Get the Flash Player to see this player.

time2online Joomla Extensions: Simple Video Flash Player Module

  کانال تلگرام اهل ولاء کانال تلگرام اهل ولاء اینستاگرام اهل ولاء


پنجشنبه ۳۰ فروردين
۱۴۰۳

9. شوال 1445


18. آوریل 2024






کتاب مصباح الهدی- سخنی با خواننده

سخنی با خواننده

در اوایل دهه‌ی شصت، خدای متعال توفیق درک محضر یکی از عارفان بزرگوار معاصر شیعی را نصیب مؤلّف این اثر نمود و تا اواخر سال ۱۳۸۱ ﻫ.ش که آن بزرگوار خرقه تهی کرد و به جنّة‌اللّقاء پرواز نمود به فضل الهی، توفیق مزبور ادامه یافت. آن عارف بزرگوار در اشارهی اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین میفرمود:

 در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرّف شده بودم. در آن زمان به شدّت تشنهی علوم و معارف دینی بودم و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم، ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری نداشت که بتواند در کارها به او کمک کند، با ماندنم در نجف موافق نبود. در حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام به حضرت التماس میکردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن‌قدر سینهام را به ضریح حضرت فشار میدادم و میمالیدم که موهایش کنده و تمام سینهام زخم شده بود. حالم به گونهای بود که احتمال نمیدادم به ایران برگردم. به خودم میگفتم یا در نجف میمانم و مشغول تحصیل میشوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم، همینجا جان ‌میدهم و میمیرم. با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم، به من گفتند که وظیفهی تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماسهایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علما مرا به خواستهام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه السّلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هر چه را میخواستم، به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام مراجعت حتّی جلوتر از پدرم و بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.

در ایران اوّلین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم، جلوی در اتاق پردهها کنار رفت و حالت مکاشفهای به من دست داد و در حالی که سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم. دیدم بالای سر ضریح امام حسین علیه السّلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را میخواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سیّد هم با یکدیگر صحبت می‌کردند و می‌گفتند او در حال خلسه است. از همان‌جا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانهی اباعبدالله علیه السّلام بود و اشخاصی که به آنجا میآمدند، بی آن که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، میگریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السّلام کار به گونهای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی و مرحوم آیتالله شاهآبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقهی خودشان به آنجا میآمدند.

بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند. اوّلین فرد آیتالله سیّد محمّد شریف شیرازی بود. همراه او بودم تا این که مرحوم شد. وقتی جنازهی او را به حضرت عبدالعظیم بردیم، آیتالله شیخ محمّدتقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. من که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ‎‎تر است، جذب او شدم؛ به گونهای که حتّی همراه جنازه به قم نرفتم. خانهی شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمّدتقی بافقی مرتبط بودم تا این که او هم مرا تحویل آیتالله شیخ غلامعلی قمی ـ ملقّب به تنوماسی ـ داد. من هم که او را قشنگتر دیدم، از آن پس همراه وی بودم. در همین ایام با آیتالله شاهآبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم. تا اینکه بالأخره به نفر چهارم [آیتالله شیخ محمّدجواد انصاری همدانی] برخوردم که شخص و طریق بود. او با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوستهی بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او دین ندارد و در وادی توحید به سر میبرد؛ یک استوانهی نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همهی اهل بیت علیهم السّلام در آن میلهی نور قابل وصول است.

اوّل، اهل عبادت، ‌مسجد رفتن، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم. بعد اهل توسّل به اهل بیت علیهم السّلام و گریه و عزاداری و اقامهی مجالس ذکر اهل بیت علیهم السّلام شدم. تا اینکه در پایان به شخص برخوردم و به او دل‌ دادم و از وادی توحید سر در آوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد، ولی کاری کرد که هیچ جا متوقّف نشدم، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکهشناس بودم و به هر کس که دل میدادم، خودم و زندگی و خانوادهام را قربان او میکردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل میداد و من که وی را بالاتر از قبلی میدیدم، از آن پس دور او میگشتم.

به هر تقدیر، همهی عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیه السّلام بود. از راه سایر ائمّه هم میتوان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه السّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون کشتی امام حسین علیه السّلام در آسمانهای غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد میرسد. 

 

بیشترین اهتمام آن عارف گرانمایه در پرورش و رشد اخلاقی علاقمندان، متوجّه ایجاد تحوّل در نگرش آنها به هستی و زندگی؛ به گونهای که همه چیز را از منظر توحیدی و از مَرآی جمال الهی بنگرند، و نیز منعطف نمودن عشق و محبّت آنان و متمرکز نمودن توجّهشان به خدا و اولیای الهی، به گونهای که از هر چه جز این، چه دنیوی و چه اخروی، فارغ گردند، و نیز ایجاد حسن ظنّ و اعتماد به خدا و اولیای الهی و حاکم ‌ساختن روحیّهی تسلیم و رضا بر آنان بود. در محضر آن بزرگوار چنان روح رجاء و امیدواری به فضل الهی موج میزد که هر نومید و مأیوس از نجات و فلاح را شور و نیرو میبخشید و به وادی کمال رهنمون و در طریق وصال رهسپار میساخت.

 

مجموعهای که هم اکنون در دست دارید، نخستین دفتر از نکاتی است که مؤلّف، طی قریب به دو دهه، در جلسات آن بزرگوار و از بیانات ایشان استفاده نموده و حتّیالمقدور با همان ادبیات گفتاری ساده و صمیمی و مؤثّر ایشان به تحریر در آوردهاست و برای فراهم شدن زمینهی استفاده‌ی بیشتر، نکات متنّوع بیان شده طی جلسات سالیان مزبور را به نحو موضوعی دستهبندی کرده است. لکن در این زمینه به سه نکته باید عنایت داشت؛ نخست اینکه ذکر هر عبارت در یک بخش الزاماً به این معنی نیست که تنها پیام عبارت مزبور در قالب عنوان آن بخش خلاصه میشود، بلکه چه بسا در آن عبارت نکاتی در رابطه با دیگر بخشها نیز وجود داشته باشد که برای پرهیز از حجیمتر شدن مجموعهی حاضر، از ذکر مجدّد آن عبارت در بخشهای دیگر اجتناب شده است. دوم اینکه بیانات آن بزرگوار محدود به عناوین یاد شده نیست و لذا اگر توفیق الهی نصیب شد و دفترهای بعدی نیز تنظیم و منتشر شد، خوانندگان گرامی با بیانات ایشان در رابطه با عناوین دیگری نیز آشنا خواهند شد. سوم اینکه همهی نکاتی که مؤلّف ذیل عناوین مذکور در این مجموعه، طی سالهای مزبور از ایشان استفاده کرده نیز در این دفتر نیامده است و در دفترهای بعد، عبارات دیگری در رابطه با همین عناوین نیز ذکر خواهد شد.

 

در موارد بسیار نادری که مؤلّف برای تسهیل فهم و پذیرش مطلب، عباراتی را به متن افزوده است، برای مجزّا شدن از سخنان ایشان، آنها را درون علامت [ ] قرار داده است. همچنین برخی عبارات توضیحی را درون علامت ( ) آورده است. آیات قرآنی و احادیث معصومین علیهم السّلام نیز که عبارات عربی آنها در متن کتاب آمده است، به تفکیک و به ترتیب الفبا و بر اساس حروف کلمات نخستین آیه یا حدیث، تنظیم گشته و برای بهرهمندی بیشتر خوانندگان عزیز در نمایههای پایان کتاب درج شده است. امّا احادیث بسیاری در متن کتاب وجود دارند که صرفاً مضمون آنها به زبان فارسی و بدون ذکر عین عبارت عربی آن احادیث مطرح شدهاند که این احادیث در نمایه‌های پایان کتاب ذکر نشدهاند.

 

متن عربی و ترجمهی فارسی حدیث شریف معرفت امیرالمؤمنین علیه السّلام به نورانّیت که مورد عنایت خاصّ ایشان بوده و در موارد متعدّدی در فصول مختلف کتاب به فرازهایی از آن استناد شده است، برای استفادهی خوانندگان محترم، در بخش ضمائم کتاب ذکر گردیده است.

 

امری که آگاهی بر آن موجب فزونی وثوق خوانندگان گرامی به مجموعهی حاضر خواهد شد، این است که متن کامل کتاب پیش از چاپ به محضر آن حضرت تقدیم شد و ایشان پس از مطالعه، ضمن تأکید بر اهمیت محتوای آن در سیر الی الله، رهنمودهایی را ارائه فرمودند که تماماً در کتاب لحاظ شد. بنابراین چنان‌چه هنگام مطالعهی کتاب، عبارتی از آن به نظر خواننده‌ی محترم اشتباه یا ناقص آید، به احتمال قوی با دقّت و تأمّل بیشتر در آن عبارت و یاری جستن از مفاهیم سایر عبارات کتاب، مفهوم درست آن آشکار میگردد. هم‌چنین مطالعه‌ی سه اثر دیگر نگارنده‌ی کتاب حاضر، به نام‌های شراب طهور، سرّ حقّ و ره‌توشه‌ی دیدار می‌تواند به درک صحیح و کامل نکات عنوان شده در کتاب مصباح‌الهدی کمک شایانی کرده و خواننده را از اشتباه و سوء برداشت از نکات مزبور حفظ کند. البتّه مؤلّف احتمال نارسایی در عباراتی از کتاب را در اثر نقص و ضعف در تحریر آن، کاملاً منتفی نمیداند.

شیوهای که رعایت آن میتواند سبب گردد مطالعهی این مجموعه بیشترین بهره را در سیر الی الله و طی طریق کمال نصیب خواننده سازد، مطالعهی مکرّر هر نکته است، به نحوی که هم معانی عمیق‌تر عبارات درک شود و هم آموزه‌های مزبور در دل و جان نفوذ کند و جزئی از وجود مطالعه‌ کننده شود؛ زیرا به فرمودهی خود ایشان:  مشکل ما در ندانستن نیست، کمبود و کاستی ما در باور و یقین است و راه نیل به یقین و باور، تکرار و تلقین به خویش است . لذا باید از سریع‌ خواندن کتاب با هدف تمام کردن آن جدّاً پرهیز نمود. جا دارد خوانندهی طالب کمال، پس از یک بار مطالعهی دقیق تمام کتاب، به منظور دستیابی به یک تلقّی کلّی از مجموعهی مطالب، چند فراز از هر مبحث را با تأمّل و دقّت مطالعه کرده و در مورد مفاهیم آن به تفکّر و اندیشه بپردازد و این کار را در مورد همین فرازها، روز بعد و روزهای بعد، تا ده روز و حتّی چهل روز، تکرار کند، به نحوی که کاملاً بر جان و روح و قلب و فکر وی بنشیند. پس از آن، چند فراز دیگر از کتاب را به همین ترتیب مورد مطالعه قرار دهد.

 

در پایان، بر خود واجب میدانم ضمن تشکّر و سپاس الهی به خاطر توفیقی که در تألیف این مجموعه نصیبم ساخت، از تمامی عزیزانی که پس از مطّلع شدن از در دست تهیّه بودن آن، با ابراز محبّتهای خود مرا به تسریع در انجام این مهم ترغیب نمودند، به ویژه از دوستانی که هر یک به نحوی در این زمینه مرا یاری کردند تشکّر و سپاسگزاری نمایم.

 

امید است تلاش نگارندهی این مجموعه مقبول درگاه الهی واقع شده و نشر این معارف، مایه‌ی شادی روح پاک صاحب بزرگوار این کلمات شریف گردد و سالکان راه کمال و طالبان کوی وصال را مددی مؤثّر بنماید، بمنّه و فضله.

 

مهدی طیّب