Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






سیّد آمد، ایراد نگیر!
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

سیّد آمد، ایراد نگیر!

خانم فاطمه انصاری‌همدانی می‌گوید:

سیزده سال داشتم و تا آن موقع به مشهد نرفته بودم. شبی در عالم رؤیا، دو بانوی نورانی مرا به مشهد مقدّس و حرم مطهر امام رضاعلیه السلام بردند. در آن‌جا بانوان دیگری نشسته بودند که چادرهای سفید بر سر داشتند. وقتی وارد مجلس شدم یکی از آن خانم‌ها مرا پیش خود خواند و گفت: «من خانم نجفی هستم و نامم زهراست، سیّدی به خواستگاری تو می‌آید، وقتی سیّد آمد، ایراد نگیر و قبول کن.»

من خواب را برای پدرمرحمه الله تعریف کردم. ایشان در مورد خوابی که دیده بودم، گفتند: «این خواب شما از رؤیاهای صادقه است. آن بانویی که خود را خانم نجفی معرّفی فرمودند، حضرت زهراعلیها السلام بودند. یادت باشد که سیّد جلیل‌القدری به خواستگاری شما خواهد آمد.»

تقریباً دو سال از این موضوع گذشته بود. نزد مادربزرگم نشسته بودم که برادر کوچکم علی آمد و گفت: «یک مهندس خیلی خوش‌تیپ و متجدّد پیش پدر آمده و دست و پای آقاجان را می‌بوسد؛ آقا هم خیلی او را تحویل می‌گیرد.»

بعد هم مرحوم تناوش مرا از پدرم خواستگاری کرد. پدرم در این امر به نکاتی توجه داشتند ازجمله فاصله‌ی سنّی نسبتاً زیادی که داشتیم. در آن سال من پانزده ساله بودم و مرحوم تناوش حدودِ سی‌وهفت سال داشت؛ امّا ظاهرشان اصلاً سنّ ایشان را نشان نمی‌داد و خیلی جوان‌تر نشان می‌داد. پدرم نظر مرا جویا شدند. در همین حین من جریان خواب را از باب اهمّیّتی که برای سفارش حضرت زهراعلیها السلام قائل بودم، به مرحوم پدرم یادآوری کردم. ایشان طور خاصی خندیدند و تأیید کردند که مرحوم تناوش همان سیّدی است که قبلاً بشارت آمدنش را در خواب، به من داده بودند. می‌دانستم، پدرم، من را به رفقای خود می‌دهند.[۱]



[۱]. همان.