Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






۱۲- مدیر و عبادت
تالیفات استاد - کتاب مدیریت اسلامی

احساس و اندیشة ربّانی

از آنجا که انسان به هر چیز از دیدگاه مطلوب و مقصود خویش می‌نگرد و براساس آن امور را ارزیابی می‌کند و در رابطه با آن، گرایش و گریز پیدا می‌کند و به انگیزة آن، دست به کار می‌برد؛ همة رفتار و گفتار و اندیشه و احساس انسان رنگی از مطلوب و مقصود او دارد. به همین خاطر است که مدیر اسلامی احساس و اندیشه‌ای ربّانی داشته و انگیزنده و سائق او در کارها تنها خداست. به عشق او مسؤولیّت می‌پذیرد و با حبّ او تلاش می‌نماید، با آرزوی قرب او خود را وقف خدمت مردم می‌کند و به امید وصل او هر سختی و مشقّتی را استقبال می‌نماید. این‌گونه است که تلاش و کوشش مدیر اسلامی در عرصة کار، عبادت به شمار آمده و از او عارفی سالک می‌سازد که با خدماتش منازل سلوک را یکی پس از دیگری پشت سر می‌نهد و از همین روست که محیط کار برای او به معبدی بدل می‌گردد که تنها خدا در آن بندگی می‌شود. بنابراین انجام مسؤولیّتهای ناشی از مدیریّت، خود عبادت است.

امیرالمؤمنین علیه السّلام این حقیقت را چنین به مالک گوشزد می‌نمایند:

وَ إنْ کانَتْ کُلُّها ِللهِِ إذا صَلُحَتْ فیهَا ﭐلنِّیَّةُ وَ سَلِمَتْ مِنْهَا ﭐلرَّعِیَّةُ.

گرچه تمامی اوقات روز اگر مدیر نیّت پاک داشته و مردم از او آسوده‌خاطر باشند، برای خدا صرف می‌شود و عبادت به شمار می‌آید.[۱]

از آنجا که هدف از عبادت قرب به درگاه الهی است، اگر مدیر در محاسبة نفس خویش دریابد که علی‌رغم همة موفّقیّتهای کاری حاصله و خدماتی که در سِمَت مدیریّت انجام داده و بهره‌های فراوانی که دیگران از رهگذر کار او برده‌اند، خود به خدا نزدیکتر نشده است، باید بداند که تمامی تلاشهایش تباه و بیهوده است، و در ارزیابی الهی علی‌رغم اینکه دیگران از کار او بهره‌مند شده‌اند، خود او زیانکار و خسارت‌دیده است. بنابراین مدیر اسلامی نباید به صرف اینکه می‌بیند سازمان تحت مدیریّت وی به بهترین وجه اداره می‌شود و افراد نیازمند و درمانده، از رهگذر خدمات او بهره‌مند و مستغنی می‌گردند، دلشاد شود؛ زیرا به تعبیر قرآن کریم زیانکارترین افراد کسانی هستند که از رابطة خویش با خدا غافل شده و تلاش خود را مصروف وجهة دنیوی امور نموده‌اند و بسیاریِ بازده کارشان در آنان احساس موفّقیّت و کامیابی برانگیخته است.

در روایات اسلامی، انسانها از اینکه «جِسر ناس» شوند تحذیر گردیده‌اند و مراد از جِسر ناس افرادی هستند که همچون پلی واسطة دستیابی دیگران به نیازهای دنیوی و حتّی کمالات معنوی و مقامات اخروی گردند، امّا خود از معنویّات بی‌بهره و در آخرت تهیدستند.

به همین خاطر است که تعریف و تمجید دیگران و یا خُرده‌گیری و تکذیب آنان در مدیر اسلامی تأثیری بر جای نمی‌گذارد؛ بلکه آنچه در او مؤثّر است احساس رضایت باطنی اوست از اینکه بر وفق رضای الهی عمل نموده و منازلی از کمالات معنوی را طی کرده و به درگاه الهی نزدیکتر شده است.[۲]


بر این اساس هر مدیر اسلامی می‌بایست در پایان کار روزانه، دقایقی را برای محاسبة نفس خویش اختصاص داده و در خلوت، در پیشگاه الهی به ارزیابی عملکرد روزانة خویش بپردازد و در مورد کارهایی که او را به خدا نزدیکتر ساخته، به خاطر توفیقی که خداوند در انجام آنها نصیب او کرده است شکر نموده و در مورد کارهایی که موجب بُعد و دوری او از خدا شده است استغفار نماید و با تصمیم بر ترک، در جهت جبران آنها اقدام کند.

به بیان دیگر، مدیر می‌بایست در جریان کار، در این اندیشه باشد که خود، تا چه حدّ در انجام تکالیف الهیش موفّق بوده است و در نتیجه باید همّ و غمّ خود را مصروف مکتسبات درونی و معنوی خویش از رهگذر حُسن انجام وظیفه نماید و موفّقیّت و شکست خود را با این معیار ارزیابی کند والاّ آنچه که در خارج وقوع خواهد یافت و میزان تأثیری که خداوند به عمل او خواهد بخشید، در حوزة مسؤولیّت او نیست و نباید در آن زمینه دغدغة خاطر داشته باشد؛ زیرا بی‌تردید، خداوند بیش از او خیرخواه دین و دولت و جامعه و امّت اسلامی بوده و در تحقّق بخشیدن به ارادة خود نیز توانا و قادر است. بنابراین در خارج، آنچه خداوند مصلحت بداند اتّفاق می‌افتد و بی‌شک خیر است، گرچه ممکن است حکمت آن پوشیده باشد، و بر عهدة افراد نیست که در این مورد اضطراب و نگرانی داشته باشند. تنها نگرانی مدیر باید در این باشد که در جریان کارها تا چه حدّ وظیفة خویش را به عنوان یک بندة شایسته خدا انجام داده است و همان‌گونه که عبدالمطّلب، جدّ بزرگوار پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در پاسخ این اعتراض ابرهه که چرا در



شرایطی که من به مکّه حمله کرده و قصد ویران ساختن خانة خدا را دارم، تو به فکر شترهایت هستی، فرمود:

أنَا رَبُّ ﭐلإبِلِ وَ إنَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً.

من صاحب و مسؤول شترهایم هستم و خانه، خود صاحبی دارد.[۳]

مدیر اسلامی نیز باید در جریان کارها، در اندیشة انجام تکالیف الهی خود و به سلامت نگاهداشتن خویش از شیاطینی که در امر مدیریّت از بیرون و درون به او حمله‌ورند باشد والاّ امّت مسلم و دولت و کشور و اسلام، خود صاحبی دارند خیرخواه و قادر؛ که با وجود چنین صاحبی، جای این نیست که مدیر هیچ‌گونه اضطراب و تشویشی به خود راه دهد.

 

رابطة خاصّ با خدا

گرچه همان‌گونه که گفتیم، مدیر اسلامی در لحظه لحظة روزش به عبادت خدا مشغول است؛ امّا این، ضرورت برقراری ارتباط خاصّ با خدا را برای او منتفی نمی‌سازد. مدیر با راز و نیاز با خدا و مناجات و نیایش با او نیرو می‌گیرد و روح افسرده از برخوردها و اشتغالات خود را آرامش می‌بخشد. در نتیجه، اینکه برخی مدیران به بهانة تراکم کار و درگیری بسیار، از این ارتباطات ویژة ملکوتی غفلت می‌ورزند و به تصوّر مهمتر بودن کارهایشان، وقتی را به آن اختصاص نمی‌دهند، اشتباه بسیار بزرگی است؛ زیرا این‌گونه افراد تدریجاً لطافت روحی خود را در جریان کار از دست می‌دهند و حلاوت معنوی کار در نزدشان از بین می‌رود. در نتیجه، کار تبدیل به امری خشک و بی‌روح می‌شود که کسالت می‌آفریند و افسردگی می‌زاید؛ بنابراین دیگر نه مدیر در جریان کار آن روح لطیف و متعالی را، و نه کار برای او آن طعم شیرین و مطبوع گذشته را خواهد داشت.

علی علیه السّلام در این مورد به مالک می‌فرمایند:

وَ ﭐجْعَلْ لِنَفْسِکَ فیما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ﭐللهِ أفْضَلَ تِلْکَ ﭐلْمَوٰاقیتِ وَ أجْزَلَ تِلْکَ ﭐلأقْسامِ.

برای ارتباط خودت با خدا، بهترین و مهمترین قسمت اوقات روز را برای خویش اختصاص بده.[۴]

 

توجّه و اهمّیّت دادن به نماز

بسیار اتفّاق می‌افتد که اشتغالات مدیر او را از برگزاری بموقع نماز باز می‌دارد یا سبب می‌شود که هنگام خواندن نماز، چنان شتاب‌زده رفتار کند که هیچ عمل مستحبّی را به جای نیاورده و حتّی در ارکان و واجبات نمازش هم نقص و ایرادی پدید آید. این بی‌توجّهی و کم‌اهمّیّت تلقّی کردن نماز، خطایی بس عظیم است؛ زیرا مدیر اسلامی، تنها برای انجام تکلیف الهی و دستور خداوند است که به کار مدیریّت مشغول گشته است. حال اگر کار چنان مدیر را مسحور خویش نماید که این هدف فراموش شود و در نتیجه، خود کار هدف قرار گیرد، آنگاه که کار در سازمان با یکی دیگر از فرامین الهی که از اهمّیّت بیشتری برخوردار است در تضادّ قرار گیرد، ممکن است مدیر به آن دستور کم‌اعتنایی کرده و کار خود را ادامه دهد. در حالی که اگر مدیر همواره توجّه داشته باشد که نفسِ کار هدف نیست، بلکه اطاعت از خدا هدف است، و چون انجام وظایف شغلی نیز یک تکلیف الهی است باید بدان پرداخت؛ آنگاه که فرمان دیگری از جانب خدا صادر می‌شود، او بدون کراهت و بی‌میلی، مشتاقانه دست از کار می‌کشد و به اجرای آن فرمان می‌پردازد. با توجّه به این نکته، نماز که پایه و ستون دین و شرط قبولی اعمال دیگر می‌باشد و برای آن زمان و شرایط ویژه‌ای از جانب خدا تعیین شده‌ است هیچ‌گاه نباید در نزد مدیر مورد بی‌اعتنایی قرار گیرد.

در جریان کارها مواردی پیش می‌آید که در اثنای جلسه‌ای یا در حین انجام کاری، ندای مؤذّن بلند می‌شود و زمان اقامة نماز فرا می‌رسد؛ اغلب در این‌گونه
موارد مدیران بی‌اعتنا به وقت نماز، جلسه و کار را ادامه می‌دهند؛ در حالی که اگر چند دقیقه‌ای جلسه را متوقّف نموده و دست از کار بکشند و نماز را به پا دارند و آنگاه جلسه و کارشان را ادامه دهند، بی‌شک لطمه‌ای به کار نمی‌خورد. گرچه حتّی اگر در کار هم خللی ایجاد شود، چون هدف اطاعت فرمان خداست، باید بدان گردن نهاد و اجرا کرد.

حضرت امیر علیه السّلام در مورد برگزاری نماز به مالک می‌فرمایند:

وَ لْیَکُنْ فی خاصَّةِ ما تُخْلِصُ بِهِ ِللهِ دینَکَ إقامَةُ فَرائِضِهِ ﭐلَّتی هِی لَهُ خاصَّةً فَأعْطِ ِللهِ مِنْ بَدَنِکَ فی لَیْلِکَ وَ نَهارِکَ وَ وَفِّ ما تَقَرَّبْتَ بِهِ إلَی ﭐللهِ مِنْ ذٰلِکَ کامِلا غَیْرَ مَلْثُومٍ وَ لاٰ مَنْقُوصٍ بالِغاً مِنْ بَدَنِکَ ما بَلَغَ.

و در وقتی که برای عبادت خالصانة خدا اختصاص می‌دهی باید واجباتی را که تنها برای اوست برپا داری. پس بخشی از روز و شب را به بندگی خدا بسپار و آن عبادتی که به وسیلة آن به خدا تقرّب می‌جویی، ولو پیکرت را هم به مشقّت اندازد، کامل و بی‌نقص و بی‌خلل به جای آور.[۵]

امیرالمؤمنین علیه السّلام در دستورالعملی که برای محمّد بن ابی‌بکر که قبل از مالک او را به فرمانروایی مصر گماردند، صادر فرمودند، می‌نویسند:

صَلِّ ﭐلصَّلوةَ لِوَقْتِهَا ﭐلْمُؤَقَّتِ لَهٰا وَ لاٰ تَعْجَلْ وَقْتَها لِفَراغٍ وَ لاٰ تُؤَخِّرْها عَنْ وَقْتِها ِلاشْتِغالٍ وَ ﭐعْلَمْ أنَّ کُلَّ شَیءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاٰتِکَ.

نماز را در وقتی که برای آن تعیین شده به جای آور، نه وقت آن را به علّت فراغ از کار پیش انداز و نه به سبب اشتغال به کار به تأخیر انداز و بدان که همة کارهای تو بسته به نماز توست.[۶]

 

دعا و استمداد از خدا

از آنجا که مسؤولیّتهای ناشی از مدیریّت بسیار خطیر است و وظایف مدیر در

رابطه با سازمان، کارکنان، مراجعان و جامعه بسیار ظریف و حسّاس و دقیق می‌باشد؛ بی‌شک جز با یاری خدا و امدادهای الهی، هیچ‌کس قادر نخواهد بود ضوابط دقیق اسلام در امر مدیریّت را به طور کامل مراعات نموده و براساس آن ایفای وظیفه نماید. بنابراین مدیر اسلامی همواره متّکی به نصرت الهی بوده و در انجام وظایفش از خدا طلب توفیق می‌نماید و با روح توکّل، در عرصة مدیریّت گام برمی‌دارد و در اوقاتی که با خدای خود خلوت می‌کند، از او کمک می‌خواهد و یاری می‌طلبد.

علی علیه السّلام در نامه‌ای به محمّد بن ابی‌بکر فرماندار مصر می‌نگارند:

وَ أکْثِرِ ﭐلإسْتِعانَةَ بِاللهِ یَکْفیکَ ما أهَمَّکَ وَ یُعِنْکَ عَلیٰ ما یُنْزَلُ بِکَ إنْ شاءَ ﭐللهُ.

و بسیار از خدا مدد بجوی که تو را در کارهای دشوارت کفایت می‌کند و در مشکلاتی که برای تو رخ می‌دهد یاریت می‌کند ان‌شاء‌الله.۲



[۱]- نهج ‌البلاغه، نامة ۵۳/

[۲]- در همین رابطه امام باقر علیه السّلام می‌فرمایند:

وَ ﭐعْلَمْ بَأنَّکَ لا تَکُونُ لَنا وَلِیّاً حَتّی لَوِ ﭐجْتَمَعَ أهْلُ مِصْرِکَ وَ قالُوا إنَّکَ رَجُلٌ سَوْءٌ لَمْ یَحْزُنْکَ ذلِکَ وَ لَوْ قالُوا إنَّکَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ یَسُرُّکَ ذلِکَ وَ لکِنْ أعْرِضْ نَفْسَکَ عَلیٰ کِتابِ ﭐللهِ فَإنْ کُنْتَ سالِکاً سَبیلَهُ، زاهِداً فی تَزْهیدِهِ، راغِباً فی تَرْغیبِهِ، خائِفاً مِنْ تَخْویفِهِ، فَأثْبِتْ وَ أبْشِرْ فَإنَّهُ لایَضُرُّکَ ما قیلَ فیکَ وَ إنْ کُنْتَ مُبائِناً لِلْقُرْآنِ فَماذَا ﭐلَّذی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ.

و بدان که تو ولیّ ما شمرده نمی‌شوی تا چنان گردی که اگر همة اهل دیارت به زبان واحد بگویند تو مرد بدی هستی مایة اندوه تو نگردد و اگر همة آنها بگویند تو مرد خوبی هستی شادت نکند. ولکن خود را بر قرآن عرضه کن؛ پس اگر رهرو راه قرآن بودی و از آنچه قرآن به زهد ورزیدن در موردش دعوت کرده، زهد ورزیده بودی و به آنچه قرآن بدان ترغیب نموده، رغبت داشتی و از آنچه قرآن ترسانده، ترسیده بودی، پس ثابت‌قدم و استوار و شادمان و خرسند باش که در چنین حالتی هر چه درباره‌ات بگویند به تو زیانی نخواهد رساند. امّا اگر از قرآن جدا بودی، پس چه چیزی است که سبب شده بر خود ببالی؟ (تحف العقول، ص ۲۹۲)

[۳]- مناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۱۸/

[۴]- نهج ‌البلاغه، نامة ۵۳/

[۵]- نهج ‌البلاغه، نامة ۵۳/

[۶]- نهج ‌البلاغه، نامة ۲۷.                       ۲- نهج ‌البلاغه، نامة ۳۴.