Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






بیاناتی از امام عصرارواحنا‌فداه
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

بیاناتی از امام عصرارواحنا‌فداه 

1. اوّلین مورد از سخنان حضرت که بدان می‌پردازیم، آخرین توقیعی است که حضرت بقیّةالله‌الاعظمارواحنا‌لتراب‌مقدمه‌الفداء برای چهارمین نائب خاصّشان علیّ‌بن‌محمّد‌سَمُری مرقوم داشتند. این توقیع را به طور کامل نقل می‌کنیم؛ چون خیلی کوتاه است. بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ. یٰا عَلِیُّ‌بْنَ‌مُحَمَّدٍ‌السَّمُرِیُّ! اَعْظَمَ اللّٰهُ اَجْرَ اِخْوٰانَکَ فِیکَ؛ فَاِنَّکَ مَیِّتٌ مٰا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ اَیّٰامٍ. حضرت حجّت‌(علیه السلام) در آغاز توقیع، بعد از گشودن کلام با نامِ خدای رحمان و رحیم، خطاب به علیّ‌بن‌محمّد‌سَمُری می‌فرمایند: خدا اجرِ برادران تو را در مصیبتِ درگذشتِ تو بزرگ کند؛ چراکه تو ظرفِ امروز تا شش روزِ آینده، از دنیا خواهی رفت. فَاجْمَعْ اَمْرَکَ وَ لٰا تُوصِ اِلیٰ اَحَدٍ فَیَقُومَ مَقٰامَکَ بَعْدَ وَفٰاتِکَ: پس کار خود را جمع کن و به احدی وصیّت نکن که به جای تو مأموریتی را که برعهده داشتی ادامه و انجام دهد. فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ التّٰامَّةُ: چرا که غیبت کبری و تمام ‌عیار فرا رسیده است.[i] فَلٰا ظُهُورَ اِلّٰا بَعْدَ اِذْنِ اللّٰهِ تَعٰالیٰ ذِکْرُهُ: دیگر ظهور و آشکار شدنی [برای من] نخواهد بود؛ مگر بعد از اذن خدا که یاد او بلند و بزرگ است. وَ ذٰلِکَ بَعْدَ طُولِ الْاَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلٰاءِ الْاَرْضِ جَوْراً: و ظهور بعد از آنکه دوران غیبت طولانی شود و قلب‌ها قساوت پیدا کند؛ (لطافت و رقّت قلب جای خود را به قساوت و سنگ‌دلی دهد) و زمین از ستم پُر و مملوّ ‌شود، واقع خواهد شد. بعد حضرت به خطری که در دوران غیبت شیعه را تهدید می‌کند اشاره می‌فرمایند: وَ سَیَأتِی اِلیٰ شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشٰاهَدَةَ: به زودی کسانی به سوی شیعیان من خواهند آمد که مدّعی مشاهده‌ی من خواهند بود. (یعنی مثل شما نوّاب خاص که می‌توانستید هر وقت ضرورت پیدا کند، نزد من بیایید و من را دیدار کنید و با من سخن بگویید و از من کسب تکلیف کنید و سؤالات شیعیان را برایم بیاورید و پیام و پاسخ مرا برای شیعیانم ببرید؛ به زودی کسانی می‌آیند که ادّعا می‌کنند چنین جایگاهی دارند؛ یعنی ادّعای نیابت خاصّه می‌کنند.) اَلٰا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشٰاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیٰانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّٰابٌ مُفْتَرٍ: بدانید هر که قبل از قیام و خروج سفیانی و صیحه‌ی آسمانی[ii] ادّعا کند که می‌تواند هر وقت خواست مرا ببیند (و رابط بین مردم و من می‌باشد) او کذّاب و افترا زننده است؛ (دروغ‌گوست و ادّعای گزاف و نادرستی می‌کند و مفتری است.) وَ لٰا حَوْلَ وَ لٰا قُوَّةَ اِلّٰا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ:[iii] و حول و قوّه‌یی نیست مگر از جانب خدای علیّ و عظیم. 

دو نکته‌ی مهم در این توقیع وجود دارد. یکی طولانی شدن دوران غیبت و انحراف و انحطاطی که در عصر غیبت در جهان بشری رخ می‌دهد. دومین نکته خطر ظهور کسانی که به نوعی مدّعی نیابت خاصّه می‌شوند. در دورانِ غیبت کبری افراد متعدّدی چنین ادّعایی کردند؛ ادّعای بابیّت کردند؛ گفتند ما بابِ وصولِ به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم؛ ما راه دستیابی به حضرت مهدی ارواحنا فداه هستیم؛ هر کس با آن حضرت کار دارد، به ما مراجعه کند. ما از حضرت مهدی ارواحنا فداه دستور می‌گیریم و به شما ابلاغ می‌کنیم. این از جریان‌های بسیار خطرناکی است که در طول دوران غیبت کبری پدید آمد. افراد متعدّدی ادّعای نیابت و بابیّت کردند. مقدّمه‌ی شکل‌گیری جریان بهایی‌گری، ادّعای میرزاعلی‌محمّد شیرازی بود که خود را بابِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف معرّفی کرد. این ماجرا زاییده‌ی بسترِ فکری شیخیّه بود؛ چون میرزاعلی‌محمّد شیرازی در آغاز از پیروان فرقه‌ی شیخیّه بود و شیخیّه قائل به رکنِ رابع­اند. به عقیده‌ی شیخیّه رکن رابع کسی است که در عصر غیبت واسطه‌ی بین مردم و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و در هر دوره‌ رکن رابعی وجود دارد. این عقیده‌ی باطل بستری برای پیدایش جریان بابیگری و منجر به ظهورِ فرقه‌یی به نام بابیّه شد.[iv] شبیهِ این ماجرا از آغاز دوران غیبت کبری تا امروز مکرّر پیش آمده است؛ لذا حضرت مهدی ارواحنا فداه از پیش اخطار کردند و فرمودند اگر کسی چنین ادّعایی کند؛ دروغ‌گو و افترا زننده است. 

2. مورد بعد از فرمایشات حضرت مهدی ارواحنا فداه که فعلاً چند جمله از آن را ذکر می‌کنیم، توقیعی است که از جانب امام عصرارواحنا‌فداه به افتخار اسحاق‌بن‌یعقوب صادر شده است. حضرت به او می‌نویسند: وَ اَمّٰا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَاِنَّهُ اِلَی اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ: اختیارِ ظهور و فرج من به دست خدای عزّ و جلّ است. هر وقت خدا اراده کند؛ من ظهور و قیام خواهم کرد.  

چنانکه پیشتر بیان شد، روایات متعدّدی تصریح دارند که ظهور مثل قیامت است؛ یکباره اراده‌ی خدا تعلّق می‌گیرد که ظهور واقع شود.[v] احادیث فراوانی نیز تأکید دارند که خدا امر ظهور حجّت خود را در یک شب اصلاح می‌کند.[vi] در نتیجه هر زمان ممکن است ظهور واقع شود و این از بشارت‌های بزرگ است.

حضرت مهدی ارواحنا فداه در ادامه مرقوم فرموده‌اند:کَذَبَ الْوَقّٰاتُونَ؛[vii] کسانی که توقیت می‌کنند، (یعنی برای ظهور وقت معیّن می‌کنند و مثلاً می‌گویند ظهور شش ماه دیگر، یک سال دیگر، دو سال دیگر، واقع می‌شود؛) دروغ می‌گویند.[viii]

هر کس برای ظهورِ حضرت وقت تعیین کند؛ دروغ گفته و دروغگو است؛ چون اصلاً وقتی برای ظهور تعیین نشده است که او خبردار باشد و به دیگران خبر دهد.

۳/ جمله‌ی دیگر حضرت در همین توقیعی که از جانب ایشان برای اسحاق‌بن‌یعقوب صادر شده این است: وَ اَمّٰا عِلَّةُ مٰا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ: و امّا اینکه علّت وقوع غیبت چیست؟ (اصلاً چرا غیبت پیش آمد؟ چرا من از جانبِ خدا مأمورِ به غیبت اختیار کردن شدم؟ این که شما جستجو می‌کنید؛ پرسش می‌کنید؛ کنکاش می‌کنید که علّت غیبت چیست؛) فَاِنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «یٰا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لٰا تَسْئَلُوا عَنْ اَشْیٰاءَ اِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ[ix]»: خدای عزّ و جلّ در قرآن کریم می‌فرماید: ای مؤمنان! از چیزی که اگر آشکار شود مایه‌ی ناخرسندی و ناراحتی‌تان می‌شود؛ سؤال نکنید. (چون اگر جوابش را بگویم شما رنجیده و آزرده ‌خاطر و ناراحت می‌شوید؛ پس اصلاً نپرسید.) بعد امام عصرارواحنا‌فداه مرقوم داشته‌اند: اِنَّهُ لَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنْ آبٰائِی اِلّٰا وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطٰاغِیَةِ زَمٰانِهِ: هیچ‌یک از پدران من، هیچ‌‌یک از یازده امام قبل : نبود مگر اینکه در دوران حیاتش بیعت طاغوتِ معاصرش بر گردنش قرار گرفت.

این همان چیزی است که اگر حضرت بیان می‌کردند باعثِ خجلت و آبروریزی و ناراحتی شیعه است. چرا امامان معصوم: مجبور شدند بیعتِ طاغیه‌ی زمان خود را بپذیرند؟ به خاطر اینکه شیعیان بی‌غیرتی کردند؛ شیعیان بی‌همّتی کردند؛ شیعیان امام خود را یاری نکردند؛ امام خود را تنها و غریب گذاشتند؛ لذا ائمّه: یاری نداشتند که به کمک او بتوانند در برابر طاغوت‌ها قیام کنند و تن به بیعت آنها ندهند. پس علّت اینکه حضرت فرمودند از چیزی که وقتی جوابش را بیان کنم ناراحت می‌شوید سؤال نکنید؛ کاملاً روشن است. مایه‌ی شرمندگی ما شیعه است که امام معصوم در بین ما باشد و ما امام را یاری نکنیم و غریب و تنها بگذاریم. غربت امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) را بعد از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) ببینید. چه در بیست و پنج سالِ دوران خلافت ابابکر و عمر و عثمان، و چه حتّی در چهار سال و خرده‌ایِ دوران امامت و خلافت ظاهری آن حضرت. یا در عصر امام مجتبی‌(علیه السلام) غربت آن حضرت را مشاهده کنید. غربت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را که در برابر سی هزار لشکرِ اعزامیِ یزید بن معاویه، بیش از هفتاد و دو یار ندارند؛ از این هفتاد و دو یار هم یکی بچّه‌ی نه ساله است؛ یکی نوجوان سیزده ساله است؛ یکی‌ بچّه‌ی شش ماهه است. همین طور غربت و بدون یاور بودن یک‌یکِ ائمّه: را نگاه کنید. این مایه‌ی شرمندگیِ ما شیعیان است.

وَ اِنِّی اَخْرُجُ حِینَ اَخْرُجُ وَ لٰا بَیْعَةَ لِاَحَدٍ مِنَ الطَّوٰاغِیتِ فِی عُنُقِی:[x] امّا وقتی که منِ امام عصر ظهور و قیام می‌کنم بیعتِ اَحدی از طاغوت‌های تاریخ بر گردن من قرار نگرفته است. (یعنی اگر من هم ظاهر بودم مثل یازده امام دیگر ناگزیر می‌شدم حکومت زمان خودم را تحمّل کنم و پذیرا شوم؛ ولی مأمورم که با احدی از طواغیت بیعت نکنم و این مستلزم غیبت من است؛ چون اگر ظاهر باشم یار فداکار و مدافعی نخواهم داشت که به اتّکاء او بتوانم ایستادگی کنم و تن به بیعت ندهم.)

۴/ مورد بعد بخشی از توقیعی است که از جانب امام عصرارواحنا‌فداه خطاب به شیخ مفیداعلی‌الله‌مقامه صادر شده است. شیخ مفید خیلی عظیم القدر است. حضرت حجّت‌(علیه السلام) درباره‌ی شیخ مفید تعابیر بلندی به کار برده‌اند به نحوی که انسان خیلی به او غبطه می‌خورد؛ مثل این که به او خطاب می‌فرمایند: اَیُّهَا الْاَخُ الْوَلِیُّ وَ الْمُخْلِصُ فِی وُدِّنَا الصَّفِیُّ وَ النّٰاصِرُ لَنَا الْوَفِیُّ:[xi] ای برادر راستینِ من! ای کسی که در محبّتِ من خالص و بی‌شائبه است! ای شخصی که در راه دفاع و یاری امام خود وفادار و پایمرد است و کوتاهی نمی‌کند! این تعابیر بسیار بلندی است که امام عصرارواحنا‌فداه در توقیعاتشان برای شیخ مفید به کار برده‌اند. وقتی هم از دنیا رفت، امام عصر‌(علیه السلام) چند بیت در سوگِ او سرودند. کسانی که به کاظمین مشرّف شده‌اند، دیده‌اند که قبر شیخِ مفید در حرمِ کاظمین(علیهما السلام) است و روی سنگ قبر او اشعار امام عصرارواحنا‌فداه نوشته شده ‌است.[xii] همان‌طور که عرض شد، شیخِ مفید بسیار والامقام است و لذا توقیعاتِ متعدّدی خطاب به او شرفِ صدور پیدا کرده است.

حضرت مهدی ارواحنا فداه در توقیعی برای شیخ مفید می‌نویسند: وَ لَوْ اَنَّ اَشْیٰاعَنٰا وَفَّقَهُمُ اللّٰهُ لِطٰاعَتِهِ عَلَی اجْتِمٰاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفٰاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمٰا تَاَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقٰائِنٰا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعٰادَةُ بِمُشٰاهَدَتِنٰا عَلیٰ حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهٰا مِنْهُم بِنٰا: اگر شیعیان ما که خدای متعال آنها را به طاعت پروردگار موفّق کند؛ دل‌هایشان در وفای به عهدی که در رابطه با امام زمان خودشان بر عهده دارند، مجتمع بود؛ هرگز لحظه‌یی یُمن دیدار و ملاقات ما برای آنها به تأخیر نمی‌افتاد و به فوریّت، سعادتِ مشاهده و دیدار ما، آن هم دیداری که مبتنی بر معرفت حقیقی و صدق است، برای آنها فراهم می‌شد.

اگر کسی خواستار دیدار حضرت مهدی ارواحنا فداه باشد، امام عصرارواحنافداه در این سخنشان کلید آن را به او معرّفی می‌فرمایند. این که دل‌هایمان مجتمع باشد و همّت‌هایمان متمرکز باشد در وفای به عهدی که با آن حضرت داریم؛ که اگر این­گونه باشد؛ یُمن دیدار و ملاقات حضرت مهدی ارواحنا فداه از دستمان نخواهد رفت و به تأخیر نخواهد افتاد و به فوریّت فرصت مشاهده‌ی حضرت برایمان فراهم می‌شود؛ آن هم مشاهده‌یی که توأمِ با معرفت است؛ چون بسیاری از افراد حضرت حجّت‌(علیه السلام) را در کوچه و خیابان می‌بینند؛ امّا آن حضرت را نمی‌شناسند. شناختی که انسان حضرت مهدی ارواحنا فداه را ببیند و بشناسد؛ آن هم تنها نه این شناخت که ایشان پسرِ امام عسکری علیه السلام هستند؛ بلکه شناخت حجّت‌خدا، ولیّ اعظم خدا و نقش و جایگاهی که در کلّ عالم هستی به قائم‌مقامی خدا بر عهده‌ی اوست و نیز اینکه امام مفترض‌الطّاعه است. چنین دیداری بسیار ارزشمند است.

حضرت در ادامه مرقوم فرموده‌اند: فَمٰا یَحْبِسُنٰا عَنْهُمْ اِلّٰا مٰا یَتَّصِلُ بِنٰا مِمّٰا نَکْرَهُهُ وَ مٰا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ: ما را از آنها محبوس نکرد و آنها را از ملاقات و ارتباط با ما محروم نکرد؛ مگر خبرهایی که به ما می‌رسد از این که شیعیان و دوستان ما به چیزهایی مبتلایند که منِ بقیّةالله اکراه دارم دوست من آلوده‌ی به آنها باشد. (نمی‌پسندم که دوست من و شیعه‌ی من به آن اعمال زشت، اخلاق زشت یا افکار زشت آلوده باشد. آنچه من را محبوس کرد و دوستان و شیعیانِ من را از ارتباط با من و ملاقات و مشاهده‌ی من محروم کرد، همین آلودگی‌های آنهاست.) حضرت در پایان مرقوم داشته‌اند: وَ اللّٰهُ الْمُسْتَعٰانُ وَ هُوَ حَسْبُنٰا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ صَلَوٰاتُهُ عَلیٰ سَیِّدِنَا الْبَشِیرِ النَّذِیرِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّٰاهِرِینَ وَ سَلَّمَ وَ کَتَبَ فِی غُرَّةِ شَوّٰالٍ مِنْ سَنَةِ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ وَ اَرْبَعَمِأَةٍ:[xiii] و خداست که باید از او استعانت جست و او ما را کفایت می‌کند. (با داشتن خدا ما به احدی نیاز نداریم و خدای متعال چه نیکو وکیلی است.) و صلوات و درودِ خدا، بر سرور و آقای ما، پیامبرِ بشارت‌دهنده و انذار کننده، حضرت محمّد و خاندان پاک و معصوم او. این نامه‌ در سال چهارصد و دوازده هجری قمری نوشته شد. 

این نکته‌ی بسیار مهمّی است که جای تأمل کردن و تنبّه یافتن دارد که چرا ما از دیدار حجّت خداارواحنافداه محرومیم؟ کسانی که در فراق آن حضرت می‌گدازند و مشتاق دیدار ایشانند؛ باید ببینند چه چیز آنها را از دیدار محروم کرده است و چه راهی برای دستیابیِ به ملاقات آن حضرت وجود دارد.

۵/ جمله‌ی بعد بخشی از توقیعی است که امام عصرارواحنا‌فداه خطاب به جمعی از شیعیان صادر کرده‌اند. حضرت خطاب به آن جمع شیعه مرقوم فرموده‌اند: وَ لٰا تَمِیلُوا عَنِ الْیَمِینِ وَ تَعْدِلُوا عَلَی الْیَسٰارِ وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ اِلَیْنٰا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْوٰاضِحَةِ: نه به دستِ راست متمایل شوید؛ نه به دست چپ عدول کنید. هدف و مقصد خود را به سوی ما قرار دهید؛ آن هم مبتنی بر مودّت و محبّت بر سنّت آشکار. (یعنی مراقب باشید؛ نه افراط، نه تفریط؛ نه چپ‌روی، نه راست‌روی. در صراط مستقیم حرکت کنید. همان طور که امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) فرمودند: اَلْیَمِینُ وَ الشِّمٰالُ مَضِلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطیٰ هِیَ الْجٰادَّةُ:[xiv] راست و چپ هر دو گمراهی است؛ طریقِ وُسطی و راهِ میانه جادّه‌یی است که به حقیقت و مقصد منتهی می‌شود. اینجا هم امام عصرارواحنا‌فداه به دوستانشان در دوران غیبت می‌گویند مراقب باشید؛ نه اهل افراط باشید، نه اهل تفریط؛ نه چپ‌گرا باشید؛ نه راست‌گرا و ما را مقصد خودتان قرار دهید. مقصدتان غرب و شرق نباشد؛ مقصدتان ثروت و مقام نباشد؛ مقصدتان شهوت و شهرت نباشد؛ مقصدتان هیچ‌چیز جز ما نباشد. مقصدتان را منِ بقیّة الله قرار دهید. مستقیم به سمتِ من حرکت کنید و از جادّه‌یی که به من منتهی می‌شود، منحرف نشوید. این جادّه جادّه‌ی سنّتِ اسلامی است؛ جادّه‌یی است که اخلاق و ادب و وظایف یک مسلمان را مشخّص می‌کند. مراقب باشید از این جادّه به چپ و راست منحرف نشوید و این راهِ روشن را دنبال کنید تا به من منتهی شود.) بعد حضرت مرقوم داشته‌اند: فَقَدْ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ اللّٰهُ شٰاهِدٌ عَلَیَّ وَ عَلَیْکُمْ: من شما را نصیحت کردم. (من آنچه شرط بلاغ است با تو خود گفتم) و خدا هم بر من شاهد است که از نصیحت شما فروگذار نکردم و هم بر شما شاهد است که نصیحت من به گوش شما رسید. حضرت در پایان مرقوم فرموده‌اند: وَ لَوْ لٰا مٰا عِنْدَنٰا مِنْ مَحَبَّةِ صَلٰاحِکُمْ وَ رَحْمَتِکُمْ وَ الْاِشْفٰاقِ عَلَیْکُمْ لَکُنّٰا عَنْ مُخٰاطِبَتِکُمْ فِی شُغْلٍ:[xv] و اگر نبود آنچه از محبّتی که به مصلحت شما و مهربانی و رحمت و شفقتی که بر شما داریم؛ خود را به مخاطبه و گفتگوی با شما مشغول نمی‌کردیم. (اگر می‌بینید منِ بقیّةالله علی‌رغمِ همه‌ی انحرافات، آلودگی‌ها، تنبلی‌ها، سستی‌ها، بی‌همّتی‌ها و کج‌رفتاری‌های شما، باز هم برای شما نامه می‌نویسم؛ باز هم شما را نصیحت و موعظه می‌کنم؛ به خاطر محبّت و رحمت و شفقت و خیرخواهی است که به شما دارم.)

۶/ این جمله‌ در یکی از توقیعاتی است که خطاب به شیخ مفید از جانب حضرت مهدی ارواحنا فداه صادر شده است. آن حضرت مرقوم داشته‌اند: فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِءٍ مِنْکُمْ مٰا یَقْرَبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنٰا وَ لْیَتَجَنَّبْ (وَ لْیَجْتَنِبُ) مٰا یُدْنِیهِ مِنْ کَراهَتِنٰا وَ سَخَطِنٰا: باید هر یک از شما شیعیانِ من به آنچه او را به محبّت ما نزدیک می‌سازد عمل کند. (کاری کند که بیشتر مورد محبّت ما واقع شود؛ اعمالی را برگزیند که برای او منجر به محبوبِ شدن نزد ما می‌شود.) و از آنچه او را به کراهت و سخط و خشم ما نزدیک می‌سازد، اجتناب کند. (عملی را که ما بد می‌دانیم و نسبت به آن کراهت داریم، انجام ندهد؛ شیوه‌یی را در پیش نگیرد که منجر به خشم و غضب ما شود.) بعد حضرت مرقوم فرموده‌اند: فَاِنَّ اَمْرَنٰا بَغْتَةً فُجْأَةً حِینَ لٰا یَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ وَ لٰا یُنَجِّیهِ مِنْ عِقٰابِنٰا نَدَمٌ عَلیٰ حَوْبَةٍ: مراقب باشید امر قیام ما برای شما غیر مترقّبه و ناگهانی فرا می‌رسد و وقتی این امرِ ناگهانی رسید، دیگر توبه نفعی نمی‌بخشد و ندامتِ از گناه دیگر باعث نجات گناهکار از کیفر نخواهد شد. (بدانید ظهور ناگهان فرا می‌رسد و به محضِ این که فرا رسید؛ بابِ توبه بسته می‌شود. دیگر اظهار ندامت اثری ندارد و موجبِ معافیتِ از عقوبت نخواهد شد.) بعد حضرت دعا می‌کنند: وَ اللّٰهُ یُلْهِمُکُمُ الرُّشْدَ وَ یَلْطُفُ لَکُمْ بِالتَّوْفِیقِ بِرَحْمَتِهِ:[xvi] من از خدا می‌خواهم که خدای متعال آنچه مایه‌ی رشد و تعالی شما است را به شما الهام کند و با رحمت خود با توفیق دادن شما را مورد لطف قرار دهد.

۷/ جمله‌ی بعد قسمتی دیگر از همین توقیع است که به شیخ مفید نوشته‌اند. حضرت می‌نویسند: فَاِنّٰا یُحِیطُ عِلْمُنٰا بِاَنْبٰائِکُمْ وَ لٰا یَعْزُبُ عَنّٰا شَیْءٌ مِنْ اَخْبٰارِکُمْ: ما احاطه‌ی کامل به اخبار شما داریم و ذرّه‌یی از خبرهای شما بر ما پوشیده نیست. (گمان نکنید که از دیدِ من بقیّة الله مخفی‌اید. منِ حجّت‌خدا از جزئیاتِ اعمال تک‌تکِ شما خبر دارم.) وَ مَعْرِفَتُنٰا بِالزَّلَلِ الَّذِی اَصٰابَکُمْ مُذْ جَنَحَ کَثِیرٌ مِنْکُمْ اِلیٰ مٰا کٰانَ السَّلَفُ الصّٰالِحُ عَنْهُ شٰاسِعاً: ما خبر داریم و می‌شناسیم لغزش‌هایی را که بسیاری از شما به آنها مبتلا و آلوده شده‌اید؛ آلودگی‌هایی که سلف صالح به شدّت از آنها پرهیز می‌کردند و از اینکه به آنها آلوده شوند خودشان را حفظ می‌کردند. (خبر داریم که بسیاری از شما به آنها آلوده شده‌اید.) وَ نَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ مِنْهُمْ وَرٰاءَ ظُهُورِهِمْ کَاَنَّهُمْ لٰا یَعْلَمُونَ: و خبر داریم بسیاری از شما عهدی که از آنها گرفته شد را پشت سر انداخته‌اند؛ (تعهّدی که به امام خود داشتند را پشت سر انداخته‌اند) گویا اصلاً نمی‌دانند چنین تعهّدی نسبت به امامِ زمانشان دارند. بعد آن حضرت مرقوم می‌فرمایند: اِنّٰا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرٰاعٰاتِکُمْ وَ لٰا نٰاسِینَ لِذِکْرِکُمْ: (ولی علی‌رغمِ همه‌ی آلودگی‌ها، علی‌رغمِ همه‌ی جفاکاری‌ها و عهدشکنی‌هایی که شیعیان نسبت به ما دارند؛) ما در مراعات و مراقبت و محافظت شما سرسوزنی اهمال نمی‌کنیم. (این­گونه نیست که بگوییم اینها ما را فراموش کردند؛ ما هم آنها را به فراموشی می‌سپاریم. نه! گرچه شما شیعیان ما را فراموش کردید و کمتر از ما یاد می‌کنید؛ امّا) لحظه‌یی یاد شما از خاطر ما نمی‌رود و دائماً به یاد شما هستیم. وَ لَوْ لٰا ذٰلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اْللَّأوٰاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْاَعْدٰاءُ:[xvii] و اگر نبود این مراقبت و حفاظت ما از شما، و این که دائماً متوجّه شما و به یاد شما هستیم؛ بلاها و گرفتاری‌ها بر سرِ شما فرود می‌آمد و دشمنان شما شیعیان را از ریشه می‌کندند (و شیعه‌یی در عالم باقی نمی‌گذاردند. این که می‌بینید علی‌رغم همه‌ی دشمنی‌ها با تشیّع، هنوز شیعه‌ وجود دارد؛ به خاطرِ توجّه و محافظت و مراقبتی است که منِ بقیّةالله نسبت به حالِ شما دارم.)

۸/ جمله‌ی بعد از یکی دیگر از توقیعات حضرت حجّت‌(علیه السلام) خطاب به شیخ مفیداعلی‌الله‌مقامه‌الشّریف است. آن حضرت بعد از این که به خطراتی که شیعه را تهدید می‌کند اشاره می‌کنند؛ مرقوم می‌فرمایند علی‌رغم همه‌ی دشمنی‌ها و بسیج‌ها و همه‌ی ظلم و عدوان‌ها، شیعه محفوظ می‌ماند و علّتش این است که لِاَنَّنٰا مِنْ وَرٰاءِ حِفْظِهِمْ بِالدُّعٰاءِ الَّذِی لٰا یُحْجَبُ عَنْ مَلِکِ الْاَرْضِ وَ السَّمٰاءِ: دعای ما پشت سر آنهاست؛ دعایی که از فرمانروای آسمان‌ها و زمین محجوب نمی‌ماند. فَلْتَطْمَئِنَّ بِذٰلِکَ مِنْ اَوْلِیائِنَا الْقُلُوبُ وَ لْیَثِقُوا بِالْکِفٰایَةِ مِنْهُ وَ اِنْ رٰاعَتْهُمْ بِهِمُ الْخُطُوبُ وَ الْعٰاقِبَةُ لِجَمِیلِ صُنْعِ اللّٰهِ سُبْحٰانَهُ تَکُونُ حَمِیدَةٌ لَهُمْ مَا اجْتَنَبُوا الْمَنْهِیَّ عَنْهُ مِنَ الذُّنُوبِ: پس باید قلوب اولیاء و دوستان ما به سبب دعای خیر ما که پشت سر آنهاست، اطمینان و آرامش پیدا کند و مشوّش و نگران نباشند و اعتماد کنند به این که ولو درگیر گرفتاری‌ها و سختی‌ها هم شوند؛ خدا آنها را کفایت می‌کند و نمی‌گذارد از بین بروند. (مطمئن باشند خدای متعال به سبب دعای منِ بقیّةالله امور آنها را کفایت می‌کند و آنها را از دلِ همه‌ی آن سختی‌ها نجات خواهد داد.) و تا وقتی از گناهانی که نهی شده‌اند پرهیز می‌کنند، به سبب کار نیکو و زیبای خدای سبحان، عاقبت برای آنان پسندیده و نیکو خواهد بود. وَ نَحْنُ نَعْهَدُ اِلَیْکَ اَیُّهَا الْوَلِیُّ الْمُخْلِصُ الْمُجٰاهِدُ فِینَا الظّٰالِمِینَ اَیَّدَکَ اللّٰهُ بِنَصْرِهِ الَّذِی اَیَّدَ بِهِ السَّلَفَ مِنْ اَوْلِیائِنَا الصّٰالِحِینَ اَنَّهُ مَنِ اتَّقیٰ رَبَّهُ مِنْ اِخْوٰانِکَ فِی الدِّینِ وَ خَرَجَ عَلَیْهِ بِمٰا هُوَ مُسْتَحِقُّهُ کٰانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُظِلَّة وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ: ای دوست مخلص ما و مجاهدی که در راه ما با ستمگران مبارزه و از مکتب تشیّع دفاع می‌کنی! ای شیخ مفید که خدای متعال تو را با نصرتی که اولیاء صالحِ گذشته را نصرت کرد، نصرت کند؛ ما نزد تو تعهّد می‌کنیم که هر یک از برادران دینی تو که تقوای پروردگارش را پیشه کند و حقّی را که بر گردن اوست ادا کند،[xviii] از فتنه‌های گمراه‌ کننده و از سختی‌ها و محنت‌های آن که دنیا را در برابر چشم انسان سیاه می‌کند و مایه‌ی گمراهی است، در امان بماند. (ای شیخ مفید! من نزد تو تعهّد می‌سپارم که نگذارم آنها دچار گمراهی شوند.) وَ مَنْ بَخِلَ مِنْهُمْ بِمٰا اَعٰارَهُ اللّٰهُ مِنْ نِعْمَتِهِ عَلیٰ مَنْ اَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَاِنَّهُ یَکُونُ خٰاسِراً بِذٰلِکَ لِاُولٰاهُ وَ آخِرَتِهِ:[xix] و کسی که مدّعی تشیّع و دوستیِ منِ بقیّةالله است؛ امّا بخل می‌ورزد از دادن نعمتی که خدای متعال به‌رسم عاریت نصیبش ساخته، به کسی که خداوند به رسیدگی و اتّصالِ به او امر کرده است، در اثر این کار، هم در دنیا و هم در آخرت زیان‌کار است. (دعای منِ بقیّةالله حامی و حافظ شماست و شما در امن خواهید بود و من در امن و امان بودن شما را متعهّد می‌شوم؛ به شرط این که شما هم به ادای وظیفه‌ی دینی­یی که بر عهده دارید، متعهّد باشید.)

۹/ در بخش دیگری از همان توقیع که از جانب حضرت به افتخار اسحاق‌بن‌یعقوب صادر شد، حضرت مهدی ارواحنا فداه می‌نویسند: وَ اَمَّا الْحَوادِثُ الْوٰاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهٰا اِلیٰ رُوٰاةِ حَدِیثِنٰا: امّا در مورد رخدادهایی که در عصر غیبت پیش خواهد آمد (شرایط نوظهوری که بروز می‌کند و موقعیّت‌های نوپدیدی که پیش می‌آید) به راویان حدیث ما مراجعه کنید.

هم در این فرمایش امام عصرارواحنا‌فداه که فرمودند: فَارْجِعُوا فِیهٰا اِلیٰ رُوٰاةِ حَدِیثِنٰا: به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ و هم در بیانِ پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام که فرمودند: فَاَمّٰا مَنْ کٰانَ مِنَ الْفُقَهٰاءِ صٰائِناً لِنَفْسِهِ حٰافِظاً لِدِینِهِ مُخٰالِفاً عَلیٰ هَوٰاهُ مُطِیعاً لِاَمْرِ مَوْلٰاهُ فَلِلْعَوٰامِّ اَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذٰلِکَ لٰا یَکُونُ اِلّٰا بَعْضُ فُقَهٰاءِ الشِّیْعَةِ لٰا کُلُّهُمْ ( لٰا جَمِیعُهُمْ ):[xx] پس آن کس از فقیهان که خویشتندار، نگاهبان و محافظ دینش، مقاوم و مخالف در برابر هوای نفسش و فرمانبر فرمان مولایش باشد، بر عوام ( کسانی که فقیه نیستند) واجب است که از او تقلید و پیروی کنند و آنها جز برخی از فقیهان شیعه نیستند و نه همه‌ی آنها.

در این دو فرموده باید توجّه داشت که اوّلاً نه رُوٰاةِ حَدِیثِنٰا را که امام عصرارواحنا‌فداه مرقوم فرمودند و نه الْفُقَهٰاءِ را که در بیان امام عسکری علیه السلام آمده است، نمی‌توان به رشته‌ی دانشِ احکام عملیِ دین محدود کرد. گمان نکنیم مقصود از رُوٰاةِ حَدِیثِنٰا: راویان احادیث ما فقط کسانی‌اند که فقه و اصول خوانده‌اند و به صلاحیّت استنباطِ حکم رسیده‌اند و احکام واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح و طهارات و نجاسات را می‌توانند استنباط و اعلام کنند. نمی‌گوییم آنها نیستند؛ امّا منحصرِ به آنها نیست. مگر احادیثِ اهل‌بیت: به احادیث فقهی منحصر است؟ آیا از اهل‌بیت: احادیث اخلاقی وارد نشده است؟ بالاتر از آن، آیا در حوزه‌ی معارف بلند توحیدی و ولایی از اهل‌بیت: حدیث وارد نشده است؟ پس راویان احادیث فقط مراجع تقلید و علمای احکام نیستند. الْفُقَهٰاءِ هم فقط مراجعِ تقلید و علمای احکام نیستند.

در تاریخِ بعد از نزول قرآن یا عصر ائمّه: گاهی اوقات واژه‌یی برای معنای خاصّی اصطلاح شده است که پیش از آن، واژه‌ی مزبور برای آن معنا به کار نمی‌رفته است؛ معنای اعمّی داشته است.

قرآن کریم می‌فرماید: فَلَوْلٰا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ طٰائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذٰا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ:[xxi] چرا از هر گروهی، جمعی از دیار خود کوچ نمی‌کنند تا تفقّه در دین کسب کنند و هنگامی که به سوی قومشان بازگشتند، آنها را انذار کنند و هشدار دهند؟ این لِیَتَفَقَّهُوا که در قرآن آمده است؛ منظور از آن فقط علمِ به احکام جزئیِ شرعی نیست. فقه در لغت یعنی فهمِ عمیق؛ خواه این فهم عمیق در حوزه‌ی معارف و عقاید باشد یا در حوزه‌ی اخلاق و سنن و یا در حوزه‌ی احکام و وظایف شرعی؛ همه‌ی اینها را شامل می‌شود. بنابراین نه در فَارْجِعُوا فِیهٰا اِلیٰ رُوٰاةِ حَدِیثِنٰا، رواتِ احادیث و نه در فَاَمّٰا مَنْ کٰانَ مِنَ الْفُقَهٰاءِ، فقهاء به مراجع تقلید و عالمان احکام شرع منحصر نیست. مراجع تقلید و عالمان احکام شرع می‌توانند یکی از مصادیق این روایات و بیانات باشند.

در این توقیع امام عصرارواحنا‌فداه در دوران غیبت، شیعیان به راویان احادیث ارجاع داده شده‌اند؛ راویان احادیثِ اعتقادی و معرفتی، راویان احادیثِ اخلاقی و سلوکی، راویان احادیثِ فقهی و عملی، به همه‌ی این راویان احادیث. فقها هم همین‌طور. فقها یعنی کسانی که در فهم آموزه‌های دین در هر یک از حوزه‌ها اعمّ از اعتقادات، اخلاقیّات، عرفان و سلوک و احکام شرع عمیقند. هر یک از این عرصه‌ها می‌تواند یک حوزه‌ی تخصّصی باشد که کسی در آن صاحب نظر و مجتهد باشد.

ثانیاً هر کس در یک حوزه‌ی دین مجتهد است؛ معلوم نیست در حوزه‌ی دیگر نیز مجتهد باشد. کسی که در حوزه‌ی اعتقادات مجتهد است؛ معلوم نیست در احکام فقهی نیز مجتهد باشد. به همین ترتیب کسی که در حوزه‌ی احکام فقهی مجتهد است؛ معلوم نیست در سایر حوزه‌ها همچون عقاید، عرفان، سیره و تاریخ، تفسیر و ... نیز مجتهد باشد. اگر کسی به مرجعیّت در احکام شرع رسید؛ این­گونه نیست که در همه‌ی حوزه‌های علوم دینی صاحب صلاحیّت بوده و نظری که بدهد قولِ فصل باشد و همه باید تسلیم فرمایش او باشند! به هیچ وجه این طور نیست. قول او تنها در حوزه‌ی احکام شرعی قولِ فصل است؛ چون مرجعِ ذی‌صلاح است. امّا در حوزه‌های دیگر، مثل شخص غیرمتخصّصی که اطّلاعات عمومی‌یی در آن حوزه دارد، اظهار نظر می‌کند. البتّه باید توجّه داشت که محال نیست کسی همزمان در دو حوزه تخصّص کسب کند. امّا این­گونه نیست که به صرف این که شخصی در حوزه‌ی احکام شرعی فقیه و صاحبِ مرتبه‌ی اجتهاد و حتّی مرجعیّت‌ است و قوّه‌ی استنباط احکام دارد؛ قولش باید در سایر حوزه‌های معارف دینی هم ملاک قرار بگیرد و قول فصل تلقّی شود.

امام عصرارواحنا‌فداه پس از اینکه شیعیان را به سمت روات احادیث ارجاع دادند؛ مرقوم فرموده‌اند: فَاِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللّٰهِ عَلَیْهِمْ:[xxii] راویانِ احادیث حجّتِ من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنها هستم.

۱۰/ در بخش دیگری از همین توقیع که برای اسحاق‌بن‌یعقوب صادر فرمودند، مرقوم داشته‌اند: وَ اَمّٰا وَجْهُ الْاِنْتِفاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالْاِنْتِفٰاعِ بِالشَّمْسِ اِذٰا غَیَّبَهٰا عَنِ الْاَبْصٰارِ السَّحٰابُ: و امّا نحوه‌ی بهره بردن از منِ امام زمان در دوران غیبتم همان‌گونه است که از خورشید بهره برده می‌شود هنگامی که ابر آن را از چشمان مخفی می‌کند و می‌پوشاند.

خورشید وقتی پشت ابر رفت و دیده نشد؛ نیروی جاذبه‌اش همچنان بر کره‌ی زمین اثر می‌گذارد و زمین را در مدار معیّنی حفظ می‌کند؛ جاذبه‌ی خورشید که از بین نرفته است. اشعه و حرارتی که از خورشید به زمین می‌رسد که از بین نرفته است؛ ولو قرص خورشید دیده نمی‌شود و ابر جلوی آن را گرفته است. در دوران غیبت هم همین­گونه است. آثارِ خیر و برکاتِ تکوینی و تشریعیِ امام عصرارواحنا‌فداه در دوران غیبت به وفور به جهان و جهانیان و به‌خصوص به شیعیان می‌رسد؛ هم در بُعدِ تکوین به جهانِ خلقت و همه‌ی انسان‌ها و هم در بُعدِ تشریع به شیعیان.[xxiii] پس از آن حضرت مرقوم فرموده‌اند: وَ اِنِّی لَاَمٰانٌ ِلاَهْلِ الْاَرْضِ کَمٰا اَنَّ النُّجُومَ اَمٰانٌ ِلاَهْلِ السَّمٰاءِ: من برای اهل زمین باعث امنیّت و امانم؛ همان‌گونه که ستارگان برای آسمانیان مایه‌ی امن و امانند.

در حدیث داریم لَوْلٰا بَقِیَتِ الْاَرْضُ یَوْماً بِلٰا اِمٰامٍ مِنّٰا ( لَوْ خَلَتِ الْاَرْضُ طَرْفَةَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّةٍ ) لَسٰاخَتْ بِاَهْلِهٰا:[xxiv] اگر یک روز زمین بدون امامی از ما اهل‌بیت باقی بماند ( اگر یک چشم بر هم زدن زمین از حجّت خالی بماند ) زمین اهلِ خود را فرو می‌برد. در زیارت جامعه‌ی کبیره می‌خوانیم: بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمٰاءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الْاَرْضِ اِلّٰا بِاِذْنِهِ:[xxv] به سبب و برکت وجود شما امامان است که خداوند آسمان را نگاه می‌دارد که جز به اذن او بر زمین فرو نریزد. اگر اهل‌بیت: نباشند کرات آسمانی بر زمین فرو می‌ریزند. این که نظام کائنات و منظومه‌ی کیهانی محفوظ مانده است به برکت وجود حجّت‌خداست.  

حضرت در ادامه مرقوم داشته‌اند: فَاَغْلِقُوا السُّؤٰالَ عَمّٰا لٰا یَعْنِیکُمْ وَ لٰا تَتَکَلَّفُوا عَلیٰ مٰا قَدْ کَفَیْتُمْ: کنکاش و جستجو و سؤال نکنید از چیزی که دانستن آن برای شما فایده‌ای ندارد و به شما سودی نمی‌بخشد. (رازها و اسراری است که دانستن آن در این­که شما چگونه زندگی کنید؛ چگونه فکر کنید؛ چگونه رفتار کنید؛ هیچ اثری ندارد. این رازها را دنبال نکنید؛ چون حتّی اگر به شما گفته شود سودی به حال شما ندارد.) و در چیزی که برای شما کفایت شده است؛ خودتان را به تکلّف نیندازید. (آن را به عهده‌ی شما نگذاشته‌اند؛ وظیفه‌ی شما نیست؛ دنبالش نروید.) این اشاره به اسرار غیبت است. شاید هم اشاره به این سؤال است که محلّ اقامت حضرت مهدی ارواحنا فداه کجاست؛ اشاره به جستجو برای پیدا کردنِ جای آن حضرت است.

سپس حضرت نگاشته‌اند: وَ اَکْثِرُوا الدُّعٰاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَاِنَّ ذٰلِکَ فَرَجکُمْ: و برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید؛ چرا که فرج من فی‌الواقع فرج خود شما است.

چنان که پیشتر بیان شد، ماییم که در غیبتیم، نه امام عصرارواحنا‌فداه؛ ماییم که محرومیم، نه امام عصرارواحنا‌فداه. پس فرج، فرج ماست. از ظلمتِ غیبت به روشنای ظهور راه پیدا کردن، فرجِ ماست. این سخن حضرت یعنی شما باید از پشتِ این پرده بیرون بیایید.  

حضرت مهدی ارواحنا فداه در پایان توقیع مرقوم نموده‌اند: وَ السَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اِسْحٰاقَ‌بْنَ‌یَعْقُوبَ وَ عَلیٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدیٰ:[xxvi] و سلام بر تو[xxvii] ای اسحاق‌بن‌یعقوب و بر کسانی که از هدایت تبعیّت می‌کنند.

۱۱/ جمله‌ی بعد، توقیع حضرت حجّت‌(علیه السلام) خطاب به نائب اوّل و دومشان است. همان‌طور که قبلاً ذکر شد، نائب اوّل و دوم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پدر و پسر بودند؛ عثمان‌بن‌سعید‌عَمروی و محمّدبن‌عثمان. حضرت در بخشی از آن توقیع مرقوم داشته‌اند: وَ لَوْ قَدْ اَذِنَ اللّٰهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمٰا قَدْ مَنَعَهُ وَ اَزٰالَ عَنْهُ مٰا قَدْ جَریٰ بِهِ مِنْ حُکْمِهِ لَاَرٰاهُمُ الْحَقَّ ظٰاهِراً بِاَحْسَنِ حِلْیَةٍ وَ اَبْیَنِ دَلٰالَةٍ وَ اَوْضَحِ عَلٰامَةٍ وَ لَاَبٰانَ عَنْ نَفْسِهِ وَ قٰامَ بِحُجَّتِهِ: اگر خدای عزّ و جلّ آنچه را که از آن منع فرموده اذن دهد و حکم خویش را که جاری ساخته بردارد، حق را با زیباترین زیورها و روشن‌ترین برهان‌ها و واضح‌ترین نشانه‌ها، آشکارا به آنها نشان خواهد داد و او (وصیّ غایب امام عسکری علیه السلام) پرده از خود برمی‌گیرد و حجّت خویش را اقامه می‌کند. وَ لکِنَّ اَقْدٰارَ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ لٰا تُغٰالَبُ وَ اِرٰادَتَهُ لٰا تُرَدُّ وَ تَوْفِیقَهُ لٰا یُسْبَقُ:[xxviii] ولکن نمی‌توان بر مقدّرات الهی غلبه کرد؛ (تقدیر خدا به غیبت تعلّق گرفته است) اراده‌ی خدا نیز ردخور ندارد؛ توفیق الهی نیز قابل ‌سبقت‌ گرفتن نیست. (باید به انتظار توفیق خدا نشست تا امر ظهور صادر شود.)

عمده‌ی آنچه تا اینجا از سخنان و توقیعات بیان کردیم در مورد وجود مقدّس امام عصرارواحنا‌فداه و عصر غیبت بود. اکنون چند مورد دیگر از توقیعات و بیانات حضرت مهدی ارواحنا فداه در سایر زمینه‌ها را ذکر می‌کنیم که آنها نیز حاوی نکته‌های بسیار ارزشمندی است. 

12. این از بیاناتِ حضوری امام عصرارواحنا‌فداه در پنج سال اوّل عمرشان است. احمدبن‌اسحاق که از شیعیان برجسته است و مقیم قم بوده است؛ به همراهِ سعدبن‌عبدالله اشعریِ‌قمی خدمت امام عسکری علیه السلام می‌رسند. امام عسکری علیه السلام امام عصرارواحنا‌فداه را که هنوز پسر چهار پنج ساله‌یی هستند، می‌آورند و به آنها معرّفی می‌کنند که ایشان حجّت‌خدا و جانشین من است و کسی که جهان را پر از عدل و داد می‌کند بعد از این که پر از ظلم شود، این فرزندِ من است. بعد امام عسکری علیه السلام به سعدبن‌عبدالله که سؤالاتی در ذهنش بود و به خاطر گرفتن پاسخ سؤالاتش خدمت آن حضرت آمده بود؛ می‌فرمایند جواب‌ها را از پسرم و نور چشمم، از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بشنو؛ و او سؤالاتی می‌پرسد. در اینجا یکی از آن سؤالات را نقل می‌کنیم تا با بعضی از فرمایشاتِ دوره‌ی پنج سال اوّلِ عمر حضرت مهدی ارواحنا فداه نیز آشنا شویم. سعدبن‌عبدالله‌اشعری‌قمی می‌گوید: ... ثُمَّ قُلْتُ اَخْبِرْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ عَنْ قَوْلِ اللّٰهِ تَعٰالیٰ لِنَبِیِّهِ مُوسیٰ‌(علیه السلام) «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ اِنَّکَ بِالْوٰادِ الْمُقَدَّسِ طُویٰ»[xxix] فِاِنَّ فُقَهٰاءَ الْفَرِیقَیْنِ یَزْعَمُونَ اَنَّهٰا کٰانَتْ مِنْ اِهٰابِ الْمَیْتَةِ. بعد از پرسش یک سری سؤال‌ها، سعدبن‌عبدالله می‌گوید خدمت حضرت عرض کردم به من خبر بده ای پسرِ رسول خدا از این سخن خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبرش موسی‌(علیه السلام) که فرمود: «نعلین خود را از پا در بیاور؛ چرا که تو در وادی مقدّس طُوی هستی» فقهای هر دو مذهب، یعنی شیعه و سنّی، گمان می‌کنند که علّت این دستورِ خدا این بود که کفش پای حضرت موسی‌(علیه السلام) از پوست مردار بود؛ (از پوست حیوان مرده‌یی بود و در نتیجه نجس بود.) لذا خداوند به او فرمود این دو کفش را از پا در بیاور؛ اینجا سرزمین پاک و وادیِ مقدّس طُوی است. فَقٰالَ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ: مَنْ قٰالَ ذٰلِکَ افْتَریٰ عَلیٰ مُوسیٰ وَ اسْتَجْهَلَهُ فِی نُبُوَّتِهِ: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: کسی که چنین حرفی بزند به موسی پیامبر اولوالعزم خدا افترا زده است و او را در نبوّت خود جاهل به حساب آورده است. لِاَنَّهُ مٰا خَلَا الْاَمْرُ فِیهٰا مِنْ خِطْبَیْنِ اِمّٰا اَنْ کٰانَتْ صَلٰاةُ مُوسیٰ فِیهٰا جٰائِزَةً اَوْ غَیْرَ جٰائِزَةٍ؛ فَاِنْ کٰانَتْ صَلٰاةُ مُوسیٰ جٰائِزَةً فِیهٰا فَجٰازَ مُوسیٰ اَنْ یَکُونَ لٰابِسَهٰا فِی تِلْکَ الْبُقْعَةِ وَ اِنْ کٰانَتْ مُقَدَّسَةً مُطَهَّرَةً: به خاطر این که امر از دو حال خارج نیست؛ نماز خواندن با کفش یا پاپوشی[xxx] که پای موسی بود یا جایز بوده و یا جایز نبوده است. اگر نماز خواندنِ موسی با آن پاپوش جایز بوده، حضورش با آن پاپوش در آن بقعه هم جایز بوده است؛ ولو این که وادیِ مطهّری بوده باشد. (چون پاپوشِ او چیزی نجسی نبوده که نماز خواندن با آن مشکل داشته باشد؛ پس حضورِ در آنجا نیز با آن مشکل نداشته است.) وَ اِنْ کٰانَ صَلٰاتُهُ غَیْرَ جٰائِزَةٍ فِیهٰا فَقَدْ اُوجِبَ اَنَّ مُوسیٰ لَمْ یَعْرِفِ الْحَلٰالَ وَ الْحَرٰامَ وَ لَمْ یَعْلَمْ مٰا جٰازَتِ الصَّلٰاةُ فِیهِ کَمٰا لَمْ یَجِزْ وَ هٰذٰا کُفْرٌ: امّا اگر آن پاپوش چیزی بوده است که جایز نبود موسی با آن نماز بخواند؛ در آن صورت واجب می‌شود ما قائل باشیم به این که حضرت موسی از حلال و حرام خدا خبر نداشته و آنها را نمی‌شناخته است و نمی‌دانسته که نماز با چه چیزی جایز است و با چه چیزی جایز نیست و این کفر است. (چون این سخن یعنی پیغمبر اولوالعزم خدا به احکام دین خود واقف و عالم نیست!) سعدبن‌عبدالله می‌گوید: قُلْتُ: فَاَخْبِرْنِی یٰا مَوْلٰایَ عَنِ التَّاوِیلِ فِیهٰا: به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عرض کردم که ای مولای من! پس شما تأویل و مقصود از این آیه را بفرمایید. «قٰالَ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ: اِنَّ مُوسیٰ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ کٰانَ بِالْوٰادِ الْمُقَدَّسِ؛ فَقٰالَ: یا رَبِّ اِنّی اَخْلَصْتُ لَکَ الْمَحَبَّةَ مِنِّی وَ غَسَلْتُ قَلْبِی عَمَّنْ سِوٰاکَ: امام عصر‌(علیه السلام) فرمودند: حضرت موسی‌(علیه السلام) در وادی مقدّس بود و به خدا عرض کرد: پروردگارا من همه‌ی محبّتم را خالصانه برای تو مختص نمودم و قلب خود را از هر چیز و از هر کس غیر تو شستشو دادم. (هیچ چیز غیر از تو در دلم نیست.) وَ کٰانَ شَدِیدَ الْحُبِّ ِلاَهْلِهِ: امّا موسی به خانواده‌اش به شدّت علاقه­مند بود. (یعنی محبّت خانواده نیز در دل موسی‌(علیه السلام) بود.) فَقٰالَ اللّٰهُ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالیٰ «فَاخْلَعْ نَعلَیْکَ»:[xxxi] لذا خدای تبارک و تعالی به موسی فرمود: «نعلین خود را در بیاور» اَیْ اَنْزَعْ حُبَّ اَهْلِکَ مِنْ قَلْبِکَ اِنْ کٰانَتْ مَحَبَّتُکَ لِی خٰالِصَةً وَ قَلْبُکَ مِنَ الْمَیْلِ اِلیٰ مَنْ سِوٰایَ مَغْسُولاً (مَشْغُولاً):[xxxii] (اینکه خدای متعال فرمود: نعلینت را در بیاور) یعنی محبّت خانواده‌ات را از قلبت بِکَن؛ اگر محبّتت یک‌پارچه، خالصانه متعلّقِ به من است؛ قلبت را از تمایلِ به آنچه غیر من است شستشو بده و باز بدار. (مقصود از «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» این است.)

۱۳/ جریان غُلات در عصر غیبت صغری فعّال بود. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعاتشان به شدّت با آن جریان به مبارزه پرداختند. یک نمونه‌ از آن توقیعی است که آن حضرت برای جمعی از شیعیان مرقوم فرمودند و از طریق دومین نائب خاصّشان محمّدبن‌عثمان آن را برای شیعیان فرستادند. چند جمله‌ از آن توقیع را ذکر می‌کنیم. حضرت می‌نویسند: اِنَّ اللّٰهَ تَعٰالیٰ هُوَ الَّذِی خَلَقَ الْاَجْسٰامَ وَ قَسَّمَ الْاَرْزٰاقَ لِاَنَّهُ لَیْسَ بِجِسْمٍ وَ لٰا حٰالٌّ فِی جِسْمٍ؛ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ[xxxiii]»: خدای متعال همان کسی است که اجسام را خلق کرد و روزی‌ها را تقسیم نمود؛ زیرا خدا خودش جسم نیست و در بدن و جسم هیچ کس حلول نمی‌کند؛ «هیچ چیز مانند او نیست و او شنوای بیناست.» وَ اَمَّا الْاَئِمَّةُ عَلَیْهِمُ‌السَّلٰامُ فَاِنَّهُمْ یَسْأَلُونَ اللّٰهَ تَعٰالیٰ فَیَخْلُقُ وَ یَسْأَلُونَهُ فَیَرْزُقُ اِیجٰاباً لِمَسْئَلَتِهِمْ وَ اِعْظٰاماً لِحَقِّهِمْ:[xxxiv] امّا ائمّه: از خدای متعال درخواست می‌کنند که خدا خلق کند، خدا خلق می‌کند؛ از خدا درخواست می‌کنند که خدا روزی‌ بدهد و خدا در اجابتِ درخواست آنها، به خلق روزی می‌دهد و خدای متعال این کار را در مقامِ اجابت درخواست آنها و بزرگداشتِ حقّی که دارند، انجام می‌دهد. (خالقِ مستقل خداست؛ رازقِ مستقل خداست. خدا روزی می‌دهد؛ منتهی از رهگذرِ درخواست ائمّه:. خدا مخلوقات را خلق می‌کند؛ امّا از رهگذر درخواست ائمّه:. بنابراین عقیده‌ی به این که ائمّه: مستقلِّ از خدا خالقند، مستقلِّ از خدا رازقند، با توحید منافی است.) این یکی از نمونه‌های مقابله‌ی حضرت حجّت‌(علیه السلام) با تفکّر غلات است.

۱۴/ امّا در عظمتِ خود ائمّه: حضرت فرمایشات زیادی دارند. مثلاً در توقیع دیگری که خطاب به جمعی از شیعیان صادر فرمودند و در آن عظمت جایگاه و بی‌نیازی ائمّه: به دیگران را بیان می‌کنند؛ مرقوم داشته‌اند: لِاَنَّ اللّٰهَ مَعَنٰا وَ لٰا فٰاقَةَ بِنٰا اِلیٰ غَیْرِهِ وَ الْحَقُّ مَعَنٰا فَلَنْ یُوحِشُنٰا مَنْ قَعَدَ عَنّٰا: خدا با ماست و ما به احدی غیرِ خدا نیاز نداریم و حق هم با ماست، لذا اگر کسی از ما دست بکشد و از ما بِبُرَد و ما را یاری نکند و اعتقادش را از ما بردارد،[xxxv] به وحشت نمی‌افتیم. در ادامه نگاشته‌اند: وَ نَحْنُ صَنٰائِعُ رَبِّنٰا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنٰائِعُنٰا:[xxxvi] خدا ما را ساخته است؛ ما ساخته‌های خدا هستیم؛ خدای متعال ما را پرورانده است؛ (خدای متعال مستقیماً و بلاواسطه ما را ساخته و رشد داده و تربیت کرده است.) امّا همه‌ی خلق در مرتبه‌ی بعد، ساخته و تربیت‌شده‌ی ما هستند. (ما بلاواسطه از خدا بهره بردیم و خلق به واسطه‌ی ما از خدا بهره می‌برند.) 

15. این جمله‌ی کوتاه هم در همان توقیع است؛ امّا محتوای بسیار بلندی دارد. پس از اینکه امام عصرارواحنا‌فداه به دشمنی‌های دشمنان با آن حضرت اشاره فرموده‌اند؛ می‌فرمایند من مقاوم می‌ایستم؛ چرا؟ علّتش این است که: وَ فِی ابْنَةِ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّی‌اللّٰهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ لِی اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ:[xxxvii] در ایستادگی و مقاومتِ دختر رسول‌خدا، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) (در دوران غربت و تنهایی پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) و هجومِ وحشیانه‌ی دشمن به آن حضرت) برای منِ بقیّةالله الگو و اسوه‌ی نیکویی است. (مقاومت و ایستادگی و سلحشوری و شهامت و دلیری فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) و تزلزل ناپذیری و ثبات‌قدمِ آن حضرت، برای منِ بقیّةالله الگو و اسوه‌ی نیکویی است. من هم به او اقتدا می‌کنم و علی‌رغمِ همه‌ی توطئه‌هایی که علیه من می‌شود؛ میدان را خالی نمی‌کنم.)

۱۶/ در همان تشرّف حضوری که احمدبن‌اسحاق و سعدبن‌عبدالله در دورانِ طفولیّت امام‌عصرارواحنا‌فداه خدمت امام عسکری علیه السلام داشتند و سعدبن‌عبدالله سؤالاتی کرد؛ یکی دیگر از سؤالاتی که سعدبن‌عبدالله پرسید، این بود: فَقُلْتُ اَخْبِرْنِی عَنْ تَأوِیلِ «کهیعص[xxxviii]»: به محضر بقیّةالله‌الاعظمارواحنا‌فداه عرض کردم که من را از تأویل حروف مقطّعه‌ی اوّل سوره‌ی مریم«کهیعص» با خبر کنید. قٰالَ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ: هٰذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ اَنْبٰاءِ الْغَیْبِ اطَّلَعَ اللّٰهُ عَلَیْهٰا عَبْدَهُ زَکَرِیّٰا ثُمَّ قَصَّهٰا عَلیٰ مُحَمَّدٍ صَلَّی‌اللّٰهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: این حروف خبرهای غیبی است که خدای متعال آنها را به بنده‌ی خود زکریّا (پیامبر الهی) اطّلاع داد و سپس ماجرای اطّلاع خبر غیبی به زکریّا را برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) تعریف کرد. وَ ذٰلِکَ اَنَّ زَکَرِیّٰا عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ سَئَلَ رَبَّهُ اَنْ یُعَلِّمَهُ الْاَسْمٰاءَ الْخَمْسَةَ: (داستانی که خدا برای حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلّم) تعریف کرد) این بود که زکریّا‌(علیه السلام) از پروردگارش درخواست کرد اسم‌های خمسه‌ی طیّبه را به او بیاموزد. فَاَهْبطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فَعَلَّمَهُ اِیّٰاهٰا: جبرئیل بر او فرود آمد و آن اسماء را به زکریّا تعلیم داد. فَکٰانَ زَکَرِیّٰا اِذٰا ذَکَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ سَریٰ[xxxix] عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلیٰ کَرْبُهُ: وقتی زکریّا اسم محّمد، علی، فاطمه و حسن: را می‌بُرد؛ همه‌ی همّ و غمّش از بین می‌رفت و تبدیل به مسرّت و شادی می‌شد. ( همه‌ی کَرب و غم و ناراحتی و کدورت و آزرده‌خاطری‌اش، منجلی و پاک می‌شد.) وَ اِذا ذَکَرَ اسْمَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ خَنَقَتْهُ الْعَبرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْبَهْرَةُ ( الْبُهْرَةُ ): امّا وقتی زکریّا اسم حسین(علیه السلام) را می‌برد؛ دلش می‌شکست؛ گریه در گلویش گیر می‌کرد و اشک از چشمانش جاری می‌شد. فَقٰالَ ذٰاتَ یَوْمٍ اِلـٰهِی مٰا بٰالِی اِذٰا ذَکَرْتُ اَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلّیْتُ بِاَسْمٰائِهِمْ مِنْ هُمُومِی وَ اِذٰا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ تَدْمَعُ عَیْنِی وَ تَثُورُ زُفْرَتِی: روزی زکریّا به خدای متعال عرضه داشت: پروردگارا! علّتش چیست که وقتی آن چهار تن را نام می‌برم، همه‌ی غم‌های من تسلّی پیدا می‌کند؛ امّا وقتی از حسین نام می‌برم، اشک از چشمان من فوران می‌کند و جاری می‌شود؟ فَاَنْبَأهُ اللّٰهُ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالیٰ عَنْ قِصَّتِهِ فَقٰالَ: کهیعص: (در پاسخ سؤالِ زکریّا) خدای تبارک و تعالی ماجرای آن را به او خبر داد و به او فرمود: کهیعص. سپس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: فَالْکافُ اسْمُ کَرْبَلٰاءَ: کاف [اشاره به] اسم کربلاء است. وَ الْهٰاءُ هَلٰاکُ الْعِتْرةِ الطّٰاهِرَةِ: و هاء [اشاره به] هلاکت و شهادتِ عترت پاک پیغمبر خاتم است. وَ الْیٰاءُ یَزِیدُ وَ هُوَ ظٰالِمُ الْحُسَیْنِ: و یاء [ اشاره به] یزید است و او کسی است که به حسین ستم می‌کند. وَ الْعَیْنُ عَطَشُهُ: و عین [اشاره به] عطش آن حضرت است. وَ الصّٰادُ صَبْرُهُ: و صاد هم [اشاره به] صبر اباعبدالله‌الحسین(علیه السلام) است. (همان صبری که همه‌ی ملائکه‌ی آسمان در برابر آن به شگفتی آمدند و تعجّب کردند.[xl]) فَلَمّٰا سَمِعَ بِذٰلِکَ زَکَرِیّٰا عَلَیْهِ‌السَّلٰامُ لَمْ یُفٰارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلٰاثَةَ اَیّٰامٍ وَ مَنَعَ فِیهِنَّ النّٰاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَیْهِ وَ اَقْبَلَ عَلَی الْبُکٰاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کٰانَ یُرْثِیهِ: هنگامی که زکریّا‌(علیه السلام) این ماجرا را شنید تا سه روز از مسجد و عبادتگاهش بیرون نرفت و مانع شد مردم هم به مسجد به دیدارش بیایند و به گریه و ناله رو آورد و این­گونه مرثیه می‌سرود: اِلـٰهِی! اَتَفْجَعُ خَیْرَ جَمِیعِ خَلْقِکَ بِوَلَدِهِ: خدایا! آیا بهترین خلق خودت را به مصیبت شهادت فرزندنش مبتلا می‌کنی؟ اِلـٰهِی! اَتَنْزِلُ بَلْویٰ هـٰذِهِ الرَّزِیَّةَ بِفِنٰائِهِ؟: خدایا! آیا چنین بلایی را بر آستان او فرود می‌آوری؟اِلٰهِی! أَتُلْبِسُ عَلِیّاً وَ فٰاطِمَةَ ثَوْبَ هٰذِهِ الْمُصِیبَةِ؟ خدایا! آیا بر علی و فاطمه(علیهما السلام)جامه‌ی این مصیبت را می‌پوشانی؟اِلـٰهِی اَتَحِلُّ کُرْبةَ هٰذِهِ الْمُصِیبَةِ بِسٰاحَتِهِمٰا؟ خدایا! آیا این مصیبت و غم بزرگ را بر ساحت آن دو فرود می‌آوری؟ ثُمَّ کٰانَ یَقُولُ: اِلـٰهِی ارْزُقْنِی وَلَداً تَقِرُّ بِهِ عَیْنِی عَلَی الْکِبَرِ؛ فَاِذٰا رَزَقْتَنِیهِ فَاَفْتِنِّی بِحُّبِهِ؛ ثُمَّ أَفْجِعْنِی بِهِ کَمٰا تُفْجِعُ مُحَمَّداً حَبِیبَکَ بِوَلَدِهِ: سپس زکریّا با خدای خود می‌گفت: خدایا به من پسری روزی کن که در سنّ پیریِ من مایه‌ی روشنایی چشمم باشد. هنگامی که چنین پسری به من روزی کردی، من را به محبّت او مبتلا کن؛ بعد همان فاجعه‌یی که برای پسر پیغمبرِ آخرالزّمان می‌خواهی پیش بیاوری؛ برای پسر من هم پیش بیاور و من را به داغِ فرزندم مبتلا کن. (تا من هم شریک غم پیغمبر آخرالزّمان شوم.) فَرَزَقَهُ اللّٰهُ یَحْییٰ وَ فَجَعَهُ بِهِ: خدای متعال یحیی را روزیِ زکریّا کرد و او را به همان فاجعه‌یی مبتلا کرد که حسین مبتلا می‌شود و زکریّا را به همان داغی نشاند که پیغمبر آخرالزّمان به آن مبتلا می‌شود. وَ کٰانَ حَمْلُ یَحْییٰ سِتَّةَ اَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَیْنِ کَذٰلِکَ:[xli] و دوران حمل و حیات جنینی یحیی در رحم مادرش شش ماه به طول انجامید و حسین‌بن‌علی هم مانند یحیی بن زکریّا، شش ماهه متولّد شد. 

مبحث آشنایی با بیانات امام عصرارواحنافداه را همین‌جا به پایان می‌بریم با این آرزو و دعا که خدای متعال ظهور آن حضرت را روزی ما سازد تا اطراف منبر ایشان حلقه بزنیم؛ آن حضرت سخن بگویند و ما مستفیض شویم و لذّت ببریم؛ چنانکه در دعای ندبه به حضرت مهدی ارواحنا فداه عرضه می‌داریم: اَتَرٰانٰا نَحُفُّ بِکَ وَ اَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ:[xlii] آیا ما را خواهی دید در حالی که تو را درمیان گرفته و بر گردت حلقه زده‌ایم و تو همگان را رهبری می‌کنی؟ و در زیارت آل یس به آن حضرت عرضه می‌داریم: اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَءُ وَ تُبَیِّنُ:[xliii] سلام بر تو هنگامی که آیات خدا را قرائت می‌کنی و آنها را تبیین و تفسیر می‌نمایی. 



[i]    . چون غیبت صغری غیبت تمام‌ عیار نبود و از طریق نوّاب خاص دسترسی به محضر حضرت مهدی(علیه السلام) امکانپذیر بود. 

[ii]. این دو علامت، از پنج علائم حتمیّه‌ی قبل از ظهورِ حضرت بقیّةالله‌اند.

[iii]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۹۷/

[iv]. پس از اعدام میرزاعلی‌محمّد شیرازی در عصر قاجار، پیروان او به دو فرقه‌ی ازلیّه و بهاییّه منشعب شدند و بهائیّت با حمایت دولت بریتانیا و بعدها امریکا باقی ماند و گسترش یافت.

[v]. صدوق، کمال‌الدّین‌وتمام‌النّعمۀ، ج ۲، ص ۳۷۳ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴ و ج ۵۳، ص ۱/

[vi]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۲ و ج ۳۶، ص ۳۱ و ج ۵۱، ص ۲۱۸/

[vii]. طوسی، غیبت، ص ۱۷۶/

[viii]. سایر ائمّه: نیز بر تکذیب کسانی که برای ظهور وقت معیّن می‌کنند تأکید فرموده‌اند. از جمله امام باقر۷ در پاسخ فضیل که پرسید ظهور وقت معیّنی دارد، سه‌بار تکرار کردند: کسانی که وقت تعیین می‌کنند دروغ می‌گویند. (طوسی، غیبت، ص ۲۶۲ و بحارالانوار، مجلسی، ج ۵۲، ص ۱۰۳) و امام صادق۷ به محمّدبن‌مسلم فرمودند: اگر کسی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی وقتی نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس؛ زیرا ما برای احدی وقتی برای ظهور تعیین نمی‌کنیم. ( نعمانی، غیبت، ص ۱۹۵؛ طوسی، غیبت، ص ۲۶۲ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۰۴)

[ix]. سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۱۰۱/

[x]. طوسی، غیبت، ص ۱۷۶/

[xi]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶/

[xii]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۲۵۵/

[xiii]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۸/

[xiv]. سیّدرضی، نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱۶/

[xv]. طوسی، غیبت، ص ۱۷۲/

[xvi]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۸ و علی‌بن‌زین‌العابدین‌یزدی‌حائری، الزام‌النّاصب، ج ۱، ص ۴۱۱/

[xvii]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵/

[xviii]. خواه حقّ مالی باشد؛ مثلاً خمسی که باید به امام۷ بپردازند، یا حقوق دیگری که نسبت به امام۷ برعهده دارند.

[xix]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۸/

[xx]. حرّعاملی، وسائل‌الشّیعۀ، ج ۳، ص ۱۳۱/

[xxi]. سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۱۲۲/

[xxii]. صدوق، کمال‌الدّین‌وتمام‌النّعمۀ، ج ۲، ص ۴۸۴ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۱/

[xxiii]. در فصول قبل به این بحث مفصّلاً پرداخته‌ایم.

[xxiv]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۳۷ و صدوق، علل الشّرائع، ج ۱، ص ۱۹۸/

[xxv]. صدوق، من‌لایحضره‌الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵/

[xxvi]. طوسی، غیبت، ص ۱۷۶/

[xxvii]. عرب هنگام خداحافظی نیز می‌گوید: «السّلام علیک».

[xxviii]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۰/

[xxix]. سوره‌ی طه، آیه‌ی ۱۲/

[xxx]. چیزی مثل جوراب که با چرم درست می‌شود و بعضی از اقوام به‌پا می‌کنند؛ موزه یا پاپوش چرمی.

[xxxi]. سوره‌ی طه، آیه‌ی ۱۲/

[xxxii]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۶۸/

[xxxiii]. سوره‌ی شوری، آیه‌ی ۱۱/

[xxxiv]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱/

[xxxv]. عدّه‌ای از حضرت بریدند؛ از جمله شَلمَغانی که فقیه و عالم و در دوران اختفای حسین‌بن‌روح رابط بین او و شیعیان بود و خیلی هم مورد توجّه قرار داشت؛ ولی در باطن فردِ حسود و مقام‌پرستی بود. چون حضرت نیابتِ خاصّه‌ی خود را به او ندادند و به حسین‌بن‌روح نوبختی دادند، سرانجام از امام زمان(علیه السلام) برید و در برابر آن حضرت جبهه آراست.

[xxxvi]. طوسی، غیبت، ص ۱۷۲/

[xxxvii]. طوسی، غیبت، ص ۱۷۲/

[xxxviii]. سوره‌ی مریم، آیه‌ی ۱/

[xxxix]. این کلمه‌ را با سه اعراب می‌شود خواند؛ هم «سُرِّیَ»، هم «سُرِیَ»، هم «سَریٰ».

[xl]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۲۳۹ و ۳۲۲/

[xli]. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۶۸/

[xlii]. سیّدبن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج ۱، ص ۲۹۸ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۹، ص ۱۰۹/

.[xliii] مجلسی، بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۲ و ج ۹۹، ص ۸۱/