Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






دسیسه
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

     دسیسه 

قدرت‌های ویرانگر و کژاندیش که حماسه‌ی انتظار برهم زننده‌ی زورگوئی‌ها و چپاولگری‌های آنها می‌باشد، همیشه بر آن بوده‌اند که با ساختن آدمک‌هائی مهدی‌نما، چنین مفهوم انقلابی تاریخ‌سازی را از بین برده و امید گرمی‌بخش توده‌ها ـ برای ساختن آینده‌ای روشن ـ را به ناامیدی تبدیل نمایند.

با ظهور اینان ـ بازیگران خیمه شب‌بازی قدرت‌ها ـ نه تنها به نگرانی‌های بشر دردمند پاسخی داده نشد، جنگ‌های خانمان‌سوز به آرامشی شادی‌زا تبدیل نگشت و تراژدی گرسنگی، فقر و تشویش آدمیان پایان نیافت؛ بلکه همه‌ی اینها ـ جنگ، گرسنگی، فقر و نگرانی ـ گسترده‌تر از پیش غم‌افزای زندگی انسان‌ها شدند.

به عنوان نمونه در اینجا به بررسی چگونگی ادّعای مهدی‌نمای وطنی، یعنی میرزا علی‌محمّد شیرازی می‌پردازیم تا روشن گردد که هیچ وجه مشترکی بین این مدّعیان و مهدی واقعی‌(علیه السلام) وجود ندارد.([i])

وی علی‌محمّد فرزند میرزا رضای شیرازی است که در سال ۱۲۳۴ هـ.ق از مادرش که زنی فاطمه بیگم نام بود، در شیراز بدنیا آمد و در سنین جوانی در نجف و کربلا به مطالعه‌ی دروس اسلامی از دیدگاه شیخیه ـ که معتقد به وجود افرادی می‌باشند که در همه‌ی زمان‌ها واسطه‌ی ارتباط امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مردم هستند ـ پرداخت و پس از مرگ استادش سیّد کاظم رشتی، ادّعای جانشینی استاد و بابیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را نمود۶۷ و در نتیجه چند تنی از شیخیه به وی گرویدند.

ادّعای وی با سال‌های نابسامانی و آشوب داخلی ایران و ضرباتی که مردم از ناحیه‌ی کشورهای استعمارگر مخصوصاً روسیه‌ی تزاری دیده بودند مقارن بود. مردم که بر اساس بشارت‌های پیشوایان اسلام، در آن اوقات ـ که سختی‌ها اوج گرفته بود و ستمگران بیداد می‌کردند ـ بیش از هر زمان دیگری انتظار قیام محمّد بن الحسن‌(علیه السلام) و رهائی یافتن از مشکلات را به یاری او داشتند؛ هنگامی که میرزا علی‌محمّد اعلام کرد که وی از جانب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مامور شده است تا مقدّمات را برای ظهور حضرتش فراهم سازد،۶۸ جمعی از مردم ساده‌لوح و بی‌اطّلاع، به امید ظهور حضرتش به گرد وی جمع شدند و وی را باب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی راهی برای شرفیابی به آستان آن حضرت خواندند.

کشور روسیه‌ی تزاری از آنجا که وی را وسیله‌ی خوبی برای درهم شکستن صف متحد و پیوسته شیعه در مقابل خود دید، براساس اصل «تفرقه بینداز و آقائی کن» به وی میدان داد و به وسایل مختلف سعی کرد که ادّعایش را به گوش مردم برساند و نیز به وسیله‌ی اطرافیان وی در گوشه و کنار ایران، تحت عنوان بابیگری گروهی از مردم را جمع کرده و آشوب‌هائی به راه انداخت تا اگر نیروی نظامیی هم در ایران وجود داشته باشد، به خواباندن این سر و صداها مشغول شود و در نتیجه، استعمارگران بتوانند به سادگی آنچه را بخواهند بدست آورند. به عنوان نمونه می‌توان به وقایع «بدشت»، «نیریز»، «زنجان» و «قلعه شیخ طبرسی» در آن زمان اشاره کرد.۶۹

میرزا علی‌محمّد شیرازی چون توجّه مردم را مشاهده نمود، دست به ادّعای بزرگتری زد و مدّعی قائمیت، یعنی امام زمان بودن شد.۷۰ بی‌خبر از آنکه اگر تا آن روز عدّه‌ای به دورش جمع شده بودند بخاطر اعتقاد به محمّد بن الحسن‌(علیه السلام) بوده و او با این ادّعا روشن می‌سازد که دعوی اوّلیه‌اش نیز چیزی جز عوام‌فریبی نبوده است.([ii])

امّا از آنجا که او غرق در لذّت‌هائی بود که دولت استعمارگر روس ـ به وسیله‌ی منوچهرخان گنجی والی اصفهان، که اصلاً روسی بود۷۲ ـ در اختیارش قرار می‌داد و به خاطر اینکه وعده‌های منوچهرخان را در مورد جنگ با محمّدشاه و تسخیر ایران و مجبور نمودن مردم به پیروی از وی و در اختیار گذاردن مبالغ هنگفتی پول،۷۳ حقیقی پنداشته بود؛۷۴ با گستاخی تمام اظهار داشت: «من همان قائمی هستم که شیعیان به ظهورش وعده داده شده‌اند.»۷۵

با این ادّعا مردم که می‌دیدند نه نام او محمّد و نه فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است و نه مادرش نرجس بانوئی رومی و از نسل اوصیاء حضرت عیسی‌(علیه السلام) و نه تاریخ تولّدش سال ۲۵۵ هـ.ق است و نه عمر طولانی همچون نوح دارد و نه غیبتی از دیدگاه مردم...!! وی را رها کرده و به مخالفت با او پرداختند که در میان آنها حتّی دو نفر از اوّلین گروندگان به او را که وی از آنها در کتبش تجلیل نموده و گرویدن آنها را شاهدی بر صدق ادّعایش ذکر کرده، می‌توان دید.([iii])

امّا او به این حد نیز بسنده نکرد و پس از مدّتی با نوشتن دو کتاب «بیان عربی» و «بیان فارسی» حکم به نسخ اسلام و نبوّت خود نمود و اعلام کرد که امروز دیگر قرآن کتابی نیست که مردم موظّف به پیروی از آن بوده؛ بلکه کتاب بیان چنین موقعیّتی دارد.

با این ادّعا نیز یک بار دیگر شواهدی بر کذب ادّعایش پدیدار گشت؛ زیرا مردم بر اساس فرموده پیشوایان اسلام می‌دانستند که مهدی(علیه السلام) دین تازه‌ای نمی‌آورد و همچون دیگر امامان مروّج قرآن و دیانت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلّم) خواهد بود.

امّا وی که تنها به رضای سرورانش فکر می‌کرد و آنچه را آنها می‌خواستند عیناً اطاعت می‌نمود، کار را به ادّعای خدائی نیز رسانید و اعلام داشت که: «هرآینه علی‌محمّد شیرازی خدا و حقیقت وجودی اوست.»۷۷ و این بار بزرگ‌ترین شاهد را بر پوشالی بودن ادّعایش به دست حق‌جویان داد.

جالب است بدانیم که همین میرزا علی‌محمّد شیرازی، که مراتب ادّعا را به ترتیب از بابیّت به قائمیّت و سپس به نبوّت و آن‌گاه به خدائی طی کرد، به سال ۱۲۶۴ هـ.ق که مقارن با ادّعای قائمیّت وی و بلواهای بابیان در گوشه و کنار ایران بود، در مجلسی که ـ برای تحقیق مطالبی، که در مورد ادّعاهای او گفته می‌شد ـ با حضور ناصرالدّین میرزا که در آن زمان ولیعهد بود، در تبریز تشکیل شد؛ با خوردن یازده ضربه چوب،۷۸ مدرکی به دست داد که ناصرالدّین میرزا در نامه‌اش به محمّدشاه از آن این‌گونه نام می‌برد: «التزام یا به مهر سپرده تا دیگر از این غلط‌ها نکند.»۷۹ و آن‌گاه حضّار مجلس به خاطر احتمال اختلالات فکری! وی را از مجازات معاف دانستند.۸۰

ابوالفضل گلپایگانی مبلّغ شهیر بهائیّت در کتاب خود به نام «کشف الغطاء» نامه‌ای را که علی‌محمّد شیرازی به عنوان تقاضای عفو در همان مجلس خطاب به ناصرالدّین میرزای ولیعهد نوشت، نقل کرده. لازم است بدانیم که عبّاس افندی ملقّب به عبدالبهاء که یکی دیگر از پیشوایان بهائیّت است، کتاب مذکور را دیده و به خاطر نگارش آن از گلپایگانی تقدیر نموده و دستور نشرش را داده‌است.۸۱

نامه‌ی مزبور چنین نگاشته شده:

«فداک روحی (جانم به فدایت)... اُشهِدُ اللهَ وَ مَن عِندَهُ (خدا و آنکه نزد اوست را شاهد می‌گیرم) که این بنده‌ی ضعیف را قصدی نیست که خلاف رضای خداوند عالم و اهل ولایت او باشد. اگرچه بنفسه وجودم ذنب صرف است... و اگر کلماتی که خلاف رضای او بوده از قلم جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادّعائی باشد. اَستغفرُ اللهَ ربّی وَ اتوبُ الیهِ مِن اَن یُنسَبَ اِلَیَّ اَمرٌ (از اینکه امری به من نسبت داده شود از خدا درخواست بخشش و توبه می‌نمایم.) و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل بر هیچ امری نیست و مدّعی نیابت خاصّه حضرت حجّت علیه السّلام را محض ادّعا مبطِل است و این بنده را چنین ادّعائی نبوده و نه ادّعای دیگر».۸۲ و ([iv])

این نامه خود بهترین شاخص مغایرت برنامه‌ی اوست با مبارزه‌ی مسلّحانه‌ی مهدی(علیه السلام) که تا انهدام و نابودی کامل ستمگران ادامه خواهد یافت و در این راه مهدی(علیه السلام) و پیروانش هرگز اجازه‌ی کتمان عقیده نخواهند داشت.

آن‌گاه به محرّک اصلی این واقعه بیشتر پی می‌بریم که می‌بینیم هنگامی که به خاطر آشوبگری‌هایش وی را در سال ۱۲۶۶ هـ.ق به دار می‌زنند، کنسول دولت روس با چند تن از نقّاشان ورزیده بر سر جنازه‌ی او حاضر می‌شوند تا سندی باارزش از فداکاری تا حدّ شهادت سرباز خدمتگزار دولت روسیه! یعنی جناب میرزا علی‌محمّد شیرازی به وجود آورند.۸۳

از آنجا که خدا همیشه گویاترین سند بطلان دروغ گویان را به روشن‌ترین صورت به دست خود آنها صادر می‌کند تا حجّت بر همه‌ی مردم تمام گردد؛ در آثار میرزا علی‌محمّد شیرازی می‌بینیم که بارها به نام مقدّس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تصریح شده و مخصوصاً در کتاب‌هائی که وی قبل از ادّعای قائمیّت نگاشته، همچون «تفسیر سوره‌ی یوسف»، «تفسیر سوره‌ی بقره»، «تفسیر سوره‌ی کوثر» و دیگر تفسیرهایش و همچنین کتبی همچون «دلائل سبعه» و «صحیفه‌ی عدلیّه» بارها به وجود شخص محمّدبن‌الحسن‌(علیه السلام) تصریح نموده و حتّی در مورد مسأله‌ی طول عمر و غیبت آن حضرت استدلال کرده است. ما به عنوان نمونه به ذکر چند مورد از آنها از کتاب صحیفه‌ی عدلیّه‌ی میرزا علی‌محمّد شیرازی می‌پردازیم:

«ثالث معرفت ابواب است و در این مقام فرض است بر مکلّف اقرار به وصایت امیرالمؤمنین علیه السّلام ... رابع معرفت امامت است، معرفت دوازده نفس مقدّس که قائم مقام ولایت مطلقه بوده باشند... و اسمای مقدّسه ایشان که مرایای بیان است، اینست: الحسن‌بن‌علی و الحسین‌بن‌علی و علی‌بن‌الحسین و... و الحسن‌بن‌علی و الحجّةالقائم محمّدبن‌الحسن صاحب‌الزّمان».۸۴

می‌بینیم که جناب شیرازی اعتقاد به امامت محمّدبن‌الحسن‌(علیه السلام) پس از امام حسن عسکری علیه السلام را واجب شمرده و در موارد دیگر نیز به این مسأله تصریح می‌نمایند.

مثلاً در همین کتاب می‌نگارند:

«دعائی که در باب خامس ذکر می‌شود جامع جمیع مراتب اعتقاد است... و کافیست این دعا کل را در مقام اعتقاد».۸۵ و چون به باب خامس رجوع کنیم می‌خوانیم:

«وَ اَشْهَدُ لِاَوْصِیٰاءِ مُحَمَّدٍ بَعْدَهُ عَلِیٍّ ثُمَّ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنَ ثُمَّ بَعْدَ الْحَسَنِ الْحُسَیْنَ ... ثُمَّ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنَ ثُمَّ بَعْدَ الْحَسَنِ صٰاحِبَ الْعَصْرِ حُجَّتُکَ وَ بَقِیَّتُکَ ... وَ اَشْهَدُ اَنَّ قٰائِمَهُمْ صَلَوٰاتُکَ عَلَیْهِ حُجَّتُکَ اِمٰامِی الْحَقِّ»۸۶ ترجمه: «و شهادت می‌دهم به جانشینان محمّد که بعد از او علی، سپس بعد از علی حسن، آن گاه پس از حسن حسین، ... سپس بعد از علی حسن، سپس بعد از حسن صاحب الزّمان حجّت و ذخیره‌ی تو ... و شهادت می‌دهم که هرآینه امام قائم از این دوازده نفر که درود تو بر او باد امام بر حقّ من است.»

پس جناب میرزا علی‌محمّد شیرازی شهادت بر امامت محمّدبن‌الحسن‌(علیه السلام) را لازمه‌ی اعتقاد صحیح می‌داند و خود نیز بر امامت آن حضرت و قائمیّت ایشان شهادت می‌دهد. شایان توجّه است که در پایان کتاب صحیفه‌ی عدلیّه که عبارات فوق را از آن نقل کردیم، می‌نگارد:

«... وَ اِنَّ هٰذِهِ الْکَلَمٰاتِ کٰانَتْ اِعْتِقٰادِی بَیْنَ یَدَیْکَ؛ بِهٰا اُحْیِی وَ عَلَیْهٰا اَمُوتُ بِاِذْنِکَ وَ مِنْهٰا اَبْعَثُ اِنْ شٰاءَ اللّٰهُ بَیْنَ یَدَیْکَ ... وَ اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً کٰانَ عَبْدُ بَقِیَّةُ اللّٰهِ فِی کُلِّ الْاَلْوٰاحِ»۸۷ ترجمه: « خدایا! ... و هرآینه این مطالبی که در این کتاب گفتم اعتقادات من در نزد تو بود. با آنها زندگی کردم و بر آنها به فرمان تو خواهم مرد و با این اعتقادات به خواست خدا در قیامت بپا خواهم خاست... و شهادت می‌دهم که علی‌(محمّد) در تمام الواح بنده‌ی بقیّةالله می‌باشد».([v])

پس از این بررسی کوتاه به مطلب اصلی باز می‌گردیم و به خاطر می‌آوریم که جهان در انتظار حضرت محمّدبن‌الحسن‌(علیه السلام) است تا به فرمان خدا ظاهر شود و رهبری انسان‌های مدافع حقیقت را ـ برای نبرد آخرین با باطل تا نابودی کامل آن ـ به عهده بگیرد و نیز به خاطر می‌آوریم که وظیفه‌ی ما در زمان غیبت آماده ساختن محیط برای ظهور آن حضرت است و بنابراین می‌بایست برنامه‌ی او ـ یعنی مبارزه با باطل و روشن نمودن بطلان آن ـ را در حدّ خود بیآغازیم و از پروردگار بزرگ بخواهیم که شایستگی انتظار راستین و درک ظهورش را در ما به وجود بیاورد و این زمان که جهان بشری از چاره‌جوئی دردها و سامان‌بخشی به پریشانی‌های انسان ناامید شده، به سوی افق روشن قیام مهدی(علیه السلام) چشم دوخته و طلوع صبح دولت مهدی(علیه السلام) را در این شب سیاه انتظار کشیم و از سویدای دل بنالیم که:

«پروردگارا! امید و اشتیاق ما به تو چنین است که دولت کرامت‌بخش مهدی(علیه السلام) را به ما ارزانی داری و در آن دولت، اسلام و پیروانش را عزّت و بزرگواری بخشی و نفاق و یاورانش را خوار گردانی و اینکه در پرتو آن دولت، شکوه زندگی دنیا و حیات آخرت را روزیمان گردانی.»۸۸



    ([i]   ) و برای اینکه از جانب پیروان ایشان به تعصّب و نقل مدارک از کتب مخالفان جناب ایشان محکوم نشویم، کلّیّه‌ی مطالب خود را با استناد به کتب پیشوایان بهائیت ـ که در نزد کلّیّه‌ی بهائیان معتبر است ـ نقل می‌کنیم.

([ii]) پیروان میرزا علی‌محمّد شیرازی، یعنی بهائیان، به منظور توجیه ادّعاهای مختلف و متباین ایشان عنوان می‌کنند که جناب باب در ابتدا تقیّه کردند؛ والاّ مقام ایشان قائمیّت می‌باشد. در صورتی که باید بدانیم علاوه بر روایاتی که در حرمت تقیّه در زمان ظهور قائم وجود دارد ـ و در صفحات قبل به آن اشاره شد ـ خود او هم بارها صراحتاً امامE E زمان را شخصی غیر از خود دانسته و خویش را بندة آن حضرت معرّفی نموده ‌است. در صفحات آینده عین عبارات او خواهد آمد. همچنین برای اینکه کوچکترین ابهامی در این مورد باقی نماند، شایسته است بدانیم بهاءالله، دیگر رهبر بهائیّت، آشکارا تقیّه میرزا علی‌محمّد شیرازی را انکار نموده ‌است.۷۱

([iii]) ملاّ عبدالخالق یزدی و حاج ملاّ محمّدعلی برقانی قزوینی.۷۶

([iv]) اصل این نامه هم اکنون جزء مدارک مجلس شورای ملّی (اسلامی) موجود است.

([v]) با وجود چنین مدارک گویائی شایسته است پیروان علی‌محمّد شیرازی با ترک تعصّبات ـ که بنا به اعتقاد خودشان هادم بنیان انسانی است ـ در عقاید خود تجدیدنظر نمایند و نیز آنان که تنها از طریق پیروان وی با او آشنا شده‌اند، به آن بسنده نکنند و خود به تحقیق و مطالعه بپردازند تا واقعیّت اصلی وی بر آنها آشکار گردد.