Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






فصل چهارم: اگر مثنوی نبود، شما درباره‌ی مولوی و شمس چه می‌دانستید؟
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

فصل چهارم: اگر مثنوی   نبود، شما درباره‌ی مولوی و شمس چه می‌دانستید؟

غفلت بشر زیاده از حدّ انتظار شده، یعنی به عوض جستجوی شبانه‌روزی در عالم مادّه، لازم است پی به ماهیت روح و نَفْس برد تا بتوان از این راه پی به وجود انسان کامل برده شود.

از شما سؤال می‌کنم بشری که قادر نیست حتّی پی به وجود [و] ماهیت عالم ماده ببرد، آیا می‌تواند از عالم امر که نوسانات نور بر روح و الهامات قلبی است، پرده بردارد؟؟؟ جواب با خود شما. بشری که حتّی قادر نیست اثر یک آمپول و یا قرص را در رگ و یا در گوشت، جز از راه چشم باطن و تصورات ذهنی درک نماید، چگونه می‌تواند شیون‌ها و فغان‌های روحی و قلبی مولای رومی را که در اثر برخورد با شمس به او روی داده، با چشم و یا گوش ظاهری تجسّم کند؟

شمس تبریزی حقیقتاً مولای رومی را آینه‌ی سراپانمای خود به جلوه درآورد و لذا باعث بسی تأسّف و حرمان که مقام ملکوتی و عشق شدید رومی و حالت جذبه و احتیاج او را نسبت به عالم ذرّ و کُنْتُ کَنْزاً مَخْفِیّاً[۱] را در اشعار شمس و یا مثنوی او جستجو نمایند و یا اینکه اشعار دیوان شمس او را به خصوص، با سایرین مقایسه و درباره‌ی آنها اظهار نظر نمود:

کس ندانست ز حال صنم باده‌فروش

حال اگر رومی مبادرت به تهیه‌ی مثنوی نمی‌نمود، مردم درباره‌ی او چگونه قضاوت می‌نمودند؟ آیا او را از زمره‌ی شعرا خارج [می‌شمردند] و یا [اگر] مانند شمس و یا شمس‌هایی به جلال‌الدّین محمّدها برخورد ننموده بودند، نام و نشانی از آنها باقی نمی‌ماند؟ آیا واقعاً شخص به خود اجازه‌ی این را می‌دهد که مقام روحانی و معنوی مولای رومی را با اشعار شمس و یا مثنوی بسنجد؟ می‌توان تغییر سبک اشعار دیوان شمس را با اشعار مثنوی دلیل بر تغییر حال وی دانست؟ از کجا که مثنوی و یا دیوان شمس قطره‌ای از ترشحات باطن این رادمرد راه حقیقت نبوده که برای سرگرمی مزاحمان تهیه نشده باشد تا بدین وسیله ساعتی از عمر گرانبهایش را در گوشه‌ای فارغ از اغیار مشغول به راز و نیاز معبود و معشوقش بگرداند؟

چرا نباید روح پرفتوح و تغییرات روحی او را مورد بررسی قرار نداد که انسان مجبور شود نسبت‌های ناروای جبری و غیره را به او بدهد.

«در زندگی زناشویی امروزه توافق فکری مرد و زن زیاد مورد بحث و مطالعه قرار گرفته، در حالی که جز تبادل الفاظ نیست.» پس به چه دلیل می‌توان با کلمات شیرین و مردم‌پسندی احساسات شخصی خود را نسبت به روحیه و اخلاق و مذهب شخصی مانند مولانا جلال‌الدّین رومی، با استفاده از مراجعه به اشعاری که بنا بر گفته‌ی خود شما به خواهش سایرین و به قول بعضی‌ها برای سرگرمی اطرافیان تهیه نموده است، استناد نمود؟

شما واقعاً در مخیله‌ی خود تصورات قلبی مولانا را از سرودن شعر:

از آن روزی کـه یـار مـن خـیالـش کـرد مـهمانـم

بـسا شـادی و عـشـرت‌هـا مـیـان دل که می‌رانـم

سبـوی عـشق در دسـتم، چـرا مـن تـشنه بنشستم

زدم بـر سـنـگ و بشکستم، کنون غـرقاب حـیرانم

تـو گـر دوری از ایـن گلشن، عجب نبود که معذوری

مـن انـدر ســایه‌ی زلـفش هـمـیشه در گـلستانـم

گـهی خـاکم، گـهی بـادم، گـهی آبـم، گـهی آتـش

گـهی مـیرم، گـهی سـلطان، گهی بر در چو دربانـم

گـهی نـالم به صــد نـوحه چـو بلبل در مـیان گل

گـهی شـادان ز سرسبزی چو گل در صبح خندانـم

دل و جـان و تـنم هـر سه حـجاب راه[۲] من بودنـد

تنم دل شد، دلم جان شد، همه گشته است جـانـانم

مثـل چـون هـیزم عودم، بـه هـر سو مـی‌رود دودم

اگـرچـه قـطـره‌ای بـودم، کـنـون دریـای عـمّانـم[۳]

و یا از رباعی:

هر روز بیاید آن سپهدار سماع
هم طوطی و عندلیب در کار آید

چون باد صبا به سوی گلزار سماع
هم گردد هر درخت پربار سماع[۴]

چه تصور می‌نمایید؟ آیا طیران روح مقتدر او را که در گوشه‌ی چشمه‌ی آبی سر بر زانوی تفکر نهاده و در چه جاها سیر می‌نماید، چه مجسم می‌نمایید؟

دردا که انسان تا گرفتار دندان‌درد نشده باشد به تجسم درد دندان، اگرچه سال‌های متمادی برایش تشریح کنند، پی نخواهد برد.

بدر آی تا ببینی طیران آدمیت[۵].



[۱]. ن.ک. به: صفحه‌ی ۲۶۳ پانوشت شماره‌ی ۳/

[۲]. در متن دست‌نوشته‌ی مرحوم تناوش، به‌جای «راه»، «روی» آمده است.

[۳]. غزلیّات شمس تبریزی؛ ص۳۳۹/

[۴]. همان؛ ص۸۵۲/

کلیّات شمس تبریزی؛ ص۱۴۰۷ (رباعیات، شماره‌ی ۱۰۵۳).

[۵]. اشاره به این بیت از سعدی شیرازی:

طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت       به در آی تا ببینی طیران آدمیت