Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
۱۴۰۳

27. شوال 1445


6. می 2024






قوس نزول و قوس صعود
تالیفات استاد - کتاب شراب طهور

مسیر و مقصد نهایى سلوک

 

قوس نزول و قوس صعود

آفرینش چیزى جز تجلّى ذات اقدس اله نیست[۱] و مراتب این تجلّیات، قوس نزول نامیده    

         

 

مىشود. بنابراین جهان خلقت و به تعبیر دیگر، ما سِوى الله، نتیجهى قوس نزول است.

ذات حضرت حق غیب مطلق است. تعیّن اوّل حق که نظر به غیب ذات، مقام احدیّت نامیده مىشود، خلافت و قائممقامى ذات را در تجلّیات عهدهدار است.[۲] در نخستین تجلّى حضرت    

احدیّت، که فیض اقدس نامیده شده است، در حضرت علم الهى، ابتدا اسماء و صفات حضرت حق
پدید آمد. سپس طرح عالم خلقت در علم حضرت حق، که اعیان ثابته خوانده مى
شود، پدیدار شد.

با تجلّى دوم، که فیض مقدّس نامیده مىشود، طرح عالم خلقت عملى شد و جهان خلقت، که اعیان خارجیّه خوانده مىشود، پدید آمد. در این مرحله، ابتدا جبروتیان، که در مرتبهى تامّ تجرّدند، پدید آمدند و عالم جبروت بهوجود آمد.[۳] سپس ملکوتیان در دو مرتبهى اعلى[۴] و اسفل[۵] پدید

 

 

آمدند و عالم ملکوت ایجاد شد. درنهایت، جهان مادّه یا عالم طبیعت، یا ناسوت و یا مُلک بهوجود آمد. به این ترتیب، قوس نزول، که از احسن تقویم آغاز شده بود، به اسفل سافلین ختم شد.

با به انتها رسیدن قوس نزول، قوس صعود آغاز و جریان بازگشت و رجعت به مبدأ شروع شد. از دل خاک بىجان، گیاه رویید. گیاه نیز طعمهى حیوانى شد و به پیکر حیوان تبدیل شد. حیوان نیز غذاى انسان شد و به بدن انسان مبدّل گردید. همین سیر در مراحل انعقاد نطفهى انسان تا به کمال حیوانى رسیدن جنین در چهار ماهگى، و پس از آن، تعلّق یافتن روح انسانى، که از احسن تقویم به اسفل سافلین فرود آمده و تنزّل یافته بود، به جنین، طى مىشود. در هر دو صورت یادشده، سیر کمالى جماد، گیاه و حیوان، به پدید آمدن بشر منجر شد. سیر کمالى مزبور تا این مرحله، بهصورت قهرى و جبرى طى شد.

بشرى که در مسیر سلوک عرفانى قرار مىگیرد، با ترک دلبستگى و تعلّق از دنیا و تهذیب و تزکیهى نفس از راه علم و عمل، به اختیار، راه کمال را در پیش مىگیرد. در نخستین گام، با پشت سر نهادن عالم طبیعت، به عالم ملکوت راه پیدا مىکند[۶] و سپس به عالم جبروت بار مىیابد. آنگاه از

جبروت نیز پر مىکشد و به عالم لاهوت یا مقام واحدیّت، که نتیجهى فیض اقدس بود، وارد مىشود. در این عالم، به ترتیب به فنا و توحید افعالى، صفاتى و اسمائى نایل مىشود؛ به این صورت که ابتدا فاعلیّت خود و هرچه جز خدا را در فاعلیّت حضرت حق فانى مىبیند و تنها فاعل هستى را خدا مىیابد و همهى ما سوى الله را تجلّیگاه فاعلیّت خدا مشاهده مىکند. سپس تمامى صفات خود و دیگر مخلوقات را در صفات الهى فانى و مندک و همهى عالم را جلوهگاه صفات الهى مىیابد و در تمامى عالم، صفتى جز صفات الله نمىبیند. آنگاه تمامى موجودات صاحب صفت را در حضرت حق فانى مىبیند و در عالم، صاحبصفتى جز خداوند مشاهده نمىکند. در اینجا نوبت به آخرین جهش و
پرواز مى
رسد و با صعود از عالم لاهوت، هستى سالک، همهى ما سوى الله و همهى افعال و صفات، در حضرت احدیّت فانى مىشود و اثرى از احساس هستى، صفت و فعل، در وجود سالک باقى نمىماند و اینگونه تمامى تجلیّات، در ذات فانى و مندک مىشود. در اینجا سالک به فنا و توحید ذاتى و به تعبیر دیگر، به فناء فِى الله و بقاء بِالله نایل مىشود و به این ترتیب قوس صعود به پایان مىرسد و به عالم هاهوت، یعنى مقام احدیّت ختم مىشود.

عارفان براى تشریح و تفهیم دو قوس نزول و صعود، تشبیههاى گوناگونى بهکار بردهاند؛ از جمله اینکه خورشید به هنگام طلوع، پرتو خود را در دشت مىگستراند و هرچه این پرتوها از مبدأ و منشأ خود که قرص خورشید باشد، فاصله مىگیرند، از یک سو گستردهتر و از سوى دیگر ضعیفتر مىشوند. هنگام غروب، خورشید پرتو خود را برمىچیند و در خود جمع مىکند.[۷] یا اینکه انسان

نَفَس را از ریهى خود خارج مىکند و در فضا مىپراکند و در بازدم، دوباره هوا را به ریهى خود باز مىگرداند.

به هر ترتیب، قوس نزول، سیر از وحدت به کثرت، از لاتعیّنى به تعیّن، و از قوّت به ضعف است. قوس صعود، سیر از کثرت به وحدت، از تعیّن به لاتعیّنى، و از ضعف به قوّت است. تجلّیات در قوس نزول هرچه متأخّرترند، ضعیفتر، رقیقتر، محدودتر و متعیّنترند، و طىّ قوس صعود، با فرو نهادن و رهیدن از تعیّنات و حدود، بهتدریج شدّت و قوّت پیدا مىکنند تا سرانجام از همهى حدود و تعیّنات برهند و به مبدأ واحد خود باز گردند.



[۱] . در نگاه عارفان، آنچه سبب شد حقّ متعال دست به تجلّى بزند، حبّ او به نمودار و آشکار ساختن جمال مطلقخویش بود؛ زیرا اقتضاى احساس زیبایى و جمال در خویش، جلوهگرى است. موجودى که خود را زیبا بیابد، در مقامجلوهگرى برمىآید و در این جهت، در مرتبهى نخست، آینهاى فراهم مىسازد تا خود، جلوهى جمال خویش را در آنبه نظاره نشیند، و در مرتبهى بعد، در صدد برمىآید جمال خود را به دیگران نیز بنمایاند.ذات مقدّس حق، که به فرمودهى امیرالمؤمنین علیه السلام هم زیبایىدوست است و هم خود، زیبا و جمیل مطلق است(کلینى، کافى، ج ۶، ص ۴۳۸) با توجّه به وقوف بر حُسن و جمال خویش، در مقام تجلّى برآمد. «در ازل پرتو حُسنت زتجلّى دم زد» و در این راستا، ابتدا تالار آینهاى به نام جهان آفرینش برپا کرد و حُسن و جمال بى منتهاى خویش را درآن به منصّهى ظهور گذارد. در نتیجه، موجودات ملک و ملکوت، به مثابهى آینههاى تالار عالم، پذیراى جلوههاىجمال مطلق ازلى شدند و ذات ربوبى، به نظارهى جلوههاى جمال دلرباى خود در آینههاى این تالار پرداخت. درمرتبهى بعد، ذات احدى، به آینههایى در این تالار که جلوهاى از علم الهى در آنها منعکس شده بود و لذا داراى شعور وادراک شده بودند، جمال خویش را نمایاند تا آنان نیز از مشاهدهى آن حُسن و جمال سرمدى، حظّ و بهرهاى نصیبشانگردد. در حدیث قدسى آمده است که در پاسخ سؤال حضرت داود علیه السلام که پرسید: پروردگارا! آفریدگان را چرا آفریدى؟خداى متعال فرمود: گنج پنهانى بودم و دوست مىداشتم آشکار و شناخته شوم. لذا آفریدگان را آفریدم تا خود،آشکار و شناخته شوم. (مجلسى، بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۱۹۸ و ۳۴۴)بر این اساس، عارفان وجود جهان آفرینش را، که چیزى جز تجلّیات ذات مقدّس ربوبى نیست، مرهون حبّ و عشقالهى به جمال مطلق و لم یزلى خویش مىدانند. «طفیل هستى عشقند آدمى و پرى»

[۲] . همچنان که این حقیقت کلّى مظهر حقّ و جلوهى تامّ اوست، همهى موجودات عالم، مظهرى از مظاهر این حقیقتکلّى و صورتى از صورتهاى آن است. این حقیقت کلّى سراسر عالم را فرا گرفته است و مایهى واقعیّت و بود همهچیز و منشأ وحدت جهان است. این حقیقت مراتب و تطوّراتى دارد و پیوسته در قالب افراد و صور درمىآید وجلوهگر مىشود.

[۳] . جبروت: عالم عقول مجرّده.

[۴] . ملکوت اعلى: عالم نفوس کلیّه.

[۵] . ملکوت اسفل: عالم مُثُل معلّقه.

[۶] . در ادبیّات عرفانى، بعضآ اصطلاح ملکوت در برابر مُلک به کار مىرود و مقصود از آن، تمام عوالم بالاتر از عالمناسوت یا طبیعت است. در چنین مواردى، ملکوت شامل جبروت و جبروتیان نیز مىباشد.

[۷] . سورهى فرقان، آیههاى ۴۵ و ۴۶/