Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






۱۹/ باخبر از ضمایر
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

۱۹/ باخبر از ضمایر

خانم فاطمه انصاری‌همدانی می‌گوید:

در سنین نوجوانی که بودم روزی درِ خانه‌مان را زدند. رفتم در را باز کنم. کسی که پشت در بود گفت: «اینجا منزل آقای انصاری است؟»

بلافاصله خودش جواب داد و گفت: «بله! همین جاست!»

بعد هم شروع کرد به گفتنِ این که پدرم آن لحظه کجا نشسته‌اند و مشغول چه کاری هستند.

همه‌ی این‌ها را من شنیدم و برایم جالب بود که کسی بتواند از امور پنهانی خبر بدهد. بعداً وقتی پدرم به مناسبتی از آن فرد تعریف کردند، دیگر یقین کردم که وی باید شخص پاک و باصفایی بوده باشد.

او از لاهورِ هندوستان برمبنای مکاشفاتی که داشت، حرکت کرده بود، به همدان آمده بود تا پدرم را ببیند و از ایشان استفاده کند.

وقتی پدرم از او تعریف کرد، من از ته دل دعا کردم و خواستم خدا چنین شوهری نصیبم کند که اهل معنا و علاقه‌مند به سلوک و معرفت باشد. این موضوع گذشت تا بعدها که با مهندس تناوش ازدواج کردم، دیدم او همان شوهری است که آرزویش را داشتم. تمام اوقاتش وقف همین موضوعات بود: یا نماز می‌خواند، یا مشغول تهجّد و شب‌زنده‌داری و ذکر و فکر بود، یا به برپایی مجالس مذهبی همّت می‌گماشت و جوانانی را که علاقه‌مند به چنین موضوعاتی بودند راهنمایی می‌کرد.

یادم هست یک روز کنار مهندس در اتاق نشسته بودم و او هم مشغول تلاوت قرآن کریم بود. نمی‌دانم چه شد در دل با خودم گفتم: «چه‌قدر نماز؟! چه‌قدر دعا؟! چه‌قدر قرآن؟! خسته شدم دیگر!»

با اینکه اصلاً کلمه‌ای بر زبان نیاورده بودم، سیّدجلال یک لحظه قرآن‌خواندنش را قطع کرد و ناگهان سرش را بلند کرد و به من گفت: «خودت از خدا خواسته بودی.»[۱]

ایشان ضمیر افراد را هم می‌خواند و از آن‌چه در درون‌شان می‌گذشت، خبر می‌داد. این حالت در ایشان از قبل هم وجود داشت، ولی از زمانی که سیّدجلال طبق دستورات پدرم رفتار می‌کرد، شدّت آن خیلی بیشتر شده بود.[۲]



[۱]. همان.

[۲]. همان.