Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


شنبه ۳ آذر
۱۴۰۳

21. جمادي‌الاول 1446


23. نوامبر 2024






نوجوانی و جوانی
تالیفات استاد - کتاب از خود رسته

نوجوانی و جوانی

تحصیلات ابتدایی

سیّدجلال خواندن و نوشتن را از پدر آموخت. از همین نقطه، وابستگی محبّت‌آمیزِ شدید و متقابلی میان پدر و پسر ایجاد شد. استعداد فراوان و دقّت خاص در مطالب و استماع دقیق، سبب شد پدرش بیش از دیگر فرزندان، در آموزش او بکوشد و معلّم خاص او قبل از مدرسه باشد.[۱]

ایشان استعداد خوبی در تحصیل از خود نشان می‌داد و علاقه‌ی فوق‌العاده‌ای به درس‌خواندن داشت. در دوران مدرسه همیشه شاگرد اوّل بود.[۲]

خوش‌صفت

سیّدجلال از همان دوران کودکی بسیار باهوش، راستگو، دلسوز و بلندنظر بود. وقتی دوستان هم‌سنّ‌وسال‌اش می‌گفتند: «فلان چیز را نداریم» از مادرش پول می‌گرفت و آنچه را خواسته بودند، برای آنها تهیّه می‌کرد. برادرانش را هم خیلی دوست داشت و پشتِ سر دوستان و فامیل حرف نمی‌زد.[۳]

راه‌رفتن در خواب

سیّدجلال شب‌ها در خواب راه می‌رفت؛ دور تا دور پشت‌بام و پایین منزل را می‌چرخید و بدون اینکه زمین بخورد، دوباره سر جایش بر می‌گشت؛ بیدار هم که می‌شد اصلاً به یاد نمی‌آورد در خواب چه کرده و کجا قدم گذاشته است. مادرش از ترس اینکه فرزندش در این گشت‌های شبانه صدمه‌ای نبیند، پایش را به پای خود گره می‌زد؛ امّا سیّدجلال در حالی که خواب بود، گره را هم باز می‌کرد.[۴]

جمالِ سیّدجلالِ جوان

سیّدجلال زیبا بود و زیبا لباس می‌پوشید. به سر و وضع خود اهمّیّت فوق‌العاده می‌داد. به مهمانی‌دادن و مهمانی‌رفتن علاقه‌ی فراوانی داشت؛ علی‌الخصوص اقوام مادری راخیلی دوست داشت. بین فامیل، دختران فراوانی آرزوی همسری او را داشتند.[۵]

خویشان و بستگان، هنگامی که دعوتش می‌کردند، سرتاسر کوچه را گلدان می‌گذاشتند؛ وقتی هم به دیدارشان می‌رفت، طوری با آنها نشست‌وبرخاست می‌کرد که اتوی لباسش خراب نشود. ایشان بسیار معاشرتی بود و درعین‌حال به آراستگی ظاهرِ خود هم اهمّیّت می‌داد.[۶]

جهالت‌های نخستین

سیّدجلال نماز نمی‌خواند. روزه نمی‌گرفت. در مجالس فسق و فجور زیاد رفت و آمد می‌کرد. بهترین کافه‌ها و کاباره‌ها رادر تهران گشته بود. بسیار خرج‌کن، رفیق‌باز و خوش‌گذران بود. به شدت سیگارهای آلمانی می‌کشید. پدرش که از این اوضاع خیلی ناراحت بود، وقتی سیّدجلال از خانه بیرون می‌رفت، گاهی کسی را دنبالش می‌فرستاد تا ببیند پسرش کجا می‌رود.[۷]



[۱]. برگرفته از گفته‌های محمّدمهدی اسلامیه در تاریخ دهم اسفند ۱۳۹۱/

[۲]. برگرفته از گفته‌های فاطمه انصاری‌همدانی (تناوش)، در تاریخ دوم آذرماه ۱۳۸۸/

[۳]. همان.

[۴]. همان.

[۵]. همان.

[۶]. همان.

[۷]. همان.