Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






نفی عرفان و تصوّف توسّط دانشمندان سایر علوم اسلامی
تالیفات استاد - کتاب سر حق

نکتة دیگری که برخی مخالفان و منکران عرفان بدان استناد جسته‌اند‌ این است که بعضی از علمای اهل سنّت یا شیعه حکم به بطلان تصوّف و عرفان داده‌اند. این سخن محتاج ملاحظات متعدّدی است. زیرا صِرف باطل شمردن عرفان و تصوّف از سوی دانشمندی که فاقد عصمت و درنتیجه خطاپذیر است، نمی‌تواند دلیلی بر بطلان عرفان و تصوّف تلقّی شود. چون ممکن است دانشمند مزبور قضاوت نادرست و باطلی کرده باشد. لذا مفادّ استدلال آن دانشمندان در نفی عرفان و تصوّف و متقابلاً پاسخ‌هایی که عارفان و صوفیان به آن استدلالات داده‌اند، باید مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد تا بتوان به داوری علمی و منصفانه در این باره دست یافت.در این بررسی به نکات زیر باید توجّه کرد.

اوّلاً: تصوّف و عرفانی که از سوی دانشمند مزبور مورد نفی و ابطال واقع شده دقیقاً چه چیزی است؛ زیرا همان گونه که قبلاً توضیح داده شد، مصادیق متفاوت و متضادّی تحت این نام‌ها قرار گرفته‌اند و از بطلان یکی از آن‎ها منطقاً بطلان دیگری نتیجه نمی‌شود.

ثانیاً: دانشمند مزبور در فهم مقاصد عرفا و صوفیّة مورد نظرش تا چه حدّ دقیق بوده و به درک صائبی در این زمینه دست یافته است. یکی از معضلاتی که زمینه‎ساز درگیری و نفی و حتّی تکفیر دانشمندان رشته‌های مختلف علوم اسلامی در مورد یکدیگر شده است، عدم آشنایی هر یک با زبان و اصطلاحات خاصّ متداول در رشته‌های دیگر و در نتیجه بدفهمی مفادّ عقاید و افکار طرف مقابل می‌باشد. با توجّه به این که عارفان و صوفیان، برای پوشیده ماندن اسرار و حقایق عرفانی از نامحرمان و نااهلان، اغلب مطالب خود را با بیانی رمز‌آلود و با استفاده از استعاره و تشبیه عنوان می‌کنند، معضل بدفهمی عقاید و افکار آنان، بیشتر به وجود آمده است[i]. این سوءتفاهم زمینة داوری‌های ناصواب را فراهم ساخته است. چنین داوری‌هایی نمی‌تواند مبنای طرد و نفی عرفان واقع شود[ii].

ثالثاً: پیش‌زمینة ذهنی دانشمند مزبور در بررسی و داوری در مورد عرفان و تصوّف چه بوده است. یکی دیگر از عواملی که زمینة قضاوت نادرست برخی علمای خوش نیّت و پاکدل در نفی و ابطال عرفان را فراهم ساخته، بدبینی آن‎ها نسبت به عرفان و تصوّف بوده است که از رفتارهای نادرست و ناشایست بعضی مدّعیان دروغین عرفان، که در پشت پردة این ادّعا، در پیزر‌اندوزی و سواری گرفتن از عوام و دستیابی به مشتهیات نفسانی خود بوده‌اند، و نیز از کردارهای برخی جاهلان صوفی مشرب در بی‌قیدی نسبت به احکام الله، بی‎احترامی به علما و علوم اکتسابی دینی، و سخنان و عقاید جاهلانه و بدیهی‎البطلان آن‎ها همچون حلول و اتّحاد، ناشی شده است. بر این اساس چنین نفی و ابطال‌هایی نمی‌تواند مبنای قضاوت علمی در مورد عرفان واقع شود.

رابعاً: برخی علمای دینی در عین این که خود تعلّق خاطری به ابعاد عرفانی و معنوی دین داشته‌اند، به علّت غامض و ظریف بودن مباحث عرفانی و دشواری تمیز حقایق عرفانی از اباطیل عرفان‎نما، آن را از فهم عوام خارج دانسته‌اند و چون نمی‌خواستند باب ورود به این مسائل به روی عوام باز و در نتیجه زمینة لغزش و انحراف آن‎ها فراهم شود و در معرضِ افتادن به دام منحرفان عرفان مسلک یا شیّادان عارف‎نما قرار گیرند، در برابر عوام به نفی و نهی از عرفان پرداخته‌اند، در عین این که خود،خواصّ اصحابشان را به بهره‎گیری از معارف و متون عرفانی توصیه نموده‌اند[iii].

نکات چهارگانة فوق به هیچ وجه به این معنا نیست که معارف و سخنان عارفان راستین، معصومانه و خالی از هر نقص و خطا بوده، و اعمال و رفتار آنان، معصومانه و خالی از هر گونه لغزش و خلاف است و در نتیجه هیچ انتقاد و ایراد به‌جائی به هیچ یک از آنان وارد نیست که زمینه‎ساز مخالفت برخی علما با عرفان و عارفان باشد؛ بلکه همان گونه که قبلاً نیز ذکر شد، معارف و مطالب عرفانی، همچون دیگر علوم دینی، از قبیل فقه، تفسیر، حدیث و کلام، نسبی و قابل نقص و خطا بوده، و در اعمال و کردار عارفان راستین، همچون فقها، محدّثان و متکلّمان راستین، احتمال لغزش و خطا وجود دارد. ولی چنین ایرادات به جائی به هیچ‌وجه موجب نفی و بطلان عرفان و عارفان راستین نخواهد بود، چنان که دیگر علوم و عالمان راستین دینی نیز با چنین ایراداتی قابل نفی و ابطال نیستند.



  1. ن.ک. به: امام خمینی، تفسیر سورة حمد، جلسة پنجم.
  2. از جمله مواردی که بیشترین سهم را در طرد و نفی عرفا داشته، حمل بر معنای ظاهری کردن برخی شطحیّات است که بعضی از عارفان در حالت محو و ناهشیاری بر زبان رانده‌اند و ظاهر آن عبارت با وحی ناسازگار و با دیانت و شریعت مغایر است. در این رابطه توجّه به چند نکته مفید است. اوّلاً همان گونه که امام خمینی به حقّ مرقوم داشته‌اند: الشّطحیّات کلّها من نقصان السّالک و السّلوک و بقاء الانیّة و الانانیّة: تمامیشطحیّات ناشی از وجود کاستی در سالک و سلوک و باقی ماندن انیّت و انانیّت در اوست.( امام خمینی (ره)، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص ۸۸) بنابراین از عارفان کامل، شطحی صادر نمی‌شود. ثانیاً خود عارف صاحب شطح، در حالت صحو و هشیاری، منکر معانی عرفی عبارات شطح‌‎آمیز خود می‌باشد. ثالثاً با استفاده از اصطلاحات خاصّ عارفان و شطّاحان، بعضاً می‌توان به تأویلاتی از عبارات شطح‌آمیز آنان دست یافت که معانی قابل پذیرش و تأییدی داشته باشد.
  3.  در عین تأیید حسن نیّت این عالمان، امّا این انتظار وجود دارد که در آثار علمی خود که برای خوّاص نگاشته و می‌نگارند به اقتضای تقوای علمی، مصادیق مقبول و مردودی را که هر دو به نام عرفان و تصوّف نامیده می‌شوند از یکدیگر جدا ساخته و دیدگاه و فتوای خود در هر مورد را مشخّص کنند تا آنچه به اقتضای مصلحت عوام گفته‌اند مستندی برای قضاوت‌های ناروا و ظالمانه در مورد عارفان راستین قرار نگیرد و آنان که اهلیّت ورود به این عرصه را دارند، به استناد فتوای ایشان، از بهره‎مندی از حقایق و کمالات عرفانی محروم نمانند.