Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






مقاوم در برابر فساد
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

مقاوم در برابر فساد

حاج‌اکبر ناظم‌زاده در ادامه می‌گوید:

بالاخره در یکی از کارخانه‌های اصفهان کاری برای سیّدجلال پیدا شد که ماهی سه‌هزاروپانصدتومان حقوق داشت. البتّه برای مهندس کارآزموده‌ای چون او مبلغ کمی بود. سیّدجلال با من مشورت کرد. گفتم: «مهندس‌جان! شما حالا برو سر این کار تا ببینیم چه می‌شود. بالاخره بهتر از هیچی است!»

سیّدجلال عازم اصفهان شد. بعد از مدّتی نامه نوشت که: «فکر نمی‌کنم این‌جا، جای من باشد.»

امّا من تشویقش کردم همان‌جا بماند و ادامه دهد. برایش نوشتم: «مهندس‌جان! همان‌جا بایست؛ کار توی کار پیدا می‌شود. من هم تقلاّ می‌کنم ببینم چه کار مناسبی می‌توانم برای شما پیدا کنم.»

بار دوم نوشت: «به‌نظرم هشتاد درصد قطعی است که باید برگردم؛ این شغل مناسب من نیست.»

بار سوم دیگر نامه ننوشت و خودش آمد.

گفتم: «چرا آمدی؟»

سه نمونه از موضوعات گزنده‌ای را که در آن کارخانه پیش آمده بود، توضیح داد. یکی این بود که کامیونی با بار پنبه آمده بود و وقت وزن‌کشی بر روی باسکول، مسئولان کارخانه تلاش کرده بودند تا میزان بار را کمتر از وزن واقعی اعلام کند و چند تُن پنبه را در یک بارکشی ساده، ببلعند. مرحوم تناوش می‌گفت: «خوب من چه‌طور بتوانم شاهد چنین اجحافی باشم و اصلاً چه‌طور بتوانم از چنین کارخانه‌ای حقوق بگیرم؟»

سیّدجلال همچنین می‌گفت:

به من می‌گویند: «شما چرا برای سرکشی داخل انبار کارخانه نمی‌روی؟»

می‌گویم: «من داخل انبار کاری ندارم. برای چه باید آن‌جا بروم؟»

می‌گویند: «خوب! بعضی خانم‌های همکار می‌روند داخل انبار. چه مانعی دارد شما هم با آنها داخل انبار بروید.»

نکته‌ی سومی هم که سیّدجلال می‌گفت مربوط به خرید ماشین‌آلاتِ جدید بافندگی برای کارخانه بود. سیّدجلال توضیح می‌داد که: «کارخانه، قصد خرید ماشین‌آلات پیشرفته و سنگین‌قیمتی را دارد که هم نمونه‌ی سوئیسی آن وجود دارد و هم نمونه‌ی روسی آن. من مثلاً اختیار دارم هرکدام را صلاح دانستم برای خرید تأیید کنم. اگر نمونه‌ی سوئیسی را که کارآمد ، خوش‌ساخت و بادوام است تأیید کنم، هیچ مبلغی به من تعلّق نمی‌گیرد؛ ولی اگر نمونه‌ی روسی را تأیید کنم؛ ازطرف کارخانه‌ی تولیدکننده مبلغ ششصدهزار تومان فقط برای من درنظر گرفته شده است. البتّه نمونه‌ی روسی کارآمدی ندارد و به سرعت از بین می‌رود. خوب! با چنین وضعیّتی می‌شود در چنین کارخانه‌ای کار کرد و آلوده نشد؟»

سال‌ها بعد گذارم به همان کارخانه افتاد؛ نمونه‌ی روسی ماشین‌آلاتی را که زودهنگام ازکارافتاده و تبدیل به جنس اسقاطی شده بود، دیدم و به سیّدجلال درود فرستادم که زیربار تأیید چنان فسادی نرفته بود.

سیّدجلال به‌جای آن‌که حَسَب درخواست مسئولان فاسد کارخانه، خرید جنس روسی را امضا کند، زیر استعفانامه‌ی خودش را امضا کرد و از ادامه‌ی همکاری با آنان انصراف داد.

البته کس دیگری، کالای نامرغوب روسی را تأیید کرده بود و آن خرید انجام شده بود.

تقریباً هفت‌هشت ماه بیکار بود تا بالاخره در کارخانه‌ی «فخر ایران» مشغول شد و آن را تبدیل به یکی از معتبرترین کارخانجات ایران کرد.