Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






پیشگفتار
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

پیشگفتار 

من نمی‌گویم چنینم یا چنانم
هرچه بوده، هرچه هستم

من نمی‌گویم که هستم یا چه هستم
حاجب الطاف رحمت‌ناز[۱] یارم[۲]

دیروز گذشت؛ امروز را غنیمت است؛ فردا چه خواهد شد؟ کسی چه می‌داند. دیر یا زود امیدها خاموش می‌گردد؛ نغمه‌های شور و شیرین زندگی بَدَل به ضجّه و ناله می‌گردد؛ ولی آفتاب مانند سابق طلوع و در همان نقطه غروب می‌نماید. فقط در کنار نهر آبی در زیر یکی دو درخت بید لرزان، بدنی آسوده از غوغای زندگی، به‌راحتی کامل غُنوده و باد پاییزی برگ‌های خشک گورستان را در پناه چند درخت بید جمع‌آوری می‌نماید.

شاید بعضی‌ها در ظرف هفته و یا سال، گذارشان از این راه افتاده و به حساب خود با فاتحه‌ای روح مرا شاد گردانند؛ ولی من خوشحال و متبسّمم، به هیچ چیز فکر نمی‌کنم و هیچ عاملی نمی‌تواند مرا مشغول سازد و هیچ جنبنده‌ای قدرت اینکه مرا آنچنان که هستم ببیند، ندارد.

فارغ بال دراز کشیده و با قلبی خالی از هوس، از دریچه‌ی چشم به دو عالم می‌نگرم. کجا بودم؟ کجا می‌روم؟ نه زود بود و نه دیر است؛ درست در همان لحظه‌ای که قرار بود بروم، رفتم؛ در حالی که سرد و گرم روزگار چشیدم؛ دنیا را زیاد گشتم؛ آرزویی جز مرگ نداشتم؛ به آن هم رسیدم. تمام آرزوهای من عملی شد. در هر زمان به فراخور حالم آرزوهایی داشتم که همگی برآورده شد. افسوسی ندارم که چرا بیشتر و یا کمتر نخواسته بودم. چون ثمری نداشت؛ آنچه مقدّر بود، آرزو کرده بودم.

ناز بودم در حریم و ناز گشتم در درون
ناز می‌باید شدن در راه عشق دلبران

ناز دوران بودم و ماندم کمان[۳] ناز جهان
تا بیابی ره تو در دریای عشق بیکران[۴]

سالیان دراز گذشت، سال‌هایی خواهد آمد، ولی دست تقدیر نتوانست و شاید نخواهد توانست پی به اهمّیت مثنوی   مولای روم ببرد. باری بنابرروایت مشهور که «فکر هر کس به قدر همّت اوست»، اشخاص به سبب علاقه‌ای که نسبت به دیوان شمس و یا مثنوی داشتند، خود را ملزم می‌دانستند که مطالبی جسته و گریخته درباره‌ی مولوی رومی تحریر نمایند؛ ولی به سبب ضعف در عالم عرفان و مبادی آن، فوراً با اشکالات عظیمی روبه‌رو شده که حتّی شمه‌ای از اشعار ساده‌ی مثنوی و یا شمس را تفسیر ننموده، شانه‌ی خود را از بار سنگینی که تصوّر آن را هم نمی‌نمودند، لرزان دیده و بلامقدّمه با زبان بی‌زبانی اظهار عجز و ناتوانی نموده و در مقابل حملاتی که ممکن بود فوراً و یا در مرور زمان گریبانگیر آنها شود، سنگربندی نمودند.

چه بسیار بهجاست که این اشخاص به عوض اینکه با مغز ظاهری خود تراوشات قلبی این مردان خدا را درک نمایند، سعی می‌نمودند که خود را تا حدّ امکان، از نظر معنوی به سراینده‌ی اشعار نزدیک می‌نمودند تا شاید از راه هم‌سنخی روح و معنویت باطنی، درک مطالب آنها را کرده و در آن هنگام به این موضوع اعتراف نمایند که این اشعار قابل توضیح نبوده و غیر از اینکه از تعمّق و تفکّر در این نوع اشعار لذّت برده شود، نتیجه‌ای عاید نخواهد شد.

شاید بیشتر شعرا با من هم‌عقیده باشند که برای تفسیر اشعار خود چه زجری خواهند برد تا به طرف بفهمانند که این شعر و یا تصنیف معمولی که دور از عوالم الاهیت و معناست، درخور فهم شما نیست، چه برسد به اینکه مطلب صدها بلکه هزاران فرسنگ از عالم مادّه دور بوده باشد. انسان با یک مطالعه‌ی سطحی از کتاب «انسان موجود ناشناخته» دکتر الکسیس کارل[۵] پی به مفهوم واقعی اشرف مخلوقات و طرز تفکر این موجود ناشناخته بُرده و به هیچ عنوان به خود اجازه نمی‌دهد که گستاخانه و با اطمینان قلب، راجع به نوسانات قلب سوخته‌ای که به صورت نُت موسیقی و یا شعر مثنوی و یا حافظ در فضای لایتناهی طنین‌انداز می‌شود، اظهار عقیده کرده و یا خدای نکرده کلماتی را زیاد و یا کم بنماید.

سوزش قلب مولای روم چون از مشعل حقیقت افروخته شده بود، لذا اشعار او جز با دیده‌ی باطن و گوش قلب و یا به اصطلاح گوش غیرمرئی، قابل درک نیست و نخواهد بود و این حتّی مطلبی نیست که در صورت ظاهر به وسیله‌ی اشخاصی که واجد شرایط فوق بوده باشند، قابل تفسیر باشد.

شمس صاعقه‌ای بود که در و یا بر روح جلال الدین محمّد رومی زد و او را از صورت جسم به عالم روح تغییر داد. لازم نمی‌داند به هیچ‌وجه درباره‌ی مقام اجتهاد و شیخی (شیخوخیت) و امامت و پیشوایی مولوی رومی اظهار نظری بنماید؛ زیرا شمّه‌ای از احوالات رومی در مثنوی معنوی و سایر کتب و رسالاتی که راجع به مولای روم است، جمع‌آوری گردیده و امّا راجع به شمس کمتر اتّفاق افتاده که مطلبی از جنبه‌ی الاهیت و عرفانی تحریر گردد. تاریخ تولد و محل فوت و طرز پوشش و سفرهای شمس هم مطالبی نیست که مورد بحث ما باشد. مطلبی را که شایق ادامه‌ی آن میباشم، این است که انسان حتّی‌المقدور سعی نماید با شمس از نظر جنبه‌ی روحی آشنایی جزئی و هم‌سنخی و هم‌مسلکی پیدا نماید. آن‌وقت شمس را با دو چشم مولوی که سرآمد اقران خود بوده و یا شاید تا این زمان باشد، بررسی نماید.



[۱]. ناز تخلص شاعری مرحوم تناوش بوده است.

[۲]. سروده‌ی مرحوم سیّدجلال تناوش.

[۳]. کمان و کمین به معنی کمترین.

[۴]. سروده‌ی مرحوم سیّدجلال تناوش.

[۵]. دکتر الکسیس کارل (Alexis Carrel) فیزیولوژیست و زیست‌شناس مشهور فرانسوی (۱۸۷۳-۱۹۴۴م.).