Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


سه شنبه ۲ مرداد
۱۴۰۳

16. محرم 1446


23. جولای 2024






فصل پنجم: برخورد روحی شمس و مولوی در چه حجابی بود؟
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

فصل پنجم: برخورد روحی شمس   و مولوی در چه حجابی بود؟

انسان به مفهوم واقعی بایستی خود را ملزم نماید تا در مواقع مختلفی که برایش پیشآمد می‌نماید، به بررسی خود بپردازد که حقیقتاً غرض از خلقت او، با در نظر گرفتن منطق و استدلال طبیعیون که بشر مشغول سیر تکاملی است، چیست؟ آیا سیر تکاملی در عالم مادّه است یا عالم دیگری هم وجود دارد که با چشم و گوش مادّی، قابل به درک آن عالم نیست. امّا منظور از شعر سعدی که "رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند/ بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت" [چیست و] چه مفهومی دارد؟

آیا نشست شمس و مولوی در چه وادی و برخورد روحی آنها در چه حجاب روحی بود؟ چرا افسون شمس در دل رومی مبدّل به افسانه نشد و به حقیقت پیوست؟

چراهای متعددی پیش خواهد آمد که بعداً بیان خواهد شد.

آیا جز با درون سوخته و قلبی شرربار و نفسی کشته و پرهای گشوده و عزمی راسخ و طالبی سرخوش و شوق زائد و معرفتی کامل و فنای محض در مقابل معشوقی بی‌همتا، دلبری رعنا، دشمنی قهّار، رحمانی بی‌منتها، رحیمی بی‌همتا، انتقام‌جویی بنده‌نواز، مُنعمی بی‌حساب، جبّاری بی‌اعتنا، بخشنده‌ای مهربان، خالقی دلسوز و ...، می‌توان به احساسات روح ملکوتی خرقه‌پوشی راه یافت؟ حاشا لله. روح طاهر در چه حجابی مشغول سیر بود؛ خدا می‌داند. فقط مولای رومی در این حجاب با او برخورد نموده که گفته:

اینجا کسی است پنهان، دامان من گرفته
اینجا کسی است پنهان، چون جان و خوشتر از جان
اینجا کسی است پنهان، همچون خیال در دل
در چشم من نیایند خوبان جمله عالم
در بحر ناامیدی، از خود طمع بریدی
گوید: ز گریه بگذر، آن سوی گریه بنگر
اینجا کسی است پنهان، مانند قند در نی
جادو و چشم‌بندی، چشم کسش نبیند
چون گل‌شکر من و او در همدگر سرشته
من خسته‌دل ز عالَم، درمان ز کس ندیدم
تو نیز دل‌کبابی، درمان ز درد یابی
بشکن طلسم صورت، بگشای چشم سیرت
ساقی غیب‌بینی، پیدا سلام کرده
من دامنش کشیده: کای نوح روح دیده
تو تاج ما و آنگه پرهای ما شکسته
یاران دل‌شکسته، بر صدر دل نشسته
همچون سگان تازی می‌کن شکار، خامُش
تبریز
شمس دین را بر چرخ جان ببینی

خود را سپس کشیده، پیشان من گرفته
باغی به من نموده، ایوان من گرفته
امّا فروغ رویش ارکان من گرفته
بنگر خیال او را مژگان من گرفته
زین بحر سر برآری، دامان من گرفته
عشاق روح گشته، ریحان من گرفته
شیرین شکرفروشی دکان من گرفته
سوداگری است موزون، میزان من گرفته
من خوی او گرفته، او آن من گرفته
تا درد عشق دیدم درمان من گرفته
گر گِرد درد گَردی فرمان من گرفته
تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته
پیمانه جام کرده، پیمان من گرفته
از گریه عالمی بین طوفان من گرفته
تو یار غار وآنگه یاران من گرفته
مستان و می‌پرستان میدان من گرفته
نی چون سگان عَوعَو کَهدان من گرفته
اشراق نور رویش گِیهان
[۱] من گرفته[۲]

[شما در مجالس سوگواری ارحام و اقوام خود شرکت جسته‌اید. آیا سوز و ناله فرزندانی که در مرگ پدر یا مادر به آنها روی می‌آورد، دقّت نموده‌اید؟ درست دقّت کنید. با وجودی که مهر پدر و مادر در دل فرزندان، به‌خصوص اگر شرایط خون و سایر امکانات ظاهری را در نظر بگیرید مساوی باشد، مع‌الوصف در طول عمر خود چنین تساوی غیرممکن را یافته‌اید؟ حتماًخیر. پس توجّه کنید و شاید هم توجّه بیشتری، شاید بتوانم نتیجه‌ای را که می‌خواهم، بگیرم. شما هم قبل از مطالعه‌ی اصل مطلب به درک آن نائل آئید.[۳]]


فصل ششم: اتّصال دو سیم مثبت و...



[۱]. «گیهان» یعنی «دنیا و روزگار و جهان»، «کیهان» [لغت‌نامه دهخدا، مدخل «گیهان»]. در دست‌نوشته‌ی مرحوم تناوش، نظیر نسخه‌ی تصحیح‌شده توسّط فروزانفر، «کیهان» آمده است.

[۲]. غزلیّات شمس تبریزی؛ صص۶۴۳ و ۶۴۴/

کلیّات شمس تبریزی؛ ص۸۸۸ (غزل شماره‌ی ۲۳۸۸).

[۳]. عبارات داخل [ ] در نسخه‌ی اوِّلیّه‌ی اثر وجود داشت؛ ولی در نسخه‌ی پاکنویس شده توسّط خود مؤلّف افتاده و یا حذف شده بود.