Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






نقّاد تیزبین تاریخ معاصر معرفت بشری
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

نقّاد تیزبین تاریخ معاصر معرفت بشری

مرحوم تناوش که خود هنرمندی بزرگ در پیوند معرفت دینی و علوم ظاهری بود، می‌فرمود:

در تاریخ علم جدید سه اتّفاق مهم رخ داده که در انفکاک بشر از دین الهی مؤثر بوده است:

۱/ «واقعه‌ی کپرنیک - گالیله» که ثابت کرد زمین مرکز عالم نیست. سیّدجلال چقدر زیبا قرآن را پیش‌قدم کپرنیک معرّفی می‌کرد. این نظریه در زمان خودش سبب شد تا کم‌اندیشان، «خلقت آدمی» را از «مرکز ثقل آفرینش» تنزل‌یافته ببینند.

۲/ نظریه‌ی داروین که انسان را ادامه‌ی تحوّل و تطوّر حیوانات دانست و سبب ریزش جایگاه انسان، بلکه جایگاه خلقت آدمی شد.

۳/ نظریه‌ی فروید که انسان را تابع واکنش‌های غریزه‌ی جنسی دانست. این نظر از دو اتّفاقِ قبل، بنیان‌برافکن‌تر بود و آدمی را مانند حیوانات پنداشت.

سیّدجلال این سه نظریه را به بدن خاکی مربوط می‌دانست و می‌گفت:

اگر این سه نظریه صحیح باشد، بدترین اتّفاقی که افتاده این است که جایگاه «بدن انسان» سقوط داده شده است، این هم چیز تازه‌ای نیست؛ چرا که اوّلین سقوط‌دهنده‌ی جایگاه مادّی انسان، ذاتِ اقدسِ اِلـٰه است که اشاره فرمود: «انسان را از مادّه‌ای غیرمطبوع درست کردم.»[۱] هنر خدای بزرگ این است که آفرینش مهمترین مخلوقِ خود را با شیئی‌ای کم‌اهمّیّت آغاز فرمود و این، نشانه‌ی عظمت و توانایی او است؛ همچنان‌که مثلاً مهمترین نوشته‌ی در اختیار بشر - یعنی قرآن حکیم - هم در بدوی‌ترین قبیله‌های دوران بعثت - یعنی قریشِ عهد جاهلیّت - نزول کرد و ظهور یافت. و اتّفاقاً همین، خود، نشانه‌ی عظمت و معجزه‌ی حضرت حق‌تعالی است!

می‌بینیم که هیچ‌کس - نه کپرنیک و گالیله، نه داروین و نه فروید - نتوانسته‌اند مانند قرآن، جایگاه تن مادّی بشری را تا به این حدّ سقوط دهند. این‌دست نظریات چه درست و چه نادرست، راجع به حقیقت انسان نیست. حقیقت آدمی، سرشته‌ی ذات اقدس حق تعالی است و آن جایگاه والایی است که جنس مادّی ندارد.

سینما

درباره سینما و صنعت آن می‌فرمود:

این صنعت، اوج نبوغ آدمی است که همه را مفتون کرده، امّا اگر به کُنه این صنعت نظر کنیم، می‌بینیم واقعیّت و اصل موضوع چیز دیگری است. سینما باید «جذّاب» باشد تا دیده شود و سینماگر برای ایجادِ جذّابیّت، «واقعیّت» را تغییر می‌دهد، یا حتّی وارونه جلوه می‌دهد. سینماگر، «خلافِ واقع» می‌گوید، امّا چون به‌شکلی سرگرم‌کننده خلافِ واقعِ خود را ارائه می‌کند، همه را مجذوب می‌سازد.

کلّ دنیای سینما سبب روپوشانی حقیقت می‌شود، یعنی نمی‌گذارد بیننده، واقعیت را ببیند. سینماگر خواسته‌ای را که خودش دارد به بیننده می‌دهد؛ «ظاهر» را برّاق می‌کند و بشر مفتون ظواهر می‌ماند.[۲] ما بینندگان هم با وجود اینکه می‌دانیم بازیگران، «نقش» بازی می‌کنند و به کم‌وزیاد کردنِ واقعیت مشغول‌اند، باز هم برای آنان دست می‌زنیم و اسباب افزونی شهرت‌شان می‌شویم!

این دنیا نیز، دنیای بازیگری است. مبادا ما غافلانه وارد بازی شویم و امور واقعی از چشم‌مان مخفی بماند.

نظر مرحوم تناوش این بود که محصّلین، فقط وقتی مجاز به دیدن فیلم - مخصوصاً در سینما - هستند که قبلاً راجع به موضوعِ فیلم مطالعه کرده باشند و حدّاقل چند مورد نظریات مخالف و موافق پیرامون موضوع را به‌طور دقیق درک کرده باشند و تنها برای دیدن و شنیدن «نظرِ کارگردان» به سینما بروند. آن فیلم برای بینندگان، فقط و فقط باید جایگاه یک نظر را داشته باشد؛ مانند نظر نویسنده‌ی یک کتاب یا مقاله و سخنِ یک سخنران، نه بیشتر از آن.

با عمل به این راهنمایی، جوانانی که دوروبر ایشان بودند، بسیار پخته و صاحب‌فکر می‌شدند و سینما آن‌طور که بر همسّن‌وسالان‌شان اثر می‌گذاشت، آنان را تحتِ تأثیر خود قرار نمی‌داد.

اگرچه در پهنه‌ی سینما هنرمندان متعهدی نیز هستند که تلاش می‌کنند مخاطب را با واقعیّات آشنا سازند، امّا به‌صورت غالب، سینما ادامه‌ی «تردستی» است و بیش از «واقعیّت»، بر تخیّل تکّیه دارد. شرافت ما در ارتباط با خالق است. خالق از جنس «تخیّل» و «تجسّم» نمی‌تواند باشد. ارتباط با اجسام و مواد و مشغول‌شدن عمیق به اجسام، برای انسان بازداری از حق می‌آورد.[۳]



[۱]. اشاره به این واژگان که در آیات شریفه‌ی قرآن کریم در مورد خلقت انسان به‌کار رفته است: «صَلْصـٰالٍ مَنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۲۶)؛ «نُطفه» (سوره‌ی نحل، آیه‌ی۴ )؛ «طین» (سوره‌ی سجده، آیه‌ی ۷)؛ «صَلْصالٍ کَالْفَخَّار» (سوره‌ی الرّحمن، آیه‌ی ۱۴) و «عَلَق» (سوره‌ی عَلَق، آیه‌ی ۲).

[۲]. این موضوع در سینمای مستند هم صادق است؛ زیرا زاویه‌ی نگاه به واقعیت می‌تواند تحت تأثیر دیدگاه شخصی پدیدآورنده‌ی اثر مستند باشد.

[۳]. برگرفته از دست‌نوشته‌ی محمّدمهدی اسلامیه؛ تابستان ۱۳۹۳/