Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


يكشنبه ۱۶ ارديبهشت
۱۴۰۳

26. شوال 1445


5. می 2024






۳- روی‌کرد متعمّقانه
تالیفات استاد - کتاب سر حق

به موجب آیات و روایات، دینداران و دین‌باوران، از منظر ژرفای نگاه و عمق درکشان از حقایق دین، متفاوتند. به موجب احادیث، در ورای ظاهر دل‌انگیز و جذّاب قرآن، که مرکزی‌ترین خاستگاه دین است،‌ عمق بی‌حدّ و بطون بسیاری وجود دارد که هر یک از دین‌باوران به لایه‌ای از آن دست یافته‌اند.

امیرمؤمنان علیه السّلام در مورد قرآن کریم می‌فرمایند: ظاهره انیق و باطنه عمیق: قرآن ظاهری زیبا و باطنیپرژرفا دارد[i].و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند: انّ للقرآن ظهراً و بطناً و لبطنه بطناً الی سبعة ابطن:هر آینه برای قآان، ظاهری و باطنی است و برای باطن آن هم باطنی است،‌ تا هفت بطن[ii]. امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: کتاب الله عزّوجلّ علی اربعة اشیاء، علی‌العبارة و الاشارة و اللّطائف و الحقائق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواصّ و اللّطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء: کتاب خدای عزّوجلّ بر چهار قسم است، عبارت و اشاره و لطایف و حقایق. پسعبارت آن برای عوام و اشارة آن برای خواصّ و لطایف آن برای اولیا و حقایق آن برای انبیاست[iii].

احادیث معصومین علیهم السّلام که پس از قرآن مبدأ همة حقایق دین است نیز، به فرمودة خود آن بزرگواران، در ورای ظاهر خود، دارای بطون و اعماق بسیاری است که دسترسی به آن‎ها کاری بسیار دشوار و از دسترس عموم خارج می‌باشد. اهل بیت علیهم السّلام در موارد بسیاری فرموده‌اند:‌ انّحدیثنا صعب مستصعب: حدیث ما اهل‌بیت،سخت و دشوار است[iv]. آن‎گاه احادیث را از نظر کسانی که قدرت درک و فهم درست آن‎ها را دارند، به چهار دسته تقسیم نموده‌اند:

الف-احادیثی که فهم آن‎ها صرفاً محدود به خود اهل بیت علیهم السّلام است.ابوصامت می‌گوید:‌سمعت اباعبدالله علیه السّلام یقول: انّ حدیثنا مالایحتمله مَلَک مقرّب و لا نبیّ مرسَل و لا عبد مؤمن. قلت: فمن یحتمله؟ قال: نحن نحتمله: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: همانا حدیث ما چیزی است که نه فرشتة مقرّب (چه رسد به دیگر فرشتگان) و نه پیامبر مرسَل (چه رسدبه دیگر پیامبران) و نه عبد مؤمن (چه رسد به دیگر بندگان)‌قدرتتحمّل (حقایقو معانی) آن را ندارد. پرسیدم: پس چه کسی ظرفیّت تحمّل آن را دارد. فرمود: خود ما قدرت تحمّل آن را داریم [v].

ب - احادیثی که فهم آن‎ها غیر از اهل بیت علیهم السّلام تنها برایفرشتة مقرّب و پیامبر مرسَل و بندة مؤمنی که قلبش با ایمان آزموده شده، امکان‌پذیر است. ابومحمّد ثمالی از امام باقر علیه السّلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: انّ حدیثنا صعب مستصعب، لایحتمله الاّ ثلاث. نبیّ مرسَل او مَلَک مقرّب او مؤمن امتحن الله قلبه للایمان:‌ هر آینه حدیث ما اهل‌بیت، ‌سخت و بسیار دشوار است و جز سه کس از عهدة درک و تحمّل آن برنمی‌آید. پیامبر مرسَل (و نه دیگر انبیاء) یا فرشتة مقرّب (و نه دیگر فرشتگان) ‌و یا مؤمنی که قلبش به ایمان آزموده شده باشد (‌و نه دیگر مؤمنان) [vi].

ج - احادیثی که فهم آن‎ها علاوه بر اهل بیت و فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسَل و مؤمنان آزموده،‌ برای خواصّ از مؤمنان که اهل توحید و ولایت و تقوی باشند نیز قابل فهم است. شعیب بن حدّاد از امام صادق علیه السّلام نقل کرده است که: انّ حدیثنا صعب مستصعب لایتحمله الاّ مَلک مقرّب او نبیّ مرسَل او عبد امتحن الله قلبه للایمان او مدینة حصینة: هر آینه حدیث ما سخت و بسیار دشوار است . جز فرشتة مقرّب یا پیامبر مرسَل یا بنده‌ای که قلبش به ایمان آزموده باشد یا شهرهای دارای دژ و بارو، قدرت درک و تحمّل آن را ندارند. شعیب از حضرت پرسید: مقصود از شهرهای دارای دژ و بارو چیست؟ حضرت فرمودند: القلب المجتمع:قلب متمرکز یا دل جمع[vii]. همچنین محمّدبن‌سنان از آن حضرت نقل کرده است که: انّ حدیثنا صعب مستصعب، لایتحمله الاّ صدور منیرة او قلوب سلیمة او اخلاق حسنة: حدیث ما سخت و دشوار است. جز صاحبان سینه‌های نورانی یا قلب سلیم یا اخلاق نیک، آن را درکنمی‌کنند[viii].

د- احادیثیکه به زبان ساده و قابل درک برای همگان بیان‌شده و جز چهار گروهی که در بالا ذکرشد، دیگران نیز با دقّت و تدبّر،معنای آن‎ها رامی‌توانند درک کنند.

چهار قسم فوق، ناظر بر احادیثی است که اهل‌بیت علیهم السّلام به زبان جاری ساخته‌اند والاّ معارفی در سینه و اندیشة آنان بود که مطلقاً اظهار نکردند. چنان که امام صادق علیه السّلام فرمودند: ماکلّم رسول‌الله صلّی الله علیه و آله و سلّم العباد بکنه‌ عقله قطّ: هرگز رسول خدا با کنه عقل خویش با بندگان سخن نگفت[ix]. و امامسجّاد علیه السّلام در قالب ابیاتی فرمودند: من همچون امامان پیش از خود،دقایق علم خویش را از مردم پنهان می‌کنم که مبادا جاهلان به گمراهی افتند و مسلمانان خون مرا حلال دانند و به ریختن خون من، به خدا تقرّب جویند[x].

با توجّه به حقیقت فوق است که اهل‌بیت علیهم السّلام در مورد احادیث خویش، به پیروانشان دستور داده‌اند که: فما عرفت قلوبکم فخذوه و ما انکرت فردّوه الینا: پس آنچه از احادیث ما را که دل‌های شما به شناخت آن نایل شد،پذیرا شوید و آنچه را به شناخت آن موفّق نشد به ما محوّل نمایید[xi]. و نیز فرموده‌اند: خالطوا النّاس بمایعرفون و دعوهم ممّا ینکرون و لاتحملوهم علی انفسکم و علینا. انّ امرنا صعب مستصعب: بامردم طبق آنچه برای آن‎ها قابل فهماست بیامیزید و در آنچه برای آن‎ها قابل شناخت نیست رهایشان کنید و آن‎ها را بر خودتان و بر ما تحمیل نکنید. هرآینه امر ما سخت و بسیار دشوار است[xii]. و فرمودند:انّ حدیثنا صعب مستصعب خشن مخشوش. فانبذوا الی‌ النّاس نبذاً. فمن عرف فزیدوه و من انکر فامسکوا:‌هر آینه حدیث ما سخت و ثقیل و دشوار هضم است. پس با احتیاط و کم‌کم آن را به مردم عرضه کنید.کسی که فهمید، برای او بیفزائید و کسی که نفهمید و منکر شد، پس دستنگه‌دارید[xiii].

در حدیثی از جابر آمده است:‌ حدّثنی ابوجعفر علیه السّلام تسعین الف حدیث لم احدّث بها احداً قطّ و لا احدّث بها احداً ابداً. فقلت لابی جعفر علیه السّلام :جعلت فداک، انّک قد حملتنی وقراً عظیماً بما حدّثتنی به من سرّکم الّذی لا احدّث به احداً، فربّما جاش فی صدری حتّی یأخذنی منه شبهالجنون.قال: یا جابر فاذا کان ذلک فاخرج الی الجبال (الجبّان) فاحفر حفیرة و دلّ راسک فیها، ثم قل:‌حدّثنی محمّد بن علی بکذا و کذا: امام باقر علیه السّلام نود هزار حدیث به من فرمود که تاکنون به احدی نگفته‌ام و تا ابد نیز به احدی نخواهم گفت. به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: فدایت شوم، با آنچه از اسرارتان بر من حدیث نمودید،‌بار سنگینی بر من نهادید که به احدی نگفته‌ام، بسا می‌شود که در سینه‌ام به غلیان می‌آید تا جائی که حالتی همچون جنون مرا می‌گیرد. حضرت فرمود: جابر، هرگاه این‎گونه شد، به سویکوهستان (صحرا)‌بیرون رو و حفرة کوچکی در زمین بکن و سرت را درون آن حفره ببر. سپس بگو:امام باقر به منچنین و چنان فرمود[xiv].

میثم تمّار طیّ حدیثی نقل می‌کند که:امیرالمؤمنین علیه السّلام به صحرا می‌رفتند و با کف دست، در زمینحفره‌ای می‌کندند و سر درون آن می‌بردند و راز دل می‌گفتند و سپس حفره را پر می‌کردند و می‌فرمودند: ایناسرار را در زمین کاشتم و روزی خواهد رویید[xv]. شاید مقصود حضرت از روییدن، پدیدآمدن عارفان بالله و اولیای خدا در آخرالزّمان بر روی زمین باشد که قدرت درک و تحمّل آن اسرار معرفتی را دارا می‌باشند.

براساس آنچه دربارة قرآن و احادیث گفتیم، می‌توان به روشنی پی‌برد کهدین، منحصر به قشر رویین آن نیست و حقایق بسیار عمیق و لطیفی در آن وجود دارد که فراتر از فهم‌های سطحی و ظاهربین است. چنان که یکی از خادمان امام صادق علیه السّلام روایت کرده‌است که:در حضور آن حضرت سخن از گروهی به میان آمد. من عرض کردم: فدایت شوم، ما از آن‎ها بیزاری می‌جوییم، زیرا آن‎ها به آنچه ما قائلیم عقیده ندارند. حضرت فرمودند: آن‎ها ولایت و محبّت ما را دارند و شما از آن‎ها بیزاری می‌جویید؟ گفتم:‌‌ آری. فرمود:‌ در آن صورت پس نزد ما همحقایقی است که نزد شما نیست. پس آیا برای ما سزاوار است که از شما بیزاری جوئیم؟ عرض کردم: نه، قربانت گردم. فرمودند: و در آن صورت نزد خداوند هم حقایقی است که نزد ما اهل بیت نیست، آیا به نظر توخداوند به این خاطر ما را طرد می‌کند؟ عرض کردم: به خدا سوگند نه، قربانت گردم، پس ما چه کنیم؟ حضرت فرمود: با آن‎ها دوستی کنید و از ایشان بیزاری مجوئید. هرآینه از مسلمانان برخی یک سهم و بعضی دو سهم و برخی سه سهم و بعضی چهار سهم و برخی پنج سهم و بعضی شش سهم و برخی هفت سهم از حقایق دین نصیبشان شده است[xvi]. امام باقر علیه السّلام فرمود:روزی نزد امام سجّاد علیه السّلام از تقیّه یادشد. پس آن حضرت فرمود: به خدا سوگند، اگر ابوذر آنچه را در قلب سلمان بود می‌دانست، هر آینه او را می‌کشت و این در حالی بود که رسولخدا بین آن دو برادری برقرار ساخته بود. پس گمان شما در مورد سایر خلق چگونه است[xvii]. از این حدیث و احادیث فراوانی که در باب تقیّه و کتمان سرّ، از اهل‌بیت علیهم السّلام رسیده است می‌توان دریافت که اسرار و حقایقی در دین وجود دارد که هضم آن حتّی برای بسیاری از عالمان و فرهیختگان، دشوار و ناممکن است و افشای آن‎ها می‌تواند زمینه‌ساز گمراهی و یا اقدامات ناصحیح شود؛ لذا باید آن‎ها را تنها در بین کسانی که اهلیّت و توان درک و هضم دارند، آشکار کرد.

مهمترین عرصه‌ای که مشحون از اسرار بی‌پایان معرفتی است، وادی توحید است، به‌گونه‌ای که امام سجّاد علیه السّلام فرمود:انّ الله عزّ وجلّ علم انّه یکون فی آخرالزّمان اقوام متعمّقون، فانزل الله تعالی قل هوالله احد و الایات من سورة الحدید الی قوله و هو علیم بذات الصّدور: هرآینه خدای عزّ وجلّ می‌دانست که در آخرالزّمان مردمانی ژرف‌کاو وموشکاف خواهند آمد، به همین سبب سورةقل هوالله احدو آیات سورة حدید تا و هو علیم بذات الصّدور را نازلکرد[xviii]. بی‌شک در بسیاری آیات توحیدی قرآن از قبیل آیات ۳۵ تا ۳۸ سورة نور،‌ آیه‌های ۵۳و ۵۴ سورة فصّلت، آیة ۶ سورة انشقاق، آیات ۱۰۳ تا ۱۰۶ و ۱۱۰ سورة کهف، آیة ۵ سورة عنکبوت، آیة ۱۵سورة یونس، آیة ۸۴ سورة زخرف، ‌آیه‌های ۳۹ و ۴۰ سورة یوسف[xix] ، حقایق و اسرار عمیقی در باب معرفت‎‌الله و توحید ذاتی، اسمائی، صفاتی و افعالی حضرت حق و دریافت شهودی آن حقایق و نیل به لقاء الهی, نهفته است، که نه تنها از فهم سادة عوام، که حتّی از درک عقلی و علمی اهل علم و اندیشه فراتر است و جز به مدد تهذیب و تزکیة نفس و سیر الی‌الله و نیل به مدارج اعلای شهود باطنی، درک آن‎ها امکان‌پذیر نیست. همچنین در خطب توحیدی امیرمؤمنان ‌ علیه السّلام که نمونه‌هایی از آن در نهج‌البلاغه و توحید صدوق مندرج است، و نیز در ادعیّة آن بزرگوار همچون صباح، کمیل و شعبانیّه، لطائف عمیق توحیدی وجود دارد که بیانگر مراتبی از معرفت‎‌الله است که جز با سلوکو شهود،قابل درک نیست؛[xx]مباحثی چون تجلّی حضرت حقّ،‌لقاءالله،نظر بهوجه ربّ و امثال آن، که آیات و روایات مشحون از آن‎ها است[xxi].

از تمامی موارد مزبور، تنها به ذکر عباراتی از مناجات شعبانیة امیرالمؤمنین علیه السّلام بسنده می‌شود؛ زیرا درخانه اگر کس است، یک حرف بس است.

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک، حتّی تخرق ابصار القلوب حجب‌النّور فتصل الی معدن العظمة، فتصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک. الهی واجعلنی ممّن نادیته فاجابک ولاحظته فصعق لجلاک فناجیته سرّاً و عمل لک جهراً ... الهی و الحقنی بنور عزّک الابهج فاکون لک عارفاً و عن سواک منحرفاً و منک خائفاً مراقباً: خدای من،‌ نهایتدرجة بریدن از غیر و پیوستن و روی نمودن به خودت را به من موهبت فرما و دیدگان دل ما را به نوری که دل‌ها با آن به تو می‌نگرند روشن فرما، تا دیدگان دل‌ها، حجاب‌های نورانی را بدرند و به معدن عظمت واصل شوند تا روح‌های ما، به عزّ قدس تو بیاویزند. خدای من،‌مرا از آنان قرار ده که ندایش نمودی و اجابتت کرد و بر او نظر افکندی، پس مدهوش جمالت شد، پس آنگاه در سرّ او به گفتگوی محرمانه با او پرداختی و او آشکارا برای تو دست به عمل زد ... خدای من، ‌مرا به نور عزّتت که از همه چیزبهجت‌آفرین‌تر است ملحق ساز تا تنها شناسا و عارف تو باشم و از جز تو روی بگردانم و تنها از تو ترسان بوده و در پیشگاه تو مراقب خود باشم[xxii].

عرصة دیگری که سرشار از اسرار عمیق معرفتی است،‌ وادی ولایت است. احادیث و روایات و خطب و مکتوبات فراوان پیامبر اکرم و اهل بیت بزرگوارش، بخصوص خطب حیرت‌انگیز امیرمؤمنان علیه السّلام در زمینة مقامات باطنی و تکوینی خویش، و نیز متون زیارات مأثور و موثّقی که از آن بزرگواران رسیده است، همچونزیارت جامعة کبیره، بیانگر حقایق ژرف و لطیفی در رابطه با جایگاه و نقش بلند و منحصر به‎فرد خاندان پاک رسالت در ایجاد و بقاء و ادارة عالَم و عالمیان است که فهم و درک آن، چه رسد به تصدیق و باورشان، از ظرفیّت اندیشة بسیاری عالمان و اندیشه‌ورزان فراتر است[xxiii].

سومین عرصه‌ای که به ‎عنوان نمونه به آن اشاره می‌کنیم شناخت انسان و معرفت‌النّفس است که حاوی حقایق عمیق و اسرار شگرفی است. حقیقت انسان بعنوان سرّالله و موجودی که نسخة جهانآفرینش و دربردارندة جهانی بزرگتر از جهان بیرون است، و ابعاد و ظرفیّت‌های وجودی انسان و مدارج ومراتبی که نیل به آن‎ها برای وی میسّر است و این که انسان کامل دارای چه ویژگی‌ها و در نظام هستی دارای چه جایگاهی است، در آیات قرآن و احادیثمعصومین علیهم السّلام فراوان مورد بحث قرار گرفته است و اسرار و رموز عمیق و غامضی در این زمینه در کتاب و سنّت وجود دارد که درک کُنه آن‎ها، از دسترس نه تنها عوام، که حتّی بسیاری از خواصِ‌‌ّّّّّّّّْ اهل علم، فراتر است[xxiv].

درک حقایق بلندی از دین، که به نمونه‌هایی از آن در وادی توحید، ولایت و انسان‌شناسی اشاره شد، همّت والایی می‌طلبد و روی‌کرد والا‌همّتانی که طالب و پی‌جوی آن شده‌اند، پدید‌آورندة عرفان است.



  1. [i] . سیّد رضی, نهج‌البلاغه، خطبة ۱۸/
  2. [ii] . فیض کاشانی، تفسیر صافی،‌مقدّمة ۸ .
  3. [iii] . مجلسی، بحارالانوار،‌ج ۷۸،‌ص ۲۷۸/
  4. [iv] . مجلسی، بحارالانوار، ج ۲،‌ ص ۱۸۲/
  5. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲ ، ص ۱۹۳/
  6. مجلسی،‌بحار‌الانوار ، ج۲ ، ص ۱۹۰/
  7. مجلسی، بحارالانوار ۲، ص ۱۸۳ و ۱۹۱/
  8. مجلسی،‌ بحارالانوار ، ج ۲، ص ۱۹۰/
  9. مجلسی، بحارالانوار،‌ج ۱، ص ۸۵ .
  10. فیض کاشانی،‌حقایق، مقالة اوّل، باب اوّل، فصل دوم.
  11.  مجلسی، بحارالانوار، ج ۲،‌ص ۱۹۱/
  12.  مجلسی، بحارالانوار، ج ۲ ، ص‌۱۸۲/
  13.  مجلسی، بحارالانوار، ج ۲،‌ص ۱۹۳/
  14.  مجلسی،‌بحارالانوار، ج ۲،‌ص ۶۹/
  15.  مجلسی، بحارالانوار،ج ۴۰، ص ۱۹۹/
  16.  کلینی، اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب درجات ایمان،‌حدیث ۲/
  17.  مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۴۳/
  18.  کلینی، اصول کافی، کتاب التّوحید، باب النّسبة، حدیث ۳/
  19.  ن. ک.سیّد محمّدحسین حسینی تهرانی،‌الله شناسی،‌ج ۱، ۲ و ۳ ، و جواد ملکی تبریزی، رسالة لقاء الله، سیّد احمد فهری،‌بخش نخست.
  20.  بلندترین و لطیف‎ترین حقایق عرفانی درکلام معصومین علیهم السّلام، در قالب ادعیّه و مناجات آن بزرگواران مطرح شده است. رمز این امر در آن است که در خطب و نامهها و احادیث، مخاطب ایشان انسان‌هایی بوده‎اند که ظرفیّت آن‎ها برای درک و هضم مطالب محدود بوده است و در نتیجه به اقتضای حکمت که ایجاب می‏کند در طرح مطالب، قدرت فهم مخاطب مراعات شود و به حکم این فرمودة پیامبر که  :انّا معاشر الانبیاءامرنا ان نکلّم الناس علی قدر عقولهم: ما جماعت پیامبران مأموریّت یافته‎ایم که با مردم در حدّ گنجایش عقل‌هایشان سخن گوییم. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۱، ص ۸۵) در سخنان خود با مردم، تنها آنچه را در حدّ فهم آنان بود مطرح می‏ساختند؛ امّا آن گاه که در مقام دعا و مناجات بودند، چون مخاطبشان، یعنی خدای متعال، هیچ گونه محدودیّتی برای فهم‌‌ سخنآنان نداشت، بی‎آنکه نگران فهمیده نشدن یا اشتباه فهمیده شدن مطالب عمیق و بلندی که در درون داشته، باشند، آن‎ها را ابراز و اظهار می‏کردند  . 
  21.  در زمینة آیات و احادیث ناظر به تجلّی حضرت حقّ،‌از جمله به این موارد می‌توان اشاره کرد: سورة اعراف، آیة ۱۴۳، مجلسی،‌ بحارالانوار، ج۸۲ ، ص ۲۷۳، ج۴،‌ ص۲۶۱، ج۹۲،‌ ص۱۰۷و سیّد رضی, نهج‌‌البلاغه، خطبه‌های ۱۰۸، ۱۴۷، ۱۸۵ و ۱۸۶ ومحدّث قمی، مفاتیح‌الجنان،‌دعای سمات و دعای شب مبعث. در مورد نظر به وجه ربّ و لقاءالله به منابع پاورقی ۱ صفحة قبل مراجعه شود.
  22.  محدّث قمی، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیّه.
  23.  ن.ک. به: مهدی طیّب،‌ ره‌توشة دیدار، ص۳۱-۴۶، مهدی طیّب،‌مصباح‌الهدی، ص ۴۷۶-۴۹۰/
  24.  ن. ک.به: مهدی طیّب، مصباح الهدی،‌ص ۴۲۲-۴۲۷ و مولی نظرعلی طالقانی، کاشف الاسرار،‌ مهدی طیّب، ج۲، ص ۳۴۸-۶۶۶/