیل می‌شود. باید تقوای علمی داشت؛ نباید بدون رسیدن به یقین، حرفی را مطرح نمود که در محضر الهی نمی‌توان اثبات کرد. سالک باید در طعام و لقمه‌ای که می‌خورد نهایت دقّت را داشته باشد. سالک نباید سلوک خود را برملا کند، از وادی توحید گفتن، مزاحمت مخالفان را در پی دارد.

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۱۳ چاپ نامه الکترونیک

تأمّلی در آیات ۱۶ تا ۲۰ سورۀ کهف

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا ﴿۱۶﴾ وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِدًا ﴿۱۷﴾ وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿۱۸﴾ وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنْظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا ﴿۱۹﴾ إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿۲۰﴾ سالک در آغاز راه باید از دنیا و دنیاپرستان دل ببرد و عزلت گزیند. گاهی عزلت و خلوت‌های ظاهری هم لازم است، اما نه اینکه رهبانیّت پیشه کند. خداوند رحمتش را بر کسانی که دل از دنیا بریده و در خلوتگاه اُنس با خدا و در پرتو ولایت پناه گرفته‌اند، می‌گستراند و مسیر سلوک آنها را هموار می‌کند. خورشید هدایت را خدا می‌گرداند. سالک وقتی به پناهگاه ولایت رفت و در آن مأوا گرفت، خدای متعال امورش را اداره می‌کند. خدا ولایت صالحان را عهده‌دار می‌شود. کسی که خدا را هادی خود بداند و خدا هدایت او را عهده‌دار شود، راه‌یافته و به مقصد رسیده است. خلق، ظاهر سالک الی‌الله را زنده می‌بینند، اما در واقع او به موت رسیده است و خداست که با وجود او کار می‌کند، زبانش لسان‌الله است، دستش یدالله است و ... وقتی انسان دل به خدا بسپارد و راه اولیای خدا را در پیش بگیرد، سگ نَفسِ او نیز مثل سگ اصحاب کهف به دنبال او راه می‌افتد. وقتی در قیامت از اهل محشر می‌پرسند: چقدر در دنیا درنگ کردید؟ می‌گویند یک روز یا بخشی از یک روز. مردم در دنیا خوابند، وقتی به موت برسند، بیدار می‎شوند. می‌توان با سلوک، در دنیا و قبل از فوت به موت اختیاری رسید و فهمید که تمام عمر طی‌شده در دنیا اندازۀ یک چشم برهم زدن بوده است. سالک وقتی راه سلوک را شروع می‌کند نباید راهش را علنی کند؛ یا او را پشیمان می‌کنند یا برای او مزاحمت ایجاد می‌کنند. بحث کتمان سر و تقیّه بسیار مهم است. اصل در سیر و سلوک، مخفی راه رفتن است؛ مگر آنکه خداوند امر به علنی کردن بکند.

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۶ چاپ نامه الکترونیک

تأمّلی در آیات ۱۱ تا ۱۵ سورۀ کهف

گوش انسان ورودیِ خطرناکی است‌. گوش اهل دنیا برای حرف‌های دنیوی تیز است و همین آنها را بیشتر به تعلّقات دنیوی می‌چسباند و اسیر می‌کند. سالک وقتی به کهف و پناه ولایت درآمد، مانند اصحاب کهف صدای دنیا را نمی‌شنود. ابتلا و امتحان، لطف الهی برای معلوم و آشکار شدن باطن و واقعیّت وجودی انسان برای خود اوست تا به معرفت‌النفس برسد و کاستی‌های خود را برطرف کند. قرآن می‌فرماید وقتی در قیامت از افراد می‌پرسند: چقدر در دنیا درنگ کردید؟ می‌گویند یک روز یا بخشی از یک روز. زندگی دنیا، خواب است‌. مردم در خوابند، وقتی به موت برسند بیدار می‎شوند. وقتی بیدار شدند می‌بینند زندگی دنیا لحظه‌ای بیش نبوده است. قرآن می‌فرماید اصحاب کهف عده‌ای جوان‌دل بودند که ایمان به پروردگار آوردند و ما بر هدایت آنها افزودیم. این لطف الهی است که اگر کسی یک گام به سوی خدا بردارد، خدا ده قدم به سوی او می‌آید. در وادی محبّت، قلب‌های افراد مثل ظروف مرتبطه به هم ربط پیدا می‌کند. اگر به یک ولیّ خدا محبّت واقعی پیدا کنیم و دل به او بسپاریم، می‌توانیم به تمام کمالات و ذخایر قلب او دست پیدا کنیم. ابتدای سِیرِ سالک قیام است. قیام و بلند شدن برای خدا و یا قیام علیه دشمنان خدا، پلیدی‌ها، انحطاط‌ها، آلودگی‌ها و ظلم‌ها. هر آنچه انسان مفتون و شیدای آن شود، اِله او می‌شود. ستمگرتر از کسی که غیر از الله و ربّ السّماوات و الارض را اِله و رب بداند و شیفته و جذب آنها شود و به آنها چشم امید داشته باشد، نیست...

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۱۲ چاپ نامه الکترونیک

مقام صدقِ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

از امام صادق علیه‌السّلام سؤال شد چه کسی پیکر فاطمه سلام‌الله‌علیها را غسل داد؟ ایشان فرمودند: امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام ایشان را غسل دادند، زیرا ایشان صدّیقه بودند و صدّیقه را جز صدّیق نمی‌تواند غسل دهد. صدّیق و صدّیقه یعنی کسی که هرگز جز راست از او صادر نشده و گفتار، اعمال، حالات، افکار، درون و برونش، سخن او را تصدیق می‌کند و تفاوتی بین ظاهر و باطن او وجود ندارد، بین ظاهر و باطن او با واقعیّتی که در عالم است هم تغایر و تضادی وجود ندارد. همانطور که فکر و احساس می‌کند، بیان می‌کند و آنچه هم در عالم وجود دارد، عین آن چیزی است که او بیان می‌کند. صدق: انطباق درون و برون انسان باهم و انطباق با واقعیّات بیرونی صِدّیق: کسی که بسیار صادق است و جز صدق از او سر نمی‌زند و ظاهر و باطن، بیان و عمل او با واقعیّات تطبیق می‌کند قرآن کریم ابتدای مسیر سلوک الی‌الله را صدق و انتهای راه را هم جایگاه صدق معرفی می‌کند. در طول مسیر هم باید همراه صادقان بود. کلّ مسیر عبودیّت حضرت حق با صدق طی می‌شود دامنۀ صدق، میوۀ صدق، صدق پروردگار، صدق پیامبران، پیامبران مصدّق، صدّیقه(حضرت مریم)، قول صدق، لسان صدق، وعدۀ صدق، مقعد صدق، صدقه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها صدّیقه بودند. در قول، عمل، باورهای قلبی، اندیشه‌ها و افکار، در تمام مراتبِ وجود آن حضرت، صدق وجود داشت. هیچ دوگانگی، مرز و حجاب از حُجُبِ نوریّه هم بین ایشان و حقّ متعال وجود ندارد. هیچ اسمی از اسماءالله حجابِ فاطمۀ زهرا سلام‌الله‌علیها با ذات حقّ متعال نیست.

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ چاپ نامه الکترونیک

تأمّلی در آیات ۹ و ۱۰ سورۀ کهف

أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ﴿۹﴾   إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾ سورۀ کهف سه ماجرای عمیق و دارای لایه‌های متعدد را در بر گرفته است؛ ماجرای اصحاب کهف، ماجرای ملاقات حضرت موسی و خضر علیهماالسّلام، ماجرای ذوالقرنین. اشارۀ قرآن به ماجرایی شگفت‌آورتر از کهف و رَقیم. ماجرای اصحاب کهف؛ نجات از زندگی در دربار دِقیانوس و درخواست رحمت و زمینۀ رشد از خدا. کهف، ولایت است. حرکت از دنیا با تمام مصادیق آن به سمت خدای متعال با پناهگاه ولایت اولیای خدا، مصداق سِیر اصحاب کهف است. سالک تنها با تقلّا و تلاش خود نمی‌تواند به مقصد برسد. آنچه می‌تواند سالک را به مقصد برساند، رحمت الهی است که راهنمای او باشد و نیز فراهم کردن زمینه رشد و تعالی از سوی خدا. هم بستر رشد و هم توان سیر و سلوک را خدا باید به سالک عنایت کند. این زمینه و شرایط رشد از سوی خدا برای تمام انسان‌ها فراهم است؛ اما استفاده از آن بین افراد متفاوت است. شرایط زندگی تمام انسان‌ها مثل سلامتی، بیماری، فقر، غنا،... تحت تدبیر حکیمانۀ حقّ متعال در جهت رشد تک‌تک آنها تدارک دیده شده است. خدا عالم‌تر است که هرکس در چه شرایط و بستری بیشتر رشد می‌کند؛ مشروط به رفتار متناسب آن بستر. شرایط بیرونی زندگی انسان‌ها تصادفی نیست؛ بلکه متناسب با شرایط روحی و درونی افراد است...

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۰۵ چاپ نامه الکترونیک

رهایی، راهِ وصال

سیر الی‌الله که از طریق صراط مستقیم، به مقصد وصال و لقاء الهی منتهی می‌شود، مستلزم دل کندن از تعلّقات و دلبستگی‌های دنیوی است. آن‌چه مهم است، دل کندن است و نه دست کشیدن و عدم استفاده از نِعَم الهی که خداوند روزی انسان کرده است. گاهی اوقات حرکت انسان به‌خاطر دل‌بستگی‌های دیگری نیز متوقف می‌شود، از جمله: - قالب‌های ذهنی که انسان به آنها دل بسته و تعصّب دارد و حاضر نیست از آنها دست بردارد؛ حتی قالب‌های دینی و مذهبی مثل یک نوع تفکر، تلقّی و برداشت خاص نسبت به آموزه‌های دینی - اسیر فهم اولیۀ خود بودن - تفکر خشکِ قشری داشتن - عادات رفتاری، حتّی عادات دینی و عبادی خشک، متعصّبانه و مقدّس‌مآبانه داشتن - قواره‌های خشک برای رفتارهای دینی داشتن اینکه در ادبیات عرفانی گفته می‌شود سالک و عارف در شور عارفانه و جذبۀ عشق الهی، دستار از سر می‌افکند و رِدا بر تن می‌درد؛ دستار نمادی از اندیشه‌های خشک دینی و ردا نمادی از الگوهای رفتاری خشک است.. تعلّق به هر چیزی انسان را راکد و متوقف می‌کند. تعلّق حجاب است و بی‌حاصلی چو پیوندها بگسلی، واصلی سائر الی‌الله باید رها و آزاد باشد. تا وقتی در بند تعلّقات است، سِیر برای او ناممکن است. غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلّق پذیرد آزادست آزادی و رهایی از تعلّقات، جز با قرار گرفتن در جاذبۀ محبّت الهی ممکن نیست...

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۲۹ چاپ نامه الکترونیک

تأمّلی در آیۀ اوّل سورۀ کهف

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُلِلهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا  تمام قرآن در سورۀ حمد و سورۀ حمد در بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم و بسم الله الرحمن الرحیم در بِ بسم الله و بِ بسم الله در نقطۀ تحت ب خلاصه شده است و امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام فرمودند: آن نقطۀ تحت ب من هستم... نٓ وَ ٱلۡقَلَمِ وَ مَا یَسۡطُرُونَ نون همان دَوات است. قلم وقتی در دَوات و سپس روی کاغذ قرار می‌گیرد، نقطه‌ خلق می‌شود. نقطه که امتداد داده شود، حروف خلق می‌شوند. تمام کلمات از این حروف و تمام عبارات از این کلمات خلق می‌شوند و همۀ سطرها نیز از همین عبارات به وجود می‌آیند و این ماجرای کلّ آفرینش است... کتاب یا قرآن نازل‌شدۀ یک حقیقت است. پس قرآن همچون نردبانی است که اگر از آن بالا رویم به آن حقیقت می‌رسیم. راه تماس با تمام مراتب حقیقت قرآن، داشتن طهارت مطلق است. عبودیّت عموم خلق برمی‌گردد به اسماء‌الله. عموم خلق به تناسب مراتب کمالی که دارند، عبد یکی از اسماء خدا هستند و خدا را در قالب آن اسم که ناظر بر آن مرتبه است، عبادت می‌کنند. سالک اگر در سیر خود از عالم اسماء عبور کند، آنجا دیگر اسمی نیست و حقّ متعال فارغ از اسماء و صفات مورد عبادت قرار می‌گیرد؛ این مرتبۀ عبودیّت مطلق حقّ است. غایت آفرینش که اوج عبودیّت حقّ متعال و فوق عبادت اسماء و صفات است، عبادت کسی است که عَبدُهُ است. لذا تحقّق هدف خلقت، موکول به وجود حجّت اعظم خداست که خدا را چنان که شایستۀ اوست عبادت می‌کند؛ کَما هُوَ حَقُّهُ. کسی می‌تواند قرآن را دریافت کند و قرآن بر او نازل شود که در مرتبۀ عَبدُهُ باشد. ظرفیّتی که می‌تواند همۀ اسماء الهی را دریافت کند، می‌تواند کتابی که شرح آن اسماء است را نیز دریافت کند....

 

 
گزیده ای از سخنان استاد مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۲۸ چاپ نامه الکترونیک

اهمّیّت خدمت در سلوک در سلوک

خدمت جایگاه بزرگی دارد؛ خدمت به همه چیز و همۀ موجودات و انسان‌ها و به‌صورت خاص نسبت به نزدیکان و کسانی که حقّ جسمانی و بالاتر از آن، حقّ روحانی بر انسان دارند و به همین ترتیب تا معصومین علیهم‌السّلام. خدمت‌ یعنی کار بدون چشمداشت کردن؛ که رشدآفرین است و انسان را از پوستۀ فردیّت و نفع‌طلبی بیرون می‌آورد. انسان تا قبل از ورود به وادی محبّت، کاسب و تاجر‌مسلک است؛ امّا وقتی اهل آخرت و محبّت گشت و محبّ شد، محبّت نمی‌ورزد تا پاسخی بگیرد و از محبّت کردن به دنبال سود مادّی، معنوی، دنیوی یا اُخروی نیست. برای اهل محبّت، خودِ محبّت کردن و خدمت کردن، موضوعیّت دارد و از این توفیق لذّت می‌برند و شادمان می‌شوند. روحیۀ خدمت، و نَفسِ خدمت کردن را دوست داشتن، از کمالات شاخص انسان است...

 
<< ابتدا < قبلی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 بعدی > انتها >>

صفحه 1 از 25