Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






آثار و فواید وجودی امام غایب
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

آثار و فواید وجودی امام غایب

چنانکه گفتیم تفاوت شیعه و اهل‌سنّت در اعتقاد به حضرت مهدیارواحنا‌فداه آن است که اهل‌سنّت معتقدند مهدی(علیه السلام) از نسل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در آخرالزّمان متولّد خواهد شد و سپس قیام خواهد کرد؛ امّا شیعه بر این باور است که آن حضرت در سال ۲۵۵ هـ .ق متولّد شدند و هم‌اکنون در جهان و بین مردم زندگی می‌کنند و مردم گر چه ممکن است آن حضرت را ببینند؛ امّا ایشان را نمی‌شناسند. سؤال این است که وجود امامی که دیده نمی‌شود چه فایده‌ای دارد و آیا عقیده‌ی اهل‌سنّت منطقی‌تر نیست که معتقدند آن حضرت سی‌وچند سال قبل از ظهورشان متولّد می‌شوند؟

برای پی‌بردن به آثار وجودی حضرت بقیـّﮥ‌الله الاعظمارواحنا‌فداه در عصر غیبت باید بررسی کرد که وجود امامی که غایب است چه اثر مثبتی دارد و بود و نبود امامی که او را نمی‌بینیم یا نمی‌شناسیم و به او دسترسی نداریم،     چه تفاوتی دارد.

در پاسخ، به چند نکته اشاره می‌کنیم.

اوّلین فایده‌ی وجود امام ناظر بر نقش ایشان در عالم آفرینش و جهان تکوین است که تنها مختصّ حضرت ولیّ‌عصر‌ارواحنا‌فداه نیست و تمامی ائمّه‌: برعهده داشته‌اند.

امام معصوم دو نقش دارد؛ نقش اوّل در اداره‌ی جهان آفرینش و عالم خلقت و نقش دیگر در هدایت و اداره‌ی امور انسان‌ها. این دو کاملاً مستقل و مجزّای از یکدیگرند. نقشی که امام در اداره‌ی امور جهان آفرینش دارد، به‌هیچ‌وجه مستلزم این نیست که کسی او را ببیند یا بشناسد. چنانکه پیشتر گفتیم امام خلیفه‌ و قائم‌مقام خدا در اداره‌ی امور جهان آفرینش و روح‌العالم است. امام واسطه‌ی فیض است بین خدای واجب‌الوجود و عالم ممکن‌الوجود و هیچ خیر و فیضی از واجب به ممکن‌ جز ازطریق امام معصوم نمی‌رسد. هرآنچه از خداوند به تمامی عوالم از جبروت تا ناسوت و به همه‌ی موجودات از ملائک تا انسان‌ و جنّ و حیوان و گیاه و جماد می‌رسد، همچون فیض هستی، حیات، علم، رزق و دیگر فیوضات الهی، همه از مجرای وجود امام است. امام معصوم واسطه‌ی فیض هستی و کمالات هستی بین خدا و خلق است. لذا اگر امام نباشد، عالَم نخواهد بود. روایات متواتری از معصومین: نقل شده است که‌: لَوْ لَا الْحُجَّـﺔُ لَسٰاخَتِ الْاَرْضُ بِاَهْلِهٰا: [i] ‌اگر حجّت‌خدا نباشد، زمین اهل خود را فرو خواهد برد. (نظام عالَم درهم خواهد ریخت) امام رضا(علیه السلام) می‌فرمایند‌: لٰا تَخْلُو الْاَرْضُ مِنْ قٰائِمٍ مِنّٰا ظٰاهِرٍ اَوْ خٰافٍ وَ لَوْ خَلَتْ یَوْماً بِغَیْرِ حُجَّةٍ لَمٰاجَتْ بِاَهْلِهٰا کَمٰا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِاَهْلِهِ:[ii] زمین از قائم ما خالى نخواهد بود‌؛ چه ظاهر و آشکار باشد و چه پنهان و ترسان‌. و اگر زمین یک روز‌ از حجّت‌خدا خالى باشد‌، همانند امواج دریا اهل خود را فروخواهد برد.

‌به‌سبب وجود حجّت‌خداست که برکات الهی بر عالم نازل می‌شود و به همین سبب است که عالم به وجود می‌آید و برقرار می‌ماند. در متون زیارات ائمّه‌: می‌خوانیم‌: بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمٰاءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الْاَرْضِ اِلّٰا بِاِذْنِهِ:[iii] خداوند [ایجاد عالم را] به شما آغاز کرد و به شما نیز ختم می‌کند و به یمن وجود شما باران را فرومی‌ریزد و آسمان (یا کرات آسمانی) را از سقوط بر زمین، مگر به اذن خویش، بازمی‌‌دارد. بِوُجُودِهِ‏ ثَبَتَتِ‏ الْاَرْضُ‏ وَ السَّمٰاءُ:[iv] به وجود امام است که نظام آسمان و زمین ثابت و استوار می‌ماند. اگر امام نباشد نظام آسمان و زمین به‌هم می‌ریزد.

به‌سبب وجود امام است که خداوند به بندگانش از مَلَک و جنّ و انس و حیوان و گیاه روزی می‌دهد؛ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَریٰ:[v] همه‌ی خلایق به یُمن وجود او روزی داده می‌شوند. میهمان اصلی خداوند در ضیافت هستی، امام است و دیگران ریزه‌خوار و خوشه‌چین ضیافتی هستند که به‌اعتبار او برپا شده است. به‌راستی خداوند متعال‌ این ضیافت را که تمام مخلوقات در آن مهمانند و این خوان گسترده را که همه‌ی موجودات مُلک و ملکوت بر سر آن نشسته‌اند و از آن روزی می‌خورند، به‌اعتبار وجود اشقیاء و کفّار و منافقان و بت‌پرستان و ستمگران یا شیاطین برپا کرده و به‌وجود آورده‌ است یا این سفره‌ به‌اعتبار و میمنت میهمان عظیم‌القدر و عزیزی گسترانیده شده که به سبب کمالات بی‌شمارش، نزد خداوند جایگاه رفیعی داشته و دیگران از یمن وجود او بر سر این خوان مهمانند و روزی می‌خورند؟[vi]

بنابراین یک بُعد از آثار وجودی امام عصرارواحنا‌فداه در دوران غیبت، نقش تکوینی آن حضرت در جهان هستی است. برای ایفای این نقش لازم نیست مردم حتماً امام را ببینند و بشناسند‌ و به ایشان دسترسی داشته باشند.

فایده‌ی دوم وجود امام غایب حفظ شیعه در دوران غیبت از خطر نابودی است‌. همان‌طورکه در مثال پدر و کودک بیان کردیم، گر چه کودک دست پدر را رها کرده و به‌تنهایی در حال عبور از خیابان است؛ امّا پدر او را رها نمی‌کند و با دقّت و نگرانی مراقب اوست و اجازه نمی‌دهد بروز خطری به نابودی او منجر شود. شیعیان در دوران غیبت ظاهراً تنها هستند؛ دست امام‌(علیه السلام) در دست آنها نیست و به امام‌(علیه السلام) دسترسی ندارند؛ امّا امام‌(علیه السلام) هرلحظه مراقب و محافظ آنهاست و اجازه نمی‌دهد دشمنان آنها را نابود کنند.

حضرت بقیّـ‌الله الاعظم‌ارواحنا‌فداه درخصوص رسیدگی به امور شیعیان در یکی از نامه‌هایشان می‌فرمایند‌: اِنّٰا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرٰاعٰاتِکُمْ وَ لٰا نٰاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لٰا ذٰلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ الْلَّأوٰاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْاَعْدٰاءُ:[vii] ما در مراقبت از شما اهمال نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‏ایم؛ و اگر جز این بود [که مراقب شما هستیم] از هرسو گرفتارى و بلاهای سختی به شما روی مى‏آورد و دشمنانتان شما را از ریشه برمی‌کندند. یعنی اگرچه شما ما را فراموش کرده‌اید و یاد نمی‌کنید؛ ولی ما شما را فراموش نمی‌کنیم. ما از پشت پرده‌ی غیبت شما را حفظ کرده‌ایم؛ هرگز مپندارید خود سبب حفظ خویش بوده‌اید. نیز آن حضرت می‌فرمایند: اَنَا خٰاتَمُ الْاَوْصِیٰاءِ بِی یَدفَعُ ( یَرفَعُ ) اللّٰهُ الْبَلٰاءَ عَن اَهْلِی وَ شِیعَتِی:[viii] من آخرین اوصیای پیامبر هستم. خداوند به وسیله‌ی من بلا را از اهلم و شیعیانم برطرف می‌سازد. پس یکی دیگر از آثار وجودی حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه ‌محافظت از شیعیان در دوران غیبت است. شیعه بر اثر همین مراقبت و توجّه آن حضرت تاکنون باقی مانده است.

سومین فایده‌ی وجود امام غایب‌ قوّت قلب و دلگرمی است که احساس وجود آن حضرت‌ به شیعه می‌بخشد. اگرچه شیعیان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را با چهره‌ی مبارکشان نمی‌شناسند؛ امّا می‌دانند که آن حضرت دربین آنها هستند. این احساس حضور و اطمینان از وجود امام سبب می‌شود هرگاه فشار دشمن به بالاترین درجه برسد، شیعیان مأیوس نشوند؛ زیرا می‌دانند آن‌که پیروز نهایی کارزار حق و باطل و عدل و جور و حامی و مدافع شیعیان است، در جمع آنها حاضر است. در متون زیارات می‌خوانیم: وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ:[ix] و با الطاف شماست که خداوند غبار اندوه را از دل‌ها مى‌زداید و سختى زندگى و بدى حال را برطرف می‌سازد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیان این حقیقت می‌فرمایند: در دوران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) جنگ‌های فراوانی برپا شد و ما مسلمانان با مشرکان و دشمنانی که گاه از خویشاوندان و نزدیکان ما بودند، می‌جنگیدیم و گاهی چنان کار جنگ سخت می‌شد که میدان مبارزه از خون شهدای ما سرخ می‌شد. در لحظه‌های آخر که گمان می‌رفت شکست مسلمانان فرارسیده و نزدیک بود همه‌ی سپاه‌ اسلام روحیّه‌‌‌ی خود را ببازند، ما در میدان کارزار خود را به رَسُولِ‌اللهِ صلی الله علیه و آله و سلّم نزدیک می‌کردیم: کُنّٰا اِذَا احْمَرَّ الْبَأسُ‏ اتَّقَیْنٰا بِرَسُولِ‏ اللّٰهِ(صلی الله علیه و آله و سلّم)‏.[x] قوّت قلب و اطمینان خاطر و آرامش و ثبات قدم رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) روحیّه‌ی از دست رفته‌ی ما را بازمی‌گرداند و همین ‌که احساس می‌کردیم پیامبر در کنار ما هستند، دوباره نیرو می‌گرفتیم و به مبارزه می‌پرداختیم تا به پیروزی دست یابیم. احساس وجود پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) در میدان نبرد، حتّی برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز قوّت‌بخش است. احساس حضور و وجود حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه در جمع شیعیان در دوران غیبت‌ نیز به همین صورت است. آن حضرت دربین ما حاضرند و با ما زندگی می‌کنند؛ اگرچه ما ایشان را نمی‌شناسیم؛ ولی می‌دانیم آن حضرت رهبر پیروز نبرد نهایی حق و باطل هستند؛ پس خود را نمی‌بازیم و اگر همه‌ی قدرت‌های دنیا علیه ما بسیج شوند، تسلیم نمی‌شویم؛ چون می‌دانیم این کارزار بالاخره به سود جبهه‌ی ایمان و حق تمام می‌شود و رهبر این کارزار اکنون در صف و جمع ما هستند.

فایده‌ی چهارم امام غایب‌ آن است که امام با نیروی معنوی وجود خویش همانند یک آهنربای قوی‌، انسان‌های طالب کمال و شائق راه ذوالجلال را جذب می‌کند و به‌ آنها انرژی معنوی می‌رساند و از راه باطن دستگیری می‌کند و به قلّه‌های بلند کمالات عرفانی می‌رساند. این همان نقش "هدایت به امر" حضرت بقیّـّ‌الله‌ الاعظمارواحنا‌فداه در دوران غیبت است که سایر ائمّه: نیز در زمان حیات و امامت خود آن را ایفا می‌کردند.

به‌طور کلّی‌، هدایت به دو نوع قابل تقسیم است‌. یکی هدایت ظاهری است که در آن از راه استدلال و ارشاد و موعظه و نصیحت‌ افراد را به درستی‌ها و شایستگی‌ها و راه عبودیّت و بندگی حضرت حق جلب می‌کنند. تمام انبیای الهی این نقش را داشته‌اند و مؤمنان متعهّد به وظایف ایمانی‌، چنین نقشی را دربرابر مردمان ایفا می‌کنند و می‌کوشند با گفتگو و همدلی و استدلال‌های خردپذیر، آنها را هدایت کنند. نوع دیگر هدایت‌، "هدایت به امر" به‌معنای دستگیری از راه باطن است.

خداوند می‌فرماید: اَلٰا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ:[xi] آگاه باشید که خلق و امر از آن اوست. براین‌اساس در عالم هستی‌ دو مرتبه وجود دارد‌؛ یکی عالم خلق که به‌معنای عالم کثرت و طبیعت و زمان و تدریج و جهان اسباب و مسبّبات است‌؛ دیگری عالم امر که زمان در آن وجود ندارد و تدریج به آن راه ندارد. به‌تعبیری می‌توان گفت هر موجود‌ یک‌رو به عالم خلق دارد که جنبه‌ی خلقی و جنبه‌ی تعدّد و تکثّر و تغییر و تحوّل آن است و یک‌رو به عالم حقّ و الوهیّت دارد که جنبه‌ی امری آن ا‌ست و در آن جنبه واجد ثبات و پایداری است. قرآن کریم در آیات متعدّد‌ی‌ به عالم امر اشاره می‌کند. برای مثال می‌فرماید‌: اِنَّمٰا اَمْرُهُ اِذٰا اَرٰادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ:[xii] امر او چنین است که هر‌گاه چیزى را اراده کند، به آن مى‏گوید موجود باش‌‌؛ پس بى‏درنگ موجود مى‏شود. می‌توان گفت «خلق» به مُلک یا جنبه‌ی ظاهری هر موجود اطلاق می‌شود، چنانکه خداوند متعال فرمود‌: تَبٰارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلىٰ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ:[xiii] پربرکت و زوال‏ناپذیر است کسى که مُلک جهان هستى به دست اوست و او بر هر چیز تواناست.‌ «امر» به ملکوت یا جنبه‌ی باطنی هر شیء اطلاق می‌شود‌؛ چنانکه خداوند متعال می‌فرماید‌: فَسُبْحٰانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ:[xiv] پس منزّه است خداوندى که ملکوت همه چیز‌ در دست اوست و شما به‌سوى او بازگردانده می‌شوید. اکنون می‌توان دریافت که هدایت به امر‌ هدایتی است باطنی و ازطریق استدلال و موعظه و گفتگو و راه نشان دادن حاصل نمی‌شود.

هدایت به امر‌ به نیروی باطنی ولیّ خدا و از راه باطن و ملکوت صورت می‌گیرد و از نقش راهنمایی عمومی ایشان دربین خلق جداست. لازمه‌ی این دستگیری آن نیست که امام در کنار شخص مورد هدایت باشد؛ بلکه امام‌(علیه السلام) با یک توجّه معنوی از هر سوی عالم، سالکان را هدایت می‌کند و از راه باطن به آنها مدد می‌رساند. در ایفای این نقش‌، ولیّ خدا‌ راه را نشان نمی‌دهد‌؛ بلکه مؤمن را راه می‌برد. کمااینکه در عصر پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم)در حالی که آن حضرت در مدینه بودند؛ همه‌ی مسلمانان طالب کمال معنوی که در نقاط دوردست بودند نیز از هدایت معنوی ایشان بهره می‌بردند. اویس قرنی نمونه‌ی بارزی از این حقیقت است. به‌تعبیر دیگری می‌توان گفت که هدایت به امر‌، توان رفتن بخشیدن و راه بردن و به مقصد رساندن است؛ نه فقط ارائه‌ی طریق و نشان دادن راه نیل به مقصود.[xv] ولیّ‌خدا‌ طالبان کمال را از راه باطن جذب می‌کند و مدد می‌رساند و به‌سوی قلّه‌های رفیع کمال‌ بالا می‌کشد.

لازم به ذکر است که نقش هدایت به امر‌ مختصّ امام است؛ کمااینکه گرچه تمامی انبیاء الهی‌ نقش هدایت ظاهری را برعهده داشته‌اند‌؛ امّا نقش هدایت به امر‌ جز به گروهی از ایشان که عهده‌دار مقام امامت بودند‌، اعطا نشد. خداوند متعال درباره‌ی ابراهیم خلیل‌(علیه السلام) می‌فرماید‌: وَ اِذِ ابْتَلىٰ اِبْرٰاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ اِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ اِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی‏ قٰالَ لٰا یَنٰالُ عَهْدِی الظّٰالِمِینَ:[xvi] هنگامى که خداوند متعال ابراهیم‌(علیه السلام) را با امتحانات گوناگونى آزمود و او به‌خوبى ازعهده‌ی آزمایش‌ها برآمد‌، خداوند فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم. پس ابراهیم‌(علیه السلام) عرض کرد: آیا از نسل من نیز امامانى خواهند بود؟ خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى‏رسد. یعنی تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته‌ی این مقامند. این آیه نشان می‌دهد که حضرت ابراهیم‌(علیه السلام) در آغاز فقط نبیّ خدا بودند‌ و امام نبودند‌؛ امّا بعد از موفّقیّت در امتحانات عظیم الهی‌، خداوند متعال مقام امامت را نیز به ایشان عطا کرد.

از آیات قرآن می‌توان دریافت که نقش هدایت به امر‌ در همه‌ی عصر‌ها وجود دارد‌؛ چنانکه خداوند متعال می‌فرماید‌: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُنٰاسٍ بِاِمٰامِهِمْ:[xvii] روزى که هر گروهى را با امامشان مى‏خوانیمو احضار می‌کنیم. این آیه نشان می‌دهد که مردم هر زمان‌، امام و رهبری دارند و هیچ زمانی مردم بدون امام نیستند.

در آیه‌ای دیگر‌ از قرآن کریم آمده است‌: وَ جَعَلْنٰا مِنْهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنٰا لَمّٰا صَبَرُوا وَ کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یُوقِنُونَ:[xviii] و از آنان امامان و پیشوایانى قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‏کنند؛ زیرا شکیبایى نمودند و به آیات ما یقین داشتند. این آیه نشان می‌دهد که فقط امامان هدایت به امر می‌کنند‌‌؛ زیرا آنها در مسیر طاعت و فرمانبری حضرت حق و تحمّل ابتلائات صابرند و از اهل یقین می‌باشند. اهل یقین کسانی هستند که به ملکوت عالم هستی راه دارند‌؛ چنانکه در قرآن کریم آمده است‌: کَلّٰا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ؛ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ:[xix] اگر به علم‌الیقین نائل آیید‌، هر آینه زبانه کشیدن شعله‌های آتش دوزخ را [ در همین دنیا] خواهید دید. و در جای دیگر آمده است‌: وَ کَذٰلِکَ نُرِی اِبْرٰاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمٰوٰاتِ وَ الْاَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ:[xx] و این‌چنین ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم‌ تا از اهل یقین باشد. ازاین‌رو کسی که اهل یقین است‌، به ملکوت و جنبه‌ی امری عالم راه دارد و هم اوست که می‌تواند از راه باطن‌ خلق را هدایت کند.

یکی از نقش‌های امام عصرارواحنا‌فداه هدایت به امر یا هدایت ملکوتی و دستگیری از راه باطن است‌؛ زیرا در مسیر تعالی معنوی‌، هیچ‌کس به نقطه‌ا‌ی بالاتر از آنچه هست نخواهد رسید‌ مگر اینکه شخصی که بالاتر از اوست‌، از وی دستگیری کند. تمامی اعضای عالم بشریّت‌ همانند کوهنوردانی هستند که هریک در ارتفاعی از دامنه‌ی کوهی قرار گرفته‌اند‌. بالاترین فردی که در این مجموعه حضور دارد و در یک قدمی قلّه‌ی کوه است، دست نفر بعد را می‌گیرد و او نیز از نفر بعد از خود دستگیری می‌کند و این زنجیره تا سطح زمین ادامه می‌یابد. امّا بالاترین فردی هم که در یک قدمی قلّه است، نباید از امکان تعالی محروم گردد. پس عقل حکم می‌کند که همواره باید یک نفر برروی قلّه‌ی کوه کمال وجود داشته باشد تا به وجود او سلسله‌ی دستگیری تکمیل شود و از بالاترین فرد دستگیری کند. انسان کامل و حجّت خدا همان شخصی است که در قلّه‌ی کمال قرار دارد.

هدایت به امر همان دستگیری از راه باطن است و مستلزم آن نیست که برای بهره‌مندی از آن، شخص امام را ببیند یا چهره‌ی ظاهری امام را بشناسد‌؛ بلکه توجّهات معنوی امام انسان‌های طالب تکامل را در تمام گوشه‌ و کنار جهان خلقت‌‌ دستگیری و به‌سمت قلّه‌های بلند کمال جذب خواهد کرد.

فایده‌ی پنجم امام غایب‌ آن است که وجود امام تنها تضمین کننده‌ی باقی بودن و دسترسی‌پذیر بودن دین راستین است‌؛ زیرا همواره این سؤال مطرح است که ما چگونه یقین داشته باشیم دینی که به ما رسیده و هم‌اکنون به‌عنوان اسلام در دستان ماست‌، همان دین نازل شده ازجانب خداوند متعال به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و درطول تاریخ دچار صدمه و انحراف نشده است‌؟ از کجا مطمئن باشیم آنچه به آن معتقدیم همان دین حقیقی است که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) ابلاغ فرمودند؟ از کجا خبر داریم که آن دین حقیقی باقی مانده است؟ آیا ممکن نیست آن حقیقت اوّلیّه و تفسیر درست از دین به‌کلّی نابود شده باشد و آنچه ما می‌پنداریم، برداشت‌ها و حدسیّات ذهنی ما باشد؟ چه تضمینی هست که فهم درست از دین هم‌اکنون موجود باشد؟ برای این امر هیچ تضمینی جز وجود امام معصوم قابل تصوّر نیست.

بقای دین مبتنی بر دو چیز است‌: یکی تحریف نشدن الفاظ قرآن و دیگری تحریف نشدن و باقی و دسترسی‌پذیر بودن فهم صحیح از قرآن. چگونه می‌توانیم اثبات کنیم فهم درست دین باقی مانده و از بین نرفته است، جز آنکه محافظ معصومی برای دین وجود داشته باشد که لحظه به لحظه از آن پاسداری کند؟ دلیلی را که می‌توان برای نابود نشدن فهم درست از قرآن و دین ذکر کرد‌ آن است که امام معصوم همچون یک پاسدار، از دین و شریعت خداوند‌ پاسداری می‌کند‌. پس یکی از آثار وجودی امام عصر‌(علیه السلام) این است که اجازه نمی‌دهند فهم درست از دین نابود گردد‌. با اعتقاد به وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ولو اینکه ما ایشان را نشناسیم، به باقی و قابل دسترسی بودن فهم درست از دین مطمئن خواهیم بود.

فایده‌ی ششم امام غایب آن است که وجود آن حضرت‌‌ این زمینه و امید را فراهم می‌کند که هر لحظه امکان و احتمال ظهور و قیام ایشان وجود دارد. ازاین‌رو شیعه در هر لحظه خود را برای مشارکت در قیام جهانی علیه کفر و بی‌دینی و شرک و آلودگی و فساد‌ و ظلم آماده نگاه می‌دارد. برخلاف تفکّر اهل‌سنّت که معتقدند حضرت مهدیارواحنا‌فداه در آخرالزّمان متولّد خواهند شد و پس از سی‌چهل سال قیام خواهند کرد. اندیشه‌ی وجود امام، امید به نجات و احتمال ظهور را در تمامی لحظات زندگی شیعیان جاری می‌کند و جایی برای یأس یا وادادگی در برابر ظلم و فساد باقی نمی‌گذارد.

هفتمین مورد از آثار وجودی حضرت مهدیارواحنا‌فداه در دوران غیبت، تماس‌های خصوصی و محرمانه‌ای است که آن حضرت با برخی از شیعیان داشته‌اند و دارند؛ چه درقالب تشرّفات ظاهری که افراد به خدمت آن حضرت رسیده‌اند و با ایشان ملاقات و گفتگو کرده‌اند و حضرت عنایاتی به ایشان داشته‌اند و تعلیماتی داده‌اند، پاسخ سؤالاتشان را فرموده‌اند یا حاجاتشان را برآورده‌اند؛ چه به‌صورت توقیعات و نامه‌هایی که از محضر و ناحیه‌ی مقدّسه‌ی آن حضرت دریافت شده است.

باید دانست که راه ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مسدود نیست و هزاران نفر در دوران غیبت توفیق تشرّف به محضر حضرت ولیّ‌عصرارواحنا‌فداه را داشته‌اند. بسیاری از علمای بزرگ شیعه که در برخی مسائل حیاتی و کلیدی به بن‌بست رسیده بودند؛ حضرت مهدی ارواحنا فداه به یاری و حمایت از ایشان برخاستند. درست است که ما آن حضرت را نمی‌شناسیم؛ ولی آن حضرت در شرایطی که خود تشخیص می‌دهند، می‌توانند خود را به کسی که لیاقت پیدا کند یا حالت اضطرار داشته باشد، معرّفی و به او توفیق دیدار عطا نمایند و کمک کنند. این امر بارها واقع و معجزات فراوانی به‌دست امام‌(علیه السلام) در این تشرّفات عملی و گره‌های بزرگی از کار و زندگی شیعیان در تشرّفات و توقیعات باز شده است. در مواردی هم خود آن حضرت به صورت ناشناس مستقیماً در امری دخالت نموده و اقدامی کرده‌اند و از آن طریق خطری از شیعیان دفع نموده یا مصلحتی را برای آنان تأمین فرموده‌اند. در تاریخ دوران غیبت، حضرت مهدی ارواحنا فداه در مواقع خطرناک و بر سر بزنگاه‌ها، بسیار به فریاد شیعه رسیده‌اند.[xxi] بنابراین یکی دیگر از فواید وجود امام عصرارواحنا‌فداه در دوران غیبت، الطاف خاصّه‌ای است که آن حضرت نسبت‌به برخی از شیعیان مبذول می‌دارند.

شاید این نکته به ذهن بیاید که از فواید امام آن است که مردم پاسخ سؤالات دینی و اعتقادی خویش را از ایشان دریافت می‌کنند؛ امّا در عصر غیبت که به امام زمان‌ارواحنا‌فداه دسترسی نداریم، این امر چگونه ممکن خواهد شد؟

در پاسخ باید توجّه کنیم در دوران امامان گذشته نیز همه‌ی مردم، خصوصاً آنان که در شهرها و کشورهای دیگر اقامت داشتند، به ائمّه: دسترسی نداشتند‌؛ بلکه ازطریق نمایندگانی که امامان به آن مناطق اعزام می‌کردند‌، مردم پاسخ‌ سؤالات خویش را دریافت می‌نمودند و با امام ارتباط برقرار می‌کردند. قلمرو حکومت حضرت علی(علیه السلام) تقریباً نیمی از کره‌ی زمین را فرامی‌گرفت؛ درحالی‌که آن حضرت در کوفه بودند. در شرایط آن روزگار غالب مسلمانان به ایشان دسترسی نداشتند و حتّی چهره‌ی ایشان را ندیده بودند و نمی‌شناختند. همچنین در زمان امامانی که سالیان درازی را در زندان‌ها سپری کردند‌، ارتباط مستقیم ایشان با شیعیان به‌کلّی قطع بود و تنها‌ به‌واسطه‌ی نمایندگان ائمّه: ارتباط برقرار می‌شد. امام کاظم‌(علیه السلام) چهارده سال در زندان بغداد به سربردند و حتّی مردم بغداد با آن حضرت ارتباط نداشتند. در آن دوران صد درصد جامعه‌ی شیعه به دانشمندان و نمایندگان امام متّکی بود. در زمان غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز وضع به همان منوال است. درست است که دسترسی به فهم عمیقی از دین که در دوران ظهور قابل دسترسی است‌، میسّر نیست‌؛ امّا این بدان‌معنی نیست که مطلقاً نمی‌توان به فهم درست دین راه یافت؛ بلکه از طریق عالمان و دین‌آگاهان شیعه که نایبان عام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند، فهم درست دین دسترسی‌پذیر است؛ بنابراین از این نظر بن‌بستی وجود ندارد.

این مبحث را با سخنی از امام صادق علیه السلام به پایان می‌بریم. شخصی[xxii] از آن حضرت پرسید: فَکَیْفَ یَنْتَفِعُ النّٰاسُ بِالْحُجَّـﺔِ الْغٰائِبِ الْمَسْتُورِ: چگونه مردم از حجّت غایب و پنهان بهره‏مند می‌شوند؟ امام در پاسخ فرمودند: کَمٰا یَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ اِذٰا سَتَرَهَا السَّحٰابُ:[xxiii] همان‌گونه که از خورشید هنگامى که درپس پرده‏هاى ابر پنهان است، بهره می‌برند‌. همان‌طورکه خورشید در پشت پرده‌ی ابر، در عین اینکه دیده نمی‌شود، آثار و برکات وجودی و نور و گرمای خود را به زمین می‌رساند و جاذبه‌ی آن زمین را در مدار خود نگه می‌دارد، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در پشت پرده‌ی غیبت‌، آثار و برکات وجودی خویش را به تمام اهل عالم می‌رسانند.



[i]  . طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۷ و حسینی همدانی، درخشان پرتوی از اصول کافی، ج ۶، ص ۹۹/

[ii] . مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۲۳‌، ص ۳۵/

[iii]. محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، زیارت جامعه‌ی کبیره؛ طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج ۶، ص ۹۹/

[iv]. محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، دعای عدیله؛ مجلسی، زادالمعاد، ص ۴۲۳/

[v]. همان.

[vi]. برای توضیح بیشتر این خصوصیّت امام، به بیان مثالی می‌پردازیم‌. شخصی دوست خود را که انسانی والامقام و دانشمندی بزرگ است، به منزل خود دعوت می‌کند. به تهیّه‌ی مقدّمات مهمانی می‌پردازد؛ خانه را تمیز می‌کند و غذای بسیار عالی‌یی در شأن آن مهمان گرانقدر تهیّه می‌کند و میوه و شیرینی وE Eنوشیدنی‌های گوارا فراهم می‌آورد. برای اینکه مهمانش تنها نباشد و مجلس مهمانی گرم شود و به او خوش بگذرد، از او می‌خواهد همراه با خانواده‌اش به مهمانی بیاید. تنی چند از دوستان مشترک را نیز به میهمانی فرامی‌خواند.

به‌هنگام برپایی ضیافت، به برکت وجود آن میهمان عزیز، اعضای خانواده‌ی وی و همه‌ی دوستان و آشنایانی که حضور دارند و اهل خانه‌ی میزبان و خدمتگزاران منزل، از آن خوراکی‌های لذیذ تناول می‌کنند. سهمی از آن غذا هم نصیب فقرا و مساکین محلّه می‌شود و حتّی از باقیمانده و دورریز آن سفره، شادی و جشنی برای پرندگان خانگی و حیوانات محل‌ نیز فراهم می‌گردد. اکنون جای سؤال است که آن خوراکی‌های عالی به‌خاطر خانواده‌ی میهمان اصلی، یا آشنایان و دوستان وی، یا میزبان و اهل خانه و خدمتکارانش، یا فقرای محل و یا پرندگان خانه و حیوانات محلّه آماده شده بود و سبب برپایی آن ضیافت و تدارک آن سفره‌ی عالی آنها بودند؟ پاسخ این است که قطعاً نه؛ اگر آن دوست عزیز و بزرگوار نبود، هیچ‌گاه چنین ضیافتی برپا و چنان سفره‌ای گسترده نمی‌شد و هیچ‌یک از سایرین به چنان خوراکی‌هایی دست نمی‌یافت. به‌همین ترتیب سفره‌ی نعمت و روزی مادّی و معنوی در مُلک و ملکوت، تنها به‌یمن وجود میهمان اصلی، یعنی انسان کامل و مظهر تامّ اسماء و صفات الهی که مقرّب‌ترین و عزیزترین موجود نزد خدای عالم است، گسترانیده شده است و اگر ایشان نبودند، اساساً در عالم چنین ضیافتی برپا و چنین سفره‌ای گسترده نمی‌شد.

[vii]. طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج ۱، ص ۳۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵/

[viii]. مجلسی، مرآۀالعقول فی‌شرح‌اخبار‌الرّسول، ج ۴، ص ۱۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰/

[ix]. محدّث قمی، مفاتیح‌الجنان، زیارت جامعه‌ی کبیره؛ طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج ۶، ص ۹۹/

[x]. سیّد رضی، نهج‌البلاغه، حکمت ۲۶۹/

[xi]. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۵۴/

[xii]. سوره‌ی یس‌، آیه‌ی ۸۲/

[xiii]. سوره‌ی مُلک، آیه‌ی ۱/

[xiv]. سوره‌ی یس، آیه‌ی ۸۳/

[xv]. برای مثال اگر کسی بخواهد به جایی برود و نشانی آن محل را از شما بپرسد، یک‌بار می‌توانید او را راهنمایی کنید که از کجا برود تا به آنجا برسد و یک‌بار می‌توانید او را سوار اتومبیل خود کنید و به آنجا برسانید.

[xvi]. سوره‌ی بقره‌، آیه‌ی ۱۲۴/

[xvii]. سوره‌ی اسراء‌، آیه‌ی ۷۱/

[xviii]. سوره‌ی سجده‌، آیه‌ی ۲۴/

[xix]. سوره‌ی تکاثر‌، آیات ۵-۷/

[xx]. سوره‌ی انعام‌، آیه‌ی ۷۵/

[xxi]. یکی از نمونه‌های مشهور این عنایات خاصّه در عصر غیبت، نجات شیعیان بحرین از خطر نابودی به دست حاکم بحرین با راهنمایی محّمدبن‌عیسی‌بحرینی، از صلحای شیعه‌ی بحرین است. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۹) نمونه‌ی دیگر این مطلب‌، انقلاب اسلامی ایران است. در شب بیست‌ویکم بهمن‌، نظامیان رژیم شاه حکومت نظامی مطلق اعلام کردند و طرح کودتا و کشتار عظیمی با خانه‌نشین کردن مردم در سر داشتند. ماجرا این بود که پس از خروج شاه از ایران، ژنرال هایزر در چهاردهم دی‌ماه سال پنجاه و هفت به ایران آمد و از داخل سفارت آمریکا در ایران رسماً حکومت ایران را اداره می‌کرد. او قبل از خروج از ایران در هجدهم بهمن‌ماه طرح کودتایی را آماده کرد. نظامیان حامی رژیم شاه براساس طرح مزبور در شب بیست و دوم بهمن می‌خواستند مردم را در خانه‌ها زمینگیر کنند و به هواپیماهای نیروی هوایی ‌نیز دستور داده بودند خیابان ایران و مناطق اطراف آن را که مدرسه‌ی علوی در آن قرار داشت و امام خمینی و تمام رهبران انقلاب در آن مستقر بودند، بمباران کنند تا به قیمت کشته شدن چندصد هزار نفر ساکنان آن منطقه، رهبران انقلاب را نابود کنند. پس از آن همچون کودتای بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۳۲، شاه را به ایران برگردانند و حکومت او را مستقر نمایند. اگر این توطئه عملی می‌شد‌ و شاه باز‌می‌گشت‌، چه انتقام‌ها که از مردم ایران نمی‌گرفت و چه سیلاب‌های خون که به راه نمی‌انداخت و چگونه به ریشه‌کن کردن دین نمی‌پرداخت. در این شرایط‌ امام خمینی اعلامیه دادند که بر همگان واجب است به خیابان‌ها بریزند؛ اگرچه ارتش آنها را به رگبار ببندد. مرحوم آیت‌الله طالقانی; نقل می‌کردند که با صدور این اطّلاعیه پشت ما لرزید که حمّام خون به راه می‌افتد. هرچه به امام اصرار کردیم و استدلال و درنهایت التماس کردیم تا این فرمان را پس بگیرند‌، نپذیرفتند و چون بسیار پافشاری کردیم‌، فرمودند‌: احتمال بده این دستور از طرف امام زمان(علیه السلام) باشد. در این شرایط بود که تسلیم امر امام شدیم و سکوت پیشه کردیم. با این فرمان در آن شرایط خطرناک، جامعه‌ی شیعه ایران نجات یافت. پیام امام زمان(علیه السلام) توسّط حاج قدرت‌الله لطیفی‌نسب، تجدیدبناکننده‌ی مسجد جمکران، به امام‌خمینی ابلاغ شده بود. (نقل به مضمون از: خاطرات ‌آیت‌الله‌سیّدعلی‌اکبرقرشی، مرکزاسنادانقلاب‌اسلامی، ص ۱۳۳ تا ۱۳۶)

[xxii]. سلیمان‌بن‌مهران الاعمش.

[xxiii]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۶‌.