Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


يكشنبه ۲۳ ارديبهشت
۱۴۰۳

4. ذي‌القعده 1445


12. می 2024






نشانه‌های راستین بودن ادّعای انتظار
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

نشانه‌های راستین بودن ادّعای انتظار

مرحوم حاج اسماعیل دولابی[i] می‌فرمود: نه انتظار ما طوری است که آنها پهلوی ما بیایند و نه حرکت ما جوری است که ما به آن طرف برویم و آنها را ببینیم. اگر به‌راستی منتظری، چرا لاغر و خانه‌نشین نشده‌ای؟ به‌محض اینکه حقیقتاً منتظر بشوی، او رسیده است. آیا خوب است آدم این‌قدر بی‌رگ باشد؟ یک دوستت یک ساعت دیر از سفر بیاید، این همه تقلاّ می‌کنی. اگر انتظار داری، آثارش کو؟[ii] 

انتظار حقیقی آثاری درپی دارد و تنها ادّعای انتظار در پیشگاه الهی پذیرفته نیست؛ بلکه آثار این ادّعا در فرد یا جامعه ملاک سنجش و تأیید است. مدّعیان انتظار فراوانند؛ امّا در پیشگاه الهی و نزد حجّت‌خدا شرط پذیرفته شدن فرد به‌منزله‌ی یک منتظر، ظهور آثار عملی انتظار در وجود اوست. افراد اکثراً منتظران واقعی نیستند و تنها در مواقع و موقعیّت‌های خاصّی، ازجمله قرار گرفتن در یک فضای معنوی همچون جلسه‌ی دعای ندبه و یا در مجلسی که از آن حضرت سخن گفته می‌شود، دلشان به‌سوی حضرت مهدیارواحنا‌فداه پر می‌کشد و عشق به آن حضرت را در دل احساس می‌کنند؛ امّا ساعتی بعد چون آن فضا را ترک گفتند، در روند عادّی زندگی روزمرّه‌ی خود غرق می‌شوند و این بار دلشان به‌سوی دنیا پر می‌کشد.

انتظار حالتی درونی است که آثاری بیرونی دارد. کسی که منتظر عزیز خویش است، ملتهب و ناآرام است و این بی‌قراری که تا رسیدن به آن عزیز ادامه می‌یابد، خود شاهدی بر راستین بودن ادّعای انتظار اوست. منتظر واقعی چونان تشنه‌ای است که از فرط تشنگی رو به هلاک است؛ به‌نحوی‌که به هیچ طریق حواس او از خواسته‌اش که آب است، منصرف نخواهد شد؛ جز به آب فکر نمی‌کند؛ جز در پی آب نمی‌رود؛ به هیچ وجه نمی‌شود او را به سوی چیزی غیر از آب جذب کرد. منتظر حقیقی فقط منتظر محبوبش است؛ چشمش به راه اوست؛ در فراق منتظَر بی‌تاب و بی‌قرار است؛ از پا درآمده و دیگر قوّت ندارد. این نشانه‌ی انتظار حقیقی است.  

مرحوم دولابی می‌فرمود: اگر انتظار داری، باید غم دنیا برود. حتّی اگر خود امام هم دیر آمد با او دعوا نکنی و هی نگویی عَجِّل. البته طلب تعجیل ظهور برای افراد مبتدی خوب است؛ ولی بالاتر از آن هم هست و آن وقتی است که از تقلاّی خودت مأیوس شدی و در خانه‌ات نشستی و چشم‌وگوش‌به‌در ماندی. از آن بالاتر وقتی است که منتظرِ در هم نیستی و از آن هم مأیوس شدی. چنین فردی خود حضرت ولیّ‌عصرعجّل‌الله‌تعالی‌فرجه پهلویش نشسته‌اند و همه‌ی ملائکه نگاهش می‌کنند.[iii] 

منتظر واقعی چون یقین می‌کند که حجّت‌خدا وجود و حضور دارند، آرام می‌شود. درست است که باید دوستدار دیدار و ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه بود؛ امّا این امر نباید سبب شود که با خود آن حضرت دعوا کنیم که چرا نمی‌آیید! انتظار ملاقات و دیدار، هم به‌معنای چشم‌به‌راه بودن و برای دیدار لحظه‌شماری کردن است و هم به‌معنای تحمّل کردن و منتظر ماندن.

اگر شخص برای اینکه به حضرت مهدیارواحنا‌فداه راه پیدا کند و به حضور ایشان برسد همه‌ی تلاش‌ها را انجام دهد و نهایتاً ببیند هیچ‌یک به نتیجه نرسید، از تقلاّهای خود مأیوس می‌شود و به انسان از پاافتاده و مسکین و زمینگیری تبدیل می‌شود که مضطر شده است و دیگر به حول و قوّه‌ی خود امید و اعتنایی ندارد. در این حال تنها چشم به در خواهد دوخت تا شاید خود حضرت نزد او بیایند. امّا در این مرحله نیز هنوز دوگانگی مشهود است. آنگاه که از آن هم مأیوس شد، تمام حجاب‌ها و دوگانگی‌ها برطرف شده و به یگانگی می‌رسد و خواهد دید آن حضرت از ابتدا درکنار او بوده‌اند.

گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی؟

 

گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی

 

اگر بنده به این مرحله برسد، حضور حضرت مهدی ارواحنا فداه برای او مهم است نه حضور خودش در نزد آن حضرت؛ لذا این‌قدر طاقت و معرفت دارد که در حالی که می‌داند حضرت هم‌اکنون در جوار او هستند؛ عنان از کف ندهد و به‌سوی حضرت ندود و سر جایش آرام بنشیند.

در اینکه انتظار فرج بسیار سازنده و برای فرد منتظر فرج‌آفرین است و حجاب‌ها و موانع دیدار را برطرف می‌کند، شکّی نیست؛ امّا در این هم تردید نیست که درخواست تعجیل از سوی کسانی است که حضور حضرت را نزد خود حس نمی‌کنند.

مرحوم دولابی می‌فرمود: کسی که می‌تواند خدمت حضرت برسد؛ ولی معرفت حضرت چنان همه‌ی وجودش را پر کرده است که می‌تواند طاقت بیاورد و خدمت ایشان نرود، چنین کسی به حضرت راه دارد.[iv] همچنین می‌فرمود: سه دسته منتظر داریم: 

1. کسی که از دور زیاد یاد امام می‌کند و انتظار دیدن او را می‌کشد تا علائم و آثاری از امامش ببیند؛ که فرموده‌اند: اَفْضَلُ اَعْمٰالِ اُمَّتِی اِنْتِظٰارُ الْفَرَجِ:۲[v] برترین کارها انتظار فرج است.

۲/ کسی که آثار و جاپا و جلوه‌ی امام را دیده است؛ که فرموده‌اند: فَاِنَّ ذٰلِکَ فَرَجُکُمْ:۱[vi] پس به‌درستی که فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرج خود شماست؛ یعنی انتظار و دعا کردن برای خود شما فرج و گشایش می‌آورد.

۳/ اگر انتظار کامل شود و محبّت به‌حدّ کمال برسد، طوری می‌شود که حضرت را در ظاهر ببیند یا نبیند در یقین او اثر ندارد؛ بلکه در همه وقت با قلب خود مشاهده می‌کند. مثل پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و اویس قرنی که به‌ظاهر هرگز یکدیگر را ندیدند؛ امّا هرگز از هم جدا نبودند. امام سجّاد‌(علیه السلام) می‌فرمایند: اِنَّ اَهْلَ زَمانِ غَیْبَتِهِ الْقٰائِلِینَ بِاِمٰامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ اَفْضَلُ مِنْ اَهْلِ کُلِّ زَمٰانٍ لِاَنَّ اللّٰهَ تَعٰالىٰ ذِکْرُهُ اَعْطٰاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْاَفْهٰامِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَصٰارَتْ بِهِ الْغَیْبـَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَـةِ الْمُشٰاهَدَةِ:۲[vii] منتظرین واقعی در زمان غیبت و قائلین به امامت ایشان برتر از مردم تمامی زما‌ن‌ها هستند؛ زیرا آن‌قدر از جانب خدا عقل و فهم و معرفت پیدا کرده‌اند که غیبت و شهود برای آنها فرق نمی‌کند.۳[viii]

اگر انتظار واقعی را سطح‌بندی ‌کنیم، کلاس اوّل، یاد کردن امام از دور است؛ بدین‌معنا که شخص حضرت مهدی ارواحنا فداه را حقیقتی دور از خود می‌پندارد و انتظار می‌کشد تا علامت و آثاری از آن حضرت را ببیند. اغلب منتظران این‌گونه‌اند که بسیار هم باارزش است؛ تاجایی‌که در روایات از انتظارشان به افضل اعمال تعبیر شده است. این انتظار با عمل و تلاش توأم است تا سرانجام شخص آثاری را از آن حضرت مشاهده کند. البتّه تمام انتظارها و دعاها و تلاش‌ها برای تغییر خود ماست و غبارها را کنار می‌زند و ما را مستعد و آماده می‌کند؛ زیرا آن حقیقت مخفی نیست و همواره در اوج ظهور است.

حجاب و پرده ندارد جمال یار ولی

غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

لذا دعا برای فرج دعا برای خود ماست و اگر انتظار در ما کامل شود، ما را از حجاب بیرون می‌آورد. خود انتظار تحوّلی را در درون انسان ایجاد می‌کند که همان فرج و گشایش اوست. اگر انتظار کامل شود، منتظَر حاضر و ظاهر است.

آب کم جو تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست

وقتی انتظار کامل شود یگانگی حاصل می‌شود و به‌سبب آن یگانگی حضور و ظهور باطنیِ دائم حاصل می‌گردد و ظهور و حضور ظاهری تحت‌الشّعاع آن واقع می‌شود و اهمّیّت آن رنگ می‌بازد. چنین شخصی اگر دیدار ظاهری برایش پیش آید، از آن استقبال می‌کند و اگر هم نیاید، احساس کاستی نخواهد داشت؛ چون در مقام یگانگی که مقام حضور کامل است، دیگر «من» وجود ندارد و همه‌چیز «او»ست. محب در محبوب فانی می‌شود و محبوب تمام وجود محب را پر می‌کند.

من کیم لیلی و لیلی کیست من
ترسم ای فصّاد گر فصـدم کنی

ما دو یک روحیم اندر دو بدن
تیـغ را ناگاه بر لیـلی زنی

برای چنین شخصی حضور دائمی شده است ولذا دنبال حضرت نمی‌گردد و اگر هم به چشم ظاهر ایشان را نبیند، چیزی کم نخواهد داشت. در این مقام است که پروردگار فرمود: فَانْتَظِرُوا اِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ:[ix] انتظار بکشید که من نیز «با شما» از منتظران هستم. پس منتظَر با و همراه منتظِر است.

نمونه‌ی کامل این حقیقت اویس قرنی است که به‌صورت ظاهر پیامبر‌(صلی الله علیه و آله و سلّم) را ندید و تنها یک‌بار از مادرش اجازه گرفت برای دیدن آن حضرت به مدینه برود و مادر به‌شرط آنکه شب در مدینه نماند، به او اجازه داد. او به مدینه آمد؛ امّا پیامبر‌(صلی الله علیه و آله و سلّم) در مدینه تشریف نداشتند؛ او به اطاعت امر مادر بی‌آنکه رَسُولِ‌اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّمرا دیده باشد، بازگشت. وقتی پیامبر‌(صلی الله علیه و آله و سلّم) به مدینه آمدند، فرمودند: من بوی خداوند رحمان را ازجانب یمن و قَرَن استشمام می‌کنم.[x]

سال‌ها بعد وقتی عمر خلیفه‌ی دوم از دیار قَرَن می‌گذشت، سخن رَسُولِ‌اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم را درباره‌ی اویس به خاطر آورد و از پیرمرد آفتاب‌سوخته‌ای که درکنار نهری نشسته بود، پرسید: آیا اویس را می‌شناسی؟ پیرمرد گفت: تو با اویس چه کار داری؟ گفت: ما از اصحاب برجسته‌ی پیامبر و من خلیفه‌ی رسول‌خدایم. چون پیامبر بسیار از اویس یاد می‌کرد، خواستیم او را ببینیم. پیرمرد گفت: شما که از اصحاب پیامبر و دائم درکنار او بوده‌اید، می‌دانید سنگی که در جنگ اُحُد به ایشان اصابت کرد، کدام دندان آن حضرت را شکست؟ هیچ‌کس نمی‌دانست. آنگاه اویس دهان باز کرد و دندانی را که افتاده بود، نشان داد و گفت: همان لحظه که در میدان اُحُد سنگ بر دندان پیامبر اصابت کرد و دندان ایشان افتاد، همان دندان من نیز در اینجا افتاد.[xi] این معنای مقام یگانگی و حضور دائمی است.

مرحوم دولابی در مورد شخصی که انتظارش به کمال می‌رسد، می‌فرمود: او می‌بیند که دلش تا دیروز غنچه بود در خودش فرو رفته و بسته و گریان؛ ولی امروز باز و شکفته شده و عطر آن همه‌ی وجودش را گرفته است. از اینجا می‌فهمد که آقا تشریف آورده‌‌اند.[xii]

حضرت مهدیارواحنا‌فداه مصلح است و افراد را با خدا و همه‌ی عالم صلح می‌دهد. وقتی غنچه‌ی دل مؤمن باز شد و لبخند رضایت بر لب‌های دل او شکفت، این رضایت قلبی همان آشتی و صلح کل است. عطری که از این شکفتن در وجود شخص پخش می‌شود به او مژده می‌دهد که مصلح آمد و صلح در درون تو حاکم و برقرار شد.

احادیث بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد اگر انتظار در وجود منتظر به‌حدّ کمال برسد‌، به‌صورت انفرادی‌ گشایش و ظهور برای او واقع خواهد شد. امام ‌کاظم‌(علیه السلام) فرموده‌اند‌: اِنْتِظٰارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ‏:[xiii] انتظارفرج بخشی از فرج است. امام صادق علیه السلام فرموده‌اند: مَنْ عَرَفَ هٰذَا الْاَمْرَ فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ بِانْتِظٰارِهِ:[xiv] هر کس این امر را بشناسد، با انتظارش برای او فرج حاصل شده است. امام سجّاد‌(علیه السلام) فرموده‌اند: اِنـْتِظٰارُ الـْفَرَجِ مِنْ اَعـْظَمِ الـْفَرَجِ:[xv] انتظار فرج از بزرگترین فرج‌هاست. اگر کسی واقعاً منتظر فرج باشد‌، از برکات فرج محروم نخواهد ماند. درحقیقت‌ منتظر واقعی و تمام عیار هم‌اکنون در قلمرو آنچه در انتظار آن است، به‌سر می‌برد و غیبت برای او مصداق ندارد‌. پرده‌ها ازمقابل چشمان او کنار رفته و در عالم ظهور زندگی می‌کند. او در سیر باطنی در قوس صعود‌ از عالم خلق عبور کرده و از عالم امر سر در‌آورده است. در عالم امر‌ همواره صاحب‌الامر حاکم است. در عالم خلق‌ ظاهراً حکومت به‌دست غیر اوست؛ ولی در عالم امر تنها آن حضرت اولی‌الامر و حاکم هستی است.



[i]. شخصاً در سال ۱۳۹۴ هـ . ش در مراسم یادبود و سالگرد رحلت عارف واصل و داماد عارف‌بالله آیت‌الحق محمّدجواد انصاری‌همدانی(رضوان الله تعالی علیه) مرحوم مهندس سیّدجلال تناوش از پسر ارشد آیت‌اللهE Eانصاری‌همدانی; شنیدم که می‌فرمود: مرحوم محمّداسماعیل دولابی را کسی نشناخت. روزی در محضر پدرم بودم و یکی از شاگردان پدر از ایشان پرسید: در دوران ما کسی هست که به محضر حضرت بقیّةاللهارواحنافداه برسد. پدر فرمودند: همین محمّداسماعیل خودمان.

[ii]. طیّب، مصباح‌الهدی، ص ۳۱۹/

[iii]. طیّب، مصباح‌الهدی، ص ۳۱۹/

[iv]. طیّب، مصباح‌الهدی، ص ۳۱۹/

۲. مجلسی، بحار‌الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۸/

۱. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۵۲، ص ۹۲ و ج ۵۳‌، ص ۱۸۲/

۲. طبرسی‌، اعلام‌الوری‌، ص ۴۰۷/

۳. طیّب، مصباح‌الهدی، ص ۳۲۰/

[ix]. سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۱۰۲/

[x]. ابن‌ابی‌جمهور، عوالی‌اللّئالی، ج ۱، ص ۵۱: اِنِّی لَاَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمٰنِ یَأتِینِی مِنْ قِبَلِ الْیَمَنِ.

[xi]. میرزارضاقلی‌بن‌محمّدقلی‌نوری، ‌ریاض‌المحبّین، ص ۱۳۹/

[xii]. طیّب، مصباح‌الهدی، ص ۳۱۹/

[xiii]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۵۲‌، ص ۱۳۱/

.[xiv] نعمانی، غیبت، ص ۳۳۰ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۲/

[xv]. سیّدهاشم‌بحرانی، حلیۀالابرار، ج ۴، ص ۱۴/