Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


يكشنبه ۹ ارديبهشت
۱۴۰۳

19. شوال 1445


28. آوریل 2024






منجی
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

   منجی

برای چنین انتظاری شناسائی دقیق موعود ضروری است تا نه عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی قدرت‌ها را ـ که برای درهم شکستن و نابودی حماسه‌ی پرشور انتظار هر روز نغمه‌ای تازه سر می‌کنند ـ با او اشتباه بگیریم و نه گزافه‌گوئی مغرضان و ناآگاهان بتواند پرده‌ای از اوهام و خرافات بر پیکر وی پوشانده، امیدمان را به یأس و انتظارمان را به شکست مبدّل سازد.

وی دوازدهمین و آخرین رهبر جامعه‌ی تشیّع، محمّد‌(علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری علیه السلام می‌باشد که در نیمه‌ی شعبان سال ۲۵۵ هـ.ق. به دنیا آمد. مادر گرامی‌اش نرجس بانویی رومی بود که اسلام آورده و به همسری امام عسکری علیه السلام درآمده بود.

پیشوایان راستین و بزرگ شیعه در مواقع اندوهبار، یاران خود را به ظهور حضرتش نوید می‌داده‌اند. امام حسن مجتبی‌(علیه السلام) آن‌گاه که با معاویه مجبور به امضای قرارداد صلح گردید و برخی مردم او را بر این امر ملامت کردند، ضمن بیان شواهد و دلائلی بر صحّت و درستی کار خود ـ که از چشم ظاهر بینان پوشیده بود ـ به ایشان فرمود:

«آیا نمی‌دانستید که هیچ کدام از ما امامان نیست مگر اینکه ـ به اجبار ـ در گردنش بیعتی از گردن‌کشان زمانش باشد، به جز قائم منتظر که مسیح پشت سر او نماز می‌گزارد. پس به درستی که خدا تولّد او را مخفی می‌دارد و خودش را پنهان از انظار می‌نماید تا اینکه هنگام قیام بیعتی بر گردن نداشته باشد. او نهمین فرزند از نسل برادرم حسین(علیه السلام) پسر برترین کنیزان است. خدا عمرش را در غیبتش طولانی می‌گرداند. پس آن‌گاه به توانائی خود او را به‌صورت جوانی کمتر از چهل سال هویدا می‌سازد تا دانسته شود که خدا بر هر چیزی تواناست.»۳۲

چون خواست خداوند بزرگ بر این بود که حضرتش از گزند دشمنان در امان بماند و در آینده برنامه‌ی عظیم خود را ـ که تشکیل حکومت واحد جهانی و برقراری عدل و داد در جهان می‌باشد ـ جامه‌ی عمل بپوشاند؛ در سال ۲۶۰ هـ.ق. که امام عسکری علیه السلام به شهادت رسیدند، پس از آنکه در انظار عموم بر جسد پدر شریفش نماز گزارد، از دیدگاه مردم پنهان شد؛ زیرا خلفای ستمگر عبّاسی بر اساس بشارت‌هائی که از پیامبر و امامان پیشین رسیده بود،۳۳ّ می‌دانستند که وی بر هم زننده‌ی بساط ظلم و جنایت تبهکاران می‌باشد. بنابراین در پی فرصت برای کشتن او بودند و پس از این مراسم به پی‌گردی وی به خانه‌شان ریخته، درصدد قتل او برآمدند.

از این تاریخ به مدّت ۷۰ سال ایشان پنهان از مردم می‌زیستند و تنها شیعیان خاصّ امام‌(علیه السلام) می‌توانستند به خدمت حضرتش نائل شده و مشکلات خود و دیگر شیعیان را با ایشان در میان بگذارند. این افراد در تاریخ شیعه به عنوان نوّاب خاص و این فاصله‌ی ۷۰ ساله به دوره‌ی غیبت صغری مشهور است.

در این زمان که کم‌کم افراد ناپاکی به فکر ادّعای ارتباط با امام افتادند و در نتیجه مردم را به گمراهی فراخواندند، امام‌(علیه السلام) به وسیله‌ی نامه‌ای به خطّ شریفشان از طریق چهارمین نائب مسأله‌ی نیابت و ارتباط خود را تا زمان ظهور منقطع اعلام فرمودند.

در این دوره که به غیبت کبری مشهور است، امام‌(علیه السلام) به طور ناشناس در میان مردم زندگی می‌نمایند و همان‌طور که احادیث و روایات شیعه بیان داشته‌اند، ایشان در بازارها راه می‌روند و بر فرش‌های مردم پا می‌گذارند و مردم ایشان را می‌بینند، لیکن نمی‌شناسند. حال آنکه آن حضرت مردم را می‌بینند و می‌شناسند. و این حالت را با حالت یوسف‌(علیه السلام) و برادرانش شبیه دانسته‌اند؛۳۴ زیرا آنها یوسف را در مقام عزیزی مصر دیدند و با او صحبت کردند، لیکن وی را نشناختند؛ در حالی که یوسف‌(علیه السلام) آنها را شناخت.

حضرت محمّد بن الحسن‌(علیه السلام) در این دوره در مواردی که ضرورت یابد به عنوان یک شخص عادی به دفاع از حریم دین پرداخته مشکلات شیعیان را حل می‌نمایند. و هر آن‌گاه که ضرورتی پیش آید خود را به فردی از شیعیان که قابل اطمینان بوده و رازنگهدار باشد معرّفی نموده، فرامینی صادر می‌فرمایند. اعتقاد به این یاری‌های مهدی(علیه السلام) در زمان غیبت است که به شیعه جرأت و شجاعتی حماسه‌آسا می‌بخشد و با دلگرمی به این مساعدت‌هاست که شیعه نبردش را با باطل هرچه که نیرومندتر باشد، بدون هیچ ترسی آغاز می‌کند و این حالت سخن علی(علیه السلام) را به خاطر می‌آورد که:

«ما با دلگرمی به حضور پیامبر در سخت‌ترین لحظات جنگ صحنه را خالی نمی‌کردیم و نبرد را تا به دست آوردن پیروزی ادامه می‌دادیم.»۳۵

شیعیان در دوره‌ی غیبت برای دریافت دستورات دینی همان‌گونه رفتار می‌کنند که در زمان دیگر ائمّه: که دور از ایشان می‌زیسته‌اند. یعنی همان‌گونه که امام برای آنها دانشمندی صدیق و در امر دین متبحّر می‌فرستاد تا سؤالشان را از وی بپرسند و وظایفشان را از وی فرا گیرند و بسیاری از شیعیان در تمام عمر حتّی یک بار هم به زیارت امام نائل نمی‌شدند؛ در زمان غیبت نیز شیعه موظّف است از دانشمندان دینی که خود نگهدار و حافظ حریم دین بوده و از هوس‌های خویش پیروی ننموده، بلکه تنها فرمان خدا را که از طریق قرآن و سنّت رسیده گردن می‌نهند، استفاده کند.»۳۶

امّا در ظهور او تمام انسان‌ها به شریعت اسلام و آئین محمّدی و کتاب قرآن می‌گروند و به دستورات آن که از مهدی(علیه السلام) فرا می‌گیرند، عمل می‌نمایند. برای روشن شدن بیشتر این موضوع به سخنان پیشوایان تشیّع مراجعه می‌کنیم:

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید:

«قائم مردم را بر ملّت و شریعت من می‌خواند و به پیروی از فرامین قرآن دعوت می‌کند.»۳۷

و «در حکومت جهانی وی سرزمینی باقی نمی‌ماند مگر اینکه ندای ایمان به وحدانیّت خدا و پیامبری محمّد(صلی الله علیه و آله و سلّم) در آنجا بلند شود.»۳۸ و همچنین می‌فرماید: «مهدی نماز اسلامی را بپا می‌دارد و خود به امامت نمازگزاران می‌ایستد.»۳۹

علی(علیه السلام) امام اوّل شیعیان فرموده:

«قائم در زمان ظهورش اسلام را بر مردم عرضه می‌کند و آنها را به پیروی آن فرا می‌خواند.»۴۰

پنجمین رهبر تشیّع، حضرت باقر‌(علیه السلام) فرموده:

«قائم برنامه‌ی خود را از مکّه شروع می‌کند و بر اساس ایمان به قرآن و روش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ولایت علی(علیه السلام) و بیزاری از دشمنان او با مردم بیعت می‌نماید.»۴۱

و هم ایشان می‌فرمایند:

«در زمان حکومت مهدی(علیه السلام) کسی باقی نخواهد ماند مگر اینکه به جمع پیروان محمّد(صلی الله علیه و آله و سلّم) در آمده باشد.»۴۲

و در پناه این برنامه است که اسلام را که مردم فراموش کرده و قرآن را که در گوشه‌ای رها نموده‌اند، به میان زندگی آنها می‌آورد و جامعه‌ای بر اساس فرامین قرآن تشکیل می‌دهد و حیات تازه‌ای به اسلام و مسلمانان داده، عزّت و حکومت قرآن را تجدید می‌کند. و این عظمت به قدری چشمگیر است که بر مردم دشوار است که باور کنند به وسیله‌ی همان قرآنی که در دست داشتند به آن درجه رسیده‌اند.

امام صادق علیه السلام در مورد برنامه‌ی مهدی(علیه السلام) می‌فرماید:

«همان کاری را که رسول خدا انجام داد مهدی نیز انجام می‌دهد. یعنی بدعت‌های موجود را خراب می‌کند، همان‌گونه که رسول خدا جاهلیّت را منهدم ساخت، و آن‌گاه اسلام را از نو بنا می‌نماید.»۴۳

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) نیز در مورد قیام وی چنین می‌فرماید:

«زمانی خواهد آمد که از اسلام جز اسمی و از قرآن جز تشریفاتی بجا نمانده. در آن هنگام خدا به وی اجازه‌ی قیام می‌دهد پس آن‌گاه به وسیله‌ی او اسلام را تقویت نموده و تجدیدش می‌نماید.»۴۴

بنابراین همان‌گونه که دیگر امامان: دین تازه‌ای نداشتند و تنها به ابقا و احیای اسلام پرداختند؛ قائم(علیه السلام) نیز بر اساس دیانت حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلّم) امامت می‌نماید و حتّی در این مسأله تقیّه([i]) هم نمی‌کند و از همان ابتدا برنامه‌اش را آشکارا بیان می‌نماید و بر اساس فرموده‌ی امام صادق علیه السلام نه تنها برای او، بلکه برای پیروانش نیز در زمان ظهور آن حضرت تقیّه حرام خواهد بود؛۴۵ چون شرط تقیّه که قرار گرفتن در تنگنا و احتمال ضربه خوردن به پیکر اسلام می‌باشد، دیگر در آن زمان وجود نخواهد داشت؛ زیرا ظهور مهدی(علیه السلام) از آغاز قرین گشایش و فرج است.

تفکّر و اندیشه در مسأله‌ی غیبت حقایقی را برای ما روشن می‌سازد که راه رسیدن به آنها غیبت امام‌(علیه السلام) می‌باشد، به عنوان مثال تنها راه برای اصلاح افرادی که هوس‌های خود را بر استدلالات منطقی انبیاء بر لزوم پیروی از دین ترجیح دادند یا آنکه علی‌رغم دلائل گویای پیامبران بر ناتوانی بشر در مسأله‌ی قانون‌گذاری، به تأسیس یا پیروی مکاتب و ایدئولوژی‌های انسانی پرداختند؛ اثبات عملی این واقعیّت است که مکاتب بشری چیزی جز نابسامانی و پریشانی برای بشر به ارمغان نخواهند آورد و اگر کسی جویای سعادت و خوشبختی است، باید از فرامین انبیاء پیروی کند. همچنین آنان که با وجود براهین آشکار، در مقابل علم خود را باخته و تصوّر کردند که می‌تواند جایگزین دین گردد؛ می‌بایست در عمل به این نکته واقف گردند که علم تنها وسیله‌ای است که راه استفاده از آن را دین باید تعیین کند و در غیر این صورت ممکن است بزرگ‌ترین لطمه‌ها را به بشریّت وارد آورد.

دوران غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همین مرحله‌ی به خود واگذاشتگی بشر است تا حال که از منطق و فطرت پیروی نکرد، تجربه به او ثابت کند که همیشه جامعه‌ی انسانی به هدایت الهی محتاج خواهد بود. و همان‌گونه که پیشوایان اسلام بیان داشته‌اند، ظهور قائم در زمانی رخ می‌دهد که اکثریّت انسان‌ها با تمام وجود خواستار رهبری الهی برای رهائی مردم ـ از نابسامانی‌هائی که به دست خویش فراهم کرده‌اند ـ و تشکیل جامعه‌ای بر اساس قوانین قرآن باشند. و هم از این روست که می‌بینیم هر روز به تعداد انسان‌های اندیشمندی که به لزوم مذهب آگاه گشته و اعتراف می‌کنند، افزوده می‌گردد.

علاوه بر مسأله‌ی فوق، در دوره غیبت میزان استقامت و پایداری شیعیان در ایمانشان نیز آزموده می‌گردد؛ یعنی به علّت طولانی شدن دوران غیبت و تسلّط نیروی کفر بر ایمان و بیشتر شدن امکانات برای ظلم و ستم و گناه و همچنین به دست آمدن لذائذ بیشتری از راه ارتکاب آنها، شیعیان آزمایش می‌گردند تا آنان که تنها در زمان آسایش دم از ایمان می‌زنند از مؤمنین راستین جدا شوند.

هر دوی این ابعاد را در مسأله‌ی غیبت، در بیان کوتاهی از امام صادق علیه السلام می‌یابیم که:

«این امر ـ ظهور و قیام قائم ـ شما را نخواهد آمد مگر پس از ناامیدی ـ از سعادتمند شدن به وسیله‌ی مکاتب بشری، یا از پیروزی اسلام به خاطر طولانی شدن انتظار ـ نه به خدا نمی‌آید شما را تا مؤمن و منافق شما از هم جدا شوید؛ نه به خدا نخواهد آمد تا شقی شود هرکس شقی می‌گردد و سعید گردد هرکس سعید می‌گردد.»۴۶

هم ایشان می‌فرمایند:

«به علّت طولانی شدن غیبت تنها جمعی ثابت قدم می‌مانند و از دیگران گروهی می‌گویند: به دنیا آمد و مُرد! جمعی می‌گویند: امام یازدهم فرزند نداشته است! و عدّه‌ی دیگری دچار عصیان شده می‌گویند: قائم در هیکل دیگری حلول کرده و سخن می‌گوید!!»۴۷

شاید این سؤال پیش آید که اگر برنامه‌ی قیام مهدی(علیه السلام) قرن‌ها پس از امام عسکری علیه السلام خواهد بود، پس چرا قائم(علیه السلام) در زمان ایشان تولّد یافتند و در نتیجه مدّت درازی را ناگزیر از زندگی ناشناسانه شدند؟ در پاسخ این نکته را یادآور می‌شویم که بر اساس اعتقاد شیعیان ـ که بر فرمایشات پیشوایان اسلام مستند می‌باشد ـ جهان هیچ‌گاه خالی از حجّت نخواهد ماند. یعنی در هر زمان باید انسان کاملی که خدا را در کامل‌ترین درجات شناخته و آن‌گونه که شایسته است به عبادت و فرمانبرداریش بپردازد، وجود داشته باشد.

امام علی(علیه السلام) می‌فرماید:

«هرگز جهان خالی از حجّت نخواهد ماند، خواه شناخته شده باشد و خواه ناشناس.»۴۸

و نیز امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

«اگر در زمین جز دو نفر باقی نباشند یکی از آن دو حجّت است.»۴۹ زیرا «اگر حجّت خدا نباشد زمین با ساکنانش نابود می‌شود.»۵۰

پس بر این اساس جهان هرگز بدون حجّت نخواهد ماند. امّا فرمایشات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه‌(علیه السلام) حجّت‌های خدا بعد از حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلّم) را دوازده امام شیعه معرّفی می‌نمایند. به عنوان نمونه سخنی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) را به یاد می‌آوریم که فرموده‌اند:

«هرآینه اوصیاء و حجّت‌های خدا بعد از من دوازده نفر می‌باشند که اوّلی آنها علی(علیه السلام) و آخرینشان مهدی(علیه السلام) است.»۵۱

با در نظرگرفتن دو مطلب فوق و نیز اینکه تاریخ دقیقاً زندگی و مرگ یازده تن از این امامان را ذکر می‌کند، راهی نمی‌ماند جز اینکه برای ادامه‌ی هستی جهان، بلافاصله بعد از امام یازدهم، مهدی(علیه السلام) که تنها حجّت خدا از آن زمان به بعد می‌باشد، وجود داشته باشد و نیز برای اینکه برنامه‌ی او نیازمند به مقدّماتی است ـ که به پاره‌ای از آنها اشاره شد ـ و آن مقدّمات محتاج به گذشت قرن‌ها می‌باشد، لازم است که مهدی(علیه السلام) از عمری طولانی برخوردار باشد.

پس روشن شد که به علّت لزوم وجود حجّت برای ادامه‌ی هستی جهان و نیز اینکه بعد از فوت امام حسن عسکری علیه السلام حجّتی جز مهدی(علیه السلام) نبود، گریزی جز حیات مهدی(علیه السلام) بر روی زمین ـ بعد از فوت امام حسن عسگری‌(علیه السلام)، تا زمان قیامش ـ نخواهد بود.

دیگر نکته‌ای که ممکن است مبهم به نظر برسد، مسأله‌ی طول عمر چند صد ساله‌ی مهدی(علیه السلام) است که در احادیث و روایات بدان اشاره شده و آن را یکی از ویژگی‌های مهدی(علیه السلام) دانسته‌اند.

به عنوان نمونه چند جمله از امامان شیعه در ذکر این خصوصیّت مهدی(علیه السلام) نقل می‌کنیم. امام سجّاد‌(علیه السلام) می‌فرماید:

«در قائم خصوصیّتی از نوح می‌باشد و آن طول عمر وی است.»۵۲

و امام رضا(علیه السلام) علامات قائم را این‌گونه بیان می‌دارند:

«سنّ بسیار و چهره‌ای جوان دارد و بیننده از ظاهر، ایشان را چهل ساله یا کمتر می‌پندارد و دیگر علامات ایشان این است که با گذشت ایّام شکسته و پیر نمی‌شوند تا هنگامی که اجل او فرا رسد.»۵۳

برای روشن شدن موضوع می‌بایست به این نکته توجّه داشته باشیم که اگر خدا را به عنوان توانای مطلق بشناسیم، هر امر دشوار و غیر عادّی را در صورت خواست او عملی خواهیم دانست و با توجّه به نقش مهمّ مهدی(علیه السلام) در تاریخ انسان‌ها ـ که نتیجه و ثمره‌ی تلاش‌های پیگیر انبیاست ـ خردپسند خواهد بود که خدا وی را تا زمان قیامش شاداب و نیرومند نگاه دارد.

علاوه بر این اگر با دید علمی به این مسأله بنگریم متوجّه خواهیم شد که نه تنها دانش امروز حدّی برای عمر انسان معیّن نمی‌کند، بلکه آنچه را طبیعی انسان می‌داند عمر بسیار طولانی است. و اگر شاهد زندگی کوتاه انسان‌ها هستیم، به این دلیل است که بشر به مکانیسم وجودی خود و استفاده‌ی صحیح از آن آگاه نیست و در نتیجه هر لحظه آن را با ضایعات عظیمی روبرو می‌کند که بدن را درهم شکسته و روح را رنجور می‌سازد و لذاست که هرچه دانش پیش رفته و آگاهی انسان بر مکانیسم وجودی خویش بیشتر گردیده، از عمر طولانی‌تری برخوردار شده است. و این نکته را آمار سنّی انسان‌ها به خوبی نشان می‌دهد.

به عنوان نمونه در انگلستان در سال‌های ۱۸۳۸ تا ۱۸۴۵ .م حدّ متوسّط عمر در مردها ۹۱/۳۹ و در زن‌ها ۸۵/۴۱ سال بوده است؛ در حالی که در سال ۱۹۳۷ .م عمر متوسّط مردها به حدود ۶۰ سال و زن‌ها به حدود ۶۴ سال افزایش رسیده است. همچنین در آمریکا در سال ۱۹۰۱ .م عمر متوسّط مردها حدود ۴۸ سال و زن‌ها حدود ۵۱ سال بوده؛ حال آنکه در سال ۱۹۴۴ .م عمر متوسّط مردها به ۵/۶۳ و زن‌ها به ۶۹ سال افزایش یافته است.»۵۴

دانشمندان جهان امروز به بیان‌های گوناگون مسأله‌ی طول عمر انسان را مطرح کرده‌اند و ما به عنوان نمونه به جملاتی از آنان اشاره می‌کنیم:

«وایزمن» دانشمند آلمانی می‌گوید:

«مرگ لازمه‌ی قوانین طبیعی نیست و در عالم طبیعت از عمر ابد گرفته تا عمر یک لحظه‌ای همه نوعش هست. آنچه طبیعی و فطری است عمر جاودانی و ابدی است... در همین دوره‌ی خود ما میزان طول عمر بالا رفته است و دلیلی ندارد که از این بالاتر هم نرود و یک روز نیاید که بشر به عمر نهصد ساله برسد.»۵۵

«یوری فیالکوف» استاد پلی‌تکنیک کیِف در شوروی می‌گوید:

«اتم که سنگ اوّل و اصلی بنای مادّه می‌باشد، جاوید است و هرگز از بین نمی‌رود مشروط بر اینکه آن را از بین نبرند. سلّول هم که سنگ اوّل و اصلی بنای جانداران می‌باشد، جاوید است و هرگز نمی‌میرد مشروط بر اینکه غذا داشته باشد و سرما و گرمای شدید سبب هلاکش نشود.»۵۶

و نیز می‌گوید:

«انسان باید زنده و جاوید باشد و هرگز نمیرد، به دلیل اینکه سلّول، جاندار، زنده و جاوید است.»۵۷

«ژان روستاند» بیولوژیست مشهور اظهار می‌دارد:

«من قبول دارم که عوامل طبیعی پیری در شخص وجود دارد؛ ولی بسیاری از سلّول‌های بدن فناپذیر نیستند و این صحیح نیست که بگویند این سلّول‌های جاویدان جمع شده و جسم مرده‌ای را به وجود آورده‌اند.»۵۸

با توجّه به این مطالب در می‌یابیم که نه تنها دانش امروز عمر طولانی را مغایر با مکانیسم وجودی انسان نمی‌داند؛ بلکه عمرهای کوتاه را غیرطبیعی می‌شمارد.

تاریخ نیز شاهدی راستین بر مسأله‌ی طول عمر انسان است و افرادی را با عمرهای بسیار دراز به ما معرّفی می‌کند؛ به عنوان نمونه «نوح» و «خضر» و «متوشلخ» و دیگرانی که نام آنها را در کتبی که در این مورد نگاشته شده می‌یابیم.۵۹

در زمان خود ما نیز عمرهائی چند برابر آنچه که به آن عادت کرده‌ایم مشاهده می‌کنیم که به عنوان نمونه مرد ۲۰۷ ساله اهل آمریکای جنوبی۶۰ سیّدابوطالب موسوی فارسی ۱۹۱ ساله۶۱، محمّدباقر اوغلو ۱۸۴ ساله۶۲ و شیرعلی اوف مرد ۱۶۸ ساله‌ی قفقازی۶۳ و هاتین نین زن ۱۶۸ ساله اهل ترکیه۶۴ و لوئیز اتروسکو زن ۱۷۵ ساله و تپس آبزیپ ۱۸۰ ساله و سیّدعلی کوتاهی ۱۸۵ ساله۶۵ را می‌توان نام برد.

تنها نکته‌ای که باقی می‌ماند مسأله‌ی کمیابی افرادی با عمرهای طولانی است. لیکن باید توجّه داشت که ندرت امری دلیل بر عدم امکان آن نیست؛ کما اینکه نوابغ نیز به ندرت می‌درخشند، امّا این دلیل انکار نبوغ افرادی چون ادیسون، اینشتین و ... نخواهد بود.

بنابراین، مسأله‌ی طول عمر مهدی(علیه السلام) علاوه بر اینکه به دلیل توانائی مطلق الهی و خواست خدا یقیناً عملی خواهد بود، از نظرگاه دانش امروز نیز امکان‌پذیر بوده، شواهد عملی و خارجی هم آن را تأیید می‌کنند.

با توجّه به مطالب فوق دریافتیم که جهان نیازمند به یک منجی و در انتظار اوست و این انتظار در اصیل‌ترین شکل خود در تشیّع به عنوان اصلی انقلابی مطرح گردیده و پیشوای حکومت جهانی اسلام ـ که بر اساس قرآن و سنّت جامعه را اداره خواهد کرد ـ شخصی جز محمّد‌(علیه السلام) فرزند یازدهمین امام شیعیان نیست که در سال ۲۵۵ هـ.ق. تولّد یافت و هم‌اکنون به طور ناشناس در میان مردم زندگی می‌کند و خداوند به او عمری طولانی عنایت فرموده تا بتواند در زمانی که جهان برای حکومت قرآن آماده گردیده، قیام کند و با ستمگران به نبرد پرداخته، زمام امور جهان را به دست گیرد.



([i]) تقیّه یعنی: پنهان داشتن عقیده در مقابل دشمنان برای حفظ مصالحی بزرگ‌تر.