Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






برخى از برکات و ثمرات شکر براى عبد شاکر عبارتند از :
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

    . تقرّب به خدا و نیل به تعالى : قطعاً قدرشناسى و سپاسگزارى از الطاف و عطایاى منعم سبب محبّت و علاقهى بیشتر منعم به فرد قدردان و سپاسگزار مىشود و این نیز موجب مىشود منعم شخص مزبور را به خود نزدیک سازد و به خویش راه دهد. بنابراین عبد شاکر محبوب خداست و به قرب الهى راه مىیابد و این یعنى نیل به بالاترین مرتبهى تعالى و کمال.

قرآن کریم مىفرماید: وَ اِن تَشکُروا یَرضَهُ لَکُم: اگر سپاسگزارى کنید، خداوند آن را بر شما مىپسندد.[۱] و نیز مىفرماید: لَئِن شَکَرتُم َلاَزیدَنَّکُم: اگر شکر کردید، حتماً به وجود شما فزونى  


مىبخشم.[۲] دقّت در این آیه روشن مىکند که شکر مایهى فزونى و کمال وجودى خود عبد شاکر

است.

۲/ تقویت روحیّه، نشاط و امید : یافتن و پىبردن به نعمتهایى که شخص در اختیار دارد و به زبان آوردن آنها، شکر آن نعمتهاست و موجب تقویت روحیّه، امید و ابتهاج در وى مىشود؛ علاوه بر اینکه زندگى او را سرشار از نشاط و شادى مىکند و به او امکان مىبخشد با چنین روحیّهى قوى و با نشاط و امید، قلّههاى موفّقیّت مادّى و معنوى را فتح کند. از این رو قرآن کریم مىفرماید: وَ اَمّا بِنِعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث: و امّا نعمت پروردگارت را اظهار کن.[۳] پیامبر اکرم۹ مىفرمایند: اَلتَّحَدُّثُ

بِنِعمَةِ اللهِ شُکرٌ وَ تَرکُهُ کُفرٌ: اظهار و ابراز نعمت الهى شکر است و ترک آن ناسپاسى و کفران است.[۴] این اظهار و ابراز نعمت، تنها به سخن گفتن از آن محدود نمىشود؛ بلکه استفاده و بهکار

بردن نعمتى که خدا به شخص عطا کرده است مصداق کاملتر اظهار نعمت است. امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: اِنَّ اللهَ تَعالى جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ وَ یُحِبُّ اَن یَرى اَثَرَ نِعمَتِهِ عَلى عَبدِهِ: خداى تعالى زیباست و زیبایى را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمتش را که به بندهاش عطا کرده است ببیند.[۵] امام

صادق علیه السلام مىفرمایند: اِنَّنى َلاَکرَهُ لِلرَّجُلِ اَن یَکونَ عَلَیهِ مِنَ اللهِ نِعمَةً فَلا یُظهِرَها: من کراهت دارم از اینکه شخص نعمتى از جانب خدا داشته باشد و آن را آشکار نکند.[۶] و نیز مىفرمایند: اِظهارُ

النِّعمَةِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ مِن صیانَتِها: آشکار ساختن نعمت، نزد خدا از حفظ آن محبوبتر است.[۷]

امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: فَبِاللهِ لاَبتِذالُ نِعَمِ اللهِ بِالفِعالِ اَحَبُّ اِلَیهِ مِنِ ابتِذالِها بِالمَقالِ: سوگند به خدا استفادهى عملى از نعمتهاى الهى، نزد خدا محبوبتر از بهکار بردن آن بهوسیلهى سخن است.[۸]

 

۳/ فزونى نعمت : شکر نعمت سبب افزونى نعمت مىشود. قرآن کریم مىفرماید: لَئِن شَکَرتُم َلاَزیدَنَّکُم: اگر شکر کردید، خداوند افزونى مىبخشد.[۹] امام صادق علیه السلام مىفرمایند : مَن اُعطِىَ

الشُّکرَ اُعطِىَ الزِّیادَةَ: به هرکس شکر عطا شد، فزونى عطا شد.[۱۰] امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: ما



کانَ اللهُ لِیَفتَحَ عَلى عَبدٍ بابَ الشُّکرِ وَ یُغلِقَ عَنهُ بابَ الزِّیادَةِ: اینگونه نیست که خدا درِ شکر را بر بندهاى بگشاید و درِ فزونى را بر او ببندد.[۱۱]

 

رمز اینکه شکر مایهى فزونى نعمت است، با تأمّل در این مثال تا حدودى آشکار مىشود. پدرى با تلاش و زحمت فراوانى که در طول روز متحمّل شده است درآمدى کسب مىکند و در پایان روز که قصد رفتن به خانه دارد با پولى که به دست آورده است، خوراکیى براى اعضاى خانوادهاش مىخرد و به منزل مىآورد. اگر فرزندانش با شادى و محبّت، در آستانهى ورود به منزل، به استقبالش بروند و به او سلام و خسته نباشید بگویند و خوراکیى را که براى آنها خریده است، با خوشحالى و خنده و تشکّر، از دستش بگیرند و با اشتیاق و شادى مشغول خوردن آن شوند، با دیدن این صحنه، خستگى کار روزانه از تن پدر بیرون مىرود، بر سر ذوق مىآید و انگیزه پیدا مىکند فردا کار بیشترى کند تا درآمد بیشترى به دست آورد و خوراکى بهترى براى فرزندانش بخرد. امّا اگر هنگامى که وارد خانه مىشود، کسى به او اعتنایى نکند و ببیند فرزندانش همه اخم کردهاند و با یکدیگر قهرند، لذا مجبور شود خوراکیى را که خریده است به کنارى بگذارد؛ کسى هم بهسراغ آن خوراکى نیاید. با مشاهدهى این صحنه، خستگى کار روزانهى او چند برابر مىگردد و از زحمتى که کشیده پشیمان و دلسرد مىشود و انگیزهى رفتن به سر کار براى کسب درآمد و تهیّهى خوراکى براى فرزندانش در او از بین مىرود. در نتیجه، فردا خوراکیى نصیب فرزندانش نخواهد شد.

خداوند نیز وقتى مشاهده کند بندهاى، براى نعمتهاى مادّى و معنوى که نصیبش کرده است، شاد و مسرور و سرزنده است و با اشتیاق و نشاط، به بهترین نحو از آنها استفاده مىکند و شکر آنها را بهجا مىآورد، درصدد برمىآید نعمتهاى مادّى و معنوى بیشترى به او عطا کند. امّا اگر ببیند در عین نعمتهایى که به او عطا کرده است، اخم به چهره دارد و افسرده و تلخکام است و به نعمتهاى مزبور نیز بىتوجّهى مىکند و بهرهى مناسب از آنها نمىبرد و روح شکرگزارى هم ندارد، نه تنها نعمتها را افزون نمىکند، بلکه چهبسا آنچه را هم عطا کرده است دیگر ادامه ندهد. بنابراین راه زیاد شدن نعمت، شکر است.

در مسیر تعالى معنوى هم اگر کسى طالب پیشرفت و نیل به توفیقات بیشتر است، باید به توفیقاتى که تاکنون نصیبش شده است توجّه کند و با دیدن آنها مسرور و شادمان و شاکر باشد و این مسرّت، سرزندگى و نشاط، در چهره و کلام و حرکات و سکناتش ظاهر شود. در این صورت هم
خداوند توفیقات بالاترى به او عطا مى
کند و هم خود، روحیّهى قوىترى براى ادامهى سیر معنوى و تلاش در جهت تعالى به دست مىآورد. بنابراین سالک الى الله نه تنها نباید سیما و ظاهرش افسرده و اخمو و خُلقش تنگ و تلخ باشد، بلکه برعکس، باید وجودش سرشار از نشاط و شادى و سرزندگى و خوشخُلقى و شیرینمحضرى باشد. و این یکى از رموز مهمّ پیشرفت و موفّقیّت در سلوک است.

۴/ مصونیّت از عذاب و نیل به پاداشهاى اخروى : شکر و سپاس نه تنها موجب مصونیّت از سلب نعمت و سبب افزونى آن در دنیا مىشود؛ بلکه شخص شاکر را از عذاب اخروى در امان نگاه خواهد داشت و پاداش اخروى را نیز نصیب او خواهد کرد. قرآن کریم مىفرماید: ما یَفعَلُ اللهُ بِعَذابِکُم اِن شَکَرتُم وَ آمَنتُم وَ کانَ اللهُ شاکِراً عَلیماً : اگر شکر کنید و با ایمان باشید، خداوند به عذاب شما مبادرت نمىورزد و خداوند شاکر و داناست.[۱۲] (یعنى از شکر و ایمانتان با خبر است و به خاطر

این شکر و ایمان، با مصونیّت بخشیدن از عذاب، از شما تشکّر مىکند.) همچنین مىفرماید: سَیَجزِى اللهُ الشّاکِرینَ: و به زودى خداوند به شاکران پاداش عطا مىفرماید.[۱۳]

 

۵/ محبوبیّت منعم نزد دیگران : خرسندى و نشاط و رضایت و شکر سبب مىشود دیگران به کسى که موجب این خرسندى و شادى شده است خوشبین شوند و او را دوست بدارند. بنابراین وقتى مؤمنى مولا و منعم خود را خدا مىداند و معرّفى مىکند و همزمان وجودش سرشار از خرسندى و شادى و رضایت و شکر است، دیگران نیز به خدا حُسن ظنّ و محبّت پیدا مىکنند. امّا اگر فردى از وضعیّت مادّى و معنوى زندگى خود ناراضى و گلهمند باشد، دیگران را نیز به خدا بدگمان و بىعلاقه مىکند. به بیان دیگر، مؤمنِ نخست، مایهى آبرو و سرافرازى خداوند نزد دیگران است، امّا دومى، موجب آبروریزى و بىاعتبار شدن خدا در نظر سایرین مىباشد. امام صادق علیه السلام مىفرمایند: کُونوا لَنا زَیناً وَ لا تَکونوا عَلَینا شَیناً: مایهى آبروى ما باشید و سبب سرافکندگى و آبروریزى ما نباشید.[۱۴]

 

بنابراین مؤمن باید با چهرهى باز و شادابش نشان دهد که خدا و اولیاى خوبى دارد که به بهترین وجه به او رسیدگى کرده و مصالحش را تأمین نمودهاند؛ نه اینکه با چهرهى عبوس و غمگینش سبب شود دیگران بگویند چه خدا و اولیایى دارد که به فکر او نبودهاند و او را محروم و گرفتار رها کردهاند. بهترین شکر، همین حالت مسرّت و نشاط است که به خاطر داشتن خدا و اولیایى که خوبیشان فوق تصوّر است، در سیما، رفتار و گفتار عبد ظاهر مىشود.


بنابراین مؤمن اگر هنوز به معرفتى دست نیافته است که او را به مقام رضا و شکر نایل کند و بهراستى و با همهى وجود از مقدّرات الهى شاد و خشنود باشد، دستکم براى حفظ آبروى خدا و اولیایش باید ظاهرى نشاندهندهى رضایت و شکر براى خود آماده کند و در عین محرومیّتى که تصوّر مىکند، به اصطلاح، صورت خود را با سیلى هم که شده است سرخ نگه دارد. کما اینکه قرآن کریم در مورد مؤمنان تهیدستى که در راه خدا از کار ماندهاند و مستحقّ دریافت صدقهاند، مىفرماید : یَحسَبُهُمُ الجاهِلُ اَغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ: از شدّت عفّت و حیا بهگونهاى رفتار مىکنند که کسى که آنها را نمىشناسد، ایشان را ثروتمند و بىنیاز بهحساب مىآورد.[۱۵]

 

با توجّه به آثار شکر، مىتوان به آثار کفران پىبرد. از نظر منعم افتادن در اثر ناسپاسى و به بُعد و حرمان مبتلا شدن بندهى ناسپاس، محرومیّت از نعمتهاى بیشتر و جدیدتر و حتّى مبتلا شدن به سلب نعمتهاى عطا شده، و محرومیّت از پاداش اخروى شاکران و گرفتار شدن به عذاب ناسپاسان، چنانکه قرآن کریم مىفرماید: لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابى لَشَدیدٌ: اگر کفرانپیشگى و ناسپاسى کنید، هر آینه عذاب من سخت و شدید است؛[۱۶] پارهاى از عواقب کفران مىباشد.



[۱] . سورهى زمر، آیهى ۷/

[۲] . سورهى ابراهیم، آیهى ۷/

[۳] . سورهى ضحى، آیهى ۱۱/

[۴] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۸/

[۵] . عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثّقلین، ج ۵، ص ۵۹۸/

[۶] . عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثّقلین، ج ۵، ص ۶۰۱/

[۷] . عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثّقلین، ج ۵، ص ۶۰۲/

[۸] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۲۷۳/

[۹] . سورهى ابراهیم، آیهى ۷/

[۱۰] . کلینى، کافى، ج ۲،ص ۹۵/

[۱۱] . سیّد رضى، نهجالبلاغه، حکمت ۴۳۵/

[۱۲] . سورهى نساء، آیهى ۱۴۷/

[۱۳] . سورهى آلعمران، آیهى ۱۴۴/

[۱۴] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۵۱/

[۱۵] . سورهى بقره، آیهى ۲۷۳/

[۱۶] . سورهى ابراهیم، آیهى ۷/