Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






انواع تسلیم
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

تسلیم در دو عرصه مصداق مىیابد.

 

۱/ تسلیم در برابر مقدّرات الهى و ربوبیّت تکوینى حضرت حق : این تسلیم به معناى تن دادن به مقدّرات الهى و در اختیار قرار دادن خود در برابر ربوبیّت تکوینى حضرت حق و تن باز نزدن و رام و پذیرا بودن در برابر آن است. البتّه در عمل، هیچ مخلوقى تاب سرکشى از ارادهى تکوینى حضرت حق را ندارد. به فرمودهى قرآن کریم: لَهُ اَسلَمَ مَن فِى السَّمواتِ وَ الاَرضِ طَوعآ وَ کَرهآ: همهى کسانى که در آسمانها و زمینند، خواه ناخواه، در برابر خداوند تسلیمند.[۱] در نتیجه، آنچه در اینجا مقصود  

است همان پذیرا بودن و نداشتن روحیّهى نفى و انکار و نبود مقاومت روحى در پذیرفتن مقدّرات تکوینى الهى است که خداوند بهصورت حادثهها و رخدادها و موقعیّتها و شرایط، در زندگى شخص بهوجود مىآورد تا او را در مواجههى با آنها بسازد و به کمال رساند.

تسلیم شدن عبد جاهل در برابر تشخیص و تصمیم خداى عالم، علاوه بر اینکه امرى منطقى و ضرورتى عقلى است، سبب مىشود اوّلا زندگى راحتتر طى شود و عبد فشار و رنج کمترى احساس کند، ثانیآ دشوارىهایى که خداوند براى سازندگى عبد در زندگى او پدید آورده است زودتر تأثیر سازندهى خود را بر او بگذارند و چون پس از آن، دیگر دلیلى براى ادامهى آن دشوارىها وجود ندارد، دشوارىهاى مزبور زودتر برطرف شوند. اگر عبد روحآ از خود کلافگى نشان دهد و آن دشوارىها را پذیرا نشود، چون خود او در عمل اجازه نمىدهد تأثیر سازندهاى که از طریق دشوارىهاى مزبور در بالا رفتن ظرفیّت روحى و مراتب انسانى او باید ایجاد شود، بهوجود آید، ناگزیر تا پدید آمدن آن سازندگىها، باقى ماندن دشوارىها ضرورت مىیابد و برطرف شدن آن به تعویق مىافتد.

در مقام مثال عبد را مىتوان به کودک خردسالى تشبیه کرد که بر روى صندلى آرایشگرى نشانده شده است تا آرایشگر موى سر او را اصلاح کند. این کودک اگر زیر دست آرایشگر آرام و تسلیم باشد، هم کمتر اذیّت مىشود و هم کار اصلاح سرش سریعتر تمام مىشود. امّا اگر بىقرارى و
ناسازگارى کند و از خود کلافگى نشان دهد، هم در جریان اصلاح بیشتر اذیّت مى
شود و نوک قیچى و شانه به این سو و آن سوى سرش فرو مىرود و هم کار اصلاح سرش زمان بیشترى طول مىکشد. ربّ العالمین هم آرایشگرى است که درصدد است سِرّ عبد را اصلاح کند. تسلیم و پذیرا شدن آنچه خداوند در مقام ربوبیّت با عبد مىکند، هم زندگى را بر عبد آسان مىکند و هم مدّت باقى ماندن دشوارىها را کوتاه مىسازد.

قرآن کریم در بیان این تسلیم مىفرماید: وَ مَن اَحسَنُ دینآ مِمَّن اَسلَمَ وَجهَهُ ِللهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ : چه کسى نیکوروشتر از شخصى است که خود را تسلیم خدا کرد و نیکوکار نیز بود.[۲] همچنین  

مىفرماید: بَلى مَن اَسلَمَ وَجهَهُ ِللهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ فَلَهُ اَجرُهُ عِندَ رَبِّهِ: آرى آن کس که خود را تسلیم خدا کرد و نیکوکار نیز بود، پاداشش نزد پروردگارش محفوظ است.[۳] و نیز مىفرماید: وَ مَن یُسلِم  

وَجهَهُ اِلَى اللهِ وَ هُوَ مُحسِنٌ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقى : هرکس خود را به خدا تسلیم کند و نیکوکار نیز باشد، هر آینه به رشتهى مطمئنّى چنگ زده و درآویخته است.[۴]

 

امام باقر علیه السلام در مقام دعا و نیایش، به خداى متعال عرضه مىدارند: اَللّهُمَّ اِنّى اَسلَمتُ نَفسى اِلَیکَ وَ وَجَّهتُ وَجهى اِلَیکَ وَ فَوَّضتُ اَمرى اِلَیکَ وَ اَلجَأتُ ظَهرى اِلَیکَ: خداى من! هر آینه من خود را تسلیم تو ساختم و روى دلم را به جانب تو متوجّه نمودم و کارم را به تو واگذاردم و بر تو اتّکا کردم.[۵]

 

 

۲/ تسلیم در برابر مقرّرات الهى و ربوبیّت تشریعى حضرت حق : این تسلیم روحیّهایست که استسلام و انقیاد عملى در برابر خواست و ارادهى تشریعى حضرت حق را سبب مىشود. استسلام یعنى تن دادن، سرباز نزدن و رام، مطیع و پذیرا بودن در برابر اوامر و نواهى الهى که از راه عقل و الهام یا از راه وحى و احکام، به انسان اعلام و ابلاغ مىشود.

در مقام مثال اگر تسلیم در برابر مقدّرات تکوینى حضرت حق را به روحیّهى شخصى تشبیه کنیم که خود را در اختیار پزشک قرار مىدهد تا هر طور صلاح مىداند در مورد درمان او تصمیم بگیرد و اقدام کند و زیر تیغ جرّاحى او تقلّاى بیهوده نمىکند و از خود مقاومت نشان نمىدهد و یا نسبت به داروهایى که براى او تجویز مىکند، از خود کلافگى نشان نمىدهد و اعتراض نمىکند؛
تسلیم در برابر مقرّرات تشریعى حضرت حق را مى
توان به روحیّهاى تشبیه کرد که سبب مىشود دستورات پزشک در مورد پرهیزها و تجویزها و نحوه و میزان استفاده از داروها را پذیرا شود و در آن زمینه اِعمال سلیقهى شخصى نکند و یا عمل به دستورات را منوط و موکول به پىبردن به سِرّ و رمز هر یک و متقاعد شدن نسبت به آنها نکند. زیرا شرط درمان شدن و بازیافتن سلامت، عمل به دستورات پزشک حاذق و خیرخواه است و تخلّف از آن دستورات، یا موکول کردن انجام آنها به پىبردن به سرّشان و متقاعد شدن در زمینهى صحّت تجویزها، و یا مصرف داروها طبق سلیقهى خویش، هر سه خطرناک و مهلک خواهد بود و نه تنها فرصت معالجه را از بین مىبرد، بلکه بیمار را به جاى بازیافتن سلامت، به مرگ و هلاکت مىکشاند. علاوه بر اینکه به علّت نداشتن اطّلاعات پزشکى، درک بسیارى از دلایل تجویزهاى پزشک، براى بیمار امکانپذیر نیست و اگر بیمار آن اطّلاعات را در اختیار داشت، دیگر اساسآ نیازى به پزشک نداشت. به همین ترتیب، تخلّف از شرایع الهى که از سوى انبیاى عظام : به بشر ابلاغ شده است، یا موکول کردن انجام دستورات پیامبران و احکام شرع به فهم چرایى و سرّ و رمز آنها و متقاعد شدن نسبت به منطقى بودن این دستورات، و یا رفتار کردن بر اساس سلیقهى خویش در موقعیّتها و حوادثى که خداوند در زندگى شخص پیش مىآورد، هر سه خطرناک و مهلک خواهد بود و نه تنها فرصت فلاح و رستگارى را از دست شخص خارج مىکند، بلکه او را به جاى نیل به قلّههاى کمال و سعادت، به انحطاط و شقاوت دچار مىسازد. علاوه بر اینکه چون علم بىنهایت خداوند، که مبناى وضع آن احکام بوده است، در اختیار بشر قرار ندارد، فهم و درک بسیارى از اسرار و دلایل احکام الهى براى بشر امکانپذیر نیست و اگر تمام آن علم در دسترس انسان بود، دیگر اساسآ نیازى به شرایع الهى نداشت و خداوند پیامبرى نمىفرستاد.

پیامبر اکرم۹ مىفرمایند: یا عِبادَ اللهِ اَنتُم کَالمَرضى وَ رَبُّ العَالَمینَ کَالطَّبیبِ، فَصَلاحُ المَریضِ فیما یَعلَمُهُ الطَّبیبُ وَ تَدبیرُهُ بِهِ، لا فیما یَشتَهیهِ المَریضُ وَ یَقتَرِحُهُ. اَلا فَسَلِّمُوا ِللهِ اَمرَهُ تَکُونُوا مِنَ الفَائِزینَ: اى بندگان خدا! شما همچون بیمارانید و پروردگار جهانیان به منزلهى پزشک است. مصلحت بیمار در آن چیزى است که پزشک تشخیص مىدهد و تجویز مىکند، نه در آن چیزى که بیمار هوس مىکند و ترجیح مىدهد. پس در برابر فرمان الهى تسلیم شوید تا از رستگاران باشید.[۶]

قرآن کریم مىفرماید: فَمَن اَسلَمَ فَاُولئِکَ تَحَرّوا رَشَداً : هرکس تسلیم فرمان الهى شد، پس آنها
راه رشد و کمال را برگزیده
اند.[۷] و نیز مىفرماید: فَاِن اَسلَمُوا فَقَدِ اهتَدَوا: اگر تسلیم دین خدا

شوند، هر آینه هدایت یافتهاند.[۸] همچنین مىفرماید: اِنَّ الدّینَ عِندَ اللهِ الاِسلامُ : دین نزد خدا

تسلیم شدن به فرمان الهى است.[۹] و نیز مىفرماید: وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الاِسلامِ دینآ فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ

فى الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرینَ: کسى که غیر از اسلام (تسلیم بودن در برابر خدا) آیینى برگزیند، هرگز از او پذیرفته نمىشود و در آخرت از زیانکاران است.[۱۰] همچنین مىفرماید : وَ مَن اَحسَنُ قَولا مِمَّن

دَعا اِلَى اللهِ وَ عَمِلَ صَالِحآ وَ قالَ اِنَّنى مِنَ المُسلِمüینَ: چه کسى خوشسخنتر از شخصى است که به سوى خدا دعوت مىکند و کار شایسته انجام مىدهد و مىگوید من از مسلمانان (تن به تسلیم سپردگان در پیشگاه الهى) هستم.[۱۱]

 

در مورد پذیرش قلبى نسبت به دستورات پیامبر۹ نیز مىفرماید: فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤمِنونَ حَتّى یُحَکِّموکَ فیما شَجَرَ بَینَهُم ثُمَّ لا یَجِدوا فى اَنفُسِهِم حَرَجآ مِمّا قَضَیتَ وَ یُسَلِّموا تَسلیمآ : چنین نیست. به پروردگارت سوگند آنها ایمان نمىآورند مگر آنکه در اختلافاتى که با یکدیگر دارند تو را حَکَم و داور قرار دهند و سپس در درونشان پذیرش آنچه تو بر آن حکم کردى دشوار نباشد و بهطور کامل تسلیم تو باشند.[۱۲]



[۱] . سورهى آلعمران، آیهى ۸۳/

[۲] . سورهى نساء، آیهى ۱۲۵/

[۳] . سورهى بقره، آیهى ۱۱۲/

[۴] . سورهى لقمان، آیهى ۲۲/

[۵] . صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۶۹/

[۶] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۰۶ و ج ۸۱، ص ۶۱ و با اندکى تفاوت در کلمات: امام حسن عسکرى ۷،تفسیرالامام، ص ۴۹۴، و ورّام بن ابى فراس، مجموعهى ورّام، ج ۲، ص ۱۱۷/

[۷] . سورهى جنّ، آیهى ۱۴/

[۸] . سورهى آلعمران، آیهى ۲۰/

[۹] . سورهى آلعمران، آیهى ۱۹/

[۱۰] . سورهى آلعمران، آیهى ۸۵/

[۱۱] . سورهى فصّلت، آیهى ۳۳/

[۱۲] . سورهى نساء، آیهى ۶۵/