Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






راه نیل به دیدار حضرت مهدیارواحنا‌فداه در دوران غیبت
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

راه نیل به دیدار حضرت مهدیارواحنا‌فداه در دوران غیبت 

چنانکه پیشتر نیز اشاره کردیم محرومیت اشخاص از دیدار حضرت بقیّةالله‌(علیه السلام) خصوصاً در عصر غیبت کبریٰ عللی دارد که با برطرف شدن آن علل، دیدار حاصل می‌شود.

در بیان تفصیلی مطلب می‌توان گفت لازمه‌ی نیل به دیدار ظاهری و باطنی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تحقّق شروطی است‌.

اوّلین شرط نیل به دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از مصادیق یک قاعده‌ی فلسفی است که بیان می‌دارد‌‌: اَلسِّنْخِیَّـةُ عِلَّـةُ الْاِنْضِمٰامِ:‌ آنچه سبب پیوستن و ملحق شدن دو چیز به یکدیگر می‌شود‌، سنخیّت آن دو با یکدیگر است. به قول شاعر:

کبوتر با کبوتر، باز با باز

 

کند همجنس با همجنس پرواز

 

برای مثال لازمه‌ی آنکه پیوند عضوی از بدن شخصی به بدن شخص دیگر با موفقیت انجام شود‌، این است که گروه خونی آن دو نفر با هم سنخیّت داشته‌ باشد. لازمه‌ی الحاق و ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز سنخیّت یافتن با آن حضرت است. در اینجا باید به نکته‌ای توجّه داشت و آن اینکه با عنایت به این سخن امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) که می‌فرمایند: اَلٰا وَ اِنَّکُمْ لٰا تَقْدِرُونَ عَلیٰ ذٰلِکَ وَلـٰـکِنْ اَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهٰادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدٰادٍ:[i]‌ بدانید که شما بر آنچه من انجام می‌دهم قدرت ندارید؛ و لیکن با ورع و پرهیزکاری و اجتهاد و سخت‌کوشی و عفّت و پاکدامنی و ثبات قدمتان در مسیر حق، مرا یاری کنید؛ هیچ‌کس نخواهد توانست به قلّه‌های معرفت و کمالاتی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در آن قرار دارند، دست یابد و مِثل و مانند ایشان شود‌؛ امّا درحدّ توان‌ می‌توان مَثَل آن حضرت شد.‌ چنانکه در مرتبه‌ی بالاتر‌، هرگز نمی‌توان مِثل خدا شد‌‌؛ همانگونه که در قرآن کریم آمده است‌: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ:[ii] هیچ‌کس مثل و مانند او نیست. امّا خداوند متعال در حدیث قدسی می‌فرماید‌: عَبْدِی اَطِعْنِی اَجْعَلَکَ مَثَلِی:[iii] بنده‏ی من! مرا اطاعت کن تا تو را مَثَل خود سازم. مَثَل به‌معنای نمونه و مدل کوچکی است از حقیقتی بزرگ؛ مانند ماکت کوچکی که از ساختمان عظیمی ساخته می‌شود و شباهت بسیاری با آن ساختمان دارد. مَثَل امام شدن به این معناست که شیعه‌ی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روحیّات‌، خلقیّات، رفتار، کردار، عبادات و فعّالیّت‌های فردی و اجتماعی خود را شبیه آن حضرت گرداند. به‌راستی جای تفکّر است که چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی‌، زندگی، کسب و کار‌، فرهنگ، اخلاق‌، حجاب‌، لباس، تفریح‌، اقتصاد، حکومت و سیاست ما تا چه‌حد با وجود مقدّس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و جامعه‌ی مهدوی سنخیّت دارد؟ 

شیر را ماند همی بچّه به او
 

تو به پیغمبر چه می‌مانی؟ بگو

 

‏ اگر خواهان دیدار و وصال حقیقتی هستیم که جلوه‌ی کامل تمامی انبیاء و اولیاء الهی‌ است‌، باید این سنخیّت را در خود به وجود آوریم.

نقل است که شخصی بسیار مشتاق دیدار حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه بود‌‌؛ امّا هر‌چه سعی و تقلاّ کرد‌ موفّق نشد. سرانجام به فکرش رسید علم جَفر را درحدّ کمال بیاموزد‌، تا با محاسبات جَفری مکان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیابد. سال‌ها برای فرا‌گیری فنون جَفر تلاش کرد و نتیجه‌ای حاصل نشد. درنهایت از راه باطن به او گفته شد حضرت مهدی(علیه السلام) در فلان تاریخ‌، در فلان شهر و فلان مکان خواهند بود. آن مکان‌ دکّه‌ای در بازار آهنگران بود. در زمان معیّن‌ خود را به آنجا رساند و دید آن دکّه‌ی کوچک‌ متعلّق به یک پیرمرد قفل‌ساز است و درکنار آن، سیّدی نورانی و جلیل‌القدر برروی چهار‌پایه‌ای نشسته است. آن شخص با نگاه اوّل دریافت که ایشان حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه هستند‌؛ امّا بسیار متعجّب شد که چرا آن حضرت به این صورت در اینجا نشسته‌اند‌. قفل‌ساز مشغول کار خود بود و حضرت با او سلام و احوالپرسی و صحبت می‌کردند! سلام کرد و خواست نزدیک برود و خود را به پای آن حضرت بیفکند؛ امام‌(علیه السلام) پاسخ سلام او را دادند؛ ولی با تصرّف ولایی خویش جلوی او را گرفتند و به او فهماندند که جلوتر نیاید و از دور نظاره‌گر باشد. لحظاتی بعد‌ پیرزنی نزد قفل‌ساز آمد‌ در‌حالی‌که قفل دست‌دومی برای فروش آورده بود و می‌خواست آن را سه شاهی بفروشد. قفل‌ساز نگاهی به قفل کرد و گفت‌: آیا کلید این قفل را هم داری‌؟ پیرزن گفت‌: نه‌؛ کلیدش گم شده است. قفل‌ساز گفت‌: این قفل هشت شاهی می‌ارزد؛ امّا اگر کلیدش را داشتی‌، ده شاهی می‌ارزید. من آن را هفت شاهی از تو می‌خرم تا هنگام فروش آن یک شاهی سود ببرم. پیرزن با نهایت تعجّب پرسید: چطور ممکن است؟! من از ابتدای بازار‌ این قفل را به هرکس نشان دادم‌، آن را بی‌ارزش خواند و حدّاکثر قیمتی که بر آن نهاد، دو شاهی بود‌! سرانجام پیرزن با خوشحالی‌ هفت شاهی را گرفت و رفت. آن‌گاه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از دور به شخصی که پس از سال‌ها ریاضت و فراگیری علوم غریبه به دیدار ایشان نایل شده بود، فرمودند لازم نیست برای دیدن ما سال‌ها ریاضت بکشید و علم جفر بیاموزید؛ اگر به اندازه‌ی همین پیرمرد قفل‌ساز‌ پاک و خالص و سالم باشید‌، ما خودمان هفته‌ای یک‌بار به سراغ شما می‌آییم و احوالتان را جویا می‌شویم.[iv]

شرط دوم و مهمترین شرط دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف محبّت و عشق خالصانه‌ به آن حضرت است‌. محبّت راستین و تمام‌عیار و نه میل لحظه‌ای که درکنار آن هزاران میل و محبّت دیگر در دل شخص وجود داشته باشد؛ بلکه به نحوی که هَمّ فرد هَمّ واحد و همه‌چیز او در معشوق خلاصه شود که جز به او نیندیشد و غیر او را ‌نبیند و جز او را نخواهد. مصداق کامل محبّت تمام‌عیار آن است که امام سجّاد‌(علیه السلام) در مقام مناجات به محضر پروردگار عرضه می‌دارند: یٰا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یٰا دُنْیٰایَ وَ آخِرَتِی:[v] ای آسایش من و بهشت من و ای دنیای من و آخرت من. آن حضرت این‌گونه تنها مطلوب خود را خداوند عنوان می‌نمایند.

عاشق‌ راستین خود را خرج معشوق می‌کند نه اینکه معشوق را خرج خود کند و وسیله‌ای برای نیل به تمنّیات و خواسته‌های خویش قرار دهد. طلب دیدار حضرت مهدی‌ارواحنا‌فداه دارای مراتبی است. مرتبه‌ی بسیار نازل و کوچک آن‌ طلب دیدار حضرت حجّت‌(علیه السلام) برای رفع حاجات و مشکلات خویش است. درواقع چنین شخصی خواهان دیدار امام‌(علیه السلام) نیست‌؛ بلکه خواهان رفع مشکلات خویش است و آن حضرت را پلی برای رسیدن به خواسته‌هایش قرار داده است.  

گر از دوست‌ چشمت به احسا‌ن اوست

 

تو در بند خویشی نه در بند دوست
ج

قصد کسی که به‌حق در طلب دیدار حضرت مهدیارواحنا‌فداهاست‌، رفع حوائج دنیوی و حتّی اخروی خویش نیست؛ بلکه عطش او برای دیدار‌ به‌جهت عشق و محبّت به خود آن حضرت است. برای چنین محبّی‌ باب دیدار همواره باز است.

کسی که چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله یا مسجد جمکران می‌رود و ناله و زاری می‌کند تا حضرت مهدی(علیه السلام) را ببیند و آن حضرت فقر یا بیماریش را درمان کنند، عاشق خودش است نه عاشق امام زمان‌(علیه السلام). البتّه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مشکل چنین کسی را برطرف می‌کنند و وسیله‌ای برای درمان یا واسطه‌ای برای حلّ مشکلش عطا میفرمایند؛ امّا سخن ما عشق خالصانه است. اگر عشق و محبّت واقعی وجود داشته باشد‌، محال است چنان عاشقی محبوب خویش را نبیند.

افراد بسیار بزرگی در تاریخ شیعه وجود دارند که خالصانه به حضرت بقیّـﮥ‌اللهارواحنا‌فداه عشق ‌ورزیده‌اند و بارها به ملاقات آن حضرت نائل شده‌اند. از نمونه‌های بارز این افراد‌ می‌توان به سیّد‌بن‌طاووس اشاره کرد.[vi]

سیّدبن‌طاووس در کتاب کشف‌المحجّـﮥلثمرۀ‌المهجۀ[vii] می‌گوید ای فرزندم محمّد! کسی که مدّعی باشد عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، امّا ایشان را ندیده باشد‌، ادّعای دروغ می‌کند. محال است کسی عاشق حضرت باشد و او را نبیند. اگر یکی از آنها سکّه‌ی طلایی همراه داشته باشد و شب که به منزل می‌رود‌، ناگهان متوجّه شود آن را گم کرده است‌، چه می‌کند؟ چگونه بی­تاب می‌شود و تا آن را پیدا نکند، آرام نمی­گیرد. تمام جیب‌های خود را می‌گردد و چون آن را نیافت، از خانه خارج می‌شود و تمام مسیر حرکت خود را دوباره طی می‌کند تا شاید آن را بیابد. زمین و زمان را خبر می‌کند؛ گوش عالم را کَر می­کند که من چنین چیزی گم کرده­ام؛ هر کس پیدا کرده است، بداند مال من است. و اگر گمشده‌اش را نیابد‌، با حسرت به خانه باز‌می‌گردد و در اثر فکر و خیال آن سکّه‌ی گم‌شده، خواب به چشمانش راه پیدا نمی‌کند. حتّی اگر از فرط خستگی به خواب رود، خواب سکّه‌ی گمشده‌اش را می‌بیند. کدام‌یک از کسانی که ادّعای عشق به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دارند و به دیدار آن حضرت راه نیافته‌اند‌،‌ همان‌قدر که عاشق یک سکّه‌ی طلا هستند‌، عاشق امام زمانشان بوده‌اند؟[viii]

اگر کسی واقعاً به حضرت مهدی(علیه السلام) ارادت و محبّت دارد، آن ارادت و محبّت باید ظهور پیدا کند و علائم آن مشاهده شود. عاشق جز به معشوق نمی‌اندیشد و تا به او نرسد‌، محال است آرام و قرار یابد. هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌تواند عاشق را از فکر معشوق بازدارد و حواس او را از محبوب پرت کند.

امام کاظم‌(علیه السلام) فرمودند: یَغِیبُ عَن أبْصٰارِ النّٰاسِ شَخْصَهُ وَ لٰا یَغِیبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤمِنِینَ ذِکْرُهُ:[ix] شخصِ حضرت مهدی ارواحنا فداه از چشم­های مردم غایب می­شود؛ امّا یاد او از دل­های اهل ایمان غایب نمی­شود. امام عسکری علیه السلام به فرزند بزرگوارشان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: اِعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطٰاعَةِ وَ الْإخْلٰاصِ نُزَّعٌ إلَیْکَ مِثْلَ الطَّیْرِ إذٰا أمَّتْ أوْکٰارَهٰا:[x] بدان پسرم! دل‌های اهل طاعت و اخلاص به سوی تو پرمی­کشد؛ همان طور که پرندگان به سمت آشیانه­شان پر می­کشند.

محبّت به هرچیز‌ ناشی از خصوصیات مثبت و جذّابیتی است که در آن وجود دارد‌. ما به اشخاص به این دلیل علاقمند می‌شویم که واجد زیبایی ظاهری، خلق‌وخوی نیک، روحیّات دوست‌داشتنی یا افکار و رفتار پسندیده هستند. کانون همه‌ی این زیبایی‌ها و نیکی‌ها‌ حجّت‌خداست‌؛ زیرا خداوند متعال با تمام اسماء حُسنی و صفات عُلیای خود‌ در آینه‌ی وجود انسان کامل یعنی حجّت‌خدا تجلّی نموده است؛ سپس بازتاب جلوه‌ی حُسن الهی در آینه‌ی وجود انسان کامل‌ به سایر موجودات تابیده و بهره‌ای از آن حُسن و زیبایی را نصیب هریک از آنها ساخته است. از این رو حجّت‌خدا‌ جامع همه‌ی حُسن‌ها و دوستداشتنی‌ترین موجود جهان خلقت است و به همین دلیل است که قلب سالک الی‌الله‌ سرشار از محبّت اوست و تمام توجّه وی نیز در پی اوست و لحظه‌ای از یاد آن حضرت غافل نمی‌شود.  

پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرمایند‌: مَنْ اَحَبَّ شَیْئاً اَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِهِ‏:[xi] هر‌کس چیزى را دوست بدارد، زیاد از آن یاد مى‏کند. دل سالک الی‌الله‌ لبریز از یاد خدا و حجّت‌خداست و هیچ‌گاه از خدا و ولیّ زمان خود غافل نیست‌. حجّت‌خدا‌ و‌لو از دیده‌ی ظاهری سالک الی‌الله‌ پنهان باشد، هیچ‌گاه از قلب و ذهن او پنهان نخواهد بود‌.

امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) می‌فرمایند‌: مَنْ اَحَبَّ شَیْئاً لَهِجَ بِذِکْرِهِ‏:[xii] کسی که چیزی را دوست بدارد‌، یاد او را بر زبان جاری می‌کند. زبان و کلام سالک الی الله از یاد و نام حجّت‌خدا هرگز خالی نخواهد بود.

سیر ‌و ‌سلوک الی‌الله‌ با غفلت از یاد امام سازگار نیست و تنها راه نیل به مقصد در سلوک الی‌الله‌ پیوند قلبی با حجّت‌خداست. 

حضوری گر همی‌خواهی از او غافل مشو حافظ

 

مَتیٰ مٰا تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیٰا وَ اَهْمِلْهٰا

 

اگر می‌خواهی به حضور و دیدار او نائل شوی، لحظه‌ای از یاد او غافل مباش و هنگامی که به ملاقات و دیدار آنکه عشق او را در سر داری و دلت به‌سوی او پرمی‌کشد، رسیدی؛ همه‌ی دنیا را رها کن و به هرچه غیر اوست، بی‌اعتنا شو.

اگر خواهی آری به کف دامن او

 

برو دامن از هرچه جز اوست برچین

 

اگر به‌راستی طالب وصال حجّت‌خدایی و می‌خواهی در خانه‌ی دلت مهمان شود، این خانه را از همه‌چیز جز او خالی کن و پاک شو.

در نتیجه برای نیل به دیدار باید به مدد عشق به حجّت‌خدا دلبستگی به همه‌چیز را ترک کرد و همه‌ی داشته‌ها را، از مال، آبرو، رفاه، خانواده، مقام و ... از دل بیرون کرد و فرونهاد. اگر خود سالک‌ دل از همه چیز جز محبوب برگیرد و آن‌گاه چیزی از دستش برود، نبود آن را به‌راحتی تحمّل خواهد کرد‌؛ ولی اگر این کار را با رضا و رغبت انجام ندهد‌، برای بازنماندن او از مقصود، علی‌رغم میل او، خدا آن چیز را از او خواهد ستاند و طبیعتاً این امر با درد و ناراحتی همراه خواهد بود.

نقل شده است شخصی سال‌ها آرزوی دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در دل می‌پروراند تا اینکه سرانجام به او مژده رسید که اجازه‌ی تشرّف یافته است. ازاین‌رو برای دیدار آماده شد و به راه افتاد تا اینکه دربین راه‌ باران شدیدی گرفت و او که شغلش صابون‌پزی بود و صابون‌هایش را برای خشک شدن، در هوای آزاد در معرض آفتاب قرار داده بود‌، به یاد صابون‌هایش افتاد و نگران شد که مبادا زیر باران خراب شوند. تا این فکر به ذهنش خطور کرد‌‌، ندایی آمد که‌: رُدُّوهُ‌؛ رُدُّوهُ‌؛ اِنَّهُ رَجُلٌ صٰابُونِیّ: او را بازگردانید‌؛ بازگردانید؛ که او مردی دل‌سپرده به صابون است‌! [xiii]

تا دل در گرو غیرخدا باشد‌، راهی به‌سوی حجّت‌خدا نخواهد بود. گفتیم که قرآن می‌فرماید: فَاَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّٰهِ:[xiv] از هرچه روبرگردانید همانجا وجه‌الله را می‌بینید. حجّت‌خدا وجه‌الله است و باید از غیرخدا روبرگرداند تا او را دید. هنگامی که شخص با دل بریدن از غیرخدا آماده‌ی ترک هر چه جز خدا شود، راه لقاء برایش بازخواهد شد. لازم نیست همه‌چیز را دور بیندازد و ترک کند؛ بلکه کافی است آمادگی ترک آنها را داشته باشد و به چیزی دلبستگی و چسبندگی نداشته باشد. چنانکه پیشتر گفتیم، نشانه‌اش این است که اگر همه‌ی داراییش را از وی ستاندند‌، جزع و فزع نکند. این همان اِسْتِعْدٰادِ لِلْمَوْت:[xv] آمادگی برای موت است و موت‌ راه لقاء است. امیر‌المؤمنین علی(علیه السلام) به حارث همدانی فرمودند‌: یٰا حٰارَ هَمْدٰانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی:[xvi] ای حارث همدانی‌!‌ هرکس به موت نائل شود‌، مرا خواهد دید. چنانچه انسان از تمام تعلّقات دنیوی دست شویَد و به موت اختیاری نائل شود، حجّت‌خدا را خواهد دید و از آن پس هیچ‌جا نمی‌ماند که آن حضرت را مشاهده نکند.

ما چون دل و حواسمان جای دیگر است، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را نمی‌بینیم؛ والاّ اگر دلمان در محضر او باشد؛ مگر ممکن است حجّت‌خدا را نبینیم؟! از عارف معاصر، مرحوم سیّدهاشم حدّاد(رضوان الله تعالی علیه) پرسیدند: آیا شما خدمت حضرت ولیّ عصرارواحنافداه مشرّف شده‌اید و آن حضرت را دیده‌اید؟ فرمود: کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اوّلین نظر، نگاهش به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیفتد.[xvii]

آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم

 

بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
گر دوست نبیند، به چه کار آید چشم

بنابراین بیرون آمدنِ سالک از غیبت، میوه­ی عشق و نتیجه‌ی محبّت راستین و تمام‌عیار و دلباختگی به حجّت‌خداست. شرط اصلی ظهور و دیدار، عشق و محبّت است.  

اکنون جا دارد بیندیشیم و ببینیم ما چقدر به یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم؟ چه زمان­هایی آن حضرت را یاد می­کنیم؟ آیا فقط وقتی به یاد آن حضرت می‌افتیم که به مشکلی برمی‌خوریم یا خواسته و آرزویی داریم؟ چقدر در مورد ایشان سخن می‌گوییم؟ چقدر در سخن و کلام در مورد آن محبوب همه‌ی هستی و معشوق خدای هستی‌آفرین حرف می‌زنیم؟[xviii] چقدر دلمان به سوی آن حضرت پر می­کشد؟ در غیاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چقدر بی‌قرار و بی­تابیم؟ امام باقر‌(علیه السلام) فرمودند: یعقوب پیغمبر‌(علیه السلام) به یقین می‌دانست که یوسف‌(علیه السلام) زنده و سالم است.[xix] به سبب خوابی که یوسف‌(علیه السلام) در کودکی دید و برای پدرش یعقوب‌(علیه السلام) تعریف کرد؛ یعقوب‌(علیه السلام) فهمید این فرزندش پیامبر می­شود و مورد اقبال و توجّه تمام خانواده­ی خود، یعنی برادران و پدر و مادرش قرار می­گیرد. لذا یقین داشت که یوسف‌(علیه السلام) زنده و سالم است؛ امّا یوسف‌(علیه السلام) را نمی­دید. یعقوب‌(علیه السلام) در غیاب و فراق یوسف‌(علیه السلام) آن‌قدر گریه کرد که به تعبیر قرآن وَ ابْیَضَّتْ عَیْنٰاهُ مِنَ الْحُزْنِ:[xx] سیاهی‌های چشمانش از بین رفت؛ چشمانش یکپارچه سفیدی شد و هر دو چشمش نابینا شد. محبّت یعنی این. کدامیک از ما در فراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این­گونه بی­تاب و در اثر ندیدن آن حضرت این‌گونه بی­قرار و در فراق آن حضرت این چنین نالان و گریان است؟ چه کسی از دوری آن حضرت مضطرّ است؟ 

یکی از عزیزانمان که منتظر آمدنش هستیم، اگر کمی دیر کند، چگونه دل توی دلمان نیست؟ مثلاً قرار است فرزندمان از مدرسه بیاید؛ یا قرار است عزیزمان از سفر بیاید، کمی دیر کرده است، خصوصاً مادرها را دیده­اید چگونه دلواپس می‌شوند؟ چگونه بی­قرار و بی‌تابند؟ با خود می‌گوید نکند اتّفاقی افتاده باشد؟ نکند مشکلی پیش آمده باشد؟ می­آید دم در منزل می­ایستد. به او می‌گویند: اگر او تا دم در بیاید که به داخل می­آید؛ دم در ایستادن معنی ندارد. می­گوید: نه؛ نمی‌توانم بنشینم. می­رود سر کوچه می­ایستد. می‌گویند: اگر تا سر کوچه برسد، یک دقیقه بعد داخل خانه است؛ بیا آرام بنشین. می‌گوید: نه؛ نمی‌توانم. بی­قرار است؛ بی­تاب است. کدامیک از ما در انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اینگونه‌ایم؟ راه نجات از غیبت برای سالک، محبّت و عشق است. محبّت و عشق است که دائم انسان را به یاد آن حضرت نگه می­دارد؛ انسان را بی‌قرار و بی­تاب آن حضرت می­کند. جا دارد هر‌یک از ما میزان عشق خود را به حضرت مهدیارواحنا‌فداه با این معیارها محک بزنیم.

کسی که بخواهد به دیدار حضرت مهدی ارواحنا فداه نائل شود، راهش فقط عشق، دلدادگی، شیدایی و واله آن حضرت شدن است. در دعای کمیل از خدا می‌خواهیم: قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً:[xxi] خدایا قلب من را واله و شیدای خودت کن. مُتَیَّم یعنی واله و شیدا. شیدایی و واله بودن انسان را به حقیقت مهدوی وصل می­کند. اگر کسی عاشق امام عصرارواحنا‌فداه باشد، به حضرت راه پیدا می­کند. حضرت از اغیار پنهان و با یار آشکارند. یار حضرت مهدی ارواحنا فداه بشو، آن وقت ببین چه می­شود! لذا خوب است انسان در درگاه خدا و در پیشگاه امام عصرارواحنا‌فداه گدایی محبّت کند. از خدا و حجّت‌خدا بخواهیم که قلوب ما را با محبّت خودشان مفتون و شیدا و واله کنند. اگر این­گونه شود، همه­ی حجاب­ها کنار می­رود.

سنخیّت با محبوب نیز که شرط راه یافتن به آن حضرت است، محصول عشق خالصانه است؛ زیرا یکی از آثار عشق این است که عاشق را به رنگ معشوق در‌می‌آورد. به عنوان مثال بسیار دیده‌ایم دانشجو یا طلبه‌ای که شدیداً دوستدار استاد خویش و در جذبه‌ی محبّت او است، رفته رفته در سخن گفتن و تفکّر و دیدگاه‌ها و سلایقش با او هماهنگ می‌شود.

مصلحت‌دید من آن است که یاران همه کار
 

بگـذارند و خَــم طـرّه‌ی یــاری گیرند

 

برای کسب و افزونی محبّت به حضرت مهدیارواحنا‌فداه به دو نکته باید توجّه داشت. نخست اینکه محبّت خالص به آن حضرت‌ میوه‌ی معرفت است‌؛ هرچه بیشتر به زیبایی‌ و حسن و جمال و کمال حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه معرفت پیدا کنیم‌، این جلوه‌ی کامل حسن الهی‌ از ما بیشتر دل می‌رباید و ما را واله و شیدای خویش می‌گرداند. پس برای دستیابی به محبّت حجّت‌خدا و افزونی آن، مؤمن باید در جهت کسب معرفت حضرت مهدی ارواحنا فداه تلاش کند.

دوم اینکه طبق قاعده‌ی سنخیّت ظرف و مظروف‌، گوهر پاک محبّت نیازمند ظرفی پاک است. اگر مؤمن می‌خواهد دلش به ظرف محبّت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تبدیل شود‌، باید دل را از آلود‌گی‌ها بزداید تا شایستگی محبّت حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه را به دست آورد. 

آیینه شو جمال پری‌طلعتان طلب

 

جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب

 

پیشتر گفتیم خودبینی مهمترین حجابی است که نمی­گذارد انسان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را و خدای امام زمان را ببیند.

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
 

تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز

 

پس برای دیدن امام عصرارواحنا‌فداه باید از خودبینی رهایی یافت.

برو تو خانه‌ی دل را فرو روب
چو تو بیرون روی او اندر آید

مهیّا کن مقام و جای محبوب
به تو بی تو جمال خود نماید
ب

برای نجات از خودبینی باید عاشق شد؛ چون حُبُّکَ لِلشَّیْءِ یُعْمِی وَ یُصِمُّ:[xxii] محبّت تو به چیزی تو را کور و کر می­کند. غیر محبوب را نمی‌بینی؛ از غیر معشوق نمی­شنوی؛ حتّی خودت را هم نمی­بینی؛ لذا با محبّت، خودت که حجاب بودی از میان برمی‌خیزی. آن وقت محبوبت را می­بینی. پس به این لحاظ هم راه دیدار محبّت و عشق به آن حضرت است.

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید

ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی

خدایا محبّت امام عصرارواحنا‌فداه را به خالص­ترین و در تمام عیارترین حد نصیب همه­ی ما بفرما و به برکت این محبّت، ما را از غیبت و حجاب رهایی و خلاصی ببخش و به وصال محبوب و گمشده­ی همه­ی عالم وجود و محبوب قلبمان نائل بفرما.

توجّه به این نکته ضروری است که دیدار ظاهری امام‌(علیه السلام) وقتی کارساز و ارزشمند است که فرد قبلاً به شایستگی لازم رسیده باشد. کسی که هنوز ادب حضور در محضر حجّت‌خدا را پیدا نکرده است، اگر به حضور آن حضرت مشرّف شود‌، به‌طور قطع سودی نخواهد برد و چه‌بسا به‌دلیل عدم برخورداری از ادب حضور‌، در محضر حضرتش خلاف ادبی از او سر بزند و موجب خسران خود شود و حجّت‌خدا را نیز با بی‌ادبی‌های ظاهری و حتّی باطنی خود بیازارد. حتّی یک خطور ذهنی زشت‌ کافی است تا این ادب مراعات نگردد‌؛ زیرا حجّت‌خدا صاحب‌الامر است و ملک و ملکوت عالم‌ دربرابر او عیان است. لذا اگر کسی در محضر حجّت‌خدا خطور ذهنی ناشایستی از ذهنش بگذرد، خود به محرومیت دچار شده و چه‌بسا حجّت‌خدا را نیز آزرده‌خاطر ساخته است. از خدا بخواهیم دیدار ظاهری آن حضرت را پس از کسب ادب نصیب ما کند.

دل نگهدارید ای بی‌حاصلان
پیـش اهـل تن‌ ادب در ظــاهر است

در حضور حضرت صاحبدلان
پیش اهل دل‌ ادب در باطن است
ج

برای نیل به دیدار حضرت ولیّ عصرارواحنا‌فداه و در شمار یاران آن حضرت درآمدن باید ادب حضور در محضر ایشان را کسب کرد. امام صادق علیه السلام فرمودند‌: مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَکُونَ مِنْ اَصْحٰابِ الْقٰائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحٰاسِنِ الْاَخْلاَقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ:[xxiii] هر کس شادمان می‌شود از اینکه از اصحاب قائم باشد‌، باید انتظار کشد و درحالی‌که منتظر است، به ورع و پرهیز گاری و به سجایای اخلاقی عمل کند‌.[xxiv] چنین مؤمنی جا دارد‌ نظر به چهره‌ی حجّت‌خدا را مشتاقانه از خداوند طلب کند و به درگاه الهی عرضه بدارد: اَلْلّـٰهُمَّ اَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ نٰاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی اِلَیْهِ‏:[xxv] خداوندا! آن طلعت رعنا و آن صورت زیبا را به من بنما و دیدگانم را با نگاهى که به آن حضرت می‌کنم‌، روشن گردان.

دیدار حجّت‌خدا با چشم‌های دنیاپرست و آلوده‌ی به معصیت امکان‌پذیر نیست. برای دیدن آن حضرت باید از جاذبه‌ی دنیا خارج شد و از محبّت دنیا که سرمنشأ همه‌ی بدی‌هاست،[xxvi] دل برید و با تزکیه و تهذیب، آمادگی و شایستگی کسب کرد تا به مشاهده‌ی جمال زیبای حضرت مهدیارواحنا‌فداه نائل شد.

شاعر از زبان مجنون که در آتش اشتیاق دیدار لیلی می‌سوخت و حتّی به نگاهی از دور به جمال یار خویش راضی بود، چه زیبا سروده است.

تَمَنَّیتُ مِنْ لَیْلیٰ عَلَی الْبُعدِ نَظْرَةً
فَقٰالَتْ نِسٰاءُ الْحَیِّ تَطمَعُ اَنْ تَریٰ
وَ کَیْفَ تَریٰ لَیْلیٰ بِعَیْنٍ تَریٰ بِهٰا
وَ تَلْتَذُّ مِنْهٰا بِالْحَدِیثِ وَ قَدْ جَریٰ

لِیُطْفیٰ جَوًی بَیْنَ الْحَشٰا وَ الْاَضٰالِعُ
بِعَینَیْکَ لَیْلیٰ؟ مُتْ بِدٰاءِ اْلمَطٰامِعُ
سِوٰاهٰا وَ مٰا طَهَّرْتَهٰا بِالْمَدٰامِعُ

حَدِیثُ سِوٰاهٰا فِی خُرُوقِ الْمَسٰامِعُ

آرزوی دیدار جمال لیلی را ولو از راه دور داشتم تا از این راه آتش درونم را فرو نشانم. زنان محلّه‌ی لیلی به من گفتند آیا طمع داری با دو چشم خود لیلی را ببینی؟ از درد این طمع بمیر. چگونه با چشمی که با آن غیر او را می‌نگری، لیلی را خواهی دید در حالی که آن چشم‌ها را با اشک تطهیر نکرده‌ای؟ و چگونه با گوش‌هایت از لذّت گفتگوی با لیلی برخوردار می‌شوی در حالی که در آن گوش‌ها سخنِ جز او جریان یافته است؟

لازم به ذکر است که نباید پنداشت هر کس به دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف موفّق شده، الزاماً واجد کمالاتی بوده است و نیز اگر کسی توفیق زیارت آن حضرت نصیبش شده، می­توان اطمینان داشت تا پایان عمر از انحراف مصون خواهد ماند؟ چنین اطمینانی وجود ندارد؛ چه شخص در عالم رؤیا خدمت آن حضرت رسیده­ باشد؛ چه در حال خلسه و مکاشفه و حتّی در عالم بیداری و هوشیاری.

افرادی که در دوران غیبت حضرت مهدیارواحنا‌فداه را دیده­اند، بعضاً حتّی شیعه نبوده‌اند. اغلب تشرّفات ناشی از عنایت آن حضرت بوده است تا استحقاق و لیاقت خود شخص. گاهی اوقات یک شخص معمولی که نه اهل سیر و سلوک بوده، نه اهل معنویّت و نه اهل خودسازی، و فقط در شرایط اضطرار گرفتار شده، براثر فشار خاص، از تعلّقات ظاهری منقطع شده و از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف استمداد کرده است و حضرت هم با‌توجّه‌به آن شرایط، به یاری او شتافته­اند؛ مثلاً در بیابانی گم شده و حضرت راه را به او نشان داده­اند یا مشکلی داشته و حضرت مشکل او را حل کرده­اند. در این قضایا توفیق تشرّف را نباید به پای صلاحیّت‌های خود شخص گذاشت. لذا اگر خدا خواست و کسی موفّق شد جلوه­ای از آن حضرت را ببیند، نباید دچار غرور شود؛ چه بسا تنها عنایتی از آن طرف بوده است؛ نه استحقاق و لیاقتی از این طرف؛ بنابراین شخص مزبور در پی این رؤیت باید در پی شکر باشد نه مبتلای به غرور. گاهی عنایاتی از جانب حجّت‌خدا نصیب بعضی افراد شده؛ ولی به دلیل قدرناشناسی و عدم شکر، از آنها سلب شده است.

در تاریخ اسلام وقایع بسیار تکان­دهنده­‌ای وجود دارد. شخصی مثل زبیر پسر صفیّه عمّه­ی امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) شخصیّت برجسته‌ای است که در جنگ‌های صدر اسلام جانفشانی‌های زیادی کرده است. به‌موجب روایات تاریخی، پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم)، در ماجرای حمله به خانه­ی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، زبیر یکی از افراد معدودی بوده که در خانه­ی حضرت امیر‌(علیه السلام) متحصّن شده است. وقتی عمر به در خانه­ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمد و تهدید کرد خانه را با هرکس که در آن است به آتش می­کشد و به او گفتند: در این خانه فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) دختر داغدیده­ی رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) است. عمر گفت: ولو فاطمه باشد؛ فاطمه را هم می­سوزانم! باید بیرون بیایند و بیعت کنند. بنابه برخی روایات تاریخی، تنها کسی­ که ازبین این جمع غیرت به خرج داد و جان­برکف شمشیر کشید و با شمشیر آخته از خانه بیرون آمد و به عمر حمله کرد، زبیر بود. عمر دست زبیر را گرفت و شمشیر از دستش افتاد. شمشیر زبیر را به سنگی زدند و شکستند؛ آنگاه به او حمله کردند و دستگیرش کردند و بردند.[xxvii] زبیر چنین شخصیّتی بود.[xxviii] عین تعبیری را که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) راجع به سلمان فارسی به‌کار بردند، که سَلْمٰانُ‏ مِنّٰا اَهْلَ‏ الْبَیْتِ،[xxix] امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) راجع‌به زبیر فرمودند که: مٰا زالَ الزُّبَیْرُ رَجُلاً مِنّٰا اَهْلَ‏ الْبَیْتِ حَتّٰى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُاللّٰهِ:[xxx] زبیر همواره از ما اهل‌بیت بود تا زمانی­که پسر شومش عبدالله نشأت یافت. انسان ممکن است تا مرتبه‌ی مِنّٰا اَهْلَ‏ الْبَیْت هم بالا برود؛ ولی در اثر بی­توجّهی و غروری که او را می­گیرد و تکیه­اش را از خدا و اولیاء خدا برمی­دارد و فریفته‌ی جاذبه‌های دنیوی می‌شود، بلغزد و به جایی برسد که به جنگ با حجّت‌خدا برخیزد و جزو کشته‌شدگان سپاه جمل شود. وقتی امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) بر سر جنازه­ی زبیر آمدند، تاریخچه­ی گذشته­ی زندگی او در ذهن حضرت زنده شد و گریستند. خیلی جای تأسّف بود که زبیر با آن همه شهامت و دلاوری در جنگ‌های زمان رَسُولِ‌اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم این‌چنین ازبین برود.

در بین اصحاب سایر ائمّه: بعضاً مواردی مشاهده می‌شود که شخصی از نزدیکان و حتّی از وکلا و نمایندگان یک امام بوده و بعدها خط جدا کرده و کارش به‌جایی رسیده است که با امام بعد به دشمنی پرداخته و مورد لعن حجّت‌خدا واقع شده است. پیشتر به جریان واقفیّه اشاره کردیم که پس از رحلت امام کاظم‌(علیه السلام) شکل گرفت و قائل به توقّف جریان امامت به آن حضرت شد و به انکار امام هشتم‌(علیه السلام) پرداخت. جریان واقفیّه توسّط برخی وکلا و معتمدان امام هفتم‌(علیه السلام) همچون علیّ‌بن‌حمزه‌‌بطائنی، زیادبن‌مروان‌قندی و عثمان‌بن‌عیسی‌رواسی به‌وجود آمد. آنان اموال امام کاظم‌(علیه السلام) را که در اختیارشان بود، به امام رضا(علیه السلام) تحویل ندادند و به استفاده‌ی شخصی از آن و نیز هزینه کردن آن برای ترویج مذهب واقفیّه و منحرف ساختن شیعیان از امام هشتم‌(علیه السلام) پرداختند.

بنابراین اگر کسی خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشرّفی داشت یا به دیدار آن حضرت نایل شد، دلیل بر این نیست که تا پایان عمر حتماً بی­خطا و بی­اشتباه خواهد ماند. انسان اگر یک لحظه «منم» بزند، به قعر چاه ضلالت فرو می‌افتد. باید همواره حالت تهی­دستی، احتیاج، استغاثه و توسّل در انسان بماند. اگر یک لحظه غرور بیاید، انسان همه‌چیز را از دست داده است.

نکته‌ی دیگر اینکه همان‌طور که پیشتر گفته شد، دیده نشدن امام ناشی از نابینایی ماست. بینا شدن چشم مستلزم پرداخت هزینه‌ی آن است و آن هزینه، تحمّل ابتلائات و دشواری‌هایی مانند فقر، بیماری و تهمت است. خداوند برای بینا ساختن ما بلاها را به‌سوی ما گسیل می‌دارد.

یک لحظه داغم می‌کشی، یک دم به باغم می‌کشی

پیش چراغم می‌کشی، تا وا شود چشمان من

چه بسیار افرادی که لاف اشتیاق و تمنّای دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را می‌زنند؛ امّا به‌محض روی آوردن بلا و گرفتاری، تاب نمی‌آورند و خواهان برطرف شدن آن هستند. این بی‌تحمّلی مانع دیدار است. اگر کسی می‌خواهد به دیدار حضرت مهدیارواحنافداه نائل شود، باید در دامان ابتلائات پخته شود و اگر تحمّل بلا را نداشته باشد، دعا و التماس او برای دیدار بیهوده است. چنین فردی به بیماری می‌ماند که به پزشک مراجعه می‌کند و تقاضای معالجه و بهبودی دارد؛ امّا تاب تحمّل تزریق دارو و انجام معالجات را ندارد. چنین بیماری هیچ‌گاه درمان نخواهد شد. کسی که دیدار حجّت‌خدا را طلب می‌کند، باید ابتدا در خود کنکاش کند و ببیند آیا تحمّل دشواری‌هایی را که او را برای نیل به چنین دیداری آماده می‌سازد، دارد یا خیر. نیل به آمادگی و شایستگی دیدار مستلزم تحمّل دشواری‌هاست؛ چنانکه در ماجرای حضرت یوسف‌(علیه السلام) و برادرانش، وقتی بنیامین و دیگر برادران یوسف برای دریافت کمک غذایی وارد مصر شدند، هنگام خروج، حضرت یوسف‌(علیه السلام) پیمانه‌ی طلایی را در بار بنیامین مخفی کرد. مأموران پیمانه را در بار بنیامین پیدا کردند و به او تهمت دزدی زده شد. کار به جایی رسید که حتّی برادرانش دست رد به سینه‌ی بنیامین زدند و او را طرد کردند و تنها گذاشتند. بنیامین به زندان فرستاده شد. شب‌هنگام حضرت یوسف‌(علیه السلام) دستور داد تا زندانی را نزد او بیاورند و این‌گونه دو برادر پس از سال‌ها فراق به هم رسیدند. هزینه‌ی وصال و همجواری با یوسف، تحمّل اتّهام سنگینی بود که در آن بنیامین هیچ راهی برای فرار یا دفاع و اثبات بیگناهی خود‌ نداشت. به‌راستی ما تا چه حد آماده‌ی تحمّل دشواری‌هایی هستیم که مقدّمه‌ی ملاقات حجّت‌خداست؟

نازپرورد تنعّم نبرَد راه به دوست

عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد

کسی که عاشق و دوستدار حجّت‌خداست‌، ‌باید خود را برای مواجهه با دشواری‌ها آماده کند‌. محبّت که می‌آید‌، درپی آن بلا خواهد آمد. اَلْبَلٰاءُ لِلْوِلٰاءِ:[xxxi]بلا برای اهل محبّت است. امام ‌باقر‌(علیه السلام) می‌فرمایند: یُبْتَلَى الْمَرْءُ عَلىٰ قَدْرِ حُبِّهِ‏:[xxxii] انسان به میزان محبّت خود‌ مورد ابتلاء قرار می‌گیرد. هرچه محبّت بیشتر، ابتلائات سنگین‌تر. همان‌طورکه انسان‌ محب، خدا را دوست ‌دارد، خداوند نیز او را دوست می‌دارد و چون این عشق بروز کند‌، به ابتلاء عبد می‌انجامد. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند‌: وَ مٰا اَحَبَّ اللّٰهُ قَوْماً اِلَّا ابْتَلٰاهُمْ:[xxxiii]خداوند هیچ قومی را دوست نمی‌دارد‌؛ مگر آنکه آنها را به بلا دچار می‌سازد. پس مؤمن باید خود را برای ابتلائات آماده کند. در روایت دیگری آمده است‌‌: جٰاءَ رَجُلٌ اِلَى النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله و سلّم) فَقٰالَ: اِنِّی لَاُحِبُّکَ فِی اللّٰهِ. فَقٰالَ النَّبِیُّ: اِنْ کُنْتَ تُحِبُّنِی فَاَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبٰاباً؛ فَاِنَّ الْفَقْرَ اَسْرَعُ اِلىٰ مَنْ یُحِبُّنِی مِنَ السَّیْلِ اِلىٰ مُنْتَهٰاهُ:‏[xxxiv] مردى نزد رَسُولِ‌اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: من شما را به‌خاطر خدا دوست دارم. حضرت فرمودند‌: اگر مرا دوست دارى‌، پوستینی از فقر برای خود آماده کن‌؛ زیرا سرعت روی‌آوردنوردنآآ فقر به کسى که مرا دوست دارد‌ از سرعت حرکت سیل به‌سوی پایان راهش بیشتر است.

پس اهل محبّت باید آماده‌ی بلا باشد که:

هرکه در این بزم مقّرب‌تر است

جــام بـلا بیشترش می‌دهنـد

به لحاظ دیگر از آنجا که وقتی محبّت ظهور می‌کند‌، نوعی سنخیّت با محبوب به وجود می‌آید و در نتیجه محبّان حجّت‌خداارواحنا‌فداه به نسبت‌ها و درصدهای مختلف‌، به محبوب خود شباهت خواهند یافت؛ دشمنان حجّت‌خدا به ضدّیت و دشمنی آنها برخواهند خاست و در چنین شرایطی بر آنهاست که صبر و تحمّل پیشه کنند. پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: طُوبیٰ لِلصّٰابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ طُوبىٰ‏ لِلْمُقِیمِینَ‏ عَلىٰ‏ مَحَبَّتِهِ:[xxxv] خوشا بر شکیبایان در غیبت او و خوشا بر پابرجایان در محبّت او! خود حجّت‌خدا بیش از همه دشمن دارند. در حدیث آمده است: وَ لَوْلٰا اَنَّ السَّیْفَ بِیَدِهِ َلَاَفْتَى الْفُقَهٰاءُ بِقَتْلِهِ:[xxxvi] و اگر حجّت‌خدا‌ [در عصر ظهور] شمشیر به دست نداشت [مسلّح نبود] قطعاً فقهاء‌ حکم قتل او را صادر می‌کردند.[xxxvii] لذا در شرایطی که حجّت‌خدا از گزند دشمنان به پرده‌ی غیبت پناه می‌برد، دوست حجّت‌خدا نیز باید خود را برای مواجهه با آزار و گزند دشمنان آماده کند.

نکته‌ی دیگر این که راهیابی به مصلح عالَم منوط به صلح با خدای عالَم است. صلح با خدا نتیجه‌ی این باور است که هر آنچه در عالم واقع می‌شود، کار خداست و هرچه خدا می‌کند، نیکوست؛ پس منطقاً باید آن را به شیرینی و گوارایی پذیرفت.[xxxviii] این بدان‌معنی است که کارگردانی خداوند را در تمامی حوادث و مصلحت‌بینی و خیرخواهی پروردگار را در جمله‌ی رخدادها ببینیم و پذیرای آن باشیم. اگر این‌گونه شدیم، با خدا و با همه‌ی عالَم صلح کرده‌ایم و دیگر در باطن ما جنگی نیست و در تعاملاتمان با مخلوق هیچ انگیزاننده‌ی شخصی و نفسانی در ما وجود ندارد؛ چون خلق را کاره‌ای نمی‌بینیم و آنچه را هم خدا از طریق آنها برایمان پیش آورده است، محض خیر و مصلحت می‌بینیم. در این صورت در جنگ و جهاد ظاهریمان هم تنها امر خدا ما را به مبارزه با اشخاص و گروه‌ها وامی‌دارد. جهاد فی‌سبیل‌الله جنگیدنی است که در آن هیچ انگیزه‌ی نفسانی و غیرالهی، همچون تفوّق‌طلبی، غنیمت‌خواهی، انتقام‌گیری، عقده‌گشایی و حتّی بازپس‌گیری حقِّ تضییع و غصب شده‌ی خود نباشد. نمونه‌ی آن مبارزه‌ی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) با عمروبن‌عبدود است که درس اخلاص برای همه‌ی شیعیان می‌باشد. حضرت با او می‌جنگیدند؛ امّا صرفاً به این علّت که جهاد با او دستوری ازجانب خداست، نه با هر انگیزه‌ی شخصی.

گفت من تیغ ازپی حق می‌زنم

بنـده‌ی حقّم نه مأمور تنم

چنین کسی با خدا و آنچه خدا در عالم جاری کرده به صلح کامل رسیده است و هر آنچه را خدا خواسته و عملی ساخته یا انجام آن را امر و مقرّر فرموده، به‌گوارایی و رضایت پذیراست و جنگیدن او نیز عین صلح است. او در باطن خویش به مصلح کل راه یافته است. حالِ او مصداق این شعر حافظ است که:

شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد

حوریان رقص‌کنان ساغر شکرانه زدند
ج

نکته‌ی پایانی اینکه امام عصرارواحنا‌فداه مظهر تامّ جمال الهی و یکپارچه حُسن و زیبایی ظاهری و باطنی‌اند. تنها دیده‌ی دلی قادر به مشاهده‌ی این حُسن مطلق خواهد بود که خصلت پایدار آن زیبابینی بوده و به دیدن زشتی‌ها خو نکرده باشد و به تعبیر دیگر حُسن ظن ملکه‌ی آن روح بوده و از سوء ظن مبرّا و منزّه باشد. حُسن ظنّ و زیبابینی معلول عشق و دلدادگی است. عاشق جز حُسن و نیکویی در محبوب و آثار محبوب نمی‌بیند.

منم که شُهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

کسی که معتاد و مبتلای به بدبینی است از دیدن زیبایی‌ها محروم است. براین اساس می‌توان یکی از علل غیبت باطنی حجّت خدا و نداشتن توفیق دیدار آن حضرت در درون را همین امر شمرد و راه رهایی از حجاب غیبت را نیل به خصلت زیبابینی، به یُمن محبّت و دلباختگی به آن حضرت دانست.[xxxix]

چشم آلوده‌نظر از رخ جانان دور است

بر رخ او نظر از آینه‌ی پاک انداز



[i]. سیّدرضی، نهج‌البلاغه، حکمت ۱۸۰/

[ii]. سوره‌ی شوری‌، آیه‌ی ۱۱/

[iii]. حرّعاملی‌، جواهر‌السّنیّة‌، ص ۷۰۹/

[iv]. سیّدجعفررفیعی، ملاقات‌باامام‌عصر، ص ۲۶۸ و محمّدرضاباقی‌اصفهانی، عنایات‌حضرت‌مهدی‌به علماوطلاّب، ص ۲۰۲/

[v]. محدّث‌قمی، مفاتیح‌الجنان، مناجات المریدین.

[vi]. در دوران غیبت دو سه تن با این عظمت می‌شناسیم. سیّد‌بن‌طاووس مکرّر به زیارت امام زمان(علیه السلام) مشرّف می‌شد. خود او می‌گوید هر‌گاه سؤالی برایم پیش می‌آمد‌، نوری آشکار می‌شد و مرا در آغوش می‌گرفت و در آن حال به پاسخ سؤالم آگاه می‌شدم. او چنان با حضرت مهدیارواحنافداه صمیمی و نزدیک بود که به گفته‌ی خودش‌، حتّی صدای پای آن حضرت را می‌شناخت. سیّد‌بن‌طاووس حتّی از برخی امور جزئی زندگی خانوادگی حضرت هم اطلاع داشت. وی به فرزند خود محمّد می‌گوید: اخیراً امام زمان(علیه السلام) برای یکی از پسرانشان از فلان خانواده عروس گرفته‌اند! این امر شگفت نشان می‌دهد که در دوران غیبت کبری‌ تا چه‌حدّ می‌توان به حضرت مهدیارواحنافداه نزدیک شد و اگر ما راه نیافته‌ایم، از کم‌کاری و سستی خودمان بوده است؛ والاّ راه مسدود نیست.

یکی دیگر از این بزرگان آیۀالله‌العظمی سیّد مهدی بحرالعلوم است. از آن بزرگوار می‌پرسند: آیا در دوران غیبت می‌توان به دیدار امام زمان(علیه السلام) رسید؟ می‌گوید: کَیْفَ وَ قَدْ ضَمَّنِی اِلیٰ صَدْرِهِ الشَّرِیفِ! چگونهE Eنمی‌توان رسید درحالی‌که آن حضرت مرا در آغوش گرفتند و به سینه‌ی مبارک خود فشردند! ( محدّث نوری، جنّۀ‌المأوی‌فی‌ذکرمن‌فازبلقاءالحجّۀفی‌الغیبۀالکبری، ص ۵۱ )

[vii]. این اثر چند ترجمه دارد؛ عبدالنّبی استرآبادی و شخص دیگری که بدون ذکر نام، ترجمه‌اش همراه با کتاب طرائف به چاپ رسیده و محمّدباقرشهیدی گلپایگانی و اسدالله مبشّری، هر یک این کتاب را ترجمه کرده‌اند.

[viii]. نقل به مضمون از فصل ۱۴۷ کتاب.

[ix]. صدوق، کمال الدّین‌وتمام‌النّعمه، ج ۲، ص ۲۲۱/

[x]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵/

[xi]. ورّام‌بن‌ابی‌فارس‌، تنبیه‌الخواطر، ج ۱، ص ۷۴/

[xii]. آمدی‌، غرر‌الحکم و درر‌الکلم‌، ص ۶۵؛ لیثی، عیون‌الحکم، ص ۴۵۳/

[xiii]. علی‌اکبرنهاوندی، العبقریّ‌الحسان، ج ۲، ص ۱۳۴ و محمّدبن‌جعفرعراقی، دارالسّلام، ص ۷۲/

[xiv]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۱۵/

[xv]. صدوق، امالی، ص ۱۱۰ و طوسی، امالی، ص ۵۳۲/

[xvi]. محدّث ‌نوری، مستدرک‌الوسائل، ج ۲، ص ۲۱۸؛ مجلسی‌‌، بحار‌الانوار‌، ج ۶۵‌، ص ۱۲۱/

[xvii]. سیّدمحمّدحسین‌حسینی‌طهرانی، روح مجرّد، ص ۵۱۳/

[xviii]. عاشق تمام‌عیار امام زمان(علیه السلام) خود خدای متعال است و لذا امام زمان(علیه السلام) معشوق همه­ی هستی است.

[xix]. صدوق، علل‌الشّرایع، ج ۱، ص ۵۲/

[xx]. سوره‌ی یوسف، آیه‌ی ۸۴/

[xxi]. محدّث قمی، مفاتیح الجنان، دعای کمیل.

[xxii]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۸۰/

[xxiii]. نعمانی‌، غیبت‌، ص ۲۰۰؛ حرّعاملی، اثبات‌الهداة، ج ۵، ص ۱۵۹/

[xxiv]. آنچه به کسب ادب و مبرّا ماندن از ناشایستگی‌ها کمک می‌کند، توجّه به این امر است که حجّت‌خدا در تمامی آنات و لحظات ناظر بر ظاهر و باطن ما هستند و هیچ امری در درون و برون ما از دید آن حضرت پنهان نیست. این حسّ حضور و خود را دائماً در محضر و منظر امام زمان(علیه السلام) دیدن، عامل مؤثّری است در حفظ خویشتن از زشتی‌ها و آلودگی‌ها که یکی از عوامل محرومیّت از دیدار آن حضرت است.

قرآن کریم فرمود: قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ: بگو عمل کنید که خدا و رسولش و مؤمنان آن را می‌بینند.(سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۱۰۵) احادیث بسیاری از ائمّه۷ ذیل این آیه وارد شده که تصریح فرموده‌اند پیامبر۶ و ائمّه۷ ناظر اعمال بندگان می‌باشند. (کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۱۹ و ۲۲۰ و حرّعاملی، وسائل‌الشّیعة، ج ۱۶، ص ۱۰۷ تا ۱۱۴)

باید توجّه داشت که اِعْمَلُوا به این معنی نیست که هرکار دلتان می‌خواهد، انجام دهید؛ زیرا خداوند به نیکی‌ها امر می‌کند (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۵۷) پس یعنی عمل نیک انجام دهید و بدانید که در خلوت و جلوت هرکاری کنید، خدا و پیامبر و حجّت‌خدا آن را می‌بینند.

حضرت ولیّ‌عصر۷ در توقیعی مرقوم داشته‌اند: فَاِنّٰا یُحِیطُ عِلْمُنٰا بِاَنْبٰائِکُمْ وَ لٰا یَعْزُبُ عَنّٰا شَیْءٌ مِنْ اَخْبٰارِکُمْ: آگاهی ما بر همه‌ی اخبار شما احاطه دارد و هیچ چیز از اخبار شما از ما مخفی نیست. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵)

[xxv]. محدّث قمی‌، مفاتیح‌الجنان‌، دعای عهد؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۹۶/

.[xxvi] کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۳۱؛ حرّعاملی، وسائل‌الشّیعۀ، ج ۱۶، ص ۹ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۱۹/

[xxvii]. برای آگاهی از کتب اهل سنّت که این ماجرا را نوشته‌اند؛ ن. ک. مهدی طیّب، ره‌توشۀ دیدار، ص ۲۰۰- ۲۰۵/

[xxviii]. در آن واقعه امیرالمؤمنین۷ ازجانب خدای متعال مأمور به سکوت بودند. به موجب احادیث موثّق، رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) در ساعات آخر عمر شریفشان ضمن بیان وقایعی که در پیش است، به امیرالمؤمنین۷ فرمودند: وظیفه­ی شما سکوت است.

[xxix]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۴۹/

[xxx]. سیّدرضی، نهج‌البلاغه، ص ۵۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۴۵/

[xxxi]. گیلانی‌، ترجمه‌ی مصباح‌الشّریعة‌، ص ۳۵۶/

[xxxii]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۶۴‌، ص ۲۳۶؛ محدّث ‌نوری، مستدرک‌الوسائل، ج ۲، ص ۴۳۸/

[xxxiii]. کلینی‌، کافی‌، ج ۲‌، ص ۲۵۲؛ وسائل‌الشّیعۀ، حرّعاملی، ج ۳، ص ۲۶۳/

[xxxiv]. طبرسی‌، مشکاةالانوار، ص ۱۲۸/

[xxxv]. سیّدبن‌طاووس، الطّرائف، ترجمه‌ی داود الهامی، ص ۳۴۳؛ بحرانی، البرهان، ج ۱، ص ۱۲۴/

[xxxvi]. ابن‌عربی، فتوحات مکّیّه، ج ۳، ص ۴۱۹؛ یزدی حائری، الزام‌النّاصب، ج ۲، ص ۸۷ و ۱۴۴ ؛ صدر‌الدّین‌شیرازی، شرح اصول‌کافی، ج ۱، ص ۵۶۳؛ مولی‌صالح‌مازندرانی، شرح‌الکافی، ج ۸، ص ۲۰/

[xxxvii]. بدون شک‌ این حدیث در بیان فقیهی است که در موضع حکومتی قرار دارد و توانایی صدور حکم اعدام را دارد.

[xxxviii]. ن. ک به: مهدی‌طیّب، طبیب عشق.

.[xxxix] ن.ک. مهدی‌طیّب، ره‌توشه‌دیدار، ص ۵۷ ۶۸ و شراب‌طهور، ص ۱۱۰ و ۱۱۱/