Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






باور و یقین
تالیفات استاد - کتاب مصباح الهدی

باور و یقین

۞     همهی کاستیها و ناقصیها از ضعف باور است. همهی اذکار و عبادات هم برای ایجاد باور است. با اذکار و عبادات، انسان به خود تلقین میکند و با تکرار و تلقین، باور و یقین ایجاد میشود. تلقین آن‌قدر شریف است که حتّی به مرده هم موقع دفن تلقین میخوانند و وقتی که تلقین خواندند، نکیر و منکر میگویند کار او درست شد. پس چرا آدم تا زنـده است، به خود تلقیـن نخواند؟ چند وقت در خلوت به خود تلقیـن بخوانیـد و

بگویید: اَنَّ اللهَ تَبارکَ و تَعالى نِعمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحمّداً صلّی الله علیه و آله و سلّم نِعمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ اَمیرَالمُؤمِنینَ عَلیَّ بن اَبیطالبٍ وَ اَولادَهُ الاَئِمَّةَ الاَحَدَ عَشَر نِعمَ الاَئِمَّةُ و: هـر آینه خدای تبارک و تعالی خوب پروردگاری است و

هرآینه حضرت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، خوب پیامبری است و هرآینه امیرالمؤمنین حضرت علی ابن ابیطالب و یازده امام از فرزندان او علیهم السّلام خوب امامانی هستند و .

باور، یاور مؤمن است. به خدا و خوبان خدا خوشباور باشید. خوشباوری به آنها خوب است؛ ولو در اثر آن به ظاهر کلاه سرتان رفت، سجدهی شکر کنید. اَکثَرُ اَهلِ الجَنَّةِ البُلهُ: بیشتر اهل بهشت افراد ساده و زودباورند. کسانی که هر چه خدا به آنها میگوید توبه که کردید، گناهتان را آمرزیدهایم، باور نمیکنند، خود را از آمرزش الهی محروم میکنند و به بهشت راه ندارند. لذا در حدیث داریم تنها کسی از حجّاج که در روز عرفه در عرفات حضور دارد و بخشیده نمیشود، کسی است که شک کند که آیا من هم بخشیده شدهام.

۞     اکثر اهل جنّت و بهشت انسانهای خوشباور و ساده هستند، چون زودتر به باور و یقین میرسند. اَکثَرُ اَهلِ الجَنَّةِ البُلهُ. بُله به معنای احمق و نادان نیست، بلکه به معنای ساده و خوشباور است. بُله یعنی اَلفاعِلُ لِلخَیرِ الغافِلُ عَن الشَّرِّ: کسی که کار خیر انجام میدهد و از شر غافل است. آفت علم و زرنگی، شکاکیت و دیرباوری است. آیا آن خوشباوری و سادگی که انسان را به بهشت برساند، بهتر از آن شکاکیت و ناباوری و زرنگی نیست که انسان را به جهنّم ببرد؟

۞     چوپان روستایی ساده‌دلی که متوجّه شد دختر شاه که همراه با ندیمانش برای تفریح به ده آمده بودند، به او نگاه میکند، سراغ مادرش رفت و به او گفت برو از دختر شاه برای من خواستگاری کن، چون امروز مرا نگاه میکرد و فهمیدم خواهان من است. خوب است ما هم در رابطه با خدا و موالیانمان همینطور خوشباور باشیم و بگوییم آنها ما را میخواهند.

۞     نیل به تمام آن فضیلتها و شرافت و ثوابهایی که در روایات ذکر شده، به یک چیز احتیاج دارد و آن باور است. اگر باور کردی، مال توست و بهره میبری؛ امّا اگر حاشیه زدی، محروم میشوی. حتّی ائمّه علیهم السّلام فرمودند اگر حدیثی را جعل کردند و به ما نسبت دادند که اگر فلان کار را بکنی، فلان ثواب به تو میرسد و شما باور کردید و به عشق ما عمل کردید، بر ماست که به شما مزد دهیم (احادیث من بلغ). هر آیه و حدیث را که باور کردی، آن آیه و حدیث یاور تو میشود و مال تو است.

۞     بگذار در راه آخرت تشنه و گرسنه شوی، آنوقت روایت عوضی و ساختگی را هم، مگر اینکه به جعلی بودن آن یقین داشته باشی، به عشق کسانی که روایت به آنها نسبت داده میشود، بگیر و بخور. مبادا تجسّس کنی و ایجاد شک کنی. شاهد این سخن احادیث  مَن بَلغ  است. اگر کسی پیش شما آمد و به دروغ گفت من او را نزد شما فرستادهام و گفتهام پانصد تومان به او بدهی و شما هم بدون اینکه مدرک و سندی برای تأیید حرفش از او بخواهی، بر اساس علاقه و محبّتی که به من داری، آن پول را به او بدهی و بعداً که مرا ببینی، به من بگویی آن پولی را که گفته بودید، دادم؛ آیا وظیفهی من نیست که به خاطر این کاری که شما کردهای، از شما تشکّر کنم؟ قطعاً آری. آیا لازم است به شما بگویم بیخود دادهای و چرا از او مدرک نخواستی و از این به بعد هم هر کس گفت از طرف من آمده است، از او مدرک بخواه؟ قطعاً نه. پس میبینید در عمل به آن روایت مجعول که مثلاً گفته بود اگر کسی فلان ذکر را بگوید یا فلان عبادت را انجام دهد، خداوند به او فلان ثواب را خواهد داد، شما ضرر نکردید و آن ثواب را خدا به شما میدهد. امّا کسانی که اهل وسواس و شکند، از بسیاری از ثوابهایی که در روایات صحیح هم آمده است، محروم میشوند و به خاطر شکشان به آنها عمل نمیکنند.

۞            اگر باورتان قوی شود، هر چه را باور کنید، همان هست. اگر باور کنید شیطان رفت و دیگر وجود ندارد، شیطان نخواهد بود.

۞     هر چه میتوانی در باورت بکوش، در اصلاح نیاتت بکوش. کسی را که باور نکند، به شهر خدا راهش نمیدهند. کسی که با باور به شهر خدا برود، دیگر بیرون نمیآید. برای چنین کسی همهی ماهها شهرالله است. نور یقین بیرنگ است. رنگهایی مثل سفید، سبز، قرمز و حتّی سیاه که اشخاص میبینند، مربوط به شیشههایی است که از پشت آن نور تابیده است. یقین را نمیشود تعریف کرد؛ تنها با علامات و آثارش میتوان از آن صحبت کرد. مثلاً میگوییم کسی که به یقین رسیده، صابر است.

۞            یقین صدا ندارد و تعریفی ندارد. باید آن را از علاماتش شناخت.

۞            در دستگاه خدا اهل یقین نه گریه دارند و نه خنده.

۞     اهل یقین این گونهاند که اگر همهی گناهان عالم مال آنها باشد، کَکشان نمیگزد و میگویند خدا هست. اگر هم همهی عبادتهای عالم مال آنها باشد، غرور آنها را نمیگیرد.

۞     در زمان ظهور، شبانه روز و ماه و سال طولانی میشوند. چون به یقین نزدیک شده است، زمان آرام حرکت میکند. در قیامت، روز متوقّف میشود و روز قیامت شبی در پی ندارد، چون به یقین رسیده است.

۞     هر چه به ظهور و رجعت و قیامت نزدیک شویم، آفتاب و زمین آهستهتر راه میروند و روزها بلند میشوند. مؤمن آهسته راه میرود و عجله ندارد. مؤمن نزدیک ظهور از حرکت میافتد.

۞            موت، منزل اوّل یقین است.

۞            نور سیاه، افضل نورهاست و نشان مرتبهی یقین است و با آن میتوان بدون نیاز به توجّه و چشم، تمام آسمانها و زمین را دید.

۞     مؤمن به یقین که برسد، دیگر تحریک نمیشود؛ نه ترس موجب حرکت او میشود و نه تشویق او را به راه میاندازد. خداوند هم فرمود: لِکَیلا تَحزَنُوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا ما اَصابَکُم: تا نه بر آنچه از دستتان رفته و نه در اثر آنچه بر شما وارد شده، غصّه بخورید. لِکَیلا تَأسُوا عَلی ما فاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بِما اتاکُم: تا نه بر آنچه از دستتان رفته غصّه بخورید و نه به خاطر آنچه به دستتان رسیده، شادمان شوید.

۞     یکی از علمای بزرگ نجف پس از سالها تدریس در حوزه، درس را تعطیل کرد و در را به روی خود بست. به سراغش که رفتند، دیدند بسیار لاغر شده و دماغش تیغ کشیده و حالش منقلب است. از او پرسیدند چرا درس را تعطیل کرده و طلبهها را محروم ساخته است. در پاسخ گفت: این اواخر این احتمال برایم مطرح شده است که اینکه میگفتیم خدا و قیامتی هست، ممکن است راست باشد و همین احتمال مرا از آنچه عمری خود را به آن مشغول کرده بودم، بازداشته و به این حال افکنده است.

۞     شخصی برای خرید نان به در دکان نانوایی رفت و دید یک صف طولانی جلوی نانوایی تشکیل شده است و اگر بخواهد صبر کند تا صف تمام شود، باید مدّت زیادی منتظر بماند، لذا به کسانی که در صف بودند گفت: چرا برای خرید نان در صف ایستادهاید؟ یک کوچه بالاتر پلو مجّانی میدهند. افراد حرف او را باور کردند و صف را رها کردند و به دنبال پلوی مجّانی رفتند. اتفاقاً حرف او درست از کار درآمد و در کوچهی بالا واقعاً پلو میدادند و کسانی که رفتند، گرفتند. کم کم خود او هم که این حرف را ساخته بود، گفت: نکند به راستی در کوچهی بالا پلوی مجّانی بدهند؟ این بود که خودش هم صف را رها کرد و به دنبال پلو رفت. راه خدا هم همینطور است؛ اوّل بدون اینکه خودمان باور داشته باشیم، دیگران را به در خانهی خدا فرستادیم و آنها هم به نتیجه رسیدند. کم کم خودمان هم باورمان آمد و راهی درگاه الهی شدیم.

۞            مسائل اختلافی و احتمالات را برای افراد عادی نگو، چون به یقینشان لطمه میخورد و اذیت میشوند.