Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






۲
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

۲

سحرگاهی نفخة صور دمیده شد. کالبد نحیفی به لرزش درآمد. نور طلایی بسیار زیبایی سراسر اطاق را فراگرفت. صوت دلبر طنین‌انداز شد. تصرّف شدیدی شد که یارای چشم بر هم زدن نداشتم. کجا بودم و چه می‌شنیدم؟ باورکردنی نبود... شما باشید باور کنید؛ درک کنید؛ ولی من چه می‌توانستم درک نمایم؟ ای کاش می‌توانستم راز درونم را ابراز نمایم تا شاید پیر دیری به حقایق آگاهم سازد؛ ولی چه سود ...؟

می‌لرزیدم؛ ولی آیا اختیاری بود؟ می‌شنیدم؛ ولی با گوشم یا تمام اعضایم؟ می‌دیدم؛ ولی آیا با چشمم یا قلبم؟ حس می‌کردم؛ ولی آیا می‌توانستم انکار کنم که او در کنار من نبود؟! پس او بود. با او بودم. چرا؟ و چه کسی می‌توانست باشد؟ فقط «او» و «او». وعده داد؛ نام داد؛ صبر داد؛ همه چیز داد. ای قائم آل محمد! بودنی‌ها بود. دادنی‌ها داده شد. «من که باشم که به‌دروازة شیرین‌سخنان راه برم؟ یا که از دولت مه‌طلعتیان شاهد و پیمانه برم؟ لطف تو بود مدد تا تن و تن‌خانه برم.»

آفرین بر روان ناجیان طریقت! مرحبا به نیّت پاک و خداپسند ایشان! مریزاد بر عالم بی‌ریا و بی‌شائبة آنها که نقد حیات هشتاد و شش سالة خود را در طبق اخلاص نهاده و به رایگان ودیعة پربهایی را به ودیعه و با توکّل می‌سپارند. دلخوشم که نالة شبانگاهی بلااثر نماند و سوز و سودای شب قدرم بی‌بها نبود. چه بسیار زیبا سروده

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن نیمة‌شب[۱] آب حیاتم دادند

جلال



[۱]. در نسخه‌های گوناگون دیوان حافظ «ظلمت شب» آمده است که مرحوم تناوش به‌تناسب مکاشفه‌ای که داشته‌اند آن را به «نیمه‌ی شب» تبدیل کرده‌اند.