Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






گفتار هفتم: زندگی دنیا بازی است
تالیفات استاد - کتاب طبیب عشق

زندگی دنیا بازی است

این بخش را با یک مثال شروع می‌کنیم. در مدارس‌ زنگ ورزش برای این است که بچّه‌ها با ورزش کردن جسماً سالم و ورزیده و روحاً شاداب و باطراوت شوند. یک مدرسه‌ی راهنمایی پسرانه را درنظر بگیرید که معلّم ورزش بچّه‌ها را در حیاط به صف کرده است و با یک توپ روبه‌روی صف ایستاده و می‌گوید: بچّه‌ها خوب دقّت کنید چگونه این توپ را با پا می‌زنم؛ درست زدن توپ را یاد بگیرید و توپ را به‌سمت هرکس فرستادم، با پا به‌طرف من برگرداند. بعد از کمی تمرین، دوباره بچّه‌ها را جمع می‌کند و قواعد بازی فوتبال را به آنها یاد می‌دهد که در دو تیم یازده نفری سازماندهی می‌شود؛ وظیفه‌‌ی هریک از بازیکنان چیست؛ بازی در دو نیمه است و بعد از نیمه‌ی اوّل زمین عوض می‌شود و ...؛ مقرّرات بازی را به بچّه‌ها آموزش می‌دهد. سپس آنها را به دو گروه یازده نفری تقسیم می‌کند تا بازی کنند و خودش به داوری می‌ایستد.

اگر بچّه‌ها درطیّ بازی یادشان باشد که آمده‌اند مقداری جست‌وخیز کنند تا جسمشان ورزیده و سالم شود و شادابی و طراوت روحی پیدا کنند، نود دقیقه خوش و سرحال بازی می‌کنند. اگر یادشان باشد بازی است و جدّی نیست، گل بزنند یا گل بخورند برای آنها مهم نخواهد بود، می‌خندند و شادی می‌کنند. می‌دانند مهم سلامت و ورزیدگی جسم و طراوت و شادابی روح است که این بازی نصیب آنها می‌کند؛ چه گل بزنند، چه گل بخورند. دراین‌صورت در پایان نود دقیقه که معلّم ورزش سوت پایان بازی را می‌زند، خندان و شاداب، دست در دست هم از صحنه‌ی بازی بیرون می‌آیند. امّا اگر درحین بازی یادشان برود که مشغول بازی هستند، چه اتّفاقی می‌افتد؟ قضیّه را جدّی می‌گیرند و هدف عوض می‌شود؛ سلامت و ورزیدگی جسم و طراوت و شادابی روح فراموش می‌شود و می‌خواهند به هر قیمتی برنده شوند. وقتی برنده شدن هدف باشد، صحنه‌ی بازی عوض می‌شود. نود دقیقه حرص می‌خورند؛ بر سر رفقای تیمشان داد می‌زنند که این چطور پاس دادن است؟ چرا حواست نیست؟ برای نباختن بازی را به خشونت می‌کشند و مرتکب خطا می‌شوند و جِر می‌زنند. اگر تیم مقابل یک بازیکن قوی داشته باشد، برای اینکه از دست او خلاص شوند، به او آسیب می‌رسانند. وقتی به هر قیمتی می‌خواهند برنده شوند، نود دقیقه بازی به نود دقیقه حرص خوردن و داد و فریاد زدن و به یکدیگر ضربه زدن بدل می‌شود و آنگاه که معلّم ورزش سوت پایان را می‌کشد، با اعصاب خراب و بدن‌های زخمی، درحالی‌که همه از هم دلخورند، از زمین بیرون می‌آیند. سلامت جسم و شادابی روح کو؟ چون یادشان رفت آمده‌ایم بازی کنیم؛ قضیّه را جدّی گرفتند و به این وضع دچار شدند.

دنیا مثل حیاط مدرسه است؛ ما انسان‌ها مثل آن دانش‌آموزان و خداوند مثل آن معلّم ورزش و حادثه‌ها مثل آن توپ هستند که معلّم ورزش به‌سمت دانش‌آموزان می‌فرستاد و می‌گفت شما هم عکس‌العمل نشان دهید. خداوند فقر را سمت ما می‌فرستد و می‌گوید عکس‌العمل نشان بده؛ ثروت را می‌فرستد و می‌گوید عکس‌العمل نشان بده. این بازیِ زندگی است که مقرّرات آن احکام دین است؛ این‌گونه بخر یا بفروش؛ این‌طور ازدواج کن یا طلاق بده؛ این‌طور بجنگ یا صلح کن. احکام دین، مقرّرات این بازی است. خدای متعال در قرآن فرموده است: اِنَّمَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ[i]: زندگی دنیا منحصراً بازی است. وَ مَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا اِلاّ لَعِبٌ[ii]: زندگی دنیا جز بازی نیست. اگر آخرِ جنگ از قبل معلوم باشد، وقتی شمشیر می‌زنیم، گویا بازی می‌کنیم. اگر رزق انسان معلوم و مشخّص است، وقتی در مغازه جنس می‌خرد و می‌فروشد و کاسبی می‌کند، گویا بازی می‌کند. وقتی آخر هرکار از قبل مقرّر شده است، پس آنچه انسان می‌کند، بازی است.

انسانی که می‌داند زندگی فقط بازی است، زیبا بازی می‌کند. هدف او در تمام کارهایش تعالی و رسیدن به قرب الهی و تأمین رضایت خداوند خواهد بود. کسب‌وکار هم که می‌کند درپی انجام وظیفه‌ی بندگی و اطاعت از امر خداوند است. صبح با خیال راحت و بدون نگرانی به مغازه می‌رود؛ چون رزق او مقدّر است و یک ذرّه کمتر یا بیشتر نصیبش نمی‌شود و حتماً خواهد رسید. خداوند وقتی بنده‌ای خلق می‌کند، خودش عهده‌دار رزق اوست. اگر این اطمینان را داشته باشد، با آرامش کار می‌کند. چرا احتکار یا گران‌فروشی کند یا جنس تقلّبی بفروشد و سر مردم کلاه بگذارد؟ چرا حرص بخورد که قیمت ارز بالا رفت یا پایین؟ چرا غصّه بخورد که مشتری کم است؟ با خیال راحت در مغازه می‌نشیند و بازیِ خرید و فروش می‌کند و رزق مقدّر او می‌رسد. چنین انسانی سالم کار می‌کند. در بازی به کسی ظلم نمی‌کند و مقرّرات بازی را زیر پا نمی‌گذارد.

اگر یادش برود که اِنَّمَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ     و آمده‌ایم بازی کنیم؛ و دنیا را جدّی بگیرد، چه اتّفاقی می‌افتد؟ هدف عوض می‌شود. وقتی یادش باشد بازی است، هدف او تعالی و رسیدن به قرب الهی و تأمین رضایت خداوند خواهد بود. هدف بازیِ خرید و فروش او این خواهد بود که با همین فعّالیّت دنیوی به کمال و قرب الهی برسد. امّا اکنون که فراموش کرده بازی است، هدف او تفوّق و برنده شدن در کاسبی است. به هر قیمتی باید سود کلانی کند؛ به قیمت احتکار و تقلّب و گران‌فروشی و کلاه سر مردم گذاشتن؛ به قیمت ظلم و تعدّی به حقوق مردم؛ به هر قیمتی که باشد.

پرسش: آنچه با این‌گونه کاسبی به‌دست می‌آورد رزق او خواهد بود؟

پاسخ: دارایی اوست؛ اگر مصرف کرد، رزقش است و اگر مصرف نکرد، رزقش نیست.

چنین انسانی مقرّرات بازی کسب و کار یعنی احکام الهی را زیر پا می‌گذارد؛ ظلم می‌کند؛ از صبح تا عصر دائم حرص می‌خورد که چرا مشتری رفت؟ چرا قیمت جنس پایین آمد؟ یک عمر با اضطراب و تنش کار می‌کند. در پایان نود دقیقه هم وقتی خدا سوت پایان بازی زندگی را می‌کشد تا از زمین بازی دنیا بیرون بیایید، او که دنیایش با این‌همه حرص و غصّه و نگرانی نکبت بود، آخرتش هم با آن‌همه ظلم و تجاوز به حقوق دیگران و مال مردم خوردن و آلودگی به حرام، نکبت خواهد بود. قرب به خدا و رضایت الهی کجا رفت؟ راه یافتن به بهشت اخروی کجا رفت؟ همه‌ی اینها برای این است که یادش رفت درحال بازی است و قضیّه را جدّی گرفت. اگر یادش بود درحال بازی است، در زندگی دنیوی لذّت می‌برد. خداوند ما را برای غصّه و حرص خوردن نیافریده است. اگر یادش بود، با آرامش و طبق موازین شرع و عدالت و انسانیّت زندگی می‌کرد و زندگی سرشار از آرامش خاطر و شادی داشت و به تعالی و قرب الهی می‌رسید؛ آخرتش هم روشن بود و به بهشت الهی راه می‌یافت.

اگر کسی معنای اِنَّمَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ     را دریابد، می‌فهمد که هرچه خدا بخواهد می‌شود و ما کاره‌ای نیستیم؛ می‌فهمد که اَلدُّنیا لَعِبٌ وَ لا جِدٌّ وَ اْلآخِرَۀُ جِدٌّ وَ لا لَعِبٌ    : دنیا بازی است و جدّی نیست و آخرت جدّی است و بازی نیست. دنیا و آخرت به الاّکلنگ می‌ماند؛ هر سرش را پایین بیاورید، سر دیگر آن بالا می‌رود. هریک را جدّی بگیرید، دیگری بازی خواهد بود. دنیا و آخرت ضدّ هم هستند. امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: اِنَّ الدُّنیا وَ اْلآخِرَۀَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ وَ سَبِیلانِ مُختَلِفانِ   فَمَنْ اَحَبَّ الدُّنیا وَ تَوَلاّها اَبغَضَ اْلآخِرَۀَ وَ عاداها؛ وَ هُما بِمَنْزِلَۀِ الْمَشرِقِ وَ الْمَغرِبِ وَ ماشٍ بَینَهُما کُلَّما قَرُبَ مِنْ واحِدٍ بَعُدَ مِنَ اْلآخَرِ؛ وَ هُما بَعْدُ ضَرَّتانِ[iii]: هرآینه دنیا و آخرت دو دشمن ناهمگون و دو راه مقابل یکدیگرند؛ پس هرکه دنیا را دوست داشت و به آن دل بست، کینه‌ی آخرت را به دل گرفت و با آن دشمنی ورزید؛ و آن دو به‌منزله‌ی مشرق و مغربند و کسی که بین این دو راه پیماید، هرچه به یکی نزدیک شود از دیگری دور می‌گردد؛ و آن دو به‌سان دو هَوو با هم ناسازگارند.

از دنیا و آخرت، هرطرف را جدّی بگیرید طرف دیگر بازی می‌شود. امّا کدام طرف واقعاً بازی است؟ فرمود: اِنَّمَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ؛ زندگی دنیا بازی است. اگر دنیا را بازی بگیرید، خدا جدّی است؛ قیامت جدّی است؛ تعالی روح انسان جدّی است. امّا اگر دنیا را جدّی بگیرید و بخواهید به هر قیمتی در دنیا سود کنید و بر دیگران تفوّق یابید، خدا بازی است؛ قیامت بازی است و فقط به این درد می‌خورد که منِ معلّم درمورد آن درس بدهم و حق‌ّالتدریس بگیرم یا فلان واعظ منبر برود و حقّ منبر بگیرد. هیچ نقش واقعی در زندگی ندارد. اِنَّمَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ، یعنی هرکاری که در این دنیا انجام می‌دهیم، کار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فعّالیّت‌ فرهنگی، تشکیل خانواده ...، همه بازی است.

اگر بدانی همان‌که خدا می‌خواهد می‌شود، با آرامش در بازی انتخابات شرکت می‌کنی و هیچ انگیزه‌ای برای تقلّب و حقّه‌بازی و شایعه ساختن علیه نامزدهای دیگر یا دست بردن در نتیجه‌ی انتخابات نداری. یک فعّالیّت سالم انتخاباتی می‌کنی؛ چون می‌دانی آنچه خدا می‌خواهد می‌شود و من آمده‌ام بازی کنم و از رهگذر آن رضایت الهی را به‌دست آورم و به تعالی برسم. امّا اگر یادت برود که بازی است، می‌گویی به هر قیمتی باید رأی بیاورم؛ به قیمت تقلّب و دستکاری کردن نتیجه‌ی انتخابات؛ به قیمت شایعه‌پراکنی علیه سایر نامزدها؛ به‌ قیمت دست بردن به بیت‌المال و با پول بیت‌المال تبلیغات کردن و هزاران خلاف دیگر.

اگر زندگی را بازی بگیریم، چقدر زندگی آرام و شیرین و سالم می‌شود و انگیزه‌ای برای ظلم و کار خلاف وجود نخواهد داشت. چنین انسانی لذّت دنیا را می‌برد و آخرتش هم خیلی بهتر از این است. خداوند در قرآن فرمود: فَآتاهُمُ اللهُ ثَوابَ الدُّنیا وَ حُسنَ ثَوابِ اْلآخِرَۀِ[iv]: پس خداوند به آنها پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را عطا فرمود. اگر ثواب نیک آخرت بهشت و حور و قصر و ... باشد، ثواب دنیا چیست؟ ثواب دنیا یعنی لذّت دنیا؛ مؤمن خیالش راحت است و حزن و خوف ندارد؛ از دنیا لذّت دنیا می‌برد؛ راحت زندگی می‌کند و هرچه خدا پیش آورد، خشنود و شاد است و می‌خندد. همچنین فرمود: اَلَّذینَ آمَنُوا و کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْریٰ فِی الْحَیـٰوةِ الدُّنیا وَ فِی اْلآخِرَةِ[v]: برای کسانی که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند، در زندگی دنیا و در آخرت شادمانی و بشارتی است.

ناسازگاری نگرش توحیدی با دست‌کشیدن از فعّالیّت‌های دنیوی

اکنون با یک مثال دیگر بحث را دنبال می‌کنیم. در مدارس هم زنگ درس و هم زنگ تفریح داریم. زنگ تفریح برای این است که وقتی بچّه‌ها از درس خسته می‌شوند و دراثر خستگی، قدرت درک و فهم درس در آنها پایین می‌آید، از کلاس بیرون بیایند و کمی بازی و جست‌وخیز کنند تا خستگی آنها ازبین برود و با شادابی دوباره به کلاس بروند. در مدرسه درس اصل است و زنگ تفریح برای رفع خستگی و یادگیری بهتر است.

دانش‌آموزان در زنگ تفریح سه دسته‌اند. گروه اوّل تعداد کمی هستند که زنگ تفریح بازی و جست‌وخیز نمی‌کنند؛ در گوشه‌ای کِز می‌کنند و منتظر می‌مانند تا زنگ کلاس بخورد و دوباره به کلاس روند. این بچّه‌ها مشکل دارند و مربّی تربیتی یا ناظم مدرسه باید آنها را به مشاور یا روانشناس ارجاع دهد. بچّه باید بازی کند تا خستگیش ازبین برود و شادابی پیدا کند؛ والاّ در کلاس گیرایی و رشد علمی چندانی نخواهد داشت. این دانش‌آموزان در درس معمولاً ضعیفند.

گروه دوم اکثریّت بچه‌ها هستند که وقتی زنگ تفریح می‌خورد با شوق بسیار وارد حیاط مدرسه می‌شوند و بلافاصله یارگیری می‌کنند و مثلاً فوتبال بازی می‌کنند؛ ولی چنان غرق بازی می‌شوند که یادشان می‌رود این بازی است و برای رفع خستگی. قضیّه را جدّی می‌گیرند و می‌خواهند به هر قیمتی در فوتبال برنده شوند. درنتیجه در یک ربع زنگ تفریح به‌قدری حرص می‌خورند و بر سر هم فریاد می‌زنند و بازی را به خشونت می‌کشند و به هم آسیب می‌زنند که صدبرابر خسته‌تر از قبل می‌شوند. وقتی هم زنگ می‌خورد و همه‌ی بچّه‌ها به کلاس می‌روند و معلّم درس را شروع می‌کند، اینها هنوز غرق فوتبالند. بعد از همه به کلاس می‌آیند و در کلاس هم هنوز حواسشان به فوتبال است. معلّم درس می‌دهد و اینها با هم بحث می‌کنند که تو چرا خوب بازی نکردی و ساعت دیگر طور دیگری یارگیری می‌کنیم و ...؛ اینها رفوزه‌های کلاس هستند.

گروه سوم دانش‌آموزانی هستند که زنگ تفریح گرم و شیرین بازی می‌کنند؛ امّا یادشان است که آمده‌ایم بازی کنیم و جدّی نیست؛ لذا هم رفع خستگی می‌کنند و شاداب می‌شوند، هم به‌محض اینکه زنگ خورد به کلاس باز می‌گردند و همه‌ی حواسشان به درس است. اینها شاگرد اوّل کلاس هستند.

در مدرسه‌ی آفرینش هم ماجرا همین است. ما انسان‌ها دانش‌آموزان این مدرسه‌ هستیم و زندگی ما همان زنگ تفریح و بازی است: اِنَّمَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ؛ زندگی دنیا زنگ تفریح است و اصل نیست. اصل در مدرسه‌ی خلقت، درسْ عبادت و بندگی و رسیدن به معرفت و تعالی روح و قرب خدا و کمال است. کار اقتصادی یا سیاسی یا فعّالیّت فرهنگی یا ازدواج یا ... همگی بازی‌های زنگ تفریح مدرسه‌اند. در این مدرسه نیز دانش‌آموزان به سه گروه تقسیم می‌شوند.

گروه اوّل کسانی هستند که در زنگ تفریح گوشه‌ای کِز کرده‌اند. کسانی که به گوشه‌ی خانقاهی خزیده‌اند و از کار اقتصادی و سیاسی و تشکیل خانواده و دیگر بازی‌های زندگی کنار کشیده‌اند و تارک دنیا شده‌اند. اینها مشکل روحی دارند و باید درمان شوند. دانش‌آموز باید بازی کند؛ چرا اینها بازی نمی‌کنند؟ در اسلام رهبانیّت و تارک دنیا شدن نداریم: لا رُهْبانیَِّۀَ فِی اْلاِسْلامِ[vi]: در اسلام تارک دنیا شدن وجود ندارد. دانش‌آموزی که بازی نمی‌کند، سر کلاس هم رشد چندانی ندارد. تارک دنیا در کلاس بندگی و عبادت و کسب معرفت، در کلاس تهذیب و تقرّب و تعالی، رشد آن‌چنانی ندارد؛ چون زنگ تفریح بازی نکرده و با خستگی در کلاس نشسته است و گیرایی ندارد.

پرسش: رفع خستگی در بازی دنیا به چه معنی است؟

پاسخ: بازی دنیا تفریح است و خستگی انسان را رفع می‌کند. در مغازه و اداره، در فعّالیّت‌های سیاسی و اجتماعی، در پرداختن به اهل و عیال و ... خستگی کسب معارف بلند معنوی و انجام وظایف خطیر بندگی رفع می‌شود.

گروه دوم که اکثریّت مردمند، وقتی زنگ تفریح می‌خورد، با شوق بسیار به حیاط مدرسه می‌آیند و بازی می‌کنند. مثلاً از اوّل صبح در بازار مشغول چک و سفته و خرید و فروشند و بازی را جدّی گرفته‌اند. اینها به‌جای رفع خستگی، صدبرابر خسته‌تر می‌شوند و شب با اعصاب خراب به خانه برمی‌گردند. این گروه چنان مشغول بازیند که وقتی زنگ کلاس می‌خورد، اصلاً حواسشان نیست و نمی‌شنوند که خدا می‌گوید: حَیَّ عَلَی الصَّلاةِ: بشتابید به نماز! بیایید سر کلاس! آنها همچنان مشغول چک و سفته و خرید و فروش و تقلّب و کلاه گذاشتن سر مردم هستند. بسیاری از آنها اصلاً سر کلاس عبادت و بندگی و کسب معرفت و خودسازی نمی‌آیند و خیال خود را راحت کرده‌اند. آن‌که می‌آید نیز دیرتر از همه، غروب آفتاب باعجله یک نماز لب‌طلایی می‌خواند تا صرفاً حضورش در کلاس ثبت شود. سر کلاس هم حواسش به درس نیست. اَللهُ اَکْبَر را که می‌گوید، وارد بازار می‌شود؛ جنس را می‌خرد؛ می‌فروشد؛ چک‌ها را به حساب می‌گذارد؛ برگشت می‌خورد؛ حکم جلب طرف را می‌گیرد؛ او را به زندان می‌اندازد؛ پولش را وصول می‌کند و می‌گوید: اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَۀُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ ! این گروه تکلیفشان معلوم است و رفوزه‌های کلاس آفرینش هستند.

امّا گروه سوم انسان‌های اهل معرفتند که وقتی زنگ تفریح می‌خورد، بازی می‌کنند؛ کار تجاری، فرهنگی و سیاسی می‌کنند، ازدواج می‌کنند و خانواده تشکیل می‌دهند؛ امّا یادشان است که این بازیِ دنیاست و جدّی نیست؛ هم خستگی آنها برطرف می‌شود، هم تمام عمرشان را صرف فعّالیّت‌های دنیوی نمی‌کنند. جزو دانش‌آموزانی نیستند که به کلاس نمی‌روند و یکسره بازی می‌کنند یا دیر می‌روند و در کلاس هم حواسشان به بازی زنگ تفریح است. همیشه به‌موقع سر کلاس حاضر می‌شوند و حواسشان کاملاً به درس است. چنین انسانی برای تهذیب نفس و کسب معرفت، برای بندگی و عبادت وقت می‌گذارد و هنگام عبادت دلش پیش دنیا نیست؛ سر نماز به فکر مسائل دنیوی نیست.

یادمان باشد که اِنَّمَا الْحَیـٰوۀُ الدُّنیا لَعِبٌ؛ زندگی دنیا بازی است و جدّی نیست[vii].



.[i] سوره‌ی محمّد۶، آیه‌ی ۳۶/

[ii]. سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۳۲/

.[iii] سیّد رضی، نهج‌البلاغه، حکمت ۱۰۳/

.[iv] سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۱۴۸/

.[v] سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۶۳/

[vi]. محدّث نوری، مستدرک‌الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۵۵/

.[vii] برای مطالعه‌ی این مبحث با بیانی دیگر نگاه کنید به: مهدی طیّب، شراب طهور، ص ۱۸۳- ۱۸۹/