Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


يكشنبه ۱۶ ارديبهشت
۱۴۰۳

26. شوال 1445


5. می 2024






کدام عرفان و تصوّف؟
تالیفات استاد - کتاب سر حق

هنگامی که یک محقّق در مقام ارزیابی یا اثبات و یا نفی امری باشد، می‌بایست ابتدا تعریف دقیقی از موضوع مورد بحث خود به دست دهد. تعریفی که حدّ و رسم منطقی در آن مراعات شده و جامع و مانع باشد. یکی از ایراداتی که به منکران عرفان وارد می‏باشد این است که عرفان و تصوّف مورد نظر خود را به دقّت مشخّص نکرده و در مقام تعریف دقیق آن برنیامده‌اند.

ضرورت به دست دادن چنین تعریفی وقتی روشن‌تر می‌شود که توجّه کنیم تصوّف و عرفان، همچون دین و اسلام، اسمائی هستند که به مسمّاهای متفاوت و بعضاً متضادّی اطلاق شده‌اند. یعنی همان گونه که قرآن کریم هم آیین کافران و هم آیین پیامبر اسلام را، دین نامیده است[i]و همان طور که مذاهبی که تا حدّ تکفیر در تضادّ با هم قرار دارند، هر دو اسلام خوانده می‌شوند، تصوّف و عرفان نیز نام‌هایی هستند که در مورد مصادیق کاملاً متفاوت و بعضاً متضادّی به کار رفته‌اند. شاهد گویای این مدّعا، نفی و نقدهای برخی صوفیان نسبت به صوفیان دیگر است. به کار رفتن نام واحدی برای چنین مصادیق متفاوت و متضادّی را صرفاً در حدّ اشتراک لفظ و افتراق معنا می‌توان جایز دانست و از نظر منطقی به هیچ وجه نمی‌توان به سبب اشتراک لفظ، معانی متعدّد و متضادّ مزبور را مصداق حکم واحدی تلقّی کرد.

به مصادیق متفاوت و متضادّی از قبیل موارد زیر، نام عرفان و تصوّف اطلاق شده است.

۱-۱) به بهانة تعلّق خاطر و نیل به بواطن قرآن و احادیث، با تأویلات باطل و تفسیر به رأی، ظاهر دین راکنار نهادن و حتّی انکار کردن.

۲-۱) ضمن پذیرش و احترام به ظواهر قرآن و حدیث و گردن نهادن و فرمان بردن از آن، به معانی لطیف و عمیق باطنی دین توجّه داشتن و پس از فراگیری ظواهر، به دستیابی و درک حقایق باطنی و تفاسیر انفسی از قرآن و احادیث همّت گماشتن.

۱-۲) علوم کسبی را نفی کردن و به سخره گرفتن و از آموختن علم دست شستن و در جهالت به سر بردن.

۲-۲) محدود ندانستن حقایق دین به آنچه در قالب علوم کسبی قابل دسترسی است و قائل بودن به علوم موهبتی و الهامی و معارف شهودی در حوزة شناخت دین، و در عین تلاش برای کسب علوم ظاهری، درصدد نیل به علم موهبتی و الهامی و معارف شهودی بودن.

۱-۳) به بهانة اهل طریقت یا واصل به حقیقت بودن، از سر جهل و نادانی یا در پی برداشتن قیود از سر راه ارضاء امیال نفسانی و حیوانی، خود را معاف و بی‌نیاز از مراعات احکام شریعت شمردن و سر در آخور هر حرامی فرو بردن و از گناه و آلودگی شرم و حیا و ندامت و شرمندگی نداشتن.

۲-۳) شریعت و طریقت و حقیقت را سه مرتبه از یک حقیقت واحد و غیر قابل تجزّی شمردن و دین را توأماً واجد هر سه دانستن و به میزانی که پیامبر و ائمّه علیهم السّلام برای هر یک از آن سه اهمیّت قائل بودند، اهمیّت قائل شدن و تمامیّت دین را طلب کردن و تنها به احکام و عبادات ظاهری آن اکتفا نکردن و در عین التزام کامل به احکام شریعت، راه کرامات اخلاقی و عبادات عاشقانة استحبابی را طی نمودن و در طریق شهود و وجدان حقایق الهی ره سپردن، و نیل به قلّة ایمان، یعنی یقین با مراتب سه گانة آن (علم‌الیقین، عین‌الیقین، حقّ‌الیقین[ii]) را هدف قرار دادن.[iii]

1-4) زندگی خود را به انجام عبادات ظاهری محدود ساختن و در اثر کثرت عبادت، مغرور شدن و خود را برتر از خلق دیدن و به خدا بدهکار ندانستن و به عبادات و اعمال خویش اتّکا و اعتماد نمودن.

۲-۴) در انجام تکالیف دینی، درصدد به حدّاقل رساندن تکالیف و دست یافتن به توجیهی برای معاف شمردن خویش از انجام آن‎ها نبودن و با اشتیاق به فراتر از واجبات پرداختن و مستحبّات را در حدّ میسور و قابل تداوم، با رغبت و شوق انجام دادن و از آن لذّت بردن و در عین حال، خود را در پیشگاه الهی قاصر و مقصّر شمردن و عمل خویش را به حساب نیاوردن و بر آن اتّکا ننمودن.

۱-۵) زهدگرایی متکلّفانه و افراطی و بعضاً زاهدنماییرا، که بیشتر دست کشیدن و یا تظاهر به دست کشیدن از دنیاست و نه دل بریدن از آن، پیشه کردن.

    ۲-۵) زهد واقعی اختیار کردن و با دلی رها و پیراسته از محبّت و رغبت به دنیا و در بند محبّت به خدا، دست در کار دنیا داشتن و در حدّ متعارف، قانعانه، از نعم دنیوی استفاده کردن.

۱-۶) ریاضات شاقّة فوق الطّاقه را بر خود تحمیل کردن و جسم و روح خود را، با آن آزردن و زجر دادن و آسیب رساندن.

۲-۶) معتاد نساختن خویش به رفاه و آسایش و خوشگذرانی و لذّتجویی‌های طبیعی و نفسانی، و ایجاد روحی مقاوم و نیرومند در برابر سختی‌ها و محدودیّت‌ها و هوس‌ها و تمایلات، از طریق رویارویی و تحمّل محدودیّت‌ها و دشواری‌ها.

۱-۷) رهبانیّت پیشه کردن و از جامعه بریدن و نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت بودن و به کنج خانقاه خزیدن و در گوشة صومعه خود را زندانی ساختن.

۲-۷) وارستة از حرص و دنیا طلبی و مقام و شهرت پرستی و بدون لحظه‌ای غفلت از خود و خدا، در عرصة اجتماع حضور یافتن و به مسئولیّت‌های الهی خویش در برابر جامعه عمل و به خدمت خلق قیام کردن. 

بی‏شک هر داور منصفی تأیید خواهد کرد که حکم واحد راندن بر این مصادیقِ متفاوت، اقدامی غیر علمی ونارواست. متاسّفانه مخالفان و منکران عرفان بی‏توجّه به این امر، تمامی کسانی را که از عرفان سخن گفته و عارفان را بزرگ داشته‌اند، مشمول حکم واحد نفی و انکار می‌دانند.



  1.  سورة کافرون، آیة ۶/
  2.  به دو مرتبة نخست یقین، در آیه‌های ۵ و ۷ سورة تکاثر و به مرتبة نهائی آن، در آیة ۹۵ سورة واقعه، اشاره شده است.
  3.  ن.ک. به مهدی طیّب، ره توشة دیدار، ص ۱۷۲-۱۸۱ و مهدی طیّب، مدیریّت اسلامی، ص ۱۶ تا ۲۰/