Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






آیت‌الله شیخ محمّدجواد انصاری‌ همدانی رحمه الله
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

۱/ آشنایی با بعضی بزرگان یادشده در این دفتر

آیت‌الله شیخ محمّدجواد انصاری‌همدان  ی رحمه الله  

مرحوم آیت‌الله محمّدجواد انصاری‌همدانی فرزند مرحوم حجّت‌الاسلام حاج مولیٰ فتحعلی همدانی در سال ۱۳۲۰ ﻫ.ق. مطابق با ۱۲۸۱ ﻫ.ش. در شهر همدان     و در خانواده‌ای روحانی چشم به جهان گشود. از همان کودکی آثار عظمت روحی و استعداد معنوی عجیبی در ایشان مشاهده می‌گردید. از سنّ هفت‌سالگی فراگیری دروس حوزوی و صرف و نحو را نزد والدِ محترم‌شان شروع کردند.[۱] 

ایشان در جوانی رشته‌ی طبّ خمسه‌ی یونانی     را در همدان     نزد «حاج‌میرزاحسین کوثرهمدانی» آموخت و در طبابت صاحب‌نظر شد. به گونه‏ای که فرزندانشان نقل می‏کردند در منزل همگی از معالجه‌ی اطبّا بی‏نیاز بودند و پدر، خود بهترین طبیب بود، البته این فقط در مورد فرزندان نبود و گاهی از اطراف و اکناف برای معالجه خدمتشان می‏رسیدند.[۲] 

شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی با داشتن استعداد و توانایی ذاتی بسیار بالا و نیز پشتکار و همّتی والا در همان سنین جوانی، یعنی در سن ۲۴ سالگی موفق به دریافت درجه‌ی اجتهاد شد. بعد از این که مرتبه‌ی اجتهاد ایشان توسط علمای همدان     تأیید شد، در حدود سی‌سالگی به تشویق علمای همدان به شهر مقدّس قم     رهسپار گردیدند و در محفل نورانی و درس حضرت آیت‌الله‌العظمی حاج‌شیخ عبدالکریم حائری    یزدی (اَعْلَی اللهُ مَقامَهُ الشّریف) حاضر شدند.

بعد از آشنایی و ارتباطی که بین این دو بزرگوار برقرار می‏گردد، با وجود آن که شیخ عبدالکریم به ایشان می‏فرماید شما دیگر نیازی به تحصیل در قم ندارید و همان برگه‌ی اجتهادشان را تایید می‏کند؛ ولی آقای انصاری در خدمت آن بزرگوار می‏ماند.[۳] و به‌مدّت پنج سال به‌طور مداوم در درس خارج حضرت آیت‌الله‌العظمی حائریرحمه الله شرکت می‌کند.[۴]

سابقه‌ی آشنایی آقای انصاری با بزرگانی نظیر امام خمینیرحمه الله،[۵] آیت‌الله آخوند ملاعلی معصومیرحمه الله و آیت‌الله سیّدمحمدتقی خوانساریرحمه الله به همان حوزه درسی شیخ عبدالکریم حائریرحمه الله بازمی‌گردد و آیت‌الله گلپایگانیرحمه الله هم‌مباحثه‌ی ایشان در آن درس بود.[۶]

متن اجازه‌ی اجتهاد مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج‌شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی بنیان‌گذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم به آیت‌الله انصاری‌همدانیرحمه الله بدین شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مخفی نمانَد که جناب مُستطاب، عالِمِ عامل، فاضلِ کامل، ابوالمکارم و الفضائل عُمدَةُ‌المُحَقِّقین و نُخبَةُ‌المُدَقِّقین، زُبدَةُ‌الاَزکیاء و قُدوَةُ‌الاَتقیاء، عَلَمُ‌الاَعلام، مُرَوِّجُ‌الاَحکام ثِقَةُ‌الاسلام آقای آقا میرزا جوادآقای انصاری همدانی دامَت توفیقاتُهُ و برکاتُهُ مدّتی از عمر شریف خود را در تحصیل علوم دینیه و معارف اسلامیه صرف نموده و بحمدالله تعالی بدرجه اجتهاد نائل گردیده و بسعادت قوّتِ استنباط فائز شده فَلَهُ العَمَلُ بِمَا استَنبَطَ عَلَی الطَّریقَةِ المَألُوفَةِ بَینَ الاَصحابِ قَدَّسَ اللهُ اسرارَهُم. رجاء واثق چنانکه در مَظانّ استجابت، این‌جانب را فراموش ننمایند.

واللهُ هُوَالهادی الی سَبیلِ الرَّشاد.

عبدالکریم حائری




آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائریرحمه الله ایشان را به خدمت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانیرحمه الله نیز می‏فرستد و ایشان برگه را با تجلیل امضاء می‏کند.[۷]

همچنین برگه‌ی اجتهاد آقای انصاری به تائید بزرگانی مانند آیت‌الله سیّدمحمدتقی خوانساریرحمه الله می‏رسد.[۸]

اجازه‌ی اجتهاد آیت‌الله‌العظمی سیّدمحمّدتقی خوانساریرحمه الله به آیت‌الله انصاری همدانیرحمه الله به شرح ذیل است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آنچه بر احقر واضح و معلوم است از ناحیه جناب مستطاب شریعتمدار، رکن‌ُالاسلام، آقای آقا میرزا جواد آقای انصاری همدانی دامَت بَرَکاُتهُ زهد و تقوی و وثاقت و واجدیّتِ ایشان، مرتبه استنباط و ملکه اجتهاد است.

محمّدتقی خوانساری




بنا به نقل آیت‌الله سیّدمحمّدمهدی دستغیب شیرازیرحمه الله، آیت‌الله انصاری همدانیرحمه الله از آیت‌الله‌العظمی حجّت‌کوه‌کمریرحمه الله نیز اجازه‌ی اجتهاد داشته‌اند.[۹]

آیت‌الله انصاری پس از آن‌که از قم به همدان بازگشتند، در اثر انقلاب درونی که در ایشان ایجاد شده بود، تا پایان عمر به تهذیب نفس و تربیت نفوسِ مُستَعِدِّه پرداختند.[۱۰]

احمد انصاری‌همدانی در مورد اجازات اجتهاد پدرشان مرحوم آیت‌الله انصاری‌همدانی و اینکه طریقه‌ی ایشان کاملاً در راستای شریعت بوده است می‌گوید:

در مورد مرحوم آقای بروجردی و ارتباط ایشان با ابوی یک قضیه‏ای دارم که شنیدنی است. من آن زمان در همدان بودم و شغلم معلّمی بود. یک روز ساعت هشت، نه صبح بود که در زدند و من دیدم دو نفر روحانی آمدند. پرسیدند: «آقا منزل است؟» گفتم: «بله» و آمدند داخل. بعد به پدرم اطلاع دادم که مهمان دارند، فرمودند: «کی هستند؟» گفتم: «نمی‏دانم، غریبه‏اند.» خلاصه ایشان آماده شدند و آمدند پایین، ولی همین که چشمشان به این دو نفر افتاد خیلی درهم شدند. من از برخورد ابوی تعجّب کردم، ولی چیزی نگفتم و مشغول تعارف و پذیرایی شدم. بعد آن‏ها گفتند: «ما آمدیم از شما خواهش کنیم تا دستوری به ما عنایت کنید.» ابوی جوابی ندادند، دفعه دوم و سوم هم اصرار کردند. امّا ایشان یک‌دفعه رو کردند به آن‏ها و گفتند: «خدمت آقای بروجردی سلام برسانید و از قول من بگویید راه ما همان راه شرع است؛ ما نیازی به امتحان نداریم.»

این را گفتند و رفتند بالا. آن دو نفر رنگ‌ورویشان سفید شد و با ناراحتی و شرمندگی رفتند. بعد از چندی از آقای بروجردی نامه‏ای به ابوی رسید که نوشته بودند: «اگر اسائه‌ی ادب شده عذر می‏خواهیم، ما شما را نمی‏شناختیم.»

و بعد ایشان را به قم دعوت می‏کنند. بعد از مدّتی پدر با بعضی از آشنایان می‏روند قم خدمتشان. و بعدها ایشان به آقای انصاری اجازه‌نامه‌ی اجتهاد می‏دهند و باز از آن قضیه معذرت‌خواهی می‏کنند و می‏گویند: «به ما این طور تفهیم کرده بودند، ما گناهی نداشتیم!»[۱۱]

نظر آقای انصاری درباره مشرب‏های گوناگون که بر آن نام عرفان می‏گذارند این است که اگر منطبق بر شرع نباشد، «مُوصِل الی المطلوب»[۱۲] نیست.[۱۳]

برای آشنایی دقیق‌تر با آیت‌الله انصاری‌همدانیرحمه الله توصیفِ ایشان را در سخنان بعضی بزرگانِ معاصر در ادامه می‌آوریم:

مرحوم آیت‌الله سیّدعلی قاضی طباطباییرحمه الله (استادِ شاخص و برجسته‌ی عرفان مرحوم علاّمه طباطبایی) می‌گوید: «آقای انصاری تنها کسی است که توحید را مستقیماً از مبدأ فیّاض الهی گرفته است.»[۱۴]

تعابیر علاّمه سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانیرحمه الله درباره‌ی «مرحوم آیت‌الحقّ و العرفان آیت‌الله حاج‌شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی»[۱۵] چنین است: «فوق‌العاده مرد کامل و شایسته و منوّر به نور توحید»؛[۱۶] «آیتی عظیم از آیات الهیه»[۱۷] و تصریح می‌کنند: «روابط ارادت و اطاعت از این بزرگ‌مرد الهی بسیار قویّ و نیرومند و ذی‌اثر بود.»[۱۸]

علاّمه سیّد محمّدحسین حسینی طهرانیرحمه الله می‌نویسد: «حقیر در ایّامی که از نجف اشرف برای زیارت و ملاقات حضرت آیت‌الله حاج‌شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی تغمَّده الله برضوانه به همدان آمده بودم، روزی که تنها با خود به سوی محلّ نماز ظهر ایشان در مسجد موسوم به مسجد پیغمبر می‌رفتم، این فکر به نظرم آمد که: «من چقدر ایشان را قبول دارم؟!» دیدم در حدود یک پیامبر الهی! من واقعاً به کمال و شرف و توحید و فضائل اخلاقی و معنوی ایشان درحدود ایمان به یک پیغمبر، ایمان و یقین دارم.»[۱۹]و[۲۰]

مرحوم حاج‌میرزا اسماعیل دولابی هم درباره‌ی آیت‌الله شیخ‌محمّدجواد انصاری‌همدانیرحمه الله می‌گوید: «شخص و طریق بود.» همچنین می‌گوید: «او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوسته‌ی بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او دین ندارد و در وادی توحید به‌سر می‌برد. یک استوانه‌ی نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه‌ی اهل‌بیتعلیهم السلام در آن میله‌ی نور قابل وصول است.»[۲۱]

استاد مهدی طیّب در مباحث «شرح مصباح‌الهدی»[۲۲] در توضیح این معنا می‌گوید:

در کلام مرحوم دولابی به فوق‌العادگی‌های آیت‌الله انصاری‌همدانیرحمه الله با تعابیری مثل «شخص بود»، «طریق بود»، «دین ندارد» اشاره شده است. شاید بعضاً این تعابیر کمی ثقیل به نظر آید.

دین ندارد یعنی چه؟ وادی توحید از وادی دین جداست. وادی دین وادی تبعیّت و پیروی است؛ وادی عمل به دستورهاست. امّا وادی توحید وادی وصال است. به وصال از طریق تبعیّت میتوان رسید و تابعیت از دین انسان را به وصال می‌رسانَد. امّا کسی که به وصال رسید، دیگر تابع نیست. کسی که واصل نیست، مأمور به تبعیّت از دین و دستورالعمل‌هاست. کسی که واصل شد، در تجلّیّات انوار الهی قرار می‌گیرد و از دینداری به معنی تبعیّت از دستورالعمل‌ها فراتر می‌رود. اراده‌اش در اراده‌ی حق مُنْدَکّ و فانی می‌شود. از آن پس، او ابزار فعل خداوندست. هر کار که خدا می‌خواهد، به دست او جاری می‌شود. او در برابر خدا «من» ندارد که آن «من» تابع شود و فرمانبری کند. «من»، «خواسته»‌، «اراده» و «اختیار» او در مشیت و اراده‌ی الهی فانی شده است. لذا این شخص اهل تبعیّت نیست. تبعیّت برای وقتی است که انسان اراده دارد و با اراده و تصمیم خودش می‌رود و فرمان از کسی می‌بَرَد. ولی وقتی اراده رفت و شخص وجودش را به خدا سپرد، هر کار که لازم است از او صادر شود، خودِ خدا به دست او جاری می‌کند؛ لذا دین به معنای «تبعیّت» در مورد او معنی ندارد. به تعبیری، خود این فرد، دین می‌شود. نه اینکه در اجرای دستورات دینی کار می‌کند؛ بلکه چیزی که از او صادر می‌شود، همان دین است. یک بار فرد با اراده و خواست خودش وضو می‌گیرد و نماز می‌خوانَد؛ ولی یک بار عزم و اراده‌ای نیست؛ حقیقت نماز از درون شخص می‌تراود و جاری می‌شود؛ مثل گُلی که بدون زحمت، عطرش پراکنده می‌شود. حقیقتی در باطن اوست؛ آن حقیقت باطنی در ظاهرِ او به‌صورت فعل عبادی، همچون نماز تجلّی می‌کند. به یک تعبیر، خودش حقیقت دین می‌شود؛ حقیقت دین در وجودش است. او دیگر تابع دین نیست، به یک معنا خودش دین است. اینکه قرآن فرمود: «اَقِیمُوا الدِّینَ»[۲۳] دین را برپا دارید؛ یعنی حقیقت دین را در وجود خودتان پیاده کنید؛ کمااینکه معنی «اَقِیمُوا الصَّلاةَ»[۲۴] این نیست که نماز بخوانید، نماز را انجام بدهید و نماز بگزارید؛ بلکه یعنی حقیقت نماز را در وجودتان پیاده کنید؛ خودتان نماز شوید.

مگر امیرالمؤمنین علیه السلام نفرمودند: «اَنَا صَلـٰوةُ الْمُؤمِنینَ»[۲۵] من نماز مؤمنین هستم. چنین شخصی با اقامه‌ی نماز، خودش نماز شده است. با اقامه‌ی دین، خودش دین شده است. او دیگر تابع نیست، آنچه از او صادر می‌شود، همان دین است. دین همان روش خداست. یکی از معانی لُغَوی «دین»، «روش» است. «کَمـٰا تُدِینُ تُدٰانُ»[۲۶] یعنی به همان روش که تو رفتار می‌کنی، با تو رفتار می‌شود. پس «دین الله» یعنی «روش خدا». تا وقتی فرد اختیار دارد، از روش خدا تبعیّت می‌کند. وقتی اختیار رفت و شخص خودش را تحویل خدا داد، «من» در کار نیست که صاحب اراده و اختیار باشد و تبعیت کند. روش خداست که به دست او جاری می‌شود. همان نماز را می‌خواند؛ امّا نماز قبلی نیست. مشیّت خدا، خوانده‌شدن نمازست. آن مشیّت به‌دست او جاری می‌شود. او با اراده، تصمیم و تقلاّی خود، سراغ تبعیّت کردن از دستور نماز نرفته؛ بلکه نماز از وجود او جاری شده است. البتّه آنچه گفتیم در حقّ اوحدی از اهلِ معرفت، مصداق می‌یابد و از مقامات اولیای خداست.



[۱]. در کوی بی‌نشان‌ها: سیری در زندگی سالک الی الله و عارف بالله و عالم ربّانی مرحوم شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی€؛ مصطفی کرمی‌نژاد؛ مؤسّسه فرهنگی و انتشارات نهاوندی؛ قم؛ بهار ۱۳۷۷؛ صص۱۷-۱۵ (با تلخیص).

[۲]. سوخته: در سیر و سلوک عارف توحیدی آیت‌الله شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی؛ صص۱۰ و ۱۱/

[۳]. همان.

[۴]. در کوی بی‌نشان‌ها: سیری در زندگی سالک الی الله و عارف بالله و عالم ربّانی مرحوم شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی€؛ صص۱۷-۱۵ (با تلخیص).

[۵]. آیت‌الله انصاری همواره و به‌طور مکرّر در جلساتشان از امام خمینی با احترام یاد می‌کردند و می‌فرمودند: «حاج‌آقا روح‌الله مرد بزرگی است. حاج‌آقا روح‌الله آتیه‌ای بسیار روشن دارند» و امام خمینیŠ هم از ایشان به نیکی یاد می‌کردند. [در کوی بی‌نشان‌ها: سیری در زندگی سالک الی الله و عارف بالله و عالم ربّانی مرحوم شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی€؛ صص۱۷-۱۵ (با تلخیص).]

[۶]. سوخته: در سیر و سلوک عارف توحیدی آیت‌الله شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی؛ صص۱۰ و ۱۱/

[۷]. سوخته: در سیر و سلوک عارف توحیدی آیت‌الله شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی؛ ص۱۱/

[۸]. همان.

[۹]. برگرفته از سخنان آیت‌الله سیّدمحمّدمهدی دستغیب شیرازیŠ در مستند تلویزیونی حدیث سرو (درباره‌ی آیت‌الله انصاری همدانیŠ)

[۱۰]. در کوی بی‌نشان‌ها: سیری در زندگی سالک الی الله و عارف بالله و عالم ربّانی مرحوم شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی€؛ صص۱۷-۱۵ (با تلخیص).

[۱۱]. سوخته: در سیر و سلوک عارف توحیدی آیت‌الله شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی؛ صص۸۵ و ۸۶/

[۱۲]. «مُوصِلِ الی المطلوب» یعنی «رساننده‌ی به مقصود و هرآن‌چه فرد می‌جوید؛ در این‌جا یعنی «رساننده‌ی به معبود».

[۱۳]. سوخته: در سیر و سلوک عارف توحیدی آیت‌الله شیخ محمّدجواد انصاری‌همدانی؛ ص۸۶/

[۱۴]. همان؛ ص۱۹۴/

[۱۵]. روح مجرّد: یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج‌سیّد هاشم موسوی حدّاد... ؛ سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی؛ انتشارات علاّمه طباطبایی؛ مشهد رجب‌المرجّب ۱۴۳۲ ﻫ.ق.؛ ص۳۰۲/

[۱۶]. همان؛ ص۳۸/

[۱۷]. همان؛ ص۳۹/

[۱۸]. همان؛ ص۴۰/

[۱۹]. همان؛ صص۶۸۲ و ۶۸۳/

[۲۰]. نباید پنداشت در مرتبه‌ی پیامبران شمردن یک ولیّ خدا، حاکی از غلوّ درباره‌ی اوست. توجّه به احادیثی از قبیل عُلَمَاءُ أُمَّتِی‏ کَأَنْبِیَاءِ بَنِی‏ إِسْرَائِیل‏ درک و هضم این تعابیر را آسان می‌سازد.

[۲۱]. مصباح‌الهدی: سخنان حاج‌میرزا محمّداسمعیل خان‌احمد دولابی؛ ص۱۶/

[۲۲]. برگرفته از سایت اهل ولاء (http://www.ahlevela.com) Ü سخنان استاد Ü مباحث عرفانیÜ بازخوانی و شرح مختصر کتاب مصباح‌الهدی۳ Ü «مقدمه‌ی مبحث برخی اولیای خدا ۲».

[۲۳]. سوره‌ی شوری، آیه‌ی ۱۳/

[۲۴]. این فراز قرآنی در آیات متعدّدی آمده است؛ ازجمله: سوره‌ی بقره، آیاتِ ۴۳، ۸۳ و ۱۱۰ و سوره‌ی نساء، آیه‌های ۷۷ و ۱۰۳/

[۲۵]. اسرار العبادات و حقیقة الصلوة؛ محمّدسعیدبن‌محمّدمفیدالقمی (مشهور به قاضی‌سعیدقمّی)؛ تصحیح و حواشی سیّدمحمّدباقر سبزواری؛ انتشارات دانشگاه تهران؛ تهران؛ ۱۳۳۹ هجری‌شمسی؛ ص۲۳/

همچنین این کتاب: شرح خطبة‌البیان؛ محمّد فانی‌شیرازی (ملقّب به «دهدار»)؛ انتشارات صائب؛ تهران؛ ۱۳۷۹؛ ص۱۰۵/

[۲۶]. بحارالانوار (چاپ بیروت) ؛ ج۲، ص۲۳۰/