۵- رویکرد شهودطلبانه |
ظاهر عالَم،مُلک یا دنیا نامیده میشود؛ چنان که قرآن کریم میفرماید:تبارک الّذی بیده الملک:مبارک است خدایی که مُلک عالَم در ید قدرتاوست[i].به موجب آیات و احادیث، در ورای این ظاهر، عالَم، باطنی دارد که ملکوت یا آخرت خوانده میشود. چنان که قرآن کریم میفرماید: فسبحان الّذی بیده ملکوت کلّ شیء:منزّه است خدایی که ملکوت همه چیز در ید قدرت اوست.[ii] ونیز میفرماید:یعلمون ظاهراً ... و هم عن الاخرة هم غافلون:از ظاهری آگاهند... و از آخرت غافلند[iii]. (در این آیه، آخرت نقطة مقابل ظاهر قرار داده شده است، یعنی باطن.) بنابراین انسان نیز به عنوان یکی از موجودات عالَم، ظاهر و مُلکی دارد و باطن و ملکوتی. انسان همانگونه که در ظاهر وجود خود حواسّی دارد که به وسیلة آنها ظاهر عالَم را احساس و ادراک میکند،در باطن خویش نیز حواسّی دارد، که درصورت سلامت و هوشیاری باطنی، قادر است به وسیلة آنها باطن و ملکوت عالَم را احساس و ادراک نماید. چنان که حضرتابراهیم علیه السّلام به مدد دیدگان باطنی خویش به رؤیت ملکوت آسمانها و زمین نایل آمد. قرآن کریم میفرماید:کذلک نری ابراهیم ملکوت السّموات والارض:اینگونه به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین رانشان دادیم.[iv]و از این آیة قرآن کریم که میفرماید:اولم ینظروا فی ملکوت السّموات و الارض: آیا مردمان به ملکوت آسمانها و زمین نظر نمیکنند؟[v]میتوان دریافت که چنین دیدة ملکوتنگر و باطنبینی در تمامی انسانها وجود دارد؛ زیرا اگر دیدهای که بتواند به ملکوتنظر کند در آنها نبود، چنین توقّعی از آنان به جا نبود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: ما من عبد الاّ و لقلبه عینان، و هما غیب یدرک بهما الغیب. فاذا اراد الله بعبد خیراً فتح عینیقلبهفرأی ماهو غایب عن بصره:هیچ بندهای نیستمگر این که قلبش دو چشم دارد که آن دو دیده پنهانند و به وسیلة آنها غیب درک میشود. پس هنگامی که خداوندنسبت به بندهای ارادة نیک نماید، دو چشم دل او را میگشاید، پس او آنچه را که از دیدگان ظاهرش پنهانبود میبیند.[vi] امام سجّاد علیه السّلام میفرمایند: الا انّ للعبد اربع اعین، عینان یبصربهما امر دینه و دنیاه، و عینان یبصر بهما امر آخرته. فاذا اراد الله بعبد خیراً فتح له العینین اللّتین فی قلبه فابصر بهما الغیب وامر آخرته، و اذا اراد به غیر ذلک ترک القلب بما فیه: هر بندهای چهار چشم دارد، دو چشم که با آنها امر دین و دنیایش را میبیند و دو چشم که با آنها امر آخرت خویش را میبیند. پس آنگاه که خداوند نسبت به بندهای ارادة نیک نماید، دو چشمی را که در دلش وجود دارد میگشاید و در نتیجه او به وسیلة آن دو، غیب و امر آخرت خویش را میبیند. و هنگامی که غیر آن را نسبت به اواراده کند،قلبش را در همان حالی که هست رها میکند.[vii] و امام صادق علیه السّلام میفرمایند: انّ الله تبارک و تعالی اذا اراد بعبد خیراً نکت فی قلبه نکتة من نور و فتح مسامع قلبه: هنگامی که خدای تبارک و تعالی نسبت به بندهای ارادةنیک نماید، نوری در دل او میافکند وگوشهای دل او را میگشاید.[viii]
آنچه اکثریّت انسانها را از قدرت مشاهده و ادراک ملکوت و باطن عالَم محروم ساخته و حواسّ و ادراکات باطنی آنها را از کار انداخته، محبّت و تعلّق خاطر آنان به دنیا و مسحور و مفتون و غرق توجّه به دنیاشدن آنهاست. گروهی از آنها در اثر افراط در این امر، به طور کلّی حواسّ باطنی خود را نابود کردهاند و از جمله دیدگان باطنی آنهاکور و نابینا شده است. قرآن کریم در مورد این گروه میفرماید:فانّها لا تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب: چشمان ظاهر آنها کور نشدهولکن دیدگان دلها نابینا شده است[ix]. گروه دیگر آنها باطنشان به خواب رفته و حواسّ باطنیشانگرچه باقیست، امّا ازکارافتادهاست. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: النّاس نیام: مردمان درخوابند.[x] قرآن کریم در مورد اینان میفرماید: لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها، اولئک کالانعام بل هم اضلّ، اولئک هم الغافلون: دلهایی دارند که با آنها احساس و ادراک نمیکنند ودیدگانی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند. آنها همچون چهارپایانند- که ادراک و چشم و گوش باطن ندارند- بلکه گمراهترند.آنها همان غافلانند- که از وجود حقایق باطنی عالَم بیخبرند-[xi]. این دو گروه چون تنها با حواسّظاهری خود با عالَم در ارتباطند، جز آنچه با حواسّ ظاهری میتوان دریافت، از عالَم هیچ تصوّری ندارند و از این که عالَم، باطن و ملکوت و آخرتی دارد، غافل و بیخبرند. قرآن کریم در مورد ایشان میفرماید: یعلمون ظاهراً من الحیوة الدّنیا و هم عن الاخرة هم غافلون: ظاهری از زندگانی دنیا را میدانند و از آخرت غافلند.[xii] تنها در صورت قطع تعلّق از دنیا، ادراکات باطنی اینان بیدار و فعّال شده و به مشاهدة ملکوت و باطن عالَم نایل میشوند. به قطع تعلّق از دنیا، اصطلاحاً موت گفته میشود[xiii] پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: النّاس نیام فاذا ماتوا انتبهوا: مردمان در خوابند و چون به موت نایل شوند، بیدار میگردند.[xiv] انسانها از نظر نحوة نیل به موت به دو گروه تقسیم میشوند. اکثریّت اشخاص، همانگونه که ذکر شد، تا زندهاند دل از دنیا برنمیدارند[xv] و در نتیجه تنها به هنگام مرگ و جاندادن است که به اجبار و اضطرار، از دنیا دل میکَنند. اینان به موت اضطراری نایل میشوند و در نتیجة موت، پرده از برابر دیدة باطنشان برگرفته میشود و باطن عالَم را که تا آن لحظه از وجودش بیخبر بودند، به رأیالعین میبینند. قرآن کریم در مورد این گروه میفرماید:و جاءت سکرت الموت بالحقّ ... لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرکالیوم حدید: و به راستی سکرات موت فرا رسید ... و تو از این (که عالَم، باطن و آخرتی دارد) غافل بودی و ما پرده را از مقابل تو برداشتیم و دیدگان تو امروز تیزبین و نافذ شده است. (باطن عالَم را میبیند)[xvi] امّا قلیلی از اشخاص برجسته وجود دارند که در زمان حیات ظاهری خویش به خواست و ارادة خود، با تهذیب نفس و دلشستن از محبّت دنیا، به موت اختیاری نایل میشوند. این گروه مصداق این سخن پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میباشند که: موتوا قبل ان تموتوا: پیش ازآن که (به اضطرار) به موت نایل شوید (به اختیار خویش) به موت دست یابید.[xvii]این موت اختیاری مقارن تولّد معنوی آنان و راهیافتنشان به ملکوت آسمانها و زمین است. حضرت عیسی علیه السّلام میفرمایند: لن یلج ملکوت السّموات و الارض من لم یولد مرّتین:کسی که دوبار (یکی از رحم مادر و دیگری از رحم یا تعلّق به دنیا) متولّد نشود، به ملکوت آسمانها و زمین داخل نمیشود.[xviii] در اثر این موت و تولّد اختیاری، اینان به بیداری باطنی میرسند و در حالی که زندهاند و حواسّ ظاهریشاننیز کار میکند،حواسّ باطنیشان فعّال میشود.این برجستگان، در حالی که دیگران تمام توجّهشان مصروف ظاهر دنیاست، به باطن عالَم مینگرند و بواطن عالَم را میبینند. امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند: انّ اولیاء الله هم الّذین نظروا الی باطن الدّنیا اذا نظر النّاس الی ظاهرها:اولیاء و دوستان خدا همان کسانند که هنگامی که مردم به ظاهر دنیا مینگرند، آنها باطن دنیا را میبینند.[xix]
یکی دیگر از عواملی که انسان را از احساس و ادراک حقایق باطنی عالَم هستی باز میدارد،اسیر دست شیاطین بودن و در منجلاب گناهان فرورفتن و به اعمال معصیتآمیز معتاد شدن است. امام سجّاد علیه السّلام در مقام دعا عرضه میدارند: انّک لا تحتجب عن خلقک الاّ ان تحجبهم الاعمال دونک:خدایا تو در برابر خلق پردهای بر خود نکشیدهای،جز آن نیست که اعمال (زشت و معصیتآمیز) خودشان، آنها را از مشاهدة تو محجوب ساخته است.[xx] و امیرالمؤمنین علیه السّلام میفرمایند: انّ الاحتجاب عنالخلق لکثرة ذنوبهم: در پرده و مخفیبودن خداوند از خلق، بهخاطر فراوانی گناهان آنهاست[xxi].به فرمودة امام کاظم علیه السّلام خدای متعال به حضرت داود علیه السّلام وحی نمود که: حذّر اصحابک عن حبّ الشهوات فانّ المعلّقة قلوبهم بشهوات الدّنیا قلوبهم محجوبة عنّی: یارانت را از محبّت لذائذ جسمانی و نفسانی پرهیز ده، که همانا کسانی که به لذّتهای دنیوی دل بستهاند، دلهایشان از من در حجاب است.[xxii]و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: لولا انّ الشّیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم، لنظروا الی ملکوت السّموات و الارض: اگر نبود که شیاطین اطراف دلهای بنیآدمرا گرفته و احاطه کردهاند، هر آینه همة مردمان ملکوتآسمانها و زمین را میدیدند.[xxiii] بنابراین تهذیب نفس از آلودگیها و تطهیر جسماز معاصی، میتواند زمینهساز مشاهدة حقایق باطنی عالَم شود.
از دیگر عواملی که انسانها را از احساس و ادراک ملکوت و باطن عالَم محروم میسازد، ضعف و تزلزل در عقیده و ایمان است. پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: لولا تزیید فی حدیثکم و تمریج فی قلوبکم، لرأیتم ما أری و لسمعتم ما اسمع:اگر پرگویی در کلامتان و آمیختگی ـشکّ ویقین ـ در قلبهایتان نبود، هر آینه آنچه را من میبینم، شما هم میدیدید و آنچه را من میشنوم، شما هم میشنیدید.[xxiv] قرآن کریم میفرماید: و اعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین: پروردگارت را بندگی کن تا تو را یقین فرا رسد.[xxv]در نتیجه اگر شخص، با در پیش گرفتن راه عبادت و بندگی، به یقین دست یابد، حواسّ و ادراکات باطنیش فعّال و بیدار شده و به ادراک و احساس ملکوت عالَم و مناظر اخروی نایل میشود. علّت توفیق حضرت ابراهیم علیه السّلام در مشاهدة ملکوت آسمانها و زمین همین یقین بوده است.چنان که قرآن کریم فرموده است: لیکون من الموقنین:برای این که (ابراهیم) از اهل یقین میباشد.[xxvi] قرآن کسانی را که به مرتبة علمالیقین رسیدهاند، که نازلترین مرتبه از مراتب سهگانة علمالیقین، عینالیقین و حقّالیقین است[xxvii]، قادر به رؤیت و دیدن آتش دوزخ در همین دنیا میداند.لو تعلمون علمالیقین لترونّ الجحیم: اگر بر علمالیقین آگاه باشید، هر آینهآتش دوزخ را میبینید.[xxviii] چنان که قضیّة جوان اهل یقینی که به خدمت رسولالله صلّی الله علیه و آله و سلّم رسید و تمامی عوالم باطنی و اخروی را مشاهده میکرد و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز دریافتهای او را تأیید فرمودند، مؤیّد این حقیقت است. امام صادق علیه السّلام ماجرای آن جوان را چنین بیان میفرمایند: انّ رسولالله صلّی الله علیه و آله و سلّم صلّی بالنّاس الصّبح فنظر الی شابّ فیالمسجد و هو یخفق و یهوی برأسه مصفرّاً لونه، قدنحف جسمه و غارت عیناه فی رأسه. فقال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم :کیف اصبحت یا فلان؟ قال: اصبحت یا رسولالله موقناً. فعجب رسولالله من قوله و قالله: انّ لکلّ یقین حقیقة، فماحقیقة یقینک؟ فقال: انّ یقینی یا رسولالله هو الّذی احزننی و اسهر لیلی و اظمأ هواجری، فغزفت نفسی عن الدّنیا و ما فیهاحتّی کأنّی انظر الی عرش ربّی و قد نصب للحساب و حشر الخلایقلذلک وانافیهم و کأنّی انظر الی اهل الجنّة یتنعّمون فیالجنّة و یتعارفون علی الارائک متّکئون و کأنّی انظر الی اهل النّار و هم فیها معذّبون مصطرخون، و کأنّی الان اسمع زفیر النّار یدور فی مسامعی.فقال رسولالله صلّی الله علیه و آله و سلّم :هذا عبد نوّرالله قلبه بالایمان،ثمّ قال له:الزم ما انت علیه.فقال الشّابّ:ادع الله لی یا رسولالله ان ارزق الشّهادة معک، فدعاله رسولالله فلم یلبث ان خرج فی بعض غزواتالنّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم فاستشهد بعد تسعة نفر و کان هو العاشر: روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نماز صبح را با مردمگزارد. سپس در مسجد نگاهش به جوانی افتاد که چرت میزد وسرشپایین میافتاد،رنگش زرد، تنش لاغر و چشمانش به گودی فرو رفته بود. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: حالت چگونه است؟ عرض کرد: من صاحب یقین گشتهام. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از گفتة او در شگفت شد و فرمود: هر یقینی را حقیقتی است.ـ نشانةـ حقیقت یقین تو چیست؟ عرض کرد: یا رسولالله یقین من است که مرا اندوهگین ساخته و به من بیداری شب و تشنگی روز بخشیده و مرا نسبت به دنیا و هرچه در آن است بیرغبت ساخته است، بهگونهای که گویا عرش پروردگارم را میبینم که برای رسیدگی به حساب خلق برپا شدهو مردم برای حساب گرد آمدهاند وگویا اهل بهشت را مینگرمکه در نعمت میخرامند و یکدیگر را میشناسند و بر تختها تکیه زدهاند. و گویا اهل دوزخ را میبینم که در آنجا معذّبند و به فریادرسی، نالهمیکنند. و گویا اکنون صدای زبانه کشیدن آتش دوزخ در گوشم طنینانداز است. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به اصحاب فرمود: این جوان بندهای است که خدا دلش را به نور ایمان روشن ساخته است. سپس به او فرمود: بر این حال که داری ثابت باش. جوان عرض کرد: یا رسولالله از خدا بخواهید که شهادت در رکاب شما را روزیم کند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای او دعا فرمود. مدّتی نگذشت که در جنگی همراه پیغمبر بیرون رفت و بعد از شهادت نه نفر، شهید شد و دهمین شهید آن جنگ گردید.[xxix] امیرالمؤمنین علیه السّلام در توصیف تقواپیشگان نیز به همین نکته اشاره فرمودهاند.فهم والجنّة کمن قدرآها فهمفیها منعّمون و هم والنّار کمنقدرآها فهم فیها معذّبون : آنها و بهشت چونان کسی که آن را میبیند و در آن متنعّم است میباشند، و ایشان و دوزخهمچون کسی که آن را میبیند و در آن معذّب است، میباشند.[xxx]آن حضرت در وصف اهل ذکر نیز به همین ویژگی اشاره نمودهاند.فکأنّما قطعوا الدّنیا الی الاخرة و هم فیها ، فشاهدوا ما وراء ذلک، فکأنّما اطّلعوا غیوب اهلالبرزخ فی طول الاقامة فیه و حقّقت القیامة علیهمعداتها،فکشفوا غطاء ذلک لاهل الدّنیا، حتّی کأنّهم یرونمالا یریالنّاس و یسمعون ما لا یسمعون: با آن که در دنیا زندگی میکنند، گویا آن را رها کرده، به آخرت پیوستهاند. آنها سرایدیگر را مشاهده میکنند. گویا بر غیبهای اهل برزخ در دوراناقامت طولانیشان در آن، مُشرِفند و قیامت وعدههای خود را برای آنان تحقّق بخشیده است و آنها پردههای قیامت را برای اهل دنیا برداشتهاند. به گونهای که گویا آنچه را مردم نمیبینند، آنها مشاهده میکنند و آنچه را مردم نمیشنوند، آنها میشنوند.[xxxi]امام سجّاد علیه السّلام هم با عنایتی که در عرفات به زهری نمودند،برای لحظاتی چشم باطن او را گشودند و او اشخاص را به صورت خوکهایی مشاهده کرد[xxxii]. شبیه این عنایت را در طواف حجّ،امام باقر و امام صادق علیه السّلام به ابابصیر فرمودند و او نیزبسیاری از طوافکنندگان را که با ولایت دشمنی داشتند، به صورت بوزینگان و خوکهایی مشاهده کرد.[xxxiii] و این صورتها همان صورتی است که به موجب احادیث، آنها در قیامت با آن محشور میشوند[xxxiv].
از عوامل دیگری که موجب محرومیّتو محجوبیّت انسان از ادراکات باطنی و مشاهدة حقایق هستی میباشد، خودبینی است. امام کاظم علیه السّلام علّت بینصیب شدن خلق را از مشاهدة جمال الهی، همین خودبینی دانستهاند. ایشان میفرمایند:لاحجاب بینه و بینخلقه غیر خلقه:بین حضرت احدیّت و مخلوقاتش، حجابی جز خود خلایقوجود ندارد.[xxxv] بنابراین با رهایی از اسارت دیو خودبینی،انسان از محجوبیّت خارج شده و به رؤیت و دیدار حضرت حقّ نایل میشود.
پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: المؤمن ینظر بنور الله:مومن با نور الهی مینگرد.[xxxvi]و در حدیث قدسی این سخن خداوند آمده است که بندة مؤمن از راه عمل به فرائض و نوافل، به جایی میرسد کهحتّی کنت سمعه الّذی یسمع به و بصره الّذی یبصر به:تا بدان جا که من ـ خداوند ـ گوش او میشوم که با آنمیشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند.[xxxvii] بیشک هیچ حقیقتی از چنین چشم و گوشی مخفی و غایب نخواهدبود. همین دیدة خدائی پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بود که در معراج، نور عظمت الهی را مشاهده کرد. چنان که امام کاظم علیه السّلام در مورد معراج آن حضرت فرمودند:فاراه الله من نور عظمته ما احبّ:خداوند از نور عظمت خویش، هرچه او دوست داشت، به او نمایاند.[xxxviii]همین دیدة دل بینای امیرمؤمنان علیه السّلام بود که به هر چه نگریست، خدا را مشاهده کرد. چنان که خود فرمود: ما رأیت شیئاً الاّ و رأیت اللّه قبله و بعده و معه و فیه: به هیچ چیز ننگریستم مگر این که پیش از آن، پس از آن،همراه آن و درون آنچیز، خدا را دیدم.[xxxix] و جز با دیدن خداوند به عبادت او برنخاست. همان گونه که فرمودند:ما کنت اعبد ربّاً لم اره:من کسی نیستم کهخدایی را که نبینمعبادت کنم.رأته القلوب بحقائق الایمان: دلها با حقایق ایمان خداوند را میبینند.[xl]امام صادق علیه السّلام هم با تکرار آیهای ناگهان آن را مستقیماً از پروردگار شنیدند.[xli] چنین توفیقاتی بعضاً نصیب دست پروردگان مکتب ولایت نیز شده است. چنان که با عنایت امام صادق علیه السّلام ابوبصیربه رؤیت قلبی پروردگاردست یافت و حضرت بشارت این رؤیت را برای همة مؤمنان دادند.[xlii] مؤمنانی که ادراکات و حواسّ باطنیشان بیدار و فعّال میشود، از اسارت و محجوبیّت عالَم خلق بیرون شده و به فصحت عالَم امر راه مییابند[xliii]. در این جایگاه است که به هر چیز از جنبه و وجهة الهی آن نگریسته و توجّه مینمایند و به هر سو رو میکنند و به هر چه نظر میافکنند وجه الله را میبینند[xliv]. از آنجا که امام، صاحبالامر و ولیّ امر و همان وجه الله است که تمامی اولیاء الهی بدان روی دارند[xlv]، کسی که به عالَم امر راهیافته است، به دیدة دل و شهود باطنی، در سراسر عالَم امام را حاضر و ظاهر میبیند. آنچه به عنوان نمونه بدان اشاره کردیم، تا حدودی مفهوم شهود و امکانپذیر بودن آن برای مؤمنان را روشن ساخت[xlvi]. مؤمنانی که در طلب نیل به شهود برآمدهاند و همآهنگ با پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم تمنّایاللّهمّ ارنی الاشیاء کما هی: خدایا چیزها را با حقیقت وجودیشان به من بنمایان[xlvii]، نمودهاند، رویکردشان به دین، زمینهساز پیدایش عرفان است.
|