Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






آجیلِ غفلت و ماندن از راه!
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

آجیلِ غفلت و ماندن از راه!

مهندس محمّدعلی بهزادی می‌گوید:

مهندس تناوشرحمه الله از دورانی که خدمت داییِ ارجمندشان مرحوم آیت‌الله سیّدمصطفی لواسانی شاگردی می‌کردند، به توانایی‌های گوناگونی در امور ماورایی رسیده بودند؛ ولی مرحوم آیت‌الله انصاری همدانی به‌طور کلّی استفاده از تمام قدرت‌هایی را که مهندس تناوش داشتند، منع کردند و به ایشان فرمودند: «اگر می‌خواهی به خدا برسی، همه‌ی این‌ها را باید بگذاری کنار.»

این‌جا یک‌چیز خیلی جالبی که برایِ خودِ من اتّفاق افتاد و فراموش‌نشدنی شد را می‌گویم. خداوند به‌گونه‌ای با من رفتار کرده بود و به شرایطی رسیده بودم که هر اتّفاقی می‌خواست برایم بیافتد، از یک هفته‌ی قبل یا شبِ پیش از آن یا ده دقیقه قبل از وقوع، آن را می‌دیدم.

در مجلسی که آقای مهندس تناوش در کوچه‌ی آبشار داشتند، خدمت ایشان بودم. کنار سماورشان نشسته بودم و همین موضوع را ضمن صحبت‌هایی که می‌کردم، به ایشان گفتم.

من‌که این مطلب را به مهندس تناوش گفتم، ایشان داستانی را از مرحوم آیت‌الله انصاری‌همدانی و یک فرد هندی برایم تعریف کردند. آن مرد هندی توانایی‌های عجیب و غریبی داشته و کارهایی از او سرمی‌زده که جز برای کسانی که با چشمان خودشان می‌دیدند، باور آن برای دیگران دشوار بوده است. مثلاً می‌گفتند یک‌بار جایی که همه جمع بودند، سر پاسبانی را از بدنش جدا کرد و بدنش را معلّق توی هوا نگاه داشت. یا دیده بودند که چگونه به اراده‌ای او باران می‌بارید.

آقای مهندس تناوش تعریف می‌کردند و من سراپا گوش بودم. مهندس تناوش گفتند این فرد آمد از جلوی منزل آیت‌الله انصاری‌همدانی عبور کند، من دم در بودم. مرا که دید به من گفت: «برو به آقا بگو آن کتاب مرا بدهند.»

از او پرسیدم: «چرا خودت نمی‌روی بگویی؟»

مرد هندی گفت: «من نباید بیایم. اگر بیایم داخل، آقا، قدرت مرا می‌گیرند. شما برو و به ایشان بگو کتابی را که به ایشان داده‌ام به من پس دهند.»

رفتم و به آیت‌الله انصاری‌همدانی گفتم.

آقا فرمودند: «چرا خودش نمی‌آید؟»

گفتم: «ایشان می‌گوید اگر من به‌نزد آقا بیایم، آقا قدرت مرا می‌گیرد.»

تا این را گفتم، کتابی را به من دادند و گفتند: «این کتاب را بگیر ولی به او بگو از همین‌جا قدرتش را گرفتم و دیگر هیچ قدرتی ندارد.»

به دم در بازگشتم، کتاب را به او دادم و پیغام حاج‌آقا را هم به او رساندم. تا به او گفتم آقا قدرتت را گرفتند، زد توی سرش و گفت: «بیچاره شدم!»

مهندس تناوش در این‌جا نگاهِ عمیق و پُرمعنایی به من کردند که دلم ناگهان فروریخت. از آن تاریخ تا الآن، هرآن‌چه را قبلاً می‌دیدم، دیگر ندیدم. کاملاً متوجّه شدم، آن داستان را به چه منظور برایم تعریف کردند. البتّه بعداً این موضوع را به‌روی ایشان آوردم و عرض کردم: «آقای مهندس! من فهمیدم که شما با من چه کردید. این شما بودید که آن شب در مجلس روضه، قدرتم را در دیدن وقایع آینده، از من گرفتید.»

مرحوم تناوش گفتند: «یادت باشد، کریم از کسی چیزی را نمی‌گیرد، مگر این‌که چیز بهتری را به او بدهد.» این عین جمله‌ای بود که ایشان فرمودند.[۱]

ایشان گاهی مطالب عمیق‌شان را با طنزهای آبداری همراه می‌کردند. یک بار به من می‌گفتند: «وقتی زوج جوانی، طفلشان به سنّ دوسه‌سالگی می‌رسد و این‌دو می‌خواهند با هم خوش باشند و می‌بینند وجود این بچّه مانع است؛ جلوی او قدری نخودچی و کشمش و پسته و فندق می‌ریزند تا سرش به آنها گرم شود. این‌چیزهایی هم که شما گاهی می‌بینید، شبیه همان آجیل است. دلت را به آجیل خوش نکن، چون از آن‌چه اصل است، دور می‌مانی.»[۲]



[۱]. در اینجا توجّه به این نکته ضروری است که داشتنِ قدرت‌های ماورایی برای بعضی همواره سدّ مسیر است و برای برخی نه. گاه، داشتن چنین قدرت‌هایی برای یک نفر، در زمان معیّن و در مرحله‌ای از سیرِ او می‌تواند مانع و سدّ راه شود؛ ولی در مرحله‌ای دیگر چنین اثری را نداشته باشد. این قبیل موضوعات، نظیر دارو است که بسته به مزاج و شرایطِ افرادِ مختلف، آثارِ متفاوتی خواهد داشت و تنها حکیم کارآزموده و باتجربه است که می‌داند چه چیزی، چه زمان، بر چه کس، چگونه تأثیر می‌کند. نه داشتن چنین توانایی‌هایی فی‌نفسه، «اثبات فضیلتی» می‌کند و نه نداشتن‌شان لزوماً «نشانه‌ی» کاستی است.

به هر صورت در تمامی مراحل، «اصل» بندگیِ خداوند متعال است و امید به لقای حضرتش جَلّ جَلالُه و عَظُمَ شأنُه؛ و آنچه مددرسان سالک در جلب رضایت و خشنودی حضرت حق‌تعالی باشد، چه اعطای قدرتی ماورایی و چه سلبِ آن، از بهترین عطایا و إکرامِ حضرت أکرمُ‌الأکرمین است.

[۲]. برگرفته از گفته‌های مهندس محمّدعلی بهزادی در بهمن‌ماه ۱۳۹۳/