Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


سه شنبه ۴ دی
۱۴۰۳

22. جمادي‌الثاني 1446


24. دسامبر 2024






آداب میهمانى
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

همانگونه که اشاره شد، میهمانى اقتضائاتى دارد و حضور در میهمانى مستلزم مراعات آدابى است که میهمان ضیافت الله نیز باید به آنها توجّه داشته باشد و آنها را مراعات کند. اکنون به برخى از ادبهایى که مراعات آن بر میهمان لازم است اشاره مىکنیم.

۱/ ادب اقتضا مىکند که شخص با پیکر و جامهى تمیز، آراسته و معطّر در میهمانى حاضر شود؛ لذا کسى که قصد رفتن به میهمانى دارد، پیش از عزیمت، در حمّام خود را شستشو مىکند، جامهى تمیز و زیبایى بر تن مىکند، ظاهرش را مىآراید و خود را با عطر خوشبو مىسازد.

شخصى هم که مىخواهد در ضیافت الله حضور یابد، جا دارد با آب توبه روح و جان خود را از آلایش گناه و بدى پاک کند و با ورع و تقوا از آلوده شدن به زشتىها، پلیدىها و گناهان، وجود خویش
را محفوظ دارد و جامه
ى اعمال صالح و خُلق حسن بپوشد و با عطر معنویّت و عرفان، روح و جان خویش را معطّر سازد.

۲/ ادب ایجاب مىکند که مهمان در بدو ورود، ابتدا با صاحبخانه دیدار و سلام و علیکى داشته باشد، سپس به استفاده از آنچه براى پذیرایى آماده است، مشغول شود. بىاعتنا به صاحبخانه بر سر سفره نشستن و به خوردن و نوشیدن پرداختن، خلاف ادب است.

شخصى هم که در ضیافت الهى حضور مىیابد مىبایست ابتدا به صاحبخانهى عالَم، که این میهمانى را بر پا کرده و این خوان ارزاق معنوى و مادّى را گسترده است توجّه و از او یاد کند و به یاد آورد که میهمانِ اوست و با یاد و نام او به بهرهمندى از آنچه براى او تدارک دیده شده و مقدّر گردیده است، بپردازد.

۳/ ادب اقتضا مىکند که مهمان هرجا صاحبخانه او را راهنمایى کرد، بنشیند و هرچه براى او تدارک دیده و به او تعارف کرد، پذیرا باشد. خلاف ادب است در حالى که میزبان از او مىخواهد در اتاق یا محلّ خاصّى بنشیند، او اصرار کند که من مایلم در جاى دیگر بنشینم و یا در حالى که صاحبخانه براى او خوراکى یا نوشیدنى خاصّى را تدارک دیده و به او تعارف مىکند، او بگوید من به این خوراکى یا نوشیدنى میل ندارم، فلان خوراکى یا نوشیدنى دیگر را برایم بیاورید.

شخصى هم که در ضیافت الله حضور یافته است، به اقتضاى ادب، باید همان موقعیّت و جایگاه و شرایطى را که خداوند براى او مقدّر ساخته است پذیرا بوده و به رزق خداداد و عطاى پروردگار قانع باشد و بسنده کند.

قناعت مایهى راحتى زندگى است و با قناعت، زندگى بسیار آسان است. خداوند روزى هرکس را به حدّ کفاف او مقدّر کرده است و به او مىرساند. قناعت به کفاف، هم زندگى را راحت مىکند و هم براى پرداختن به آخرت، فرصت و فراغت و توانى باقى مىگذارد. در حالى که زیادهخواهى، تنوّعطلبى، تجمّلپرستى و تشریفاتگرایى، زندگى را تلخ و دشوار مىکند و سبب مىشود شخص تا آخرین رمق خود و تمام فرصت عمر خویش را در پى ثروت دنیا بدود و زمانى براى راحت و تفریح، فرصتى براى پرداختن به خانواده، فراغتى براى تفکّر و رشد آگاهى و وقتى براى عبادت و تعالى معنوى برایش باقى نماند. همانگونه که زیادهطلبى سبب اخراج حضرت آدم از بهشت شد، حرص و زیادهطلبى، همهى انسانها را از بهشت آسایش و کمال بیرون مىبرد. امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: اَلمُستَریحُ مِنَ النّاسِ
القانِعُ
: در بین مردم، تنها شخص قانع در راحت زندگى مىکند.[۱] همچنین مىفرمایند: اَطیَبُ

العَیشِ القِناعَةَ: پاکترین و نیکوترین زندگى قناعت است.[۲]

 

هر قدر ثروت و امکانات دنیوى به دست آید، نمىتواند اشتهاى سیرىناپذیر و بىنهایت طلب روح را سیر کند. روح بىنهایت طلب انسان تنها با رسیدن به خدا سیر مىشود و بس. امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: اِبنَ آدَمَ اِن کُنتَ تُریدُ مِنَ الدّنیا ما یَکفیکَ فَاِنَّ اَیسَرَ ما فیها یَکفیکَ وَ اِن کُنتَ اِنَّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فَاِنَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ: اى فرزند آدم! اگر از دنیا به قدر کفایتت خواهى، کمترین و سهلترین چیز دنیا کفایتت مىکند و اگر به قدر کفایتت نخواهى، هرچه در دنیاست تو را کافى نخواهد بود.[۳]

 

زیادهطلبى و عدم قناعت، آرزوهاى دور و دراز دنیوى را در پى مىآورد و آرزوهاى مزبور جایى براى یاد و توجّه به آخرت و معنویّت باقى نمىگذارد. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: طولُ الاَمَلِ یُنسِى الآخِرَةَ: آرزوهاى دور و دراز دنیوى آخرت را به فراموشى مىسپارد.[۴]

 

۴/ اقتضاى ادب در میهمانى این است که مهمان به صاحبخانه دستور ندهد و چیزى را که موجود نیست از او درخواست نکند. فرمان دادن به میزبان خلاف ادب است.

شخصى هم که میهمان ضیافت الله است، به اقتضاى ادب، باید از درخواست جز آنچه خداوند روزىاش ساخته است پرهیز کند و هر آنچه را خدا در اختیارش قرار داده است پذیرا باشد و خواستهاى از خود نداشته باشد.

از امام سجّاد علیه السلام روایت شده است که فرمودند : مَرِضتُ مَرَضاً شَدیداً. فَقالَ لى اَبى علیه السلام ما تَشتَهى؟ فَقُلتُ: اَشتَهِى اَن اَکونَ مِمَّن لا اَقتَرِحُ عَلى رَبِّى ما یُدَبِّرُهُ لى. فَقالَ لى: اَحسَنتَ. ضاهَیتَ اِبراهیمَ الخَلیلَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ حَیثُ قالَ جَبرَئیلُ علیه السلام: هَل مِن حاجَةٍ؟ فَقالَ: لا اَقتَرِحُ عَلى رَبّى؛ بَل حَسبِىَ اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ: بهشدّت بیمار شدم. پدرم به من فرمودند: چه مىخواهى و اشتها دارى؟ گفتم : مىخواهم از کسانى باشم که در برابر آنچه پروردگارم براى من تدبیر نموده است انتخابى نداشته باشم. به من فرمودند: آفرین بر تو. همسان ابراهیم خلیل شدى آنجا که جبرئیل گفت: آیا احتیاجى دارى؟ فرمود: در برابر پروردگارم انتخابى ندارم؛ بلکه خدا مرا کافیست و خداوند بهترین وکیل
است.
[۵] گویند به بایزید بسطامى گفته شد: ما تُریدُ: چه مىخواهى؟ گفت: اُریدُ اَن لا اُریدُ :

مىخواهم که خواستى نداشته باشم.[۶]

 

از این رو سالک به اقتضاى ادب میهمان دیدن خویش در زندگى، باید خواستههاى خود را به صفر تقلیل دهد؛ زیرا آنچه را براى عبد لازم و مفید بوده است، خداوند بدون اینکه او احساس و ابراز نیاز کند در اختیارش قرار داده است و آنچه به او نداده است به این دلیل بوده که براى او لازم و مفید نبوده؛ بلکه زیانبخش و مضرّ بوده است. بنابراین منطقاً جایى براى خواستن عبد وجود ندارد. ضمن اینکه اگر عبد چیزى جز آنچه را خدا برایش مقدّر ساخته است آرزو و درخواست کند، چون آن چیز به سود او نیست، خداوند که خواهان مصلحت وى است، پیرو هوس او نمىشود و آن خواسته را برآورده نمىکند. عبد جاهل هم به دلیل برنیامدن خواستهاش، از خدا مکدّر و دلخور مىشود و به اندوه و غصّه مبتلا مىگردد. بنابراین براى اینکه شادى زندگى از بین نرود و رابطهى صمیمى عبد با خدا هم آسیب نبیند، بهتر است عبد خواستههاى خود را رها کند و از زیادهخواهى و تنوّعطلبى دست بردارد و به آنچه خدا براى او فراهم کرده است، قناعت ورزد. امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: اَلقِناعَةُ اَهنَأُ عَیشٍ : قناعت گواراترین و شیرینترین زندگى است.[۷]

 

۵/ ادب اقتضا مىکند مهمان هنگامى که بر سر سفره مىنشیند، به لقمههاى دیگران نظر ندوزد، بلکه به غذاى خود نگاه کند. قرآن کریم مىفرماید: فَلیَنظُرِ الاِنسانُ اِلى طَعامِهِ: انسان باید به غذاى خودش نگاه کند.[۸]

 

کسى که در زندگى خود را بر سر خوان رزق الهى مىبیند نیز نباید حواسش به چیزهایى باشد که دیگران روزیشان شده است؛ زیرا اوّلا این سبب مىشود به آنچه خدا به خود او عطا کرده است توجّه نکند و آنها را نبیند و از آنها لذّت نبرد. ثانیاً با نظر دوختن به آنچه دیگران در اختیار دارند و او از آنها بىبهره است، وجودش یک پارچه حسرت و غصّه شود. پیامبر اکرم۹ مىفرمایند: مَن نَظَرَ اِلى ما فى اَیدِى النّاسِ طالَ حُزنُهُ: هرکس به آنچه در دست دیگران است نظر بدوزد، اندوهش زیاد مىشود.[۹] امام صادق علیه السلام مىفرمایند: اِیّاکُم اَن تَمُدّوا اَطرافَکُم اِلى ما فى اَیدى اَبناءِ الدُّنیا. فَمَن مَدَّ

طَرفَهُ اِلى ذلِکَ طالَ حُزنُهُ وَ لَم یَشفِ غَیظَهُ وَ استَصغَرَ نِعمَةَ اللهِ عِندَهُ فَیَقِلُّ شُکرَهُ ِللهِ: از اینکه نگاههایتان
را به آنچه در دست فرزندان دنیاست بدوزید، برحذر باشید. هرکس نگاهش را به آن بدوزد، اندوهش طولانى مى
شود و خشمش درمان نمىگردد و نعمت خداوند را که در نزد خودش است کوچک مىشمارد و در نتیجه، شکرش براى خدا اندک مىشود.[۱۰]

 

شخص قانع، چشم و دلش در پى آنچه خدا نصیبش نکرده، نیست؛ لذا نه تنها به حسرت و اندوه مبتلا نمىشود؛ بلکه بهترین لذّت را از آنچه خدا نصیبش نموده است، مىبرد.

۶/ ادب ایجاب مىکند مهمان بر سر سفره از آنچه مقابلش گذاردهاند، استفاده کند. دَله بودن، دست دراز کردن و از جلوى دیگران چیزى برداشتن، خلاف ادب و موجب خوار شدن شخص در نظر دیگران است.

کسى هم که بر سر خوان رزق الهى نشسته است، به اقتضاى ادب، باید از همان چیزى که خداوند روزىاش کرده است بهره ببرد و به عطاى الهى و رزق خداداد خود قناعت و بسنده و از دست درازى و تعدّى به حقوق دیگران اجتناب کند. شخصى که به حقّ خداداد خویش قانع نیست و به روزى دیگران طمع مىورزد و دست درازى مىکند، موجبات خوارى خویش را فراهم مىکند و کسى که قناعت مىورزد، در نظر دیگران عزیز و محترم است. امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرمایند: بِالقِناعَةِ یَکونُ العِزُّ: عزّتمندى در قناعت است.[۱۱] نیز مىفرمایند: عَزَّ مَن قَنَعَ وَ ذَلَّ مَن طَمَعَ: آن که قناعت پیشه

ساخت، عزیز شد و آن که طمع ورزید، خوار گردید.[۱۲]

 

۷/ در شرایطى که میزبان هیچگونه بدهى، الزام و تعهّدى به میهمانان نداشته است و صرفاً از سر لطف و فضل و سخاوت و کرم، میهمانى را بر پا کرده و مهمانان را دعوت کرده است؛ ادب و انصاف اقتضا مىکند اگر در پذیرایى، کاستى و نقصى به نظر مهمان آمد، آن را بپوشاند و اظهار نکند. این نهایت بىادبى و بىانصافى و ناسپاسى و نمکنشناسى است که بعد از این همه لطف و احسان میزبان، مهمان نقصى را که به نظرش رسیده است ابراز و اظهار کند و آبروى صاحبخانه را نزد دیگر مهمانان ببرد.

شخصى هم که خداوند او را بدون استحقاق و طلب، بر سر خوان فضل و احسان خویش مهمان کرده است، ادب ایجاب مىکند اگر نقص و کاستىاى در زندگى خود به نظرش رسید، آن را بپوشاند و اظهار و ابراز نکند و نزد این و آن زبان به گله و شکایت نگشاید. بهویژه آنکه با شناختى که از خدا
داریم، مطمئنّیم کار خدا بى
عیب و نقص است و اگر کاستىاى هم به نظر ما مىآید، ناشى از ضعف فهم و درک ماست که حکمت کارهاى خدا را نمىفهمیم و در کار او گمان عیب و نقص مىبریم.

۸/ یکى دیگر از امورى که مراعات آن بر میهمان واجب است دل نبستن و طمع نکردن به وسایل منزل صاحبخانه است. وسایلى که میزبان در اتاق پذیرایى براى لذّت و راحت میهمان قرار داده است متعلّق به آن خانه است و امکان اینکه مهمان آنها را تصاحب کند و همراه خود ببرد وجود ندارد. در نتیجه، وقتى مهمان به آنها دل بست و طمع کرد، اوّلاً در طول مهمانى حواسش پیش آنهاست و متوجّه پذیرایى و مهمانى نیست و کوچکترین بهره و لذّتى از مهمانى نمىبرد. ثانیاً چون زمان مهمانى محدود است و سرانجام مهمانى به پایان مىرسد و مهمانان باید خانه را ترک کنند، کسى که به وسایل اتاق پذیرایى میزبان دل بسته است، جدا شدن از آن وسایل و بیرون رفتن براى او بسیار دشوار و مشقّتبار خواهد بود.

شخصى هم که خداوند او را در دنیا بر سر خوان ضیافت خویش مهمان کرده است نباید به دنیا دل ببندد و طمع کند؛ زیرا اوّلاً در آن صورت از درک لذّت ضیافت الله محروم مىشود و کوچکترین حظّ و بهرهاى از این مهمانى احساس نخواهد کرد. ثانیاً وقتى زمان ترک دنیا و انتقال از این عالم فرامىرسد، جدا شدن از دنیایى که به آن دل بسته است براى او بسیار سخت و دردناک خواهد بود. تمام سختى جان دادن ناشى از دلبستگى و چسبندگى به دنیاست. بهعنوان مثال، اگر کاغذ سادهاى را بر روى دستتان قرار دهید و سپس آن را بردارید، کوچکترین ناراحتى از برداشته شدن آن احساس نخواهید کرد. امّا اگر چسب زخمى را بر روى پوست دستتان که موهایى بر آن روییده است، بچسبانید و آنگاه بخواهید آن را بکَنید و از دست جدا کنید، با کوچکترین تکان که به چسب مىدهید موهاى متعدّدى از ریشه کنده مىشوند و درد شدیدى گریبانگیر شما مىگردد. مرگ براى مؤمنى که دل در جاذبهى محبّت الهى نهاده و به دنیا بىرغبت است، همچون برداشته شدن کاغذ، و براى شخصى که به دنیا دل بسته است، همچون کَندن و جدا کردن چسب زخم است.

برخى از بزرگان اهل معرفت گفتهاند محبّت دنیا شخصى را که عمرى اهل طاعت و عبادت بوده است، به هنگام مرگ در معرض این خطر قرار مىدهد که غضبناک به خدا از دنیا برود؛ زیرا در لحظهى مرگ احساس مىکند خدا او را از محبوبش جدا مىکند و طبیعتاً کسى که شخص را از محبوبش جدا و محروم کند، مورد غضب و نفرت او خواهد بود.

بنابراین باید دنیا را تماشا کرد و از آن لذّت برد، امّا به آن دل نبست.

۹/ یکى دیگر از ادبهایى که مراعات آن بر میهمان لازم و واجب مىباشد این است که تنها
مشغول استفاده از پذیرایى
ها و در نتیجه بىتوجّه به صاحبخانه نباشد. مهمانى که از آغاز تا پایان مهمانى مشغول خوردن و نوشیدن است و به صاحبخانه توجّهى ندارد و با او گفتوگویى نمىکند، شرط ادب را در مهمانى مراعات نکرده است.

شخصى هم که در ضیافت الهى مهمان است، نباید تمام عمر خود را به استفاده از نعمتهاى الهى مشغول و از توجّه به منعِم و صاحبخانه غافل باشد. گرچه خداوند نعمتها را براى استفادهى بندگانش آفریده و تدارک دیده است؛ امّا بسیار زشت و بىادبانه است که عبد در طول زندگى دائماً به بهرهمندى از آنها مشغول باشد و توجّهى به خدا نکند و رابطهاى با او برقرار نسازد و به گفتوگویى صمیمانه با او نپردازد.



[۱] . آمدى، غررالحکم، ص ۳۹۳/

[۲] . آمدى، غررالحکم، ص ۳۹۱/

[۳] . کلینى، کافى، ج ۲، ص ۱۳۸/

[۴] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۴۱۹/

[۵] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۶۷/

[۶] . عبدالرّزاق کاشانى، شرح منازلالسّائرین، ص ۸۹/

[۷] . آمدى، غررالحکم، ص ۳۹۳/

[۸] . سورهى عبس، آیهى ۲۴/

[۹] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۷۴/

[۱۰] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۶۷/

[۱۱] . آمدى، غررالحکم، ص ۳۹۲/

[۱۲] . ابن ابى الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۹، ص ۵۰/