Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


يكشنبه ۱۶ ارديبهشت
۱۴۰۳

25. شوال 1445


4. می 2024






ایمان به الله درمان مشکل است
تالیفات استاد - کتاب آيين بندگي

این درمان، در چیزی که شریعت آسمانی در عرصۀ عقاید به انسان داده است، مجسّم می‌گردد: «ایمان به الله» با صفت مطلق بودنش، که انسان محدود می‌تواند حرکتش را با او مرتبط سازد بدون این‌که هیچ تناقضی در راه طولانی حیات برای او بروز نماید.

ایمان به الله جنبۀ سلبی مشکل را درمان می‌سازد و سردرگمی و الحاد و عدم انتساب به مبدأ را کنار می‌نهد؛ زیرا انسان را در موضع مسؤولیّت قرار می‌دهد و به‌وسیلۀ حرکت و تدبیرش، او را با عالم هستی متّصل می‌سازد و خلیفۀ خدا در زمین می‌کند. خلافت مسؤولیّت را در دل خود دارد و مسؤولیّت، انسان را بین دو قطب قرار می‌دهد: «بین کسی که انسان خلیفۀ اوست و در برابرش مسؤول است» و «پاداشی که طبعاً به خاطر این که او این مسؤولیّت را انجام داده دریافت خواهد نمود»، بین الله و معاد، بین ازل و ابد؛ و انسان در این امتداد، مسئوولانه و هدف‌دار حرکت می‌کند.

ایمان به الله جنبۀ ایجابی مشکل را نیز درمان می‌کند، یعنی مشکل غلوّ در انتساب، که محدودیّت را بر انسان تحمیل کرده و در برابر حرکت او به مانعی تبدیل می‌شود. این کار به‌صورت ‌زیر انجام می‌پذیرد.

اوّلاً: این جنبۀ مشکل، از تبدیل محدود و نسبی به مطلق در خلال عملیّات تصعید ذهنی، و مجرّد ساختن نسبی از ظروف و حدودش، پدید می‌آ‌مد. امّا مطلقی ‌که ایمان به الله به انسان می‌دهد، بافتۀ مرحله‌ای از مراحل ذهن انسانی نیست تا در مرحلۀ رشد جدید ذهنی، برای ذهنی که آن را ساخته، قیدی باشد. و زاییدۀ نیاز ‌محدود فردی یا گروهی نیست، تا به‌وسیلۀ نسبت مطلق دادن به آن، به‌صورت سلاحی در دست فرد یا گروهی برای تضمین استمرار منافع نامشروع آن فرد یا گروه درآید.

الله سبحانه و تعالی مطلقی نامحدود است و با صفات ثبوتیش، همۀ سمبل های عالی، از ادراک و علم و قدرت و قوّت و عدل و بی‌نیازی را به انسان خلیفۀ روی زمین می‌بخشد، و این بدان معنی است که راه به سوی الله، نامحدود و بی‌پایان است. حرکت به سوی او تحرّک همیشگی را ایجاب می‌کند و نسبی‌ را، تدریجاً و بدون توقّف، به سوی مطلق می‌برد.

یا اَیُهَا الاِنسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقیهِ: ای انسان! تو در سیر به سوی پروردگارت به سختی تلاش نموده، سپس به لقائش نایل می‌شوی.[۱]

و به کسی که در راه الله به سختی تلاش می‌کند، از رهگذر این تحرّک، سمبل‌های عالی انتزاع شده از ادراک، علم، قدرت، عدل و دیگر صفات آن مطلق را، اعطا می‌کند. پس حرکت به سوی مطلق، همه‌اش علم است، همه‌اش قدرت است، همه‌اش عدل است و همه‌اش بی‌نیازی است و اشاره‌ایست به این‌ که حرکت انسانیّت باید مبارزۀ پیوسته و مستمرّی باشد علیه هر نادانی و ناتوانی و ظلم و فقری.

در شرایطی که چنین اموری اهداف حرکتِ مرتبط با این مطلق هستند، عبادت خدمتی به معبود نخواهد بود؛ بلکه تلاش مستمرّی است به‌ خاطر انسان و کرامت او و تحقّق یافتن آن سمبل‌های عالی برای او.

وَ مَن جاهَدَ فَاِنَّما یُجاهِدُ لِنَفسِهِ اِنَّ اللهَ لَغَنیٌّ عَنِ العالَمینَ: و هر که جهاد کند، تنها برای خویش جهاد کرده و همانا خداوند از جهانیان بی‌نیاز است.[۲]

فَمَنِ اهتَدی فَلِنَفسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیها: هر که هدایت را پذیرا شد، تنها به نفع خودش است و هر که گمراه شد، زیان گمراهی تنها متوجّه خود اوست.[۳]

برعکس آن، مطلق‌های خیالی و معبود‌های تقلّبی، ممکن نیست به حرکت، تمام تعالیش را ببخشند، زیرا این مطلق‌ها انتخاب شده و زاییدۀ ذهن انسان ناتوان، یا نیاز انسان فقیر، یا ستم انسان ستمگرند. پس این مطلق‌ها به‌طور ارگانیک با جهل و ناتوانی و ظلم مرتبطند و نمی‌توانند به مبارزۀ مستمرّ انسان علیه آن‌ها برکت و قدرت ببخشند.

ثانیاً: ارتباط با الله تعالی با وصف مطلقیّتش، که همۀ تعالی‌های حرکت انسانّیت را به شخص می‌بخشد، همزمان به معنای راندن همۀ مطلق‌های خیالی‌ای ‌است که پدیدۀ غلوّ در انتساب را به ‌وجود می‌آورد، و وارد شدن در پیکار مستمرّ و جنگ دائمی است علیه همۀ جلوه‌های بت‌پرستی و پرستش‌های ساختگی. بدین صورت انسان از سراب مطلق‌های دروغین که مانعی بر سر راه حرکتش به سوی الله ایجاد می‌کند و هدفش را دروغین می‌سازد و حرکتش را مهار می‌کند، رها می‌گردد.

وَ الَّذینَ کَفَروا اَعمالُهُم کَسَرابٍ بِقیعَه یَحسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً حَتّی اِذا جائَهُ لَم یَجِدهُ شَیئاً وَ وَجَدَ اللهَ عِندَهُ: کسانی که کفر ورزیده‌اند اعمال‌شان همچون سرابی در بیابان خشکی است که تشنه آن را آب می‌شمارد تا این‌که وقتی به سوی آن می‌رود آن را چیزی نمی‌یابد و ‌خدا را نزد آن می‌یابد.[۴]

ما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ الاّ اَسماءً سَمَّیتُمُو‌ها اَنتُم وَ اباؤکُم ما اَنزَل اللهُ بِها مِن سُلطانٍ: جز خدا، نمی‌پرستید مگر نام‌هایی را که خودتان و پدرانتان وضع کرده‌اید و خداو‌ند قدرتی بر آن‌ها نازل نکرده است.[۵]

ءَاَربابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ اَمِ اللهُ الواحِدُ القَهّارُ: آیا پروردگار‌های پراکنده بهترند یا خدای واحد قهّار؟[۶]

ذلِکُم اللهُ رَبُّکُم لَهُ المُلکُ وَ الَّذینَ تَدعُونَ مِن دُونِهِ ما یَملِکُونَ مِن قِطمیرٍ: آن الله پروردگار شماست. حکومت از آن اوست و کسانی جز او را که عبادت می‌کنید پوستۀ هستۀ خرمائی را هم مالک نیستند.[۷]

وقتی شعار اصلی‌ای را که دین آسمانی بدین منظور مطرح نموده «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ: معبودی جز الله نیست» ملاحظه می‌کنیم، می‌یابیم که اسلام تشدید حرکت انسانیّت به سوی مطلق حقیقی و طرد هر مطلق ساختگی را در آن شعار مقارن نموده است. تاریخ حرکت انسان در عرصۀ زندگی در گذر زمان، وجود ارتباط ارگانیک بین این ردّ و آن پیوند محکمِ خود آگاه با الله تعالی را تأکید می‌کند. به همان میزان که انسان از معبود ‌حقیقی دور شود، در وادی‌های سرگردانی معبود‌ها و رب‌ّهای متعدّد داخل می‌گردد. پس ردّ و اثبات موجود در لا الِهَ اِلاَّ اللهُ، دو روی یک حقیقت واحدند و آن حقیقتی است که حر‌کت جوامع انسانی در راستای مسیر طولانیش، از آن بی‌نیاز نیست؛ زیرا این نفی و اثبات، حقیقتی است که می‌تواند حرکت بشریّت را از سردرگمی و بی‌هدفی نجات دهد و او را در شکوفایی همۀ نیرو‌های ابداع‌گرش یاری نموده و از هر مطلق دروغین بازدارنده‌ای ر‌هایی بخشد.



[۱]. سورۀ انشقاق، آیۀ ۶/

[۲]. سورۀ عنکبوت، آیۀ ۶/

[۳]. سورۀ زمر، آیۀ ۴۱/

[۴]. سورۀ نور، آیۀ ۳۹/

[۵]. سورۀ یوسف، آیۀ ۴۰/

[۶]. سورۀ یوسف، آیۀ ۳۹/

[۷]. سورۀ فاطر، آیۀ ۱۳/