Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۱۵ ارديبهشت
۱۴۰۳

25. شوال 1445


4. می 2024






الف. روحیّات و احساسهای فرد مسلمان دربارة خداوند
تالیفات استاد - کتاب مدیریت اسلامی

۱/ همة انسانها در ناخودآگاه خویش عاشق خدایند و عشق و علاقة آنها به هر چیز این عالَم، چه پول و ثروت، چه مقام و قدرت، چه جمال و زیبایی، چه علم و دانایی، چه حیات و زندگی و ... همه جلوه‌های همان عشق فطری است که در نهاد همة موجودات وجود دارد. لکن اغلب اشخاص در یافتن مصداق خارجی معشوقِ درونی خود به بیراهه می‌روند و سراب را با آب اشتباه می‌گیرند و جلوه‌های غنای مطلق، قدرت مطلق، جمال مطلق، علم مطلق، حیات مطلق و ... محبوب ناشناختة خود، در آینة پول، مقام، زیباییهای ظاهری، دانش، زندگی دنیوی و ... را با خود محبوب اشتباه می‌گیرند. این که بشر با دست یافتن به هر میزان از این خواسته‌های دنیوی سیراب نمی‌گردد و پیوسته تشنه است و بیشتر می‌طلبد، به روشنی آشکار می‌سازد که او در پی کمال مطلق و نامحدود، یعنی خداست بدون این که خود بدین حقیقت واقف باشد.

 

 

هر آن کس عاشق خوبان مه روست

                                                             بـداند یا نـداند عـاشق اوسـت

 

فرد مسلمان به محبوب فطری خویش پی برده و جلوه‌ها را با خود او اشتباه نگرفته است؛ لذا از آنها دل بریده و به صاحب جمالی که همة جذابیّتها و مطلوبیّتهای مشهود در آینه‌های ممکنات از اویند رو نموده است و ندا در داده است که: «لاٰ أُحِّبُ ﭐلآفِلینَ ...إنّی بَریءٌ مِّما تُشْرِکُونَ، إنّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذی فَطَرَ ﭐلسَّمٰواتِ وَ ﭐلأَرْضَ حَنیفاً: من چیزهایی را که (هستی و کمالاتشان از آنِ خودشان نیست و لذا) افول می‌کنند دوست ندارم ... من از آنچه شما (مردم آنها را به جای خدا گرفته و) شرک می‌ورزید (روی گردان و) بیزارم. من تنها به جانب کسی روی می‌کنم که (با تجلّی خویش) آسمانها و زمین را آفرید.[۱]

مطالعه و تفکّر فرد مسلمان در زمینة اسماء و صفات الهی، که یکپارچه خوبی و کمال است، آتش محبّتش به خدا را شدیدتر می‌نماید، و تأمّل و تدبّرِ وی در لطف و عطا و ستر و مدارایی که خدا در زندگی با او می‌کند بر شدّت محبّتش به خدا می‌افزاید. ﭐلَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً ِللهِ: آنان که ایمان آوردند محبّتشان به خداوند شدیدتر است.۲ تمام شوق و اهتمام چنین فردی نیل به وصال و لقای محبوب و اُنس و خلوت با اوست دوری و عدم دیدار اوست که وی را محزون می‌سازد و از نظر محبوب افتادن و محرومیّت از عنایت اوست که برایش تلخ و هراس‌انگیز است. این عشق سبب می‌شود که لحظه‌ای از یاد محبوب غافل نباشد و جز به عشق او و برای رضای او به کاری روی نیاورد و سخنی بر زبان نراند. این محبّت و عشق، چشم و گوش او را از توجّه و دیدن و شنیدن جز آنچه در رابطه با محبوب است کور و کر می‌سازد و دل او را از مشغول بودن به غیر دوست فارغ می‌کند و اندیشه‌اش
را از غیر او غافل می‌سازد و رغبتی به غیر او، خواه مطامع دنیوی و خواه تنعّمات اُخروی، در دلش باقی نمی‌گذارد؛ لذا جز به انجام آنچه موجب جلب
رضایت و عنایت اوست نمی‌اندیشد و رضا و خواستی جز رضا و خواست حضرت دوست در او باقی نمی‌ماند. این عشق سبب می‌شود که به هر آنچه در زندگی برایش رخ می‌دهد و نصیبش می‌گردد به عنوان هدیة دوست بنگرد و از تلخ و شیرین و رنج و راحت و کم و زیاد آن به یکسان به شیرینی استقبال کند و خشنود باشد.

 

یکــی درد و یکــی درمــان پسـندد

                                                      یکی وصـل و یکـی هـجران پسـندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

                                                     پســندم آنــچه را جـــانان پســندد

***

در بلایا می‌چشم لذّات او                                  مات اویم مات اویم مات او

 

۲/ فرد مسلمان که چیزی و کسی جز خدا را در عالَم مؤثّر نمی‌داند (لاٰ مُؤَثِّرَ فِی ﭐلْوُجُودِ إلاّ ﭐللهَ) ترس و طمعی از غیر خدا در دل ندارد. او که می‌داند آنچه از حوادث و رخدادها و امکانات و موقعیّتها که خداوند در زندگی هر کسی پدید می‌آورد درست مقتضای مصالح حقیقی او و محض خیر است، و آگاه است بر این که عمل به تکالیف و دستورات خداوند که روشنگر نحوة برخورد با حوادث و بکارگیری امکانات و عمل در موقعیّتهای زندگی است شرط اثربخشی و ظاهر شدن آثار خیر نهفته در حوادث و امکانات و موقعیّتها برای وی است؛ در برابر دشواریها و تنگناها و ناملایمات زندگی صابر و به آنچه خداوند روزی و نصیبش می‌کند قانع و به آنچه خدا با او کرده و به او داده راضی و خشنود و در برابر آنچه به او امر فرموده عملاً و قلباً تسلیم و پذیراست.

فرد مسلمان اگر هدف و مقصودی اختیار کند،پس از صرف توان لازم برای نیل به آن، با اعتماد به این که خداوند مصلحت را بهتر تشخیص می‌دهد، بر خدا توکّل می‌نماید و او را وکیل می‌سازد تا هر آنچه را او مصلحت می‌داند، خواه تحقّق خواسته‌اش و خواه عدم تحقّق آن را عملی سازد.

او با عنایت به این که خداوند، که مولای انسان است، از نیازها و حوایج بنده‌اش غافل نیست و بر احتیاجات واقعی و مصالح حقیقی عبد بهتر از خود او واقف است و تأمین آنها را خود بر عهده گرفته و متکفّل است، همِّ خود را به انجام وظایف بندگی متمرکز می‌سازد و از هرگونه مصلحت‌اندیشی برای خود و برنامه‌ریزی و تدبیر برای تأمین منافع خویش فارغ شده و همة امور دنیا و آخرت خود را یکجا به خداوند تفویض می‌نماید.

أُفَوِّضُ أَمْری إلَی ﭐللهِ إنَّ ﭐللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ: کار خویش را به خدا واگذار و تفویض می‌نمایم، همانا خداوند بر (مشکلات و حوایج بندگان) آگاه و بیناست.[۲]

إلهی أغْنِنی بِتَدْبیرِکَ لی عَنْ تَدْبیری وَ بِاخْتِیارِکَ عَنْ إخْتِیاری: خدای من، مرا با تدبیرت از تدبیر اندیشیدن خودم بی‌نیاز کن و با اختیار و انتخاب خودت از اختیار و انتخاب خودم بی‌نیازم ساز.[۳]

۳/ توجّه به عظمت مقام الهی و بزرگی حقّی که بر بندگان دارد و اشرافی که خداوند بر همة آشکار و نهان امور ایشان دارد و این که عالَم محضر خداست سبب می‌گردد که روحیّة حیا و ادب در محضر الهی تمام لحظات و زوایای زندگی فرد مسلمان را فرا گیرد و خود را در هر مرتبه‌ای از معرفت و طاعت و شکر که باشد، عاجز از ادای آنچه سزاوار حضرت حقّ است بداند و در هر سه زمینة معرفت، طاعت و شکر، خویشتن را قاصر و مقصّر ببیند. تا جایی که شخصیّتی چون پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم به خداوند عرضه می‌دارد: ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ وَ ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ: آن گونه که سزاوار شناخت تو بود تو را نشناختیم و آنچنان که شایستة عبادت تو بود تو را عبادت ننمودیم.[۴]

 

عظمت الهی چنان وجود فرد مسلمان را در برمی‌گیرد و چشم و دل او را به خویش معطوف می‌سازد که هر چه جز اوست در نظرش کوچک و حقیر جلوه می‌نماید.

عَظُمَ ﭐلْخالِقُ فی أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی أعْیُنِهِمْ: چنان خداوند در درونشان به عظمت شناخته و جلوه‌گر شده است که هر چه جز او، در نظرشان کوچک و حقیر می‌نماید.[۵]

 



[۱]- سورة انعام، آیات ۷۶ تا ۷۹/                ۲- سورة بقره، آیة .۱۶۵

[۲]- سورة غافر، آیة .۴۴

[۳]- محدّث قمّی، مفاتیح الجنان، دعای عرفة امام حسین علیه السّلام .

[۴]- مجلسی، مرآة العقول، ج ۸، ص .۱۴۶

[۵]- نهج البلاغه، خطبة .۱۹۳