Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


سه شنبه ۴ دی
۱۴۰۳

22. جمادي‌الثاني 1446


24. دسامبر 2024






نظر دانشمندان شیعه در مورد عرفان و تصوّف
تالیفات استاد - کتاب سر حق

در زمینة مخالفت برخی علمای شیعه با عرفان و تصوّف نیز علاوه بر نکات کلّی که قبلاً ذکر شد، نکات زیر حائز دقّت است.

اوّلاً: مخالفان و منکران عرفان و تصوّف، از وجود برخی چهره‌های عظیم القدر علمی شیعه که در بین علمای شیعی مذهب مقبولیّت تامّ و عامّ دارند و سیرة عملی و آثار علمی آن‎ها به روشنی از مشرب عرفانی ایشان حکایت دارد، غفلت نموده و یا عمداً آن‎ها را مخفی می‌سازند. از جملة این بزرگان به شخصیّت‌هایی چون سیّد بن طاووس، شهید ثانی، علاّمة بحرالعلوم و ابن فهد حلّی می‌توان اشاره کرد.

ثانیاً: در نفی عرفان و تصوّف از دید عالمان شیعه، بعضاً به عبارات و کتاب‌های عالمانی استناد شده است که آثارشان به صراحت از این که مشرب عرفانی داشته‌اند حکایت می‌کند. آیا ممکن است مشرب عرفانی ملاّصدرا (ره) و داماد او فیض کاشانی (ره) را با وجود آن همه نثر و نظم مشحون از عرفان و معارف شهودی ایشان، انکار کرد. یا عارف بودن امام خمینی (ره) را با آن همه آثار عرفانی ندیده انگاشت. یا این که با اعتراف به وجود مشرب عرفانی آنان, می‌توان به این نیاندیشید که اگر آن‎ها عرفان را در کلّ باطل دانسته‌اند، چگونه خود راهرو طریق آن و مروّج و مبیّن و مدافع آن بوده‌اند. آیا همین نکته کافی نیست که هر نظاره‎گر منصفی دریابد و یا گردن بنهد که آنچه این بزرگان نفی کرده‌اند همان صوفی‌گری انحرافی و بَدَلی است، یعنی اموری از قبیل بطالت و تنبلی و بیکارگی و سربار دیگران بودن و به تکدّی زندگی گذراندن و بی‌قیدی و بی‌اعتنایی به احکام شرع نمودن و بی‌سوادی و جهالت و به سُخره گرفتن علم و علمای دین و مبتلا بودن به انحرافات فکری و اعتقادی و عملیِ متأثّر از جهل و نادانی و غرّه شدن به عبادات و ریاضات و یا غافل شدن و باز ماندن از تعالی و قرب و کمال با مشغول و سرگرم شدن به اصطلاحات و الفاظ عرفانی و در کنار آن دکّان‎داری و سالوس و سواری گرفتن از مریدان عوام و غوطه‌ور بودن در شهوات نفس و منجلاب گناه به ادّعا یا گمانِ وصول به حقیقت. و آیا از نفی و طرد چنین اموری که در آثار نظم و نثر آن بزرگان مورد تصریح قرار گرفته است، می‌توان نتیجه گرفت که آن‎ها با عرفان مخالف بوده و آن را نفی کرده‌اند؟

به عنوان نمونه همان امام خمینی (ره) که در نامه‌ای می‌نگارند: اسفار اربعه با طول وعرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت. نه از فتوحات، فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم، حکمتی دست داد.[i]1 چگونه در نامه‌ای که در آستانة فروپاشی کمونیسم به گورباچف، آخرین رئیس جمهور اتّحاد جماهیر شوروی می‌نویسند و با هیمنه و جلال خاصّی آن را برای او ارسال می‌دارند، وی را برای آشنایی با حقایق اسلام به مطالعة آثار ملاّصدرا و ابن عربی، یعنی مؤلّفان اسفار اربعه و فتوحات مکیّه دعوت می‌کنند[ii]2؟ پاسخ این سئوال این است که آنچه ایشان نفی و نهی می‌کنند، مشغول و سرگرم شدن به اصطلاحات فلسفی و عرفانی و بازماندن از برداشتن گام‌های عملی در مسیر سلوک الی الله و نیل به معارف شهودی در طریق معرفت الله، به بیان دیگر بازماندن از عرفان عملی با مشغول و سرگرم شدن به بحث‌های عرفان نظری و نقّالی پیشه کردن در زمینة عرفان عملی است.

همان عبارت مقطّع امام خمینی(ره) که بعضاً به عنوان شاهدی بر ناسودمندی و بطلان عرفان مطرح شده است، اگر با عبارات قبل و بعد آن ملاحظه شود، مقصود ایشان از آن، به خوبی آشکار می‎شود. عبارت کامل به این صورت است: چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرو رفتم و بجای رفع حُجُب به جمع کتب پرداختم که گویی در کون و مکان چیزی نیست جز یک مشت ورق پاره که به اسم علوم انسانی و معارف الهی و حقایق فلسفی، طالب را که به فطرتالله مفطور است، از مقصد بازداشته است و در حجاب اکبر فرو برده. اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت. نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فصوص الحکمحکمتی دست داد، چه رسد به غیر آن‎ها که خود داستانی غم‎انگیز دارد. به این اصطلاحات که دام بزرگ ابلیس است بسنده مکن و در جستجوی او جلّ و علا باش[iii]1.

در این جا به چند نمونه از اشعار آن حضرت نیز که به صراحت بر مقصود مذکور دلالت دارد، اشاره می‌کنیم.[iv]

عـارف که ز عـرفان کتبی چند فـرا خواند

بسته است به الفاظ و تعابیر و دگر هیچ

 * 

تـا تکیه گهت عصــای بـرهـان بـاشـــد

تا دیــدگهت کتــاب عــرفــان باشـد

در هجــر جمــال دوست تـا آخـر عمـر

قلب تــو دگـرگـون و پـریشـان باشـد

    * 

از ورق پاره‌ی عرفان خبری حاصل نیست

از نهـانخـانه‌ی رنـدان خبـری می‌جویم

*

طـوطـی صفتی و لاف عــرفــان بــزنـی؟

ای مــور دم از تخت سلیمـان بـــزنـی؟

فــرهــاد نـدیـده‌ای و شیــرین گشـتـی؟

یـاســر نشــدی و دم زسلمــان بـزنی؟

اگر چنین عباراتی را شاهدی بر نفی عرفان از دیدگاه امام خمینی (ره) بدانیم، باید غزل زیر را نیز دلیل نفی حجّ، فقه، قضاوت، ادبیّات و ...، از دیدگاه آن حضرت بشمار آوریم.

از دلـبـرم به بتـکـده نام و نشــان نبـود

در کعبـه نیز جلوه‌ای از او عیان نبود

در خـانـقـاه ذکری از آن گل‌عذار نیست

در دیر و در کنیسه کلامی از آن نبود

در مدرس فقیـه به‌جز قیل و قـال نیست

در دادگاه هیـچ از او داستــان نبـود

در محضــر ادیـب شـدم بلکـه یابمـش

دیـدم کلام جز ز «معـانی بیان» نبود

حیـرت زده شــدم به صفـوف قلنـدران

آنجـا به‌جز مدیحتی از قُلـدران نبود

یک قطره می‏ ز جـام تـو ای یار دلفریب

آن می‌دهد که در همه ملک جهان نبود

یک‌غمزه‌کرد ‌و ریخت به‌جان‌یک‌شرر‌کز‌آن

در بــارگــاه قـدس برِ قدسیـان نبـود

و باید بیت زیر را نیز دلیل مخالفت ایشان با علم و عبادت به شمار آوریم.

در میخانه گشایید به رویم شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم



  1. امام خمینی (ره)، یادنامة عشق، ص ۱۳/
  2. صحیفة نور، ج ۲۱، ص ۶۸/
  3. امام خمینی(ره) ، یادنامة عشق،ص ۱۳/
  4. [iv]. امام خمینی(ره)، دیوان امام.