Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






حدیث معرفت امیرالمؤمنین علیه السّلام به نورانیّت- ترجمه فارسی
تالیفات استاد - کتاب مصباح الهدی
حدیث معرفت امیرالمؤمنین علیه السّلام به نورانیّت[۲۶]و[۲۷]

 

ابوذر غفاری از سلمان فارسی، که خداوند از هر دوی آنها خشنود باد، پرسید: ای اباعبدالله! معرفت امیرالمؤمنین علیه السّلام به نورانیّت چیست؟ ]سلمان [گفت: ای جندب![۲۸]، بیا برویم تا این را از خود آن حضرت بپرسیم. سپس به محلّ آن حضرت رفتیم و او را نیافتیم.

]ابوذر[ گفت: پس به انتظار ایشان ماندیم تا آن حضرت آمدند. حضرت فرمودند: چه امری شما را به اینجا کشانده است؟ ابوذر و سلمان گفتند: ای امیر مؤمنان به نزد شما آمدیم تا در مورد معرفتتان به نورانیّت سؤال کنیم. حضرت فرمودند: آفرین بر شما دو دوست وفادار به دین خویش که کوتاهی کننده نیستید. به جانم سوگند که آن معرفت بر هر مرد و زن مؤمن واجب است. سپس حضرت ـ که درود خدا بر او باد ـ فرمودند: ای سلمان و ای جندب! هر دو عرض کردند: بلی ای امیر مؤمنان! حضرت که سلام بر او باد فرمودند: هیچ کس ایمان را به حدّ کمال خویش نمی‌رساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد. پس آن گاه که مرا به این معرفت شناخت، هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده، سینه‌اش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است. و هر کس از شناخت آن کوتاهی نمود و به آن نرسید، شک کننده و تردیدگر است. ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی یا امیرالمؤمنین! حضرت علیه السّلام فرمودند: معرفت من به نورانیّت معرفت خداوند عزّوجلّ است و معرفت خداوند عزّوجلّ، معرفت من به نورانیّت است. و آن همان دین خالصی است که خداوند دربارۀ آن فرمود:  و امر نشدند به چیزی مگر اینکه خدا را به اخلاص کامل در دین پرستش و بندگی کنند و از بندگی غیر او روی برگردانند و نماز به پا دارند و زکات بدهند و این است دین راست و استوار [۲۹] خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پیامبری حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم؛ و آن دین و آیین یکتاپرستی آسان محمّدی است. و این کلام خدا که فرمود:  نماز به پا دارند ، پس هر کس ولایت مرا به پا داشت، نماز را به پا داشته است. و بر پا داشتن ولایت من سخت و دشوار است و جز فرشتۀ مقرّب درگاه الهی یا پیامبر مرسل و یا بنده‌ای که خداوند قلب او را به ایمان آزموده باشد کسی متحمّل آن نمی‌باشد. پس فرشته وقتی مقرّب نباشد، تحمّل آن را نخواهد داشت و پیامبر هنگامی که مُرسَل نباشد، تحمّل آن را نخواهد داشت و مؤمن وقتی آزموده نباشد، تحمّل آن را نخواهد داشت.

عرض کردم ای امیر مؤمنان! مؤمن کیست و منتها و مرز ایمان چیست؟ ]بیان بفرمایید[ تا آن را بشناسم. حضرتش ـ که سلام بر او باد ـ فرمودند: ای ابا عبدالله[۳۰]! عرض کردم: بلی ای برادر رسول خدا! فرمودند: مؤمن آزموده همان کسی است که هیچ چیز از ما به او نمی‌رسد مگر این که سینه‌اش را برای پذیرفتن آن گشاده می‌سازد و دچار شک و تردید ( و روی گردانی ) نمی‌شود.

ای اباذر بدان که من بندۀ خدای عزّوجلّ و خلیفۀ او بر بندگانش می‌باشم. ما را به مثابۀ خدایان قرار ندهید و دیگر هرچه می‌خواهید در فضیلت ما بگویید ]که هرچه بکوشید و به گمان خویش بلند پروازی کنید[ به کُنه و حقیقت و منتهای آنچه در ما وجود دارد نمی‌رسید. و خدای عزّوجلّ به ما بزرگتر و عظیم‌تر از آنچه خود وصف می‌نماید و آنچه من توصیف می‌کنم یا به دل هریک از شما خطور می‌کند، عطا نموده است. پس آن گاه که ما را اینگونه شناختید، مؤمن می‌باشید.

سلمان گفت: عرض کردم ای برادر رسول خدا! و هر کس نماز را به پاداشت ولایت شما را به پا داشته است؟ فرمودند: آری ای سلمان! این سخن خدای تعالی در قرآن عزیز تصدیق کنندۀ این حقیقت است که فرمود:  به صبر و نماز یاری و مدد بجویید و هرآینه آن جز بر خاشعان بزرگ و سنگین است. [۳۱]  صبر  رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و  نماز  برپاداشتن ولایت من است. بدین خاطر خداوند متعال فرمود:  و هر آینه آن بزرگ و سنگین است  و نفرمود: هرآینه آن دو بزرگ و سنگین می‌باشند؛ زیرا هرآینه ولایت، حملش جز بر خاشعان بزرگ و سنگین است. و خاشعان همان شیعیان روشن بین و اهل بصیرت می‌باشند. و آن هرآینه برای این است که اهل سخنان منحرف، از قبیل مُرجِئه و قَدَریّه و خوارج و دیگر ناصبیان، همه به حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم اقرار می‌کنند و در بین آنها اختلافی نیست. در حالی که جز گروهی اندک، همه در مورد ولایت من اختلاف می‌نمایند و منکر آنند و در برابر آن لجاج می‌ورزند، و هم آنان کسانی‌اند که خداوند در کتاب عزیز خویش ایشان را توصیف نموده، فرموده است:  هر آینه آن جز بر خاشعان سنگین است.  و خدای تعالی در جای دیگری از کتاب عزیز خویش در مورد نبوّت حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت من می‌فرماید: "و چه چاه‌های آب که معطّل ماند و چه قصرهای عالی که بی‌صاحب گشت."[۳۲] پس مراد از قصر، حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است و مقصود از چاه آب معطّل، ولایت من است که آن را معطّل گذاشتند و انکار نمودند. و هرکس به ولایت من اقرار ننماید؛ اقرار به نبوّت حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم به او نفعی نمی‌رساند. و هرآینه آن دو قرین یکدیگرند. و این به خاطر آن است که پیامبر، پیامبر مرسَل و هم او امام و پیشوای خلق می‌باشد و پس از او علی علیه السّلام امام و پیشوای خلق و وصیّ حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است همچنان که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمودند: " تو نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی می‌باشی جز آن که پس از من پیامبری نخواهد بود." و نخستینِ ما محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و میانۀ ما محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و آخرینِ ما محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است. پس کسی که شناخت مرا کامل سازد، او بر دین درست و استوار است. چنانکه خدای تعالی می‌فرماید: " و آن دین درست و راست و استوار است. " و به زودی به یاری و توفیق الهی این حقیقت را تبیین می‌نمایم.

ای سلمان و ای جندب! هر دو گفتند: بلی ای امیر مؤمنان که درود خدا بر تو باد! حضرت فرمودند: " من و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم نور واحدی بودیم، نشأت یافته از نور خدای عزّ و جلّ؛ پس خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به آن نور امر فرمود که دو پاره شود. پس به نیمی فرمود: "محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم باش." و به نیمی فرمود: "علی علیه السّلام باش." پس، از همین جاست که پیغمبر فرمودند: "علی از من است و من از علی هستم و کسی جز علی از جانب من مأموریت انجام نمی‌دهد." و هرآینه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ابابکر را با سورۀ برائت به مکّه اعزام فرمودند. پس جبرائیل - که سلام بر او باد - نازل شد و گفت: ای محمّد! حضرت فرمودند: بلی. جبرائیل گفت: هر آینه خداوند به تو امر می‌نماید که آن مأموریت را خودت انجام دهی یا مردی از خودت. پس پیامبر مرا به آن سوی گسیل داشتند تا ابی‌بکر را بازگردانم. او را بازگرداندم. او در درون خود نگرانی‌یی احساس نمود و گفت: ای رسول خدا آیا در مورد من آیه‌ای نازل گشته است؟ پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: نه ولکن این مأموریت را کسی جز من یا علی انجام نخواهد داد. ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی ای برادر رسول خدا! حضرت ـ که سلام خدا بر او باد ـ فرمودند: کسی که برای حمل نوشته‌ای از جانب رسول خدا صلاحیّت ندارد؛ چگونه برای امامت صلاحیّت خواهد داشت؟

ای سلمان و ای جندب! من و رسول خدا نور واحد و یگانه‌ای بودیم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مصطفی (برگزیده) شد و من وصیّ مرتضی (مورد رضایت او) گشتم. پس محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم گویا شد و من، صامت و خاموش شدم.

ای سلمان! محمّد بیم دهنده و هشدار دهنده شد و من رهبر و هدایت کننده گشتم و این همان سخن خداوند عزّ و جلّ است که  ]ای پیامبر[ هر آینه تو تنها بیم دهنده و هشدار دهنده‌ای و برای هر قومی رهبر و هدایتگری وجود دارد. [۳۳] رسول خدا بیم دهنده و هشدار دهنده است و من رهبر و هدایت‌کننده‌ام.  تنها خدا می‌داند که حمل هر آبستنی چیست و بار حمل‌ها چه نقصان و چه زیادتی خواهد یافت و همه چیز با اندازۀ معیّنش در نزد خدا معلوم است. اوست دانا به عوالم غیب و شهود و هم اوست بزرگ و بلند مرتبه. در پیشگاه علم ازلی چه سخن در نهان بگویید یا آشکارا؛ چه آن کس که ]می‌گوید[ در تاریکی شب باشد یا در روشنی روز، همه یکسان است و خدا بر همه آگاه است. برای هرچیز از پیش و پس نگهبانانی گمارده که به امر خدا او را نگهبانی می‌کنند. [۳۴]

]ابوذر[ گفت: پس حضرتش ـ که سلام بر او باد ـ با یک دست خود بر دست دیگر خویش زدند و فرمودند: حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم صاحب جمع شد و من صاحب نشر شدم. حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم صاحب بهشت شد و من صاحب دوزخ شدم، که بدو می‌گویم این را بگیر و آن را واگذار. حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم صاحب  رَجفه  شد و من صاحب  هَدّه  شدم. منم صاحب لوح محفوظ و خداوند علم هر آنچه در آن است را به من الهام فرموده است.

آری ای سلمان و ای جندب! حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم  یس والقرآن الحکیم [۳۵] شد و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم  ن والقلم [۳۶] شد و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم  طه ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی [۳۷] شد و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم صاحب دلالت‌ها و راهنمایی‌ها شد و من صاحب معجزات و نشانه‌ها شدم؛ و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم آخرین پیامبر شد و من آخرین وصیّ (بلافصل پیامبران) شدم. منم  صراط المستقیم [۳۸]، منم  نبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون [۳۹] ]خبر بزرگی که آنان (امّت آخر الزمان) در آن اختلاف می‌کنند. [ و احدی (از اهل اسلام) اختلاف نکرده مگر در ولایت من. حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم صاحب دعوت شد و من صاحب شمشیر شدم؛ حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم پیامبر مُرسَل شد و من صاحب امر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شدم. خدای عزّوجل می‌فرماید:  خداوند ]مَلَک [روح را به امر خود بر هریک از بندگان خویش که بخواهد می‌فرستد. [۴۰] و آن همان روح الهی است که این روح را جز به فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسَل یا وصیّ برگزیده نمی‌دهد و نمی‌فرستد. هر کس که خداوند این روح را به او داد، هر آینه وی را از دیگر مردمان جدا و متمایز ساخته و قدرت را به وی واگذار نموده است و چنین شخصی مردگان را زنده می‌کند و آنچه بوده و می‌باشد را می‌داند و در یک چشم به هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق می‌رود و آنچه در درون‌ها و دل‌هاست را می‌داند و به آنچه در آسمان‌ها و زمین است آگاه است.

ای سلمان و ای جندب! و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم  ذِکر  شد که خداوند عزّوجل می‌فرماید:  و هرآینه خداوند ذکری، رسولی، به سوی شما فرو فرستاد که آیات الهی را بر شما می‌خواند. [۴۱] هرآینه به من علم منایا و بلایا و فصل الخطاب داده شده است و علم قرآن و آنچه تا روز قیامت خواهد شد، به من سپرده شده است. حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم حجّت خدا را اقامه نمود، حجّتی برای مردم، و من حجّت خدای عزّوجل شدم. خداوند چیزی را برای من قرار داد که برای احدی از اوّلین و آخرین، نه پیامبر مرسَلی و نه فرشتۀ مقرّبی، قرار نداد.

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی ای امیر مؤمنان! آن حضرت ـ که سلام خدا بروی باد ـ فرمودند: من همان کسی هستم که نوح را به امر پروردگار، در کشتی حمل کرد، من همان کسی هستم که به امر پروردگار، یونس را از شکم ماهی بیرون آورد، من همان کسی هستم که به امر پروردگار، موسی را از دریا عبور داد، من همان کسی هستم که به اذن پروردگار، ابراهیم را از آتش بیرون آورد؛ من همان کسی هستم که به اذن پروردگار، نهرها را جاری ساخت و چشمه‌ها را شکافت و درخت‌ها را کاشت. منم عذاب روز  ظُلّه ، منم آنکه از محلّ نزدیک ندا کرد که ثَقَلان (جنّ و انس) آن را شنیدند و گروهی آن را فهمیدند. هر آینه من به هر گروهی از جبّاران و منافقان به زبان خودشان می‌شنوایانم، منم خضر دانای موسی و منم آموزگار سلیمان پسر داود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خدای عزّوجلّ.

ای سلمان و ای جندب! من محمّدم و محمّد من است. من از محمّدم و محمّد از من است. خدای تعالی می‌فرماید:  دو دریا را به هم آمیخت و میان آن دو، برزخ و فاصله‌ای است که تجاوز به حدود یکدیگر نمی‌کنند. [۴۲]

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی ای امیرمؤمنان! فرمودند: هرآینه مردۀ ما نمی‌میرد و غایب ما غیبت نمی‌نماید و هرآینه کشتگان ما هرگز کشته نمی‌شوند.

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: ای که درود خدا بر تو باد! بلی. آن حضرت ـ که سلام بر او باد ـ فرمودند: منم امیر و فرمانروای هر مرد و زن مؤمنی، آنها که در گذشته‌اند و آنها که باقی مانده‌اند. من به روح عظمت و بزرگی تأیید گشته‌ام و جز این نیست ]که با این همه مقامات [بنده‌ای از بندگان خداوندم. بر ما نام خداوندی ننهید و هرچه خواهید در فضل ما بگویید که هر آینه شما هرگز به فضل ما و کُنه و عمق آنچه خداوند برای ما قرار داده است، حتّی به یک دهم از فضل ما، نخواهید رسید؛ زیرا ما آیات و دلائل الهی هستیم و حجّت‌های خداوند و خلفا و جانشینان او و امین‌ها و امانتداران او و امامان او هستیم و وجه خدا و چشم خدا و زبان خداوندیم. خداوند به وسیلۀ ما (و به خاطر ما) بندگانش را عذاب می‌کند و نیز به وسیلۀ ما (و به خاطر ما) به آنان ثواب و پاداش می‌دهد و خداوند از بین خلق خود ما را پاک نمود؛ و ما را برگزید و انتخاب کرد. و اگر گوینده‌ای بگوید: چرا، چگونه و در چه موردی، هرآینه کافر و مشرک شده است؛ زیرا خداوند دربارة آنچه می‌کند ]در برابر هیچ کس[ پاسخگو نیست و خلایق ]باید در برابر خداوند [پاسخگو باشند.[۴۳]

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی ای امیر مؤمنان که درود خداوند بر تو باد! حضرتش ـ که سلام خدا بر او باد ـ فرمودند: هر کس به آنچه گفتم ایمان آورَد و آنچه را تبیین نمودم، تفسیر کردم، شرح گفتم، توضیح دادم، روشن ساختم و مبرهن نمودم، تصدیق کند؛ مؤمن آزموده‌ای است که خداوند قلب او را برای ایمان آزموده و سینه‌اش را برای پذیرش اسلام گشاده ساخته و هم او عارف روشن بین و اهل بصیرتی است که به نهایت و بلوغ و کمال رسیده است و کسی که شک کند و عناد ورزد و انکار بورزد و باز ایستد و متحیّر شود و تردید نماید، پس او مقصّر و ناصبی است.

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی ای امیر مؤمنان که درود خداوند بر تو باد! حضرتش ـ که سلام بر او باد ـ فرمودند: من به اذن پروردگارم زنده می‌کنم و می‌میرانم و از آنچه می‌خورید و آنچه در خانه‌هایتان می‌اندوزید؛ به اذن پروردگارم به شما خبر می‌دهم. و من به پنهانی‌های دل‌هایتان آگاهم و امامان از فرزندان من نیز ـ که سلام بر ایشان باد ـ وقتی دوست داشته باشند و اراده کنند، اینها را می‌دانند و انجام می‌دهند؛ زیرا ما یکی هستیم. نخستینِ ما محمّد، آخرینِ ما محمّد و میانۀ ما محمّد است و همۀ ما محمّدیم. پس بین ما جدایی قائل نشوید. هنگامی که ما چیزی را بخواهیم خدا آن را می‌خواهد و هنگامی که از چیزی کراهت داشته باشیم؛ خداوند از آن کراهت دارد. وای و همۀ وای بر کسی که فضل ما و ویژگی ما و آنچه را الله پروردگار ما به ما عطا نموده است انکار نماید؛ زیرا هر آینه هرکس چیزی از آنچه را خداوند به ما عطا نموده است، انکار نماید، همانا قدرت الهی و مشیّت خداوندی را در مورد ما انکار نموده است.

ای سلمان و ای جندب! عرض کردند: بلی ای امیر مؤمنان که درود خداوند بر تو باد! حضرتش ـ که سلام بر او باد ـ فرمودند: هر آینه پروردگار ما  الله  چیزی به ما عطا کرده است که برتر، عظیمتر، بالاتر و بزرگتر از همۀ اینهاست. عرض کردیم: ای امیر مؤمنان! آن چیزی که خداوند به شما عطا نموده و از همۀ اینها عظیم‌تر و بالاتر می‌باشد چیست؟ حضرت فرمودند: پروردگار ما، خدای عزّوجلّ آگاهی به اسم اعظمی را به ما عطا فرموده است که اگر بخواهیم، به وسیلۀ آن آسمان‌ها و زمین و بهشت و دوزخ را می‌شکافیم و به وسیلۀ آن به آسمان بالا می‌رویم و به زمین فرود می‌آییم، به شرق و غرب می‌رویم و به وسیلۀ آن به منتهای عرش صعود کرده، بر عرش، در برابر خدای عزّوجل می‌نشینیم و همۀ چیزها، حتّی آسمان‌ها، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، کوه‌ها، درختان، جنبندگان، دریاها، بهشت و دوزخ، از ما اطاعت می‌کنند. همۀ اینها را خداوند به وسیلۀ اسم اعظمی که به ما عطا نموده است به ما آموخته و ما را بدان مختص ساخته است و با وجود همۀ اینها، می‌خوریم و می‌آشامیم و در بازارها راه می‌رویم. و ما این کارها را به امر پروردگارمان انجام می‌دهیم. ما بندگان صاحب کرامت خداوندیم.  آنان که در سخن، بر خداوند پیشی نمی‌گیرند و سبقت نمی‌جویند و هم آنان به فرمان او کار می‌کنند [۴۴] خداوند ما را معصوم و پاک قرار داده و بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشیده است. پس ما می‌گوییم:  سپاس و حمد، خدایی را که ما را به این هدایت نمود و اگر نبود که خداوند هدایتمان نمود، ما کسی نبودیم که خود به هدایت دست یابیم [۴۵] و  کلمۀ عذاب بر کافران محقّق و قطعی شد. [۴۶] و مراد من از  کافران  منکران همۀ آنچه که خداوند از فضل و احسان به ما عطا فرموده است، می‌باشد.

ای سلمان و ای جندب! این معرفت من به نورانیّت است. پس هدایت یافته و کامل بدان تمسّک بجوی که هرآینه هیچ یک از شیعیان ما به مرز نهایی بصیرت و روشن‌بینی نمی‌رسد؛ مگر اینکه مرا به نورانیّت بشناسد؛ پس هنگامی که مرا به نورانیّت شناخت، فردِ اهل بصیرت و روشن بین و به هدف رسیده و کاملی خواهد بود که در دریایی از دانش غوطه‌ور شده و به درجه‌ای از فضل رسیده و بر سرّی از اسرار الهی و بر گنجینه‌های پنهانش مطّلع گشته است.