Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






حکمت‌ها و آثار سازنده‌ی غیبت حضرت مهدیارواحنا‌فداه
تالیفات استاد - کتاب جان جهان

حکمت‌ها و آثار سازنده‌ی غیبت حضرت مهدیارواحنا‌فداه 

امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب ‌فرمودند‌: اِنَّ لِصٰاحِبِ هٰذَا الْاَمـْرِ غَیـْبَةٌ لٰابُدَّ مِنـْهٰا یَرْتٰابُ فِیهٰا کُلُّ مُبـْطِلٍ: برای صاحب این امر غیبتی است که گریزی از آن نیست و هر پیرو باطلی در آن به تردید و تزلزل دچار می‌شود. فَقُلـْتُ لَهُ: وَ لِمَ جُعِلـْتُ فِدٰاکَ؟ آن صحابی می‌گوید: به حضرت عرض کردم: چرا غیبت رخ می‌دهد؟ قٰالَ: لِاَمـْرٍ لَمْ یُؤذَنْ لَنٰا فِی کَشـْفِهِ لَکُمْ: حضرت فرمودند: به سبب چیزی که ما مجاز نیستیم برای شما آشکار کنیم. قُلـْتُ: فَمٰا وَجـْهُ الـْحِکـْمَةِ فِی غَیـْبَتِهِ؟ عرض کردم: حکمت غیبت آن حضرت چیست؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: وَجـْهُ الـْحِکـْمَةِ فِی غَیـْبَتِهِ وَجـْهُ الـْحِکْـمَةِ فِی غَیـْبٰاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللّٰهِ تَعٰالَی ذِکـْرُهُ. اِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ فِی ذٰلِکَ لٰا یَنْکَشِفُ اِلّٰا بَعْدَ ظُهُورِهِ کَمٰا لٰا یَنْکَشِفُ وَجْهُ الْحِکْمَةِ لَمّٰا اَتٰاهُ الْخَضِرُ مِنْ خَرْقِ السَّفِینَةِ وَ قَتْلِ الْغُلٰامِ وَ اِقٰامَةِ الْجِدٰارِ لِمُوسىٰ اِلّٰا وَقْتَ افْتِرٰاقِهِمٰا. یَا ابـْنَ الـْفَضـْلِ! اِنَّ هـٰذَا الْاَمـْرِ اَمـْرٌ مِنْ اَمـْرِ اللّٰهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللّٰهِ وَ غَیـْبٌ مِنْ غَیـْبِ اللّٰهِ وَ مَتیٰ عَلِمـْنٰا اَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیـْمٌ، صَدَّقـْنٰا بِاَنَّ اَفـْـعٰالُهُ کُلُّهٰا حِکـْمَةٌ وَ اِنْ کٰانَ وَجـْهُهٰا غَیـْرُ مُنـْکَشَفٌ لَنٰا:[i] حکمت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همان حکمتی است که در غیبت‌های حجّت‌های الهی که پیش از آن حضرت بودند، وجود داشت. حکمت غیبت آشکار نمی‌شود مگر بعد از ظهور آن حضرت؛ چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتى به‌دست خضر و کشتن آن پسر و تعمیر دیوار، براى موسى(علیه السلام) ظاهر نگشت مگر وقتى که [موسی و خضر] خواستند از هم جدا شوند. ای پسر فضل! حکمت غیبت امری از امور الهی و سرّی از اسرار الهی و غیبی از غیب‌های الهی است و هنگامی که دانستیم خدای عزّ و جلّ حکیم است؛ تصدیق می‌کنیم که کارهای خداوند تماماً حکمت است ولو آن حکمت بر ما آشکار نباشد. از این حدیث چنین برمی‌آید که تا پیش از ظهور، درک ‌تمام حکمت‌های غیبت برای ما ممکن نیست و لذا در بیان حکمت غیبت می‌توانیم تنها به گوشه‌ای از آن بپردازیم که ائمّه: بیان فرموده‌اند.

اوّلین حکمت غیبت‌ به یأس رسیدن بشر از توانایی‌های خود برای ایجاد جهانی سرشار از عدالت‌، معنویّت و فضیلت و درنتیجه تن دادن به پیروی از رهبران الهی و امامان معصوم: است. خداوند متعال‌ صدوبیست‌وچهارهزار پیامبر را برای هدایت بشر فرستاد تا با قدرت منطق و استدلال‌ به مردم ثابت کنند که بشر برای رسیدن به سعادت و کمال‌ فردی و اجتماعی‌، نیازمند رهبری معصوم است‌؛ امّا اقوام مختلف بشر به منطق و استدلال تن ندادند‌‌؛ تاجایی‌که یکا‌یک پیام‌آوران بزرگ الهی‌ به‌دست مردم به قتل رسیدند. آنگاه نوبت به یازده امام معصوم رسید و استدلال ایشان نیز درمورد پذیرش راهبران آسمانی‌، در بشر کارساز واقع نشد و آن بزرگواران را نیز به شهادت رسانیدند. چون استدلال بر مردم اثر نکرد و بشر اصرار داشت همچنان بیراهه رود‌، خداوند درِ تجربه را به‌روی او گشود تا پس از به‌کاربستن اندیشه‌های خود و عملی ساختن راه‌کارهایی که به نظرش می‌رسد، سرش به سنگ ناتوانی اصابت کند و در عمل، خود به این امر واقف شود که ساختن جامعه‌ی ایده‌آل سرشار از عدالت، رفاه، معنویّت و فضیلت‌، تنها در سایه‌ی حکومت یک راهبر معصوم الهی امکان‌پذیر است.

بشر‌ همچون طفلی است که پدر دست او را می‌گیرد و از خیابان رد می‌کند. پس از چند بار عبور از خیابان، کودک خود را بی‌نیاز از کمک پدر می‌پندارد و پیوسته تلاش می‌کند دست خود را از دست پدر رها سازد و به‌تنهایی از خیابان عبور کند. پدر که از ناتوانی کودک آگاه است و می‌داند چه خطراتی متوجّه اوست، او را نصیحت می‌کند و دستش را محکم‌تر می‌فشارد؛ امّا کودک دلالت و نصیحت نمی‌پذیرد و دست‌بردار نیست. بالاخره پدر برای اینکه کودک متنبّه شود، هنگام عبور از خیابان دست او را رها می‌کند، امّا از دور مراقب اوست که حادثه‌ای برای فرزندش رخ ندهد. کودک چند قدم جلو می‌رود و ناگاه در احاطه‌ی ماشین‌هایی که از هر طرف به‌سرعت می‌گذرند، ناتوانی خود برای عبور از عرض خیابان را با تمام وجود می‌یابد و وحشت‌زده پدر را به کمک می‌خواند. از این پس کودک هرگز دست پدر را رها نخواهد کرد. انبیاء و امامان‌ همچون پدران امّتند که ابتدا زبان به دلالت و نصیحت گشودند و مردم را از این خیال باطل که بتوانند بدون همراهی یک رهبر الهی به کمال و سعادت و زندگی سرشار از امنیّت و عدالت و رفاه و معنویّت و فضیلت برسند‌، برحذر داشتند‌؛ امّا چون لجاجت و سر‌سختی این فرزندان نا‌خلف را دیدند‌، به امر الهی آنها را به حال خود رها کردند تا در عمل پی‌ببرند بدون راهبری و کمک موالیان معصوم نابود خواهند شد. دوران غیبت به‌منزله‌ی دوران به‌خود واگذارده شدن و رها شدن بشر به حال خویش و درعین‌‌حال تحت نگاه و مراقبت دورادور پدر بودن است.

احادیثی که از پیامبر و اهل‌بیت: درباب اوضاع جهان بشری در دوران غیبت روایت شده بسیار عجیب و حیرت‌آور است. به موجب این احادیث بشر قبل از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به‌سبب جهالت و خود‌محوری‌، جنگ‌هایی را در جهان به‌پا خواهد ساخت‌؛ تاجایی‌که اکثریّت جمعیّت جهان در اثر آن جنگ‌ها و پیامدهای آن نابود خواهند شد. کمترین رقم کشته‌شدگان این جنگ‌ها و تبعات آنها، سه‌چهارم جمعیّت زمین خواهد بود‌. یعنی از هر خانواده‌ی چهار نفره‌، سه نفر در این جنگ‌ها کشته می‌شود و تنها یک نفر باقی می‌ماند. این یک نفر‌ با تمام وجود درک می‌کند که بشر پا به چه بیراهه‌ای نهاده و درنتیجه از صمیم دل و با همه‌ی وجود‌، از خدا رهبری الهی می‌طلبد و پدر خود را که همان امام معصوم و حجّت‌خداست‌، به یاری خویش می‌خواند و پیشوایی آن حضرت را پذیرا می‌شود. لذا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای تشکیل حکومت جهانی خود نیاز چندانی به کشتار وسیع ظالمان نخواهند داشت؛ زیرا با جنگ‌هایی که قبل از ظهور بین مردم درمی‌گیرد، حکومت‌های ظالم خودشان یکدیگر را نابود می‌کنند و مردمی که باقی می‌مانند اغلب کسانی هستند که از وضع جامعه‌ی بشری ناامید شده و به بن‌بست رسیده‌اند و با تمام وجود طالب رهبری الهی و حکومتی آسمانی هستند.

با بیان فوق‌ می‌توان اوّلین حکمت غیبت حضرت مهدی‌ارواحنا‌فداه را تجربه‌ی عملی بشر دانست تا در عمل، به ناتوانی خود پی‌برد و دریابد که به‌تنهایی قادر به اداره‌‌ی امور خود نیست و نمی‌تواند جهانی سرشار از عدالت و امنیّت و فضیلت و معنویت ایجاد کند و نیازمند به رهبران آسمانی است. وقتی بشر شکست خود را پذیرفت و از ادّعا تهی شد و با اضطرار و درماندگی، دست نیاز به‌سوی خداوند بی‌نیاز دراز کرد، خدای متعال به حضرت مهدی ارواحنا فداه امر می‌فرماید تا قیام کند و دنیا را از عدالت و فضیلت و رفاه و معنویت آکنده سازد.

هشام‌بن‌سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: ‌مٰا یَکُونُ هـٰذَا الْاَمْرُ حتّیٰ لٰا یَبْقىٰ صِنْفٌ مِنَ النّٰاسِ اِلّٰا قَدْ وُلُّوا عَلَى النّٰاسِ حَتّىٰ لٰا یَقُولَ قٰائِلٌ اِنّٰا لَوْ وُلِّینٰا لَعَدَلْنٰا ثُمَّ یَقُومُ الْقٰائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ:[ii] این امر [‌‌‌‌‌حکومت اهل‌بیت:] تحقّق نمى‏پذیرد تا اینکه هیچ صنفى از مردم باقی نماند مگر آنکه به حکومت بر مردم برسد تا کسی باقی‌ نماند که بگوید‌: اگر ما نیز به حکومت می‌رسیدیم‌، با عدالت رفتار می‌کردیم. سپس قائم براساس حقّ و عدالت‌ و برای حاکم ساختن آن به‌پا می‌خیزد. در شرایطی که هر یک از    اقشار مردم دوره‌ای به زمامداری رسیده و شکست در تحقق عدالت و فضیلت فراگیر را تجربه کرده باشند و ادّعایی برای کسی باقی نمانده باشد، حضرت مهدیارواحنافداه ظهور خواهند کرد. همچنین امام باقر‌‌(علیه السلام) می‌فرمایند‌: دَوْلَتُنٰا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ یَبْقىٰ اَهْلُ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلـَﺔٌ اِلّٰا مَلَکُوا قَبْلَنٰا لِئَلاّٰ یَقُولُوا اِذٰا رَأَوْا سِیرَتَنٰا اِذٰا مَلِکْنٰا سِرْنٰا مِثْلَ سِیرَﺓِ هـٰـؤُلٰاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللّٰهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ «وَ الْعٰاقِبـﺔُ لِلْمُتَّقِینَ[iii]»:‏‌‏۳ [iv]حکومت ما اهل‌بیت‌ ‌آخرین حکومت خواهد ‌بود و هیچ حزب و دسته و خاندانى که طالب حکومت باشد‌‌ باقی نمی‌ماند مگر اینکه پیش از ما به سلطنت ‌برسد؛ تا وقتی ما بر سر کار آمدیم و روش دولت ما را دیدند‌،‌ نگویند اگر ما هم به سلطنت و حکومت می‌رسیدیم‌‌ مانند ایشان عمل می‌کردیم. این است معنی این سخن خداوند که: «حکومت جهان عاقبت از آن پرهیزگاران خواهد ‌بود.» ‌

در جهان امروز شاهدیم که تقریباً تمام اقشار و گروه‌ها و احزاب و جناح‌ها و مکاتب و مرام‌هایی که مدّعی اصلاح امور بوده و ادّعای برپایی عدالت و صلح و امنیّت داشته‌اند،‌ تا کنون بر تخت حکومت و اریکه‌ی قدرت نشسته‌اند و این ادّعای آنان در عمل باطل شده است و تمامی سیاسیون و روشنفکران و صاحبان ایسم‌ها و حتّی متولّیان ادیان، ناکارآمدی خود را در عمل به وضوح آشکار ساخته و دریافته‌‌اند. تجربه‌ها رو به پایان است و ان‌شاءالله ظهور بسیار نزدیک است.

مورد دیگری که در روایات،‌ حکمت غیبت معرّفی شده‌، امتحان مردم است. امام کاظم‌(علیه السلام) می‌فرمایند‌: اِذٰا فُقِدَ الْخٰامِسُ مِنْ وُلْدِ السّٰابِعِ فَاللّٰهَ اللّٰهَ فِی اَدْیٰانِکُمْ لٰا یُزِیلُکُمْ اَحَدٌ عَنْهٰا. یٰا بُنَیَّ! اِنَّهُ لٰابُدَّ لِصٰاحِبِ هـٰذَا الْاَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتّىٰ یَرْجِعَ عَنْ هـٰذَا الْاَمْرِ مَنْ کٰانَ یَقُولُ بِهِ. اِنَّمٰا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللّٰهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ امْتَحَنَ بِهٰا خَلْقَهُ‏:[v] هنگامى که پنجمین امام از اولاد هفتمین امام پنهان گردد، براى حفظ دیانت خود‌، به خدا پناه برید؛ مبادا کسى دین از کف شما برباید. اى فرزندم! صاحب این امر ناگزیر از غیبتى است تا بعضى از معتقدان به وى‌ از اعتقاد خود برگردند. غیبت او امتحانى است که خداوند عزّوجلّ‌ بندگان خود را بدان وسیله امتحان می‌کند.

همچنین امام باقر‌(علیه السلام) فرموده‌اند‌‌: ذٰلِکَ بَعْدَ غَیْبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیَعْلَمَ اللّٰهُ مَنْ یُطِیعُهُ بِالْغَیْبِ وَ یُؤْمِنُ بِهِ‏:[vi] امر ظهور‌ بعد از غیبتی طولانى خواهد بود تا خداوند متعال معلوم کند در غیبت او چه کسانى از وى پیروى می‌کنند و به او ایمان مى‏آورند. امام صادق علیه السلام نیز درباره‌ی علّت غیبت فرمودند: اَنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ اَنْ یَمْتَحِنَ قُلُوبَ الشِّیعَةِ:[vii] خداوند دوست می‌دارد که قلوب شیعیان را امتحان کند.

در دوران غیبت‌ مردم به دانش‌آموزان دبستانی می‌مانند که معلّم می‌خواهد ادب آنها را بیازماید؛ پس به بهانه‌ای از کلاس خارج می‌شود و پشت در می‌ایستد تا ببیند چه کسی واقعاً مؤدّب است و در غیاب او نظم کلاس را رعایت می‌کند. وقتی معلّم حضور ندارد هریک از دانش‌آموزان حقیقت وجود خود را به نمایش می‌گذارد. گروهی‌‌ سر جای خود مؤدّب و آرام نشسته‌اند‌؛ امّا گروه دیگر از جای برخاسته و نظم کلاس را برهم ریخته و داد و فریاد می‌کنند. غیبت حضرت مهدی‌ارواحنا‌فداه امتحانی است که خداوند متعال با خارج کردن امام معصوم ازبین بندگان‌، از آنها می‌گیرد تا هرچه در دل دارند، در عمل انجام دهند و باطن خود را آشکار کنند و مشخّص شود هرکس واقعاً چگونه است.

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل کرده است‌: کُنّٰا عِنْدَ اَبِی‌عَبْدِاللّٰهِ جَمٰاعَةً نَتَحَدَّثُ...: گروهی در حضور حضرت صادق(علیه السلام) دراین‌باره گفتگو مى‏کردیم که با ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) چه امنیّت و آسایشی برای شیعیان فراهم خواهد شد. فَالْتَفَتَ اِلَیْنٰا فَقٰالَ: فِی اَیِّ شَیْ‏ءٍ اَنْتُمْ؟ اَیْهٰاتَ! اَیْهٰاتَ! لٰا وَ اللّٰهِ لٰا یَکُونُ مٰا تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْیُنَکُمْ حَتّىٰ تُغَرْبَلُوا؛ لٰا وَ اللّٰهِ لٰا یَکُونُ مٰا تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْیُنَکُمْ حَتّىٰ تُمَیَّزُوا؛ لٰا وَ اللّٰهِ لٰا یَکُونُ مٰا تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْیُنَکُمْ اِلّٰا بَعْدَ اِیٰاسٍ؛ لٰا وَ اللّٰهِ لٰا یَکُونُ مٰا تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْیُنَکُمْ حَتّىٰ یَشْقىٰ مَنْ شَقِیَ وَ یَسْعَدَ مَنْ سَعِدَ:[viii] حضرت متوجّه ما شدند و فرمودند‌: چه مى‏گویید و در چه خیالی هستید؟ هیهات! هیهات! به خدا‌ سوگند آنچه شما دیدگان خود را بدان معطوف داشته‏اید‌ پدید نخواهد آمد مگر بعد از نومیدى؛ به خد‌ا سوگند آنچه شما چشمان خود را بدان دوخته‏اید آشکار نمی‌گردد مگر اینکه غربال شوید؛ به خدا قسم آنچه شما چشم به وى دارید‌ نمی‌آید مگر بعد از آنکه از هم متمایز شوید؛ به خدا‌ سوگند امرى که شما چشم به آن دوخته‏اید به وقوع نمى‏پیوندد تا اینکه فرد شقى شقاوت خود را ظاهرسازد و کسى که سعادتمند است راه سعادت در پیش گیرد. در دوران غیبت هرکس با رویکردهایی که در زندگی اختیار می‌کند، درون خود را آشکار می‌سازد و تا این امتحان و آزمون بزرگ بشری کامل نشود، ظهور رخ نمی‌دهد.

حکمت دیگر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که در روایات شیعه به آن اشاره شده، پیدا شدن انسان‌های صالح از نسل کافران و برون رفتن بد‌طینتان از دین است. شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا امر غیبت این‌قدر طولانی می‌شود؟ آن حضرت در پاسخ، ماجرای غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) را به ماجرای حضرت نوح(علیه السلام) تشبیه کردند که از هدایت یافتن قوم خود مأیوس شد و از خداوند برای آنها طلب عذاب کرد. روایت بدین شرح است‌: داستان تأخیر وعده‌ی نوح(علیه السلام) این است که چون نوح(علیه السلام) از خدا براى قوم متمّرد خود عذاب آسمانى خواست‌، خداى تبارک و تعالى جبرئیل امین را با هفت هسته‌ی خرما نزد وى فرستاد. جبرئیل گفت: یا نبى‌الله‌! خداى تبارک و تعالى می‌فرماید: به‌درستى که اینان آفریدگان و بندگان منند و من آنها را به یک صاعقه از صواعق خود نابود نکنم‌ مگر آنکه دعوت آنها مؤکّد شود و حجّت بر آنها ملزم گردد. تو در دعوت خود نسبت‌به قومت کوشش کن و من مزد تو را می‌دهم. این هسته‏ها را بکار. هنگامی که برویند و درخت آنها برسد و میوه دهد‌، فرج و خلاص نصیب تو گردد. این مژده را به پیروان مؤمن خود هم بده. چون درخت‏ها رویید و محکم شد و شاخه آورد و میوه داد و میوه‌ی آنها رسید و مدّت زمانى گذشت‌، نوح(علیه السلام) از خدا درخواست کرد وعده‌ی خود را عملى سازد. خداوند به او دستور داد هسته‌ی آن میوه‌ها را بکارد و صبر و کوشش پیشه کند و بر قوم خود تأکید حجّت نماید‌؛ نوح(علیه السلام) این دستور را به پیروان مؤمن خود گزارش داد و سیصد تن از آنان از دین برگشتند و گفتند‌: اگر آنچه نوح ادّعا می‌کرد درست بود‌، در وعده‌ی پروردگارش تخلّف راه نداشت. خداى تبارک و تعالى هربار دستور می‌داد هسته‏های میوه‌ها را بار دیگر بکارد و نوح(علیه السلام) تا هفت بار هسته‏ها را کاشت و هربار جمعى از طوایف مؤمنان‌ از دین برگشتند تا آنکه براى او فقط هفتادوچند پیرو باقی ماند. پس از آن‌ خداى تبارک و تعالى به او وحى کرد و فرمود: ای نوح! اکنون بامداد روشن از شب تار پرده گرفت و حقّ محض عیان شد و پاکى از تیرگى جدا گردید و بدطینتان از دین بیرون رفتند. اگر من همان ابتدا کفّار را هلاک می‌کردم و کسانى از پیروان تو را که بعداً به‌تدریج از دین برگشتند‌، زنده می‌گذاشتم‌، وعده‌ی خود را درباره‌ی مؤمنان مخلص در یگانه‏پرستى که به رشته‌ی نبوّت تو متمسّکند‌، وفا نکرده بودم. به‌راستى من آنان را حاکمان زمین می‌کنم و در دیندارى قدرت می‌دهم و ترس آنان را به امن بدل می‌سازم‌ تا به‌واسطه‌ی زوال شرک‌، عبادت من با اخلاص انجام شود. من می‌دانستم جمعى از پیروان تو در یقین ضعف دارند و در امتحان مرتد می‌شوند و خبث طینت آنان و بدى سرائرشان ظاهر مى‏شود‌، پس چگونه ممکن بود با وجود آنان، مؤمنان حاکمان زمین شوند و تمکین یابند و امنیّت جانشین خوف آنان گردد؟ آن مرتدّان ضعیف‌الایمان که نتایج نفاق و سران گمراهى بودند، اگر بوى سلطنتى که هنگام استخلاف و هلاکت دشمنان به مؤمنان دادم‌ به مشام آنها می‌رسید‌، به مغز آنها سرایت می‌کرد و در دنبال نفاقى که داشتند‌، به فکر آن مى‏افتادند و رشته‏هاى ملالت در دلشان سخت می‌شد و با برادران خود دشمنى می‌کردند و براى طلب ریاست با آنها می‌جنگیدند و بر آن می‌شدند که خود زمام امر و نهى را در دست گیرند و در چنین شرایطی چگونه اقتدار دین و انتشار فرماندهى مؤمنان‌ ممکن می‌شد؛ در صورتى که فتنه‏ها بر‌می‌خاست و جنگ برپا می‌شد؟ نه‌؛ هرگز! اکنون به دستور و نظارت ما کشتى را بساز. امام صادق علیه السلام فرمودند‌: وضع قائم(علیه السلام) نیز چنین است که ایّام غیبتش طولانى شود تا حقّ محض عیان شود و ایمان از کدورت نفاق‌ جدا گردد؛ به‌واسطه‌ی آنکه هرکس از شیعیان که بد‌طینت باشد و نفاقى در او احساس شود‌، در موقعى که استخلاف و تمکین و امر حکومت هویدا می‌گردد‌، از دین بیرون می‌رود.[ix]

خداوند به‌قدری عذاب قوم نوح(علیه السلام) را به تأخیر انداخت‌ تا تمام کسانی که در صُلب کافران بودند‌ امّا در صورت تولّد پذیرای هدایت می‌شدند‌، متولّد شوند و هنگامی که نسل کافران از استعداد متولّد کردن انسان‌های پذیرای ایمان کاملاً تهی شد و آنها که در ایمان خود محکم نبودند‌، کاملاً از دین خارج گشتند و تنها یاران خالص نوح(علیه السلام) با او ماندند‌، عذاب الهی فرود آمد و کافران را نابود کرد. قرآن کریم از زبان حضرت نوح(علیه السلام) می‌فرماید‌: وَ لٰا یَلِدُوا اِلّٰا فٰاجِراً کَفّٰاراً:[x] دیگر هرگز از این قوم‌ جز کافر و فاجر متولّد نخواهد شد. و خداوند به آن حضرت می‌فرماید: اَنَّهُ لَنْ یُؤمِنَ مِنْ قَوْمِکَ اِلّٰا مَنْ قَدْ ءٰامَنَ:[xi] هرآینه جز همان کسان که ایمان آوردند، هرگز کسی از قوم تو ایمان نخواهد آورد. لَنْ نفی ابد است؛ یعنی هرگز امکان نداشت از نسل آنان فرد خوش‌طینتی متولّد شود. بنابراین تولّد انسان‌های صالح از نسل کافران و برون رفتن بد‌طینتان از دین‌، حکمت دیگری بر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

یکی از آثار و برکات غیبت ناظر بر این حقیقت است که احتیاج مادر اختراع است. بشر هرگاه به چیزی نیاز مبرم پیدا می‌کند، درپی رفع نیاز به تکاپو و یافتن راه‌حل می‌پردازد. شیعه چون در دوران غیبت نمی‌توانسته برای یافتن پاسخ هر سؤال یا مشکلی، به‌راحتی نزد امام خود رود و پاسخ آن را دریافت کند؛ ناچار شده است برای دستیابی به پاسخ سؤالات و مشکلات خود، در قرآن و احادیث و سیره‌ی معصومین: عمیقاً تحقیق کند و تلاش‌های علمی و فکری زیادی انجام دهد. این امر از یک سو سبب پرورش دانشمندان بزرگی در جهان تشیّع شد. از سوی دیگر به پدید آمدن آثار محقّقانه و کتاب‌های عظیمی منجر شد. اگر دوران غیبت نبود‌ و این احتیاج وجود نداشت‌، انگیزه‌ای برای چنین فعّالیّت‌های تحقیقی به وجود نمی‌آمد. پس می‌توان پدید آمدن و پرورش یافتن شخصیّت‌های عظیم علمی و صورت گرفتن فعّالیّت‌های عظیم تحقیقی و خلق آثار عظیم پژوهشی در شاخه‌های متنوّع علوم اسلامی را یکی از دستاوردهای بزرگ دوران غیبت دانست.

از منظر دیگری نیز می‌توان به حکمت غیبت طولانی امام عصرارواحنافداه نگریست و آن مدارج و مقامات معنوی و باطنی است که آن حضرت از رهگذر قرن‌ها عبادت و بندگی حضرت حق به آن نائل می‌گردند و آن کمالات لازمه‌ی ایفای رسالت عظیمی است که آن حضرت پس از ظهور می‌بایست به انجام رسانند.



[i]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ‌۵۲‌ ، ص ۹۱/

[ii]. مجلسی‌، ‌بحار‌الانوار‌، ‌ج ۵۲‌‌، ‌ص ۲۴۴/

[iii]. سوره‌ی اعراف‌،‌ آیه‌ی‌۱۲۸/ E

3. مجلسی‌، ‌بحار‌الانوار‌، ج ۵۲‌‌،‌ ص ۳۳۲/

۱. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۶؛ مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۵۱‌، ص ۱۵۰/

[vi]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۵۲‌، ص ۱۹۲/

[vii]. نعمانی، غیبت، ص ۱۶۶/

[viii]. مجلسی‌، بحار‌الانوار‌، ج ۵۲‌، ص ۱۱۲/

[ix]. کمره‌ای‌، ترجمه‌ی کمال‌الدّین‌و‌تمام‌النّعمـﮥ‌، ج ۲‌، ص ۲۵/

[x]. سوره‌ی نوح‌، آیه‌ی ۲۷/

[xi]. سوره‌ی هود‌، آیه‌ی ۳۶/