Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






دعا
تالیفات استاد - کتاب مصباح الهدی
دعا

۞            آسمان و زمین به دعا برپاست.

۞            قرآن به قلب بنده نازل میشود و بازتابش دعاست. دعا قرآن صاعد است. ما هم از عالم بالا آمدهایم و باید به بالا برویم.

۞     دعا بخوان. ذکر خدا کن. چاپلوسی کن. التماس کن. خدا دوست دارد بندههایش با او حرف بزنند. با خدا که صحبت میکنی، ترفیع و صعود قرآن است. اوّل قرآن پایین آمد و نازل شد، حالا که دعا میخوانی، به سر جای اوّلش بر میگردد و خودت هم به جای اوّلت بر میگردی.

۞     وقتی به خدا بگویی خدایا من غیر از تو کسی و چیزی ندارم، خدا غیور است و خواستهات را انجام میدهد. مَولایَ یا مَولایَ اَنتَ الغَنىُّ وَ اَنَا الفَقیرُ وَ هَل یَرحَمُ الفَقیرَ اِلاّ الغَنىُّ ...

۞            وقتی خواستید دعایتان گیرا شود، دوستان و همسایگان و اهل مملکتتان را جلو بیندازید و اوّل برای آنها دعا کنید.

۞     اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذَا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ: یا کیست آن که وقتی شخص مضطر او را میخواند، اجابتش میکند؟ همهی عالم مضطرّند، ولی درک و شعور اضطرار خود را ندارند. آن مضطرّی اجابت میشود که اضطرار خود را درک کند، لذا فرمود: اِذا دَعاهُ: یعنی وقتی که اضطرارش را درک کرد و برای نجات خود دست به دعا برداشت.

۞     اوّل اجابت است و بعد دعا. دعایی که در عبد ظاهر میشود، از آثار اجابتی است که قبلاً شده است. هر که را دعا داده شد، قبلاً اجابت داده شده است. به وجود آمدن حالت دعا در عبد از آثار این است که خدا میخواهد آنچه را خواستش در عبد به وجود آمده است، به او بدهد.

۞     خداوند فرمود: اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذَا دَعانِ: اجابت میکنم دعوت (دعای) دعوت‌کننده (دعا کننده) را هنگامی که مرا دعوت میکند (میخواند). اینکه اُجیبُ را مقدّم بر دعوت (دعا کردن) ذکر فرمود، یعنی اوّل اجابت الهی است و بعداً دعوت (دعای) عبد. اصلاً به وجود آمدن خواست و دعوت عبد (دعا) از آثار اجابت الهی است. عمل صالح و عبادتی که موفّق به انجام آن شدی، از آثار قبول الهی است. قبول او مقدّم بر عمل توست. پس حالا که انجام دادی، مطمئن باش که او قبول کرده است و این خودت هستی که باید عمل خودت را قبول کنی.

۞     شاید اهل بیت علیهم السّلام تا کنون هیچ یک از خواستههای دنیوی ما را برآورده نکرده باشند و اگر میبینی چیزی از آنها را هم دادهاند، قبل از درخواست ما تقدیر شده و مقدّر ما بوده است و ما خیال کردهایم که خواستهی ما برآورده شده است. این بدان خاطر است که آنها دل‌سوز ما هستند و میدانند که غالب خواستههای جاهلانهی ما به صلاح ما نیست. اصلاً همهی تلاش آنها این بوده است که دل ما را از دنیا بکنند و به سمت بهشت و آخرت توجّه دهند، آن‌وقت ما به زور دعا و توسّل میخواهیم در را بشکنیم و خود را به آتش جهنّم دنیا بیندازیم، لذا آنها نمیگذارند. در دعای مأثور آمده است: اَلحَمدُ ِللهِ الَّّذی یَفعَلُ ما یَشاءُ وَ لا یَفعَلُ مَا یَشاءُ غَیرُهُ: سپاس خدایی را که هر چه خود میخواهد انجام میدهد و آنچه را دیگری میخواهد، انجام نمیدهد.

۞     دعا بکن، ولی اگر اجابت نشد، با خدا دعوا نکن و میانهات به هم نخورد. چون تو جاهلی و او خبیر و عالم است. خدا کاری را اشتباه نکرده است که با دعای تو به اشتباهش پی ببرد و آن را درست کند، بخل هم نورزیده است که با التماس تو دست از بخل بر دارد و آنچه را که مصلحت تو بود و در اثر بخل نداده بود، به تو بدهد.

۞     در دعاهایمان هر چه را که برای ما نافع نیست، خدا میگوید باشد برای فردا و هر چه را که نافع است، بلافاصله میدهد. خدا زینت و زیور دنیا را برای مؤمنین خیلی دوست ندارد، ولی آخرت را زود به آنها میدهد. کسی که آخرت را دارد، چه سیر باشد و چه گرسنه، بهرهی دنیا را هم میبرد. خدا هر چه را خیر محض است، عطا میکند. هر وقت غنا برای مؤمن نافع باشد، غنا میدهد و هر وقت فقر برای او خیر باشد، فقر میدهد. لذا کسانی که به این حقیقت پی بردهاند، هر چه او میکند، هیچ نمیگویند. انشاءالله ما هم هر وقت خدا کم و زیاد کرد، با خدا دعوا نکنیم.

۞     خدا ما را از دعاهایی که برای ما ضرر دارد، غافل میکند. در نتیجه چند بار که خواستیم و عملی نشد، اصل خواسته را فراموش میکنیم.

۞     آنچه را که میخواهی، به خدا بگو؛ به مردم نگو. خواستی نفرین کن و خواستی طلب خیر کن. خدا هر چه با کسی بکند، برای او نافع و قشنگ است. البته خدا و اولیائش وقتی کسی دیگری را نفرین میکند، بلافاصله اجابت نمیکنند، یک مقدار معطّلش میکنند تا خودش گذشت کند. زن عربی را در حرم حضرت ابوالفضل علیه السّلام دیدم که کسی خانهاش را غصب کرده بود و او در حرم نفرینش میکرد. اوّل از حضرت خواست او را نابود کند و خانهاش را بازگرداند. کمی بعد عرض کرد خانهام را از او بگیرید و به من بدهید با خودش هر کار خواستید، بکنید. اندکی بعد عرض کرد خانه را از او نمیخواهید بگیرید، خودتان میدانید، ولی یک خانه‌ی مثل آن به من بدهید. من که شاهد صحنه بودم، طاقت نیاوردم و بیرون آمدم چون دیدم با این روالی که آن زن پیش آمده است، از خواستن خانه هم صرف نظر میکند و برای طرف مقابلش هم طلب خیر میکند. خوبان خدا معطّل‌کردنشان چنین حکمتهایی دارد.

۞     وقتی حاجاتت را به تأخیر میاندازد، دارد چیزی بزرگ‌تر به تو میدهد، منتها تو حواست به خواستهی خودت است و آن را نمیبینی. تو نان می‌خواستی، او جان میداد، تو هم میگفتی جان را میخواهم چه کار، من نان میخواهم.

۞     گاهی اوقات پدر به بچّهی شلوغکارش پول میدهد و میگوید برو هر چه میخواهی برای خودت بخر. بچّه خوشحال میشود، ولی نمیداند که پدر چون از او خوشش نمیآمد، از این راه او را بیرون کرد.

۞     تا وقتی احساس میکنیم کاری از ما بر میآید، به عمل خود متّکی هستیم و به خدا عرض میکنیم ما کار میکنیم و شما مزد و پاداش بده؛ امّا وقتی دیدیم از ما کاری بر نمیآید و همهکاره اوست، دست گدایی به سویش دراز میکنیم و دعا میکنیم. گرچه در گدایی آبروی آدم میریزد، ولی آبرو اصلاً برای ریختن است، منتها نه پیش خلق؛ بلکه در پیشگاه خداوند. همهی انسانها هم بعد از اینکه همهی تقلاّهایشان را کردند و همهی علم و هنرهایشان را به کار بستند و دیدند به جایی نرسیدند، دست گدایی پیش خدا دراز میکنند. فلانی را که عالِم بود و ادّعای خدایی میکرد، اخیراً دیدم ریش در آورده بود و گدایی میکرد، همه همینطورند. گدایی کاری است که همه باید بکنند. دائم به این و آن التماس دعا نگویید، خودتان دعا کنید. ولی وقتی خواستید دعا بکنید، اوّل برای همسایه و دوست و غریبه و اهل بلد و اهل مملکتتان دعا کنید، چون آن‌وقت درها برای خودتان باز میشود.

۞            نیاز هر چه بیشتر باشد، ارتباط با خدا نزدیک‌تر است. آخرت جای نیاز است.

۞     روی دعایت تعقّل کن تا رشد کند. نکند از سنّ بچّگی تا هشتاد سالگی همهاش نخودچی کشمش از خدا بخواهی. حاجاتی را که داری، به صورت یک نامه روی کاغذ یا دلت، البته اوایل روی کاغذ، برای خدا بنویس و بگذار در جانمازت یا هر جای دیگری. دو سه ماه بعد، هر وقت حال خوبی داشتی و شنگول بودی، آن را به دقّت بخوان و ببین هر جا زیادهروی کردهای یا به خدا بی‎‎ادبی‎‎ کردهای، آنها را خط بزن و تصحیح و تجدید نظر کن و نهایتاً آن را پاکنویس کن. نامهی اوّل را هم حفظ کن. دو سه ماه بعد باز همین کار را روی نامهی تصحیح شده انجام بده. یکی دو سالی این کار را ادامه بده. بعد نامهی آخری را با اوّلی مقایسه کن، ببین از کجا سر در آوردهای و چقدر رشد کردهای. مرشد تو که نامهها را عوض میکرد، خداست که همراهت است. آخر کار به چیزی میرسی که از حاجتت بهتر است؛ به کسی میرسی که برایش نامه مینوشتی.

۞     خواسته و دعا را زود مطرح نکنید، روی آن کار کنید و از بزرگ، درخواست بزرگ کنید. مثل آن اعرابی نباشید که در اوایل بعثت، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را در طائف پناه داد و بعد از به قدرت رسیدن پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به خدمت حضرت رسید و در قبال خدمتش از حضرت مقداری گاو و گوسفند خواست و بعد از رفتنش حضرت علیه السّلام با تأسّف فرمود: حتّی به اندازهی عجوزهی بنی اسرائیل هم از من درخواست نکرد. بعد فرمود: عجوزهی سیصد سالهی بنی اسرائیل برای اینکه محلّ دفن حضرت یوسف علیه السّلام را که آب گرفته بود، به حضرت موسی علیه السّلام نشان دهد تا او به دستور خداوند پیکر حضرت یوسف علیه السّلام را به محلّ مرتفعی منتقل کند، از موسی علیه السّلام خواست قول بدهد خواستهاش را اجابت می‌کند. خداوند هم به حضرت موسی علیه السّلام فرمود:  قول بده، مأموریتی را که دادم، هر چه هم خرج داشته باشد، بر عهدهی خودم است و جزء همان دستور انجام مأموریت است . حضرت موسی علیه السّلام به عجوزه قول داد. بعد از دفن پیکر حضرت یوسف علیه السّلام در محلّ جدید، عجوزه به حضرت موسی علیه السّلام گفت: خواستهام این است که به دختر سالم و جوانی مبّدل شوم و همسر تو شوم و در بهشت هم همراه و همدرجهی تو باشم.

۞     همّت بلند خوب است. هر چه میتوانی، مراتب بالاتری را طالب باش امّا اظهار نکن، زیرا باطل میشود. هر چه میخواهی بشوی را در درون خودت مخفی نگهدار، به خدا عرض کن خدایا این همه بندهی خوب و اولیای بزرگ آفریدهای، من را هم مثل آنها بکن.

همّت بلند دار که مردان روزگار             از همّت بلند به جایی رسیـدهاند

۞     وجود حضرت سلمان کافی است برای اینکه حجّت بر ما تمام شود که میتوانیم جزء اهل البیت علیهم السّلام شویم. اگر راه را بر خود بستیم و گفتیم آنها کجا و ما کجا، خودمان، خودمان را محروم کردهایم.

۞     خانم جوانی که از دولاب برای اوّلین بار به مکّه مشرّف شده بود و شنیده بود که در اوّلین نظری که حاجی به کعبه میاندازد، هر چه آرزو کند بر آورده میشود، به محض اینکه نگاهش به کعبه افتاده بود، به خدا عرض کرده بود خدایا من این دعاهایی را که دیگران میخوانند بلد نیستم، خدایا من خودت را میخواهم. بعد که این خانم به خود آمده بود، روی حیای زنانه فکر کرده بود حرف بدی زده است، لذا تب کرد و چند روز در کاروان بستری بود. من هم به عیادتش رفتم. او که حسن ظنّی به من داشت، داستانش را برایم تعریف کرد. من هم به لطف خدا به او حالی کردم که تو بهترین خواسته را مطرح کردهای و چیز بدی نگفتهای. او که آرام آرام پی برد خدا چه خواستهی ارزشمندی را به زبانش جاری کرده است، کم کم حالش خوب شد. گاهی اوقات خدا بی آنکه متوجّه باشیم، دعاهای بزرگی را بر زبانمان جاری میکند و بعد هم بلافاصله اجابت میکند.

۞     اُدعُونى اَستَجِب لَکُم، یعنی مرا به خانهی دلتان وعده بگیرید تا من اجابت کنم و بر شما وارد شوم. وقتی آمد، بگو اِلَهی اَلبَیتُ بَیتُکَ وَ العَبدُ عَبدُکَ. یعنی این دل من خانهی توست و من هم بنده و عبد مملوک تو هستم.

۞     دست خدا هنوز توی آب و گل است، لذا مأیوسین که میبینند خیلی کار بد از آنها سر میزند، در دعا میگویند: إن کُنتُ عِندَکَ فى اُمِّ الکِتابِ شَقِیاً فَاجعَلنى سَعیدا ً فَاِنَّکَ تَمحُو ما تَشاءُ وَ تُثبِتُ وَ عِندَکَ اُمُّ الکِتابِ: خدایا اگر در نزد تو در امّ‎ّّالکتاب از اشقیا هستم، پس مرا سعید کن؛ زیرا تو آنچه را بخواهی، محو میکنی و اثبات مینمایی و امّالکتاب نزد توست.

۞     گدایی کاسبیای است که هیچ خسارت و ضرر در آن نیست. دعاهای ائمّه علیهم السّلام را بخوان. آنها ارزش گدایی را میدانستند.