Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


سه شنبه ۲ مرداد
۱۴۰۳

16. محرم 1446


23. جولای 2024






متوقّف‌نکردن دیگران در خود
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

متوقّف‌نکردن دیگران در خود

دکتر محمّدمهدی اسلامیه دربارة مرحوم تناوش می‌گوید:

عارف بالله سیّدجلال تناوش هیچ‌گاه نگذاشت کسی در او متوقّف شود. دیگران را از خود به سرعت عبور می‌داد و به خدا می‌رساند. هنر بزرگ ایشان این بود که حتّی خود را واسطه هم نمی‌دانست. باور داشت که رسول اللهصلی الله علیه و آله و ائمّه‌ی اطهارعلیهم السلام واسطه هستند و اینکه خداوند به ایشان عنایت فرموده و فردی را در راه ایشان قرار داده تا با هم ذکری از حق تعالی کنند، از لطف بی‌پایان حق‌تعالی و مرحمتِ او به بندگانش می‌دانست.

سیّدجلال هرگز لطف و مرحمت حق تعالی را نسبت به خودش، ناشی از لیاقتش نمی‌پنداشت؛ زیرا معتقد بود اگر بشر، «لطف خدا» را برخاسته از لیاقت خود بداند، راه شیطان را رفته و منجر به انحطاط و رَجم خواهد شد. او اعتقاد داشت بشر فاقد هرگونه لیاقت و استعداد است و به وی نعمتی نمی‌رسد مگر از لطف ذات حق تعالی به او. بشر استحقاق لطف الهی را دارد؛ امّا این استحقاق بِالذّات نیست؛ بلکه به سبب لطف خداوند، این استحقاق ارزانی شده است.

سیّدجلال می‌گفت علّت آنکه شیطان اعتراض نمود، لیاقتی بود که در خود اذعان داشت و این «اذعان به لیاقت»، به او جرأت اعتراض داد. این «اذعان به لیاقت در خویش» همان «خودبینی» است و خودبینی هم لازمه و درجه‌ی نازله‌ی «خودبزرگ‌بینی» است. و این صفت است که آدمی را از همه چیز، حتی از «خود» بازمی‌دارد. درماندگی واقعی از این خودبینی ناشی می‌شود. خودبینی مرحله‌ی مادون خودبزرگ‌بینی و عُجب است. اگر هیچ چیزِ خود را نبینی و همه چیز را از او بدانی، راه برای «بخشش» باز می‌شود و بشری که توانست ببخشد، رشد می‌کند و به جایی می‌رسد که خود را نیز می‌بخشد. وقتی توانست همه چیز را ببخشد، دیگر هیچ چیز به او تعلّق ندارد، حتّی خودش. وقتی کسی توانست از خود و از همه چیز تهی شود، مستغرق و ذوب در ذات پاک ربوبی است، چندان‌که از همه‌ی بزرگی و قدرت لا‌یزال الهی برخوردار می‌گردد. این اوج شکوه، آغازِ فرجام انسانی است که هر لحظه دری از درهای معرفت به روی او گشوده می‌شود. وقتی کسی متوقّف در خود باشد، راهی برای گشایش درب‌های معرفت به روی او نیست. فقدان معرفت و «ندانستن» سبب «اعتراض» می‌شود؛ اعتراض «نارضایتی» به وجود می‌آورد و فرد را از خشنودی بی‌بهره می‌کند. حالت رقیق خودبینی گناه محسوب نمی‌شود؛ امّا تعالی را هم سبب نمی‌گردد. لذا ملائکه و سایر مجرّدات هم از آن برخوردارند و بدان سبب از همه‌ی معارف نمی‌توانند برخوردار شوند. وقتی ملائکه به خلقت انسان به خاطر اِسفاک دِماء (خونریزی) توسط او و به دلیل تسبیح‌گویی خود معترض شدند، این رقیق‌ترین حالت خودبینی بود. امّا اعتراض شیطان متفاوت بود. او خود را می‌دید که از آتش است و آدمی را می‌دید که از خاک است. لذا ملائکه به «ندانستن» و شیطان به «راندن» مورد خطاب قرار گرفتند. حتی رقیق‌ترین حالت خودبینی، ابواب معرفت را می‌بندد، زیرا اجازه‌ی پرواز نمی‌دهد. بال و پر آدمی را به انحصار در خود می‌بندد.[۱]

سیّدجلال، کلّ توجّهش مبذول معبود و محبوب بود. همه‌ی جهان و مافیها در نظرش «هیچ» بود. توجّه به مقصد خاصِ الهی داشت و در اوج این توجّه، از مردم فاصله نمی‌گرفت. به محض اینکه فردی متوجّه او می‌شد، با حرف یا لطیفه‌ای ذهن او را از خود دور می‌کرد. می‌خواست همه، توجّه خود را مبذول حق تعالی کنند. خود را تنها یک وسیله می‌دانست. هیچ‌گاه نگذاشت کسی در او متوقّف شود. دیگران را از خود عبور می‌داد و به خدا می‌رساند.[۲]

زبانِ حالِ او این بود که: « بشر باید به حقیقت معنوی چنگ زند و آن، ذاتِ اقدسِ «اله العالمین» است. همه‌ی وجودمان از اوست و باید در توجّه به او صرف شود. آغاز و پایان خلقت ما از اوست. لذا همه‌ی استعداد فرد باید صَرف ذات پاک او شود.»

سیّدجلال بر این باور بود که اگر بشر تمرکزش فقط به خدا باشد، از غیر او مستغنی می‌شود. در مرحوم سیّدجلال این قضیه کاملاً روشن بود؛ از همه‌کس و همه‌چیز مستغنی بود. گاهی در محضر بزرگان بود، امّا باز هم در آن دیدار توجه خود را از محبوب باز نمی‌داشت.

در مسجد قائم علیه السلام واقع در خیابان سعدی تهران به دیدن علاّمه طهرانیرحمه الله می‌رفت. این ملاقات‌ها هرچند مهم بود، امّا باز هم در اَثناء ملاقات، توجّهی واقعی به مقصد داشت.

البتّه اندازه، جایگاه و رتبه‌ی اشخاص برایش روشن بود و آن را گرامی می‌داشت.

تمام بزرگان موظفند انسان‌ها را به آن حقیقت مشغول سازند، نه به خود؛ و این هنر آن یگانه‌ی دوران بود.[۳]



[۱]. ای همه‌ی عزیزانی که امروز یا در آینده این پیام عارف بالله سیّدجلال را دریافت می‌فرمایید؛ شما در توشه‌ی معرفتی و سلوکی خود افراد بزرگی را خواهید یافت که شبهه‌ای از خودبینی دارند، امّا در مراتبی از سلوک هم موفق بوده‌اند. این موفقیّت، لطف الهی است؛ امّا مرتبه‌ی آنان کامل نیست. تفاوت ولیّ خدا - چه ولیّ ظاهری (مانند پیامبران صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) و چه ولیّ باطنی (مانند انسان‌های کامل و شناخته‌نشده‌ای چون خضر و عارفانِ بی‌نشان) - با ملائکه، در همین ندیدن خود است.

[برگرفته از دست‌نوشته‌ی محمّدمهدی اسلامیه؛ تابستان ۱۳۹۳/]

[۲]. برگرفته از گفته‌های محمّدمهدی اسلامیه در تاریخ دهم اسفند ۱۳۹۱/

[۳]. همان.