Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


يكشنبه ۱۶ ارديبهشت
۱۴۰۳

26. شوال 1445


5. می 2024






۴ ـ طواف بیت
تالیفات استاد - کتاب آيين بندگي

خدای تعالی می‌فرماید: وَ اِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثابةً لِلنّاسِ وَ اَمناً: و هنگامی که بیت را مرجع مردم و محلّ امنی قرار دادیم.[۱] و نیز می‌فرماید: اِنَّ اوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ...: اوّلین خانه‌ای که برای مردم قرار داده شد، همانی است که در مکّه است...[۲]

برخی روایات در این مورد:

۱ ـ کلینی با اسناد خود تا معاویه ‌بن ‌عمّار از امام صادق ۷ روایت می‌کند که: اِذا دَخَلتَ المسجِدَ الحَرامَ فَاَدخِلهُ حافِیاً عَلَی السَّکینَةِ وَ الوِقارِ وَ الخُشوُعِ، و قالَ: مَن دَخَلَهُ بِخُشوُعٍ غَفَرَاللهُ لَهُ اِن شاءَاللهُ. قُلتُ مَا الخُشوُعُ؟ قال: السَّکینَةُ، لا تَدخُل بِتَکَبُّرٍ، فَاِذَا انتَهَیتَ اِلی بابِ المسجِدِ فَقُم وَ قُلِ: السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرکاتُهُ، بِسمِ‌اللهِ وَ بِاللهِ وَ ما شاءَاللهُ وَ السَّلامُ علی اَنبِیاءِاللهِ وَ رُسُلِهِ، وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ وَ السَّلامُ عَلی اِبراهیمَ خَلیلِ‌اللهِ وَ الحَمدُ ِللهِ رَبِّ العالَمینَ. فَاِذا دَخَلتَ المسجِدَ فَارفَع یَدَیکَ وَ استَقبِلِ البَیتَ وَ قُلِ اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ فی مَقامی هذا فی اَوَّلِ مَناسِکی اَن تَقَبَّلَ تَوبَتی وَ اَن تَجاوَزَ عَن خَطیئَتی وَ تَضَعَ عَنّی وِزری، اَلحَمدُِللهِ الَّذی بَلَغَنی بَیتَهُ الحَرامَ. اَللّهُمَّ اِنّی اَشهَدُ اَنَّ هذا بَیتُکَ الحَرامُ الَّذی جَعَلتَهُ مَثاباً لِلنّاسِ وَ اَمناً وَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلعالَمینَ. اَللّهُمَّ اِنّی عَبدُکَ وَ البَلَدُ بَلَدُکَ وَ البَیتُ بَیتُکَ جِئتُ اَطلُبُ رَحمَتَکَ وَ اَؤُمُّ طاعَتَکَ مُطیعاً ِلاَمرِکَ راضِیاً بِقَدَرِکَ. اَساَلُکَ مَساَلَةَ المُضطَرِّ اِلَیکَ الخائِفِ لِعُقُوبَتِکَ. اَللّهُمَّ افتَح لی اَبوابَ رَحمَتِکَ وَاستَعمِلنی بِطاعَتِکَ وَ مَرضاتِکَ: وقتی وارد مسجدالحرام شدی، با پای برهنه و با آرامش و وقار و خشوع داخل شو. و فرمود: هرکه با خشوع به آن‌جا داخل شود، ان‌شاءالله خداوند او را می‌بخشد. گفتم خشوع چیست؟ فرمود: آرامش. با تکبّر وارد نشو. پس وقتی به در مسجد رسیدی، بایست و بگو: سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد ای پیامبر، به نام خدا و به یاری خدا و از خدا و آنچه خدا بخواهد و سلام بر پیامبران و فرستادگان خدا باد و سلام بر رسول خدا باد و سلام بر ابراهیم دوست خدا باد و حمد، جملگی برای الله پروردگار جهانیان است. پس وقتی وارد مسجد شدی، دستهایت را بلند کن و به سوی بیت برو و بگو: خدای من، در این جایگاه، در اوّل مناسکم، از تو می‌خواهم توبه‌ام را بپذیری و از خطاهایم درگذری و بار گناهانم را از دوشم پایین گذاری. حمد، جملگی برای خدایی است که مرا به بیت محترمش رساند. خدای من، شهادت می‌دهم که این خانۀ محترم تو است که آن را مرجعی برای مردم و محلّی امن و پربرکت و هدایتی برای جهانیان قرار دادی. خدای من، من بندۀ تو و شهر شهر تو و خانه خانۀ تو است. نزد تو آمدم تا رحمتت را طلب نمایم و طاعتت را پیروی کنم، در حالی که مطیع دستورات تو و خشنود به مقدّرات تو می‌باشم. به عنوان فردی که در پیشگاه تو مضطر گردیده و از عقوبت ترسان است، از تو درخواست می‌کنم. خدای من، درهای رحمتت را برای من بگشا و مرا در جهت اطاعت و رضای خود بکار گیر.[۳]

۲ ـ از برخی روایات[۴] روشن می‌شود که جبرئیل اوّل کسی است که بیت را بنا کرد و ملائکه اوّل کسانی هستند که بیت را طواف نمودند و همین‌طور این که طواف پیرامون آن، سنّت پیامبران بوده و نخستین آنان حضرت آدم ۷ است. لکن کسی که بعد از آن، بیت را از پایه تعمیر کرد، ابراهیم و پسرش اسمعیل بودند. در روایت دیگری است که برای ملائکه بیتی در آسمان به‌نام ضراح در مقابل عرش بنا کردند، پس ایشان آن را طواف می‌کنند، و این بیت را حضرت آدم در مقابل آن بنا نمود. [۵]

۳ ـ و از امام رضا ۷ در بیان علّت طواف است که: اِنَّ اللهَ تَعالی قالَ لِلمَلائِکَةِ: اِنّی جاعِلٌُ فِی الاَرضِ خَلیفَةً قالوُا اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها وَ یَسفِکُ الدِّماءَ؟ فَرَدّوُا عَلَی اللهِ فَنَدَمُوا فَلاذوُا بِالعَرشِ وَ استَغفَروُا، فَاَحَبَّ اللهُ اَن یَتَعَبَّدَ العِبادُ بِمِثلِ ذلِکَ: خدای تعالی به ملائکه فرمود: من خلیفه‌ای را در زمین قرار می‌دهم. گفتند کسی را که در آن فساد می‌کند و خونها را می‌ریزد قرار می‌دهی؟ پس جواب خدا را دادند. سپس پشیمان شدند و به عرش پناه بردند و استغفار کردند. پس خداوند دوست دارد که بندگان بدان‌گونه عبادت نمایند.[۶]

۴ ـ و از امام باقر ۷ است که: اِذا دَخَلتَ المسجِدَ الحَرامَ وَ حاذَیتَ الحَجَرَ الاَسوَدِ فَقُل: اَشهَدُ اَن لااِلهَ اِلاّاللهُ وَحدَهُ لاشَریکَ لَهُ، وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ، آمَنتُ بِاللهِ وَ کَفَرتُ بِالطّاغُوتِ وَ بِاللاّتِ وَ العُزّی وَ بِعِبادَةِ الشَّیطانِ وَ بِعِبادَةِ کُلِّ نِدٍّ یُدعی مِن دُونِ اللهِ. ثُمَّ ادنُ مِنَ الحَجَرِ وَاستَلِمهُ بِیَمینِکَ، ثُمَّ قُل: بِسمِ‌اللهِ وَ بِاللهِ وَ اللهُ اَکبَرُ. اَللّهُمَّ اَمانَتی اَدَّیتُها وَ میثاقی تَعاهَدتُهُ لِتَشهَدَ لی بِالمُوافاةِ: وقتی وارد مسجدالحرام شدی و محاذی حجرالاسود قرار گرفتی پس بگو: شهادت می‌دهم که معبودی جز الله نیست. یگانه است و شریکی برای او نیست و شهادت می‌دهم که محمّد بنده و فرستادۀ اوست. به خدا ایمان آوردم و به طاغوت و لات و عزّی و به عبادت شیطان و به عبادت هر شریکی که غیر از خدا خوانده می‌شود کافر شدم. سپس نزدیک حجرالاسود شو و آن را با دست راستت استلام کن. سپس بگو: به نام خدا و به یاری خدا و خدا بزرگتر است. خدایا امانتم را ادا نمودم و پیمانم را متعهّد شدم تا تو به وفای من به عهدم گواهی دهی.[۷]

۵ ـ و امام صادق ۷ علّت قرار گرفتن حجرالاسود در رکنی که در آن است را چنین بیان فرمود: لِعِلَّةِ المیثاقِ ... وَ اَمَّا القُبلَةُ وَ الاِستِلامُ فَلِعِلَّةِ العَهدِ تَجدیداً لِذلِکَ العَهدِ وَ المیثاقِ: به خاطر پیمان است ... امّا بوسیدن و استلام حجر برای عهد بستن مقرّر شده است تا تجدید عهدی باشد برای آن عهد و پیمان.[۸]

از طریق مراجعه به روایات وارده در زمینۀ طواف و همچنین احساس‌هایی که حاجّ خودآگاه و هشیار بدان پی‌می‌برد، می‌یابیم که طواف و استلام حجر بالاترین حالتها را مجسّم می‌سازند که عبارتند از:

الف ـ تعالی انسانی: بدین خاطر که واضح است ملائکه در دیدگاه اسلامی تجسّم موجودات کاملاً پاک و کاملاً عبادتگرند. انسان طواف‌کننده در حال طواف احساس می‌کند که از ملائکۀ طواف‌کننده در گرد (ضراح) که خانه‌ای است که در مقابل این بیت برپا شده، یا در گرد (عرش) که محلّ طواف همة هستی است، تقلید می‌کند. پس اکرام خداوند نسبت به انسان چه عالی است، و اینکه انسان این کرامت الهی را احساس می‌کند، چه عالی است. خصوصاً این‌که برخی روایات تأکید می‌کنند که طواف ملائکه بعد از سؤالشان که قرآن ذکر نموده است، اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها: آیا کسی را در زمین خلیفه قرار می‌دهی که در آن فساد می‌کند؟[۹] و سپس پشیمانی آنها، آمده است. پس طواف ایشان در گرد عرش، استغفار است.

ب ـ پیوند با عالم غیب: در پی این تعالی و در جهت تأکید بر قطع تعلّق انسان از مادّه، تا از راه موجود محسوسی که رمزی برای عالم غیب و محلّی برای اتّصال بین آن و عالم شهادت قرار داده است، حاجّ از تعلّق به عالم مادّه، به تعلّق به عالم غیب دگرگون شود. واضح است که ایمان به غیب، یکی از مهم‌ترین عوامل قوام‌بخش شخصیت اسلامی را تشکیل می‌دهد. یُؤمِنُونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ: به غیب ایمان می‌آورند و نماز را به پای می‌دارند.[۱۰]

ج ـ بخشودگی مؤکّد: این حالت یگانه که طواف ایجاد می‌کند، امری است که توصیف آن ممکن نیست؛ بلکه حالت نفیسی است که فقط کسی که با آن همراه شود آن را درک می‌کند؛ موقف فردی که در کمال خشوع است و رحمت الهی و عنایت خاصّه بر او سایه افکنده است. سپس پیمانی که انسان با حجرالاسود می‌بندد، با آن قطعه‌ای که از بهشت فرود آمده و در برابر انسان مجسّم گردیده و او را به فطرتش و پیمانی که بر ایمان و تسلیم با خدا بسته است، یادآور می‌شود. در نتیجه به ‌وسیلۀ استلام و بوسیدن حجرالاسود، همان‌گونه که امام ۷ تعبیر نموده‌اند، پیمان را تأکید کرده و تجدید می‌کند. همۀ عناصر این موقف در تثبیت توبه و تعمیق آن سهم دارد، خصوصاً وقتی که حاجّ تجسّم می‌کند که در توبه و بازگشتن به سوی خدا، راه ملائکه را می‌پیماید.

د ـ پیروی سنّت پیامبران: وقتی گفته می‌شود سنّت انبیاء، معنایی جز روش واحدی که خداوند برای تکامل انسان مقرّر کرده است، ندارد. این پیروی حسّی و فکری ناگزیر پیروی در همة فعالیّت‌هایی را که در زندگی وجود دارد، تثبیت می‌کند. تثبیت این احساس نزد طواف‌کننده، به‌وسیلۀ امور متعدّدی به کمال می‌رسد. از آن جمله است احساسش در حالی که گرد کعبه طواف می‌کند، نسبت به این ‌که در محلّ فرود آمدن همة پیامبران و امامان و صالحان در طول تاریخ فرود می‌آید و گام را در جایی که آن‌ها گام نهادند قرار می‌دهد، و به جایی روی می‌آورد که آن‌ها روی آوردند و از آن جمله دعاهایی است که خواندنش در آن لحظه و قبل از آن، برای او مستحب است. همان‌گونه مستحب است سلام کردن بر پیامبر ۶ پیش از هر چیز، سپس سلام نمودن بر همۀ پیامبران با تأکید خاص بر ابراهیم ۷ رمز یکتاپرستی خالص، که بدعتهای یهودیان و مسیحیان آن را آلوده نساخته است و از آن جمله است مقامی که دو رکعت نماز طواف را نزد آن به‌جا می‌آورد، و حِجر اسماعیل که بعد از طواف وارد آن می‌شود و نماز می‌گزارد و دعا می‌کند و کارهای دیگر.

هـ ـ تثبیت توحید و بزرگداشت آن: از طریق تلقّی نمودن بیت واحد به عنوان رمزی برای خدای واحد قهّار، و با تلقّی نمودن این که همة زمین مکلّفند گرد این مرکز واحد که خداوند بدین منظور اختصاص داده است طواف کنند تا ایمان خالص به خدای تعالی عمیق‌تر گردد و این از خلال دعاهایی که طواف کننده به هنگام طواف می‌خواند، دعاهایی که بحث در مورد برخی از آن‌ها قبلاً آمد، به وضوح آشکار است.

و ـ تلاش مجدّانه در راه انتشار پرتو اسلام بر جهان: می‌توان آن را از روایاتی که کعبه را محلّ نورافشانی اسلام و بیرق آن معرّفی می‌کنند، استفاده نمود. پس طواف‌کنندۀ در گرد کعبه، سربازی است که گرد بیرق می‌گردد و بدان متمسّک می‌شود و در جهت افراشته شدن و پیش رفتن آن عمل می‌کند. همان‌طور که از روایاتی که طواف‌کنندگان را به ملائکة طواف‌کننده در عرش خدا تشبیه نموده‌اند و از مشاهدۀ وجه شَبَه، که محور حرکت هستی بودن عرش و محور حرکت زمین بودن کعبه است، این حقیقت آشکار می‌شود. شخص مسلمان به راه می‌افتد تا این معنی را در زمین محقّق سازد، پس آرزویش را، در اینکه کعبه را محور حرکت زمین در واقعیّت خارجی سازد، قرار می‌دهد.

بر اساس نظر محمّد اسد (لئوپولد فایس) مستشرق معروف اتریشی در کتابش (در راه به سوی کعبه)، کعبه رمز یگانگی خداوند است و حرکت حاجّ تعبیر رمزی‌ای از شأن انسان است. این‌جا احساس‌ها با الفاظ انسجام می‌یابند به نحوی که طواف‌کننده دعا می‌کند: اَللّهُمَّ افتَح لی اَبوابَ رَحمَتِکَ‏، واستَعمِلنی بِطاعَتِکَ: خدای من درهای رحمتت را بر من بگشا، و در جهت اطاعتت مرا بکار گیر.



[۱]. سورۀ بقره، آیۀ ۱۲۵/

[۲]. سورۀ آل عمران، آیة ۹۶/

[۳]. وسائل‌الشّیعه، ج ۱۳، ص ۲۰۴/

[۴]. وسائل‌الشّیعه، ج ۱۳، ص ۲۰۹/

[۵]. وسائل‌الشّیعه، ج ۱۳، ص ۲۹۵/

[۶]. وسائل‌الشّیعه، ج ۱۳، ص ۲۹۷/

[۷]. وسائل‌الشّیعه، ج ۱۳، ص ۲۱۵/

[۸]. وسائل‌الشّیعه، ج ۱۳، ص ۳۱۷/

[۹]. سورۀ بقره، آیة ۳۰/

[۱۰]. سورۀ بقره، آیة ۳/