Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
۱۴۰۳

27. شوال 1445


6. می 2024






۱/ خدا؛ تنها فاعل جهان و تنها حادثهآفرین زندگى انسان
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

در نگاه سالک، هرچه در عرصهى عالم واقع مىشود و هر آنچه در صحنهى زندگى انسان رخ مىدهد، خواه از طریق عوامل ماوراء طبیعى، عوامل طبیعى و یا عوامل انسانى، همه کار خداست؛ و خَلق، مظاهر و مجارى فاعلیّت خدا و ایادى حضرت حقّند. بنابراین سالک در زندگى خود حادثهآفرینى جز خدا نمىشناسد و هر حادثهاى را که براى او رخ مىدهد و هر شرایط و موقعیّتى را که براى او پیش مىآید، یکسره کار خدا مىداند و بَس. منطقى که زمینهى چنین برداشتى را در ذهن و اندیشهى سالک فراهم مىکند به شرح زیر است.[۱]

 

منشأ حوادثى که در زندگى ما رخ مىدهد و موقعیّتهایى که در آن واقع مىشویم، یا عوامل غیرذىشعور و غیرمختار، همچون عوامل طبیعى است و یا عوامل ذىشعور و مختار، همچون انسانهاست.

در حوادث و موقعیّتهایى که بهواسطهى عوامل غیرذىشعور و غیرمختار در زندگى ما پدید مىآید، نقش آن عوامل همچون نقش قلم در نوشتههایى است که بهوسیلهى آن نگاشته مىشود. قلم نه مىداند که توسّط آن، چه نوشته مىشود و نه خود تصمیم گرفته است که چنان مطلبى را بنگارد. هیچ کس هم نوشتهها را کار قلم نمىداند. شاهد بر این امر آن است که اگر بهوسیلهى قلمى محبّتآمیزترین جملهها و یا شدیدترین توهینها نوشته شود، هیچ احساس محبّت یا کدورتى نسبت به آن قلم، در مخاطب ایجاد نمىشود. نوشتهها در واقع کار شخص ذىشعور و مختارى است که قلم تحت اراده و اختیار اوست و لذا احساس محبّت یا کدورت مزبور نسبت به آن شخص ایجاد مىشود. بنابراین حوادث و موقعیّتهایى که از طریق عوامل غیرذىشعور و غیرمختار در زندگى ما پدید
مى
آیند، در واقع کار خداوندى است که عوامل مزبور تحت اراده و اختیار اوست. به بیان دیگر، این خداوند است که از طریق آن عوامل، حوادث و موقعیّتها را در زندگى ما بهوجود مىآورد.

در حوادث و موقعیّتهایى که به دست عوامل ذىشعور و مختار، همچون انسانها، در زندگى ما پدید مىآید، قضاوت اولّیهى اغلب اشخاص این است که حوادث و موقعیّتهاى مزبور کارِ خود آن عوامل است؛ لذا متناسب با هر یک، نسبت به شخصى که حادثه یا موقعیّت مزبور به دست وى پدید آمده است، احساس خاصّى پیدا مىکنیم؛ امّا با تأمّل بیشتر، آشکار مىشود که حقیقت امر چیز دیگرى است.

آنچه در قالب حوادث و موقعیّتها، از جانب انسانهاى دیگر، در زندگى ما پدید مىآید، فعل اختیارى آنهاست. فعل اختیارى انسان طىّ دو مرحله ایجاد مىشود.

مرحلهى نخست بهوجود آمدن فعل اختیارى انسان، در درون وى صورت مىپذیرد. شخص ابتدا در ذهن خود کارى را تصوّر مىکند. سپس در مقایسه با عدم انجام آن یا انجام کار دیگرى به جاى آن، عملى ساختن آن را ترجیح مىدهد و تصدیق مىکند. آنگاه به انجام آن کار تمایل پیدا مىکند. با شدّت یافتن این میل، عزم و تصمیم در وى ایجاد مىشود.

در مورد مرحلهى نخست پیدایش فعل اختیارى انسان، یعنى بهوجود آمدن عزم و تصمیم، سه نکته شایان توجّه است.

نکتهى اوّل اینکه همهى انسانها در مرحلهى عزم و تصمیم کاملاً آزاد و مختارند و به هیچ وجه نمىتوان آزادى تصمیمگیرى را از کسى سلب کرد. در سختترین شرایطى که بخواهند کسى را به انجام عملى وادار کنند، او در ذهن خود، دو گزینهى تصمیم بر انجام آن و تصمیم بر عدم انجام آن را تصوّر مىکند. سپس با در نظر گرفتن پیامدهاى انجام و عدم انجام آن عمل، بر اساس ارزشهاى مورد قبول و علاقهى خود، با آزادى و اختیار کامل، تصمیم مىگیرد آن کار را انجام دهد یا ندهد. گرچه گزینههایى که اشخاص در مقام تصمیمگیرى، بین آنها انتخاب مىکنند، از نظر نوع و تعداد متفاوت است؛ امّا همهى انسانها از نظر آزادى و اختیار در تصمیمگیرى مشابه و یکسانند.

نکتهى دوم اینکه خداى متعال در قالب شرایع الهى، تصمیمهاى قابل اتّخاذ توسّط انسانها را به دو گروه تصمیمهاى مجاز یا داراى اذن تشریعى الهى و تصمیمهاى غیرمجاز یا فاقد اذن تشریعى الهى، تقسیم کرده و به انسانها اعلام فرموده است. بر این اساس، هنگامى که شخصى با آگاهى به مجاز یا غیرمجاز بودن تصمیمى، با آزادى کامل، آن تصمیم را اتّخاذ مىکند و بر انجام یا عدم انجام کارى مصمّم مىشود؛ بهجاست که در مورد علّت اخذ آن تصمیم، از سوى خداوند مورد سؤال قرار گیرد
و او باید در زمینه
ى چرایى اخذ چنان تصمیمى پاسخگو باشد. بنابراین دومین نکته، مسؤولیّت انسان در پیشگاه الهى در مورد تصمیمهایى است که مىگیرد.

نکتهى سوم استحقاق پاداش یا کیفر الهى، متناسب با نوع تصمیمى است که انسان آگاهانه و آزادانه مىگیرد؛ بهگونهاى که اگر با آگاهى و آزادى کامل، تصمیمى که مجاز و داراى اذن تشریعى الهى بود، اتّخاذ کرد؛ شایستهى پاداش الهى خواهد بود و اگر تصمیمى گرفت که غیرمجاز و فاقد اذن تشریعى الهى بود، مستحقّ کیفر الهى خواهد بود. نکتهى ظریف اینجاست که آنچه شخص را مستحقّ پاداش یا کیفر الهى مىکند، صورت خارجى عمل او نیست، بلکه انگیزه و نیّتى است که بر اساس آن تصمیم گرفته و عمل را انجام داده است. پیامبر اکرم۹ مىفرمایند: لِکُلِّ امرَىءٍ ما نَوى : هرکس پاداش نیّت خود را دریافت مىکند.[۲]

 

 

مرحلهى دوم بهوجود آمدن فعل اختیارى انسان، تحقّق خارجى پیدا کردن عزم و تصمیم درونى اوست. برخلاف عزم و تصمیم درونى که خداوند انسان را در آن کاملا مختار و همهکاره قرار داده بود، تحقّق خارجى تصمیم او به عوامل بسیارى وابسته است که از اختیار او خارج است و لذا در موارد بسیارى، علىرغم وجود عزم و تصمیم قاطع، تصمیم شخص در جهان خارج تحقّق پیدا نمىکند و عملى نمىشود. مثلا عملى شدن تصمیمى که شخص بر انجام فعلى در آینده گرفته است، منوط به این است که وجود، حیات و قدرت او تا زمان مورد نظر باقى بماند، امّا بقاى آنها در اختیار وى نیست. اگر خداوند تا آن زمان شخص را باقى، زنده، هوشیار و قدرتمند نگه دارد، او موفّق خواهد شد تصمیمش را عملى کند و در غیر این صورت، با وجود جدّى و قاطع بودن او در تصمیمش، آن تصمیم جامهى عمل نخواهد پوشید. عملى شدن تصمیمهاى انسانها در جهان خارج، منوط به این است که خداوند به آن تصمیمها امکان عملى شدن و به بیان دیگر، اذن تکوینى الهى بدهد.

 

با توجّه به آنچه گفته شد، به سه نکتهى زیر مىتوان پىبرد :

نخست اینکه انسانها در افعال اختیارى که از آنها سر مىزند، هیچکاره نیستند؛ زیرا تا خود آزادانه تصمیمى را در درون اتّخاذ نکنند، هیچ عمل اختیاریى از آنها سر نخواهد زد؛ پس جبر وجود ندارد؛ و همهکاره هم نیستند؛ چون تا خدا به عملى شدن تصمیم اذن تکوینى ندهد، آن تصمیم امکان
عملى شدن نخواهد یافت و در جهان خارج تحقّق پیدا نخواهد کرد؛ پس تفویض هم وجود ندارد که انسان در فعل اختیارى که از وى سر مى
زند همهکاره باشد. در واقع نقش انسان در فعل اختیاریى که از او سر مىزند چیزى است بین جبر و هیچکاره بودن، و تفویض و همهکاره بودن. این همان فرمایش امام صادق علیه السلام است که: لا جَبرَ و لا تَفویضَ؛ بَل اَمرٌ بَینَ اَمرَینِ: نه جبر است و نه تفویض؛ بلکه چیزى بین این دو است.[۳]

 

البتّه باید توجّه داشت که وجود، حیات، قدرت، علم و ارادهى انسان، هستى مستقل و جداگانهاى در برابر وجود، حیات، قدرت، علم و ارادهى الهى ندارد؛ و تجلّى وجود، قدرت، علم و ارادهى الهى است، و به تعبیر فلسفى، در طول آن است.

نکتهى دوم اینکه اگر خداوند بر اساس علمى که اختصاصآ نزد خودش است، عملى شدن تصمیم فاقد اذن تشریعى الهى و غیرمجازى را که شخصى آگاهانه و آزادانه گرفته است، به مصلحت ببیند[۴] و لذا به عملى شدن آن تصمیم امکان و اذن تکوینى بدهد، اینکه خود خداوند به عملى شدن  

    

    


آن تصمیم امکان داده است، رافع و منتفىکنندهى مسؤولیّت شخصى که با آگاهى و آزادى، آن تصمیم را گرفته است، نخواهد بود؛ و فرد مزبور به دلیل اینکه با علم به غیرمجاز و فاقد اذن تشریعى بودن آن تصمیم، آزادانه به اخذ آن مبادرت کرده است، مستحقّ کیفر الهى خواهد بود.

نکتهى سوم اینکه هیچ تصمیمى به عمل منجر نمىشود و هیچ عملى از انسان سر نمىزند مگر اینکه مشیّت الهى به وقوع آن تعلّق گیرد. به بیان دیگر، گرچه خداوند هیچ انسانى را به اتّخاذ تصمیمى مجبور و وادار نمىکند؛ ولى هیچ تصمیمى هم بدون اینکه خداوند بخواهد و امکان دهد، عملى نخواهد شد. در نتیجه، آنچه به دست دیگر انسانها جارى مىشود و بهصورت حادثهها و موقعیّتها در زندگى ما ظاهر مىشود نیز خواست خدا و به تعبیر دیگر، کار خداست.

پیامبر اکرم۹ مىفرمایند: اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِندَ لِسانِ کُلِّ قائِلٍ وَ یَدِ کُلِّ باسِطٍ؛ فَهذَا القائِلُ لا یَستَطیعُ اَن یَقُولَ اِلّا ما شاءَ اللهُ وَ هذَا الباسِطُ لا یَستَطیعُ اَن یَبسُطَ یَدَهُ اِلّا بِما شاءَ اللهُ: خداى عزّوجلّ نزد زبان هر گوینده و دست هر دست گشاینده است؛ پس این گوینده نمىتواند چیزى بگوید مگر آنچه را خدا بخواهد و این دست گشاینده نمىتواند دست خود را بگشاید مگر به خواست خداوند.[۵]

 

آنچه نتیجه شد به هیچ وجه به معناى جبر و مسلوبالاختیار و فاقد مسؤولیّت بودن انسان نیست؛ زیرا همانگونه که اثبات شد، شخص در زمینهى اعمالى که از او سر زده است، در مرحلهى تصمیمگیرى، آزادى و آگاهى کامل داشته است، لذا به اعتبار تصمیمى که زمینهساز عملش بوده است، در پیشگاه خداوند مسؤول و مستحقّ کیفر یا پاداش است.

بر اساس آنچه تبیین شد، مىتوان نتیجه گرفت که تمامى حوادث و موقعیّتهایى که در زندگى ما رخ مىدهد، خواه از طریق عوامل غیر ذىشعور و غیرمختار، همچون عوامل طبیعى، و خواه به دست عوامل ذىشعور و مختار، همچون انسانهاى آگاه و مختار، همه، کار خداست. به تعبیر دیگر، حادثهآفرینى جز خداوند در زندگى ما وجود ندارد و جز خدا، احدى در زندگى ما کارهاى نیست.

گر رنج پیشت آید و گر راحت، اى حکیم         نسبت مکن به غیر، که اینها خدا کند



[۱] . بهمنظور کاستن از پیچیدگى و در جهت آسانسازى فهم مطلب براى اشخاصى که با مبانى و اصطلاحات فلسفى وعرفان نظرى آشنایى کمترى دارند، در استدلال فوق، تا حدودى از ظرافت و دقّت علمى بحث چشمپوشى شده است.

[۲] . حرّ عاملى، وسائلالشّیعه، ج ۱۰، ص ۱۳ و مجلسى، بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۱۱/

[۳] . کلینى، کافى، ج ۱، ص ۱۶ و مجلسى، بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۹۷/

[۴] . مصلحت مزبور ممکن است ناظر بر خود شخصى باشد که تصمیم بر انجام کار مورد نظر دارد و ممکن است ناظر برتأثیر آن کار بر دیگران باشد.بهموجب روایات معصومین علیهم السلام، عملى شدن تصمیم فاقد اذن تشریعى در قالب فعل معصیتآمیز، از یک سو ممکناست خود شخص تصمیمگیرنده را از معرض ابتلا به عُجب و غرور در اثر کثرت طاعت و عبادت و عمل صالح نجاتدهد، یا سبب پىبردن او به عیوب پنهان نفسش شود تا بتواند در جهت برطرف کردن آنها اقدام کند، و یا تجربهى تلخابتلا به گناه، موجب فرارى شدن او براى همیشه از تصمیمهاى معصیتآمیز شود. از سوى دیگر، عمل ناشى از آنتصمیم غیر مجاز، ممکن است آثار مثبتى در زندگى دیگران داشته باشد و به مصلحت و سود آنان منجر شود. به جهتمصالحى از این قبیل، خداوند در مواردى، به تصمیمهاى غیرمجاز و فاقد اذن تشریعى اشخاص، امکان عملى شدنمىدهد.ذکر این نکته نیز لازم به نظر مىرسد که هیچگاه مصلحت و سودى که خداوند اراده فرموده است به دیگران برسد،سبب نخواهد شد خداوند شخصى را، بىآنکه خودش بخواهد، به اخذ تصمیم مغایر شرع و غیرمجاز وادار کند. در اینگونه موارد، اگر کسى به خواست خود و با آزادى کامل، به اخذ تصمیم بر انجام عمل مورد نظر مبادرت نمود، خداوندنیز به عملى شدن آن، امکان و اذن تکوینى مىدهد. اگر کسى چنین تصمیمى نگرفت و مشیّت الهى نیز به وقوع آنحادثهى حاوى مصلحت و سود براى شخص یا اشخاص معیّنى تعلّق گرفته بود؛ خداوند از طریق عوامل غیر ذىشعور و غیر مختارى که در اختیار دارد، همچون عوامل طبیعى، یا از طریق عوامل ماوراء طبیعى، همچون فرشتگانالهى، حادثهى مورد نظر را ایجاد مىکند.

[۵] . مجلسى، بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۰۶/